خانه / از منظر اجتماعی روانی تاریخی / از منظر اجتماعی / با توام ای دختر ، از کدامین قبیله ای ؟
ru5d60p15wwpxyv6vkk

با توام ای دختر ، از کدامین قبیله ای ؟

آری با توام ای دخترک بزک کرده ، از کدامین قبیله ای !؟
از این قلم عذر می خواهم که می خواهم با جوهر وجودش بنویسم ، آن چیزهایی را که دارد جوهر وجودمان را می خشکاند .ru5d60p15wwpxyv6vkk

آری با توام ای دخترک بزک کرده !! با تو !!
از کدامین قبیله ای که سر جنگ بسته ای با اعتقاداتم و مذهبم ؟ از کدامین قبیله ای که قسم خورده ای بخشکانی ریشه ام را ؟
آری ای دختر بزک کرده !!
ای که صدای چکمه های زمستانی ات با شلوار چسبان ، صدای تپش قلب شیطان را می نوازد . ای که نازهای حیوانیت و عشوه های سفیهانه ات ارزش بزگ مخلوق عالم را پایین می آورد . از کدامین نژادی که لباست بوی تعفن ، و رنگ و رویت حرارت جهنم را به این مردمان می چشاند ؟ به کدامین سو می روی؟
دور شو از این دنیای انسان ها ، ای نالایق خوبی !! که هر که به بزک کردگی ات می خندد ، تو را کالای مصرفی می داند و آنهایی که می خواهند تو را به پست ترین نحو بدست آورند ، کنار گوشت زمزمه می کنند که زیبا شده ای ؛ در حالی که دلشان آن را نمی گوید .
ای دخترک معصوم بابا !! که دیگر آتش عذابت ریشه بابایت را می سوزاند ، از این شهر برو ! اسطوره شده ای برای شیطان پرستان ، ای آیینه باز و آیینه دان و آیینه مذهب!! با نام آزادی در بندت کشیده اند ؛ با نام زیبایی کریهت کرده اند و با نام تجدد از درجه بالای انسانیت به حیوانیت هبوطت داده اند . در بندت کشیدند تا مستعمره شوی برای آنها تا به استعمارت بکشند و مرا هم به بند بکشانی ؛ اما بدان که چشمان من متنفر از یک نیم نگاهی به سایه توست چه رسد به آن ظاهر شیطانیت .
ای افتخار آور و مدال آور عرصه خودباختگی و خود فروشی !! به مدال هایت ببال که آنها شده اند بالی برای حرکت به طبقه هفتم جهنم .
ای دختر عفریته شهر !! خوش انتخاب کرده ای طرفت را : مرد بی غیرتی که از مردانگی فقط موی صورت دارد ؛ که آن را نیز با ماشین های ۷ ، ۸ و یا ۹ تیغه می تراشد که نکند مرد باشد !!  آفرین بر تو با انتخابت ، ای صافی خوبی ها و بدی ها !! که هرچه بدی بوده از خود عبور دادی ؛ و اما دریغ از یک خوبی در وجودت . ننگ دارم که بگویم هم وطنمی و بیزارم که بگویم هم مذهبم هستی .
خنده های مستانه ات ، نگاه های آلوده ات و جلوه نمایی کثیفانه ات ، همه و همه همچون خوره ای بر وجود جامعه مذهبی ام افتاده است و جوانان این سرزمین عشق را مسموم کرده است . بدبختی ات از این است که با دست خود ، خود را زنده به گور می کنی .
ای دخترک معصوم دیروز بابا !
بیدار شو ! بازیچه شده ای برای آنهایی که درب خانه را در آتش سوزاندند و در آن شهر بی غیرت ، سیلی به بزرگ ترین موجود خلقت  زدند . آن ها در این عرصه به وسیله تو به میدان آمده اند. آرایشت سیلی است برای همان مادر ، و راه رفتن عشوه گونه ات ، آتش است بر همان در .
ای دخترک عفریته که بنام عزاداری ارباب دو عالم به میدان می آیی و با آلودگیت . باید بدانی که خود نیز از یزیدیانی . که آنها اجداد تو هستند . کسانی که سر امام غیرت را از قفا بریدند و تو نیز می خواهی همین کار را کنی در امام درون انسانها . از کدامین قبیله ای که این چنین شمشیر می کشی!!!!؟؟؟؟؟؟؟

بیدار شو ای دخترک معصوم دیروز بابا ! بیدار شو !
و چه خوش ترکیبی که در ذهنم آمد : آنهایی که سکوت می کنند در برابرت خود تمایل به نگاه تو دارند و از گفتن این راز به دلیل ظاهر و منصبشان معذورند . مگر مولایمان برای کشیدن یک خلخال از پای زن یهودی نفرمودند :” اگر براى این حادثه تلخ ، مسلمانى از روى تأسّف بمیرد ، ملامت نخواهد شد ، و از نظر من سزاوار است” ؟!!! خلخال که چه عرض کنم حیا و عفت و انسانیت تو را بردند ؛ ولی امان از یک حرف و احساس ناراحتی حتی در مقام حرف ، چه برسد به تب و مرگ از روی تأسف برای تو ، ای وای که چه کرده اند بر من و تو !!
تو همچون اسبی هستی نا نجیب ، که اسب حیوان نجیبی است ! نعل هایت آرایش و عفریته گری بهایت است . آری ! تو را می خواهند بر پیکر شهدا بتازانند ای دخترک ! و آنهایی که سکوت می کنند ، همان هایی هستند که بعد از واقعه کربلا تبرک کردند نعل ها را بر سر در خانه هایشان ؛ و افرادی که جاماندگان از نعل های اصل بودند نعلی شبیه آن را بر سر در خانه زدند .
ای وای که تو را اسب کرده اند ، ای دخترک بزک کرده !
کاش می دانستی که چه استفاده ای از تو می شود ! ، که به چه ارزشی خود را فروخته ای و چه به تو داده اند ! که به این تندی می تازی و له می کنی جنازه های شهدا را . آری شهدا ! شاید اسمی ناآشنا باشد برای گوش هایت . اسمی از آنان نیست !! گوش هایت را پر کرده اند با موسیقی رپ و راک و … ؛ و چشمانت را کور کرده اند با گناه ، دیگر نمی توانی بشنوی !!
آری شهدا ! که در چنین روزهایی برای آرامش دخترک کوچک ، آن روز در کربلای شلمچه در اروند رود ، عملیاتی را انجام دادند به نام کربلای چهار و پنج ، آیا می دانی برای این جامعه و برای اینکه تو راحت زندگی کنی و شکوفا بشوی ، نود درصد شهدای کربلای پنج بی سر به سوی رب الارباب شتافتند ؟؟؟ ای دخترک آیا می دانی آنها که رفتند چه مسئولیتی بر دوش ما گذاشته اند ؟ صدایم می لرزد اما گوش کن ! آیا می دانی جوانی ۱۵ ساله به نام “محمدرضا جبله” یک شب قبل از شهادت در وصیت نامه خود خطاب به خواهران می نویسد ” خواهری که ندارم فقط یک جمله می نویسم : خواهرم ! سیاهی چادرت بالاتر از خون من است ؛ چرا که در دامن شماهاست که انسان به معراج می رود و حجاب تو تیری است که بر چشم دشمنان کوردل زده می شود .”
آری نمی دانی ! نمی دانی که برای اینکه تو راحت حجاب داشته باشی ، راحت درس بخوانی و راحت در این جامعه فعالیت کنی و به کمال برسی ، چه کسانی از راحتی و زندگی شان زده اند و شهید شده اند ، چه خون هایی ریخته شده ، چه سرهایی که بریده شده است ؛ و وای بر ما که بعد از آنها چه کردیم ؟
ای دخترک ! چرا ساکت نشسته ای ؟ باید خون بگریی که بازیچه شده ای تا پایمال کنی خون شهیدان را ، آنان که برایت آبرو و شرف و زندگانی آوردند .
از چه و از که برایت بگوییم که دست برداری از این لجبازی.
وای بر کسانی که تورا تشویق می کنند ! و وای بر کسانی که تورا تحقیر نمی کنند !
آرایشت شده گلوله . نه گلوله سربی – که جسم را بیمار می کند – بلکه گلوله ای فکری که روح را تخریب می کند. گلوله ای که روزانه با سرعت نور به ضمیر روشن مردمان اصابت می کند و آنها را سیه و کدر می نماید . گلوله ای که تک تک اعتقاداتم را در جلوی چشمانم پرپر می کند .
بمبی هستی خوشه ای از طرف شیطان ملعون ؛ که به هر کس اصابت کند ، آن را در منجلابی می اندازد که تو در آن هستی و آخرش شقاوت است .
بدان همت های با همت نمرده اند ، آنهایی که چشم بسته راه می روند . بدان برونسی های با اعتقاد نمرده اند ، آنهایی که با یک توسل ، نه یک مین ، بلکه میدان مینی را خنثی می کنند و تو که هیچ ، بزرگترین شیطان در برابر ایمان آنها به حساب نمی آید . هنوز در جیبمان زیارتی است که می خوانیم حرب لمن حاربکم و ساکت نمی نشینیم و این ذلت بزرگ یعنی قبول تو به عنوان یکی از اعضای جامعه اسلامی را نمی پذیریم .
ای دخترک عفریته دور شو
                                دور شو
که حداقل سود برای خودت این است که دیگر حرف های مرا نمی شنوی و هزاران سود برای من ، دور شو …
اما بدان بابایت دوباره منتظر است که صمیمانه به دخترک معصومش لبخند بزند .
برو و برگرد با طلیعه ای از نور ، با افتخاری از خودباوری و بزرگ منشی ، با نگاهی جدید به زندگی و با حجابی زیبا از بندگی . آری ! برگرد که پدرت انتظارت را می کشد که برگردی به کانون گرم زندگی سالم و صالح .
ای دخـتـرک مـعـصـوم  بابای دیـروز …
بر سر آنم که گر ز دست برآید
دست به کاری زنم که غصه سرآید

اما سلام

سلام به تو ای خواهر چادریم ! که با دیدن چادرت ، در وجودم غیرت تجلی می کند . سلام بر تو ای آنکه از قبیله ی نوری از قبیله ی خوبی ها . سلام بر تو که حجابت جهاد است ، و حیا و عفتت برای جامعه ی من دوا .
ای که در این دوران ، مجاهد فی سبیل الله تویی با چادر مشکی ات !
استوار باش و محکم که نوع انتخابت ، نشان دهنده ی این است که منتخب شده ای برای تداوم دین . ای زینب کربلای ایران که بعد از شهدا نقش آفرینی میکنی برای زنده نگه داشتن راه آنها ! در این مرحله پرچم اعتقادات و دینم بر دوش توست .
خدا یار و نگهدارت{jcomments on}

همچنین ببینید

شناخت انحرافات جامعه اسلامی

حجت الاسلام و المسلمین رفیعی در برنامه سمت خدای تاریخ ۱۳۹۷/۰۱/۳۰ مطالب بسیار جذابی را ...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *