سیاستهای اجرایی متضاد و غیرکارشناسی «حجاب» در دو گروه عمده قابل دستهبندی است: گروه اول ناظر بر سیاستهایی است که سعی در حل مشکل بهواسطهی اهرم قدرت دارند. و گروه دوم ناظر بر سیاستهایی فرهنگیتر! آنچه تاکنون در خصوص این سیاستها در بوته نقد و آسیبشناسی رفته است فقط ناظر بر دستهی اول بوده و با وجود اینکه اجماعی میان متولیان شکل گرفته که اینگونه سیاستها اثری کاملاً معکوس میتواند داشته باشد لیکن هنوز هم در اجرای آن تأکید وجود دارد.
ارسال شده توسط کاربران سایت /سایت کاربر:http://rooyeshnews.com/page/cultural/18463-3910424065821.html
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، آرمانها و اندیشههای زیادی در ذهن و کلام بنیانگذاران انقلاب بود که باید به فعلیت میرسید. این به فعلیت رسیدن مستلزم طی کردن یک مسیر منطقی است که گام اول آن، اصرار بر «لزوم» پیادهسازی آن اندیشه در جامعه و همراهسازی مردم است. پس از آن تشکیل یک مجمع از متخصصین و صاحبنظران و یافتن راهکار و بسترسازی برای اجرای آن و درنهایت اجرا.
درجازدن در قدم اول این مسیر –یعنی صحبت صرف در باب «لزوم» وجود یک گزاره در جامعه –برای بسیاری از آرمانهای انقلاب اتفاق افتاده است، که حکایت از عدم جدی بودن عزم مجریان امر برای به فعلیت رساندن آن آرمانها دارد. آرمانهایی که در حد شعار باقی ماند. در خصوص حجاب نیز امر همینگونه مشتبه است! سیسال است تمامی متولیان امور فرهنگی از «لزوم» رعایت حجاب سخن میگویند، سیسال است پا را فراتر از این نگذاشتهایم و یادمان رفته است برای اجرایی شدن این «لزوم» قدمهای بعدی نیز لازم است. متولیان فرهنگی ما سیسال است سرگرم همین قدم اول هستند و در باب «لزوم» رعایت حجاب در جامعه کلی سخنرانی و همایش و سمینار برگزار میکنند بنابراین دیگر فرصتی ندارند تا مجریانی را که مانند آنها صبور نیستند و پا را فراتر از قدم اول گذاشتهاند و به قدم آخر جهیدهاند را هدایت و راهنمایی کنند، آسیبشناسی کنند و راهکارهای درست ارائه نمایند و یا از راهکارهای غلط و اشتباه جلوگیری کنند. بنابراین در گام آخر این آرمان انقلابی –یعنی اجرا – دچار رفتارهایی گاهاً متضاد و حتی اشتباه میشویم. گروهی با گشت ارشاد سعی در اجرایی شدن «حجاب» دارند، گروهی بزرگترین معضل فرهنگی- اجتماعی را در کف خیابانها و با برگزاری راهپیمایی حجاب و عفاف قابل حل میدانند، گروهی دیگر با کار فرهنگی و…
سیاستهای اجرایی متضاد و غیرکارشناسی «حجاب» در دو گروه عمده قابل دستهبندی است: گروه اول ناظر بر سیاستهایی است که سعی در حل مشکل بهواسطهی اهرم قدرت دارند. و گروه دوم ناظر بر سیاستهایی فرهنگیتر! آنچه تاکنون در خصوص این سیاستها در بوته نقد و آسیبشناسی رفته است فقط ناظر بر دستهی اول بوده و با وجود اینکه اجماعی میان متولیان شکل گرفته که اینگونه سیاستها اثری کاملاً معکوس میتواند داشته باشد لیکن هنوز هم در اجرای آن تأکید وجود دارد.
اما چند سالی است عزم دستگاههای دولتی برای کار فرهنگی در خصوص حجاب قوت گرفته است با اینحال تاکنون هیچ عزمی برای آسیبشناسی و اصلاح نقاط ضعف این حرکتها به گوش نمیرسد. در حالی که اثر کار فرهنگی مخرب، میتواند بدتر و تأثیرگذارتر از ضرب چماق باشد! و در امر حجاب – اگر سیاستهای فرهنگیمان در همین حد باشد- ضرباتی که جامعه از آن میخورد و خواهد خورد میتواند بسی خطرناکتر و مخربتر از ضربات گشتهای گروه ابوذر در اوایل پیروزی انقلاب باشد!
۱.مخاطب
در کار تبلیغی نخستین و مهمترین قدم شناخت درست «مخاطب» است. با شناخت درست مخاطب ما «زبان» تبلیغ، «ادبیات» تبلیغ، «فرم» تبلیغ و هزاران پارامتر دیگر را برای تأثیرگذاری بهتر میشناسیم و برای آن برنامهریزی میکنیم. حال مخاطب گفتمان تبلیغی «حجاب» چه کسانی تعریف شدهاند؟ کل مردم دنیا؟ کل مردم ایران زمین؟ کل دختران مسلمان؟ و یا کل دختران مسلمان که قصد زیستن با هویت مسلمانی دارند؟ کدام یک؟
پاسخ به این سوال بسیار مهم است. آنچه از محصولات فرهنگی –تبلیغی موجود در خصوص حجاب میتوان فهمید این است که متولیان امر برای تبلیغات خود مخاطبی حتی فراتر از مرزهای ایران اسلامی مدنظر داشتهاند، مخاطبی در حد و حدود کل بشریت! درست است که این وسعت دید، آرمانی است اما به راستی از لزوم رعایت حجاب شرعی و فقهی اسلام برای غیر مسلمانان- کسانی که قصد داشتن هویت مسلمانی ندارند، کسانی با ضروریات کلی دین اسلام بیگانه و یا عناد دارند و نمیخواهند به آنها اعتقاد و باور داشته باشند- چه سود و فایدهای خواهد داشت؟ اینکه مخاطب بیرونی اولین مواجههاش با دین اسلام «امر» به حجاب باشد مناسب است؟ و…
۲.زبان تبلیغ
آنچه از دستورات اسلام و متن قرآن میتوان استخراج کرد مخاطب امر به حجاب، «زنان مؤمنه» است و زبان هم، زبانی کاملاً دینی و فقهی. حجاب از فروعیات دین است و به دلیلی که تمامی فروعیات دینی را انجام میدهیم –قال الله و رسوله –حجاب بر زنان مؤمنه واجب است. این زبان، زبان تبلیغ اسلام است. حال کافی است نیمنگاهی به محصولات فرهنگی در خصوص «حجاب» بیندازیم و دور بودن این محصولات را از این مخاطب و زبان، درک کنیم. زبان این محصولات – به خاطر نوع مخاطب فرضی – زبانی فرادینی است و سعی دارد یکی از فروعیات فقهی اسلام را برای مخاطبینی که با اصول کلی اسلام چه بسا هنوز بیگانهاند و یا شبهه دارند به صورت عقلی اثبات کند! البته دوستان توجه داشته باشند که درخصوص حجاب شرعی اسلام –پوشش بجز کفین و … –صحبت میکنیم نه مطلق پوشش. عدم مرزبندی میان پوشش به عنوان امری عرفی با حجاب به عنوان امری دینی از دیگر آسیبهای گفتمان موجود حجاب است که هم به پوشش و هم به حجاب جامعه لطمههای جبرانناپذیری وارد ساخته است.
۳٫ اقناع مخاطب
احکام فقهی اسلام برای مکلفی است که با عقل اصول اسلام را پذیرفته و قرار است تعبد کند. اقناع وی در مورد برخی از احکام شرعی شاید بتواند مسکنی برای طی طریق باشد لیکن اگر این اقناع بخواهد روش و مسلک بشود آفت راه میشود. مکلف باید فروعیات دیناش را انجام دهد به خاطر امتثال امر خدا و اهل بیت علیهمالسلام. اگر بخواهد فروعیات را با عقل خویش پالایش کند به تکلیف خود عمل نکرده است. حال در مورد حجاب ما اقناع مخاطب را مسلک و طریق راه قرار دادهایم. در گفتمانسازی تبلیغی و ترویجی حجاب ما بر خلاف گفتمان اسلام از هر دری برای اقناع مخاطب سخن میگوییم و چون مخاطبی آرمانی –کل بشریت! – را فرض کردهایم و آن مخاطب از دین اسلام چیزی دستگیرش نمیشود از نامه جعلی چارلی چاپلین، یا فلان حرف بدون سند هیچکاک و یا نقل قول از فلان زن رقاص خارجی در خصوص حجاب بیشتر از قالالباقر و قال الصادق ذوق میکنیم و آنها را در صدر گفتمان خود جای میدهیم و هیچوقت نمیفهمیم که اگر کسی حجاب کاملی دارد و یا بخواهد داشته باشد زن مسلمانی است که قال الصادق برایش اتمام حجت است. به راستی این گفتمان اقناعی فرادینی در نسل جدید چه ذهنیتی را در مورد حجاب پرورش میدهد؟ برخی پدیدههای نوظهور اجتماعی را میتوان مثال زد که شاید اولین اثرات مخرب این گفتمان حجاب باشد:
بسیاری از ما دیدهایم کسانی را که در خصوص حجاب قید و بندی شرعی و حتی عرفی را رعایت نمیکنند اما اعتقادات بسیار محکمی دارند. بسیاری از فروعیات و شرعیات را به خوبی انجام میدهند. چه بسیار مراسمات مذهبی که شاهد شرکت این تیپ اشخاص هستیم و یا نمازگزاران زیادی را دیدهایم با مانتو و روسری!
میتوان ادعا کرد که تعدادی از مسلمانان معتقد و مقید را داریم که حجاب شرعی را رعایت نمیکنند!
این پارادوکس کمی ما را به فکر فرو میبرد و برای پیدا کردن چرایی آن کافی است به تفاوت گفتمانهای تبلیغی نماز و حجاب بیشتر تمرکز نمود. در گفتمان تبلیغی و ترویجی غالب نماز –برخلاف حجاب –مخاطب ما مسلمانان معتقد هستند و زبان تبلیغ کاملاً دینی است. همه نماز را ستون دین و ترک آن را مرز میان کفر و اسلام میدانند. نماز میخوانند به خاطر اینکه: قالالله و رسوله. اما برای برخی از این همین مخاطبین که با گفتمان فرادینی جدید حجاب پرورش یافتهاند حجاب تکلیفآور نیست! حال اگر از همین فردا تمامی نهادهای فرهنگی، گفتمان تبلیغی و ترویجی نماز را مانند حجاب فرادینی کنند که: نماز نوعی ورزش است که برای ستون مهرههای کمر شفا بخش است! نماز بخوانیم تا شاداب شویم! نماز بخوانید چون این عکس یک درخت است که سجده کرده! نماز بخوانید چون تمامی نیاکان و پدران باستانی ما نماز میخواندند! نماز خوب است چون فلان دانشمند غربی گفته و یا فلان زن رقاصه خارجی گفته و تمامی مزخرفاتی که برای اقناع مخاطب در مورد حجاب به هم بافتهایم را برای نماز بهکار بندیم؛ فکر میکنید تا چه اندازه ما از تعداد نمازگزارانمان کم خواهیم کرد؟ در واقع این متولیان فرهنگی جانشینان و دنبالهروهای کسانی هستند که اوایل انقلاب برای کلاس عقاید و برای اثبات خدا یک عکس سیاه و سفید از دل و روده انسان نشانمان میدادند که نوشته لااله الاالله و این میشد کل دلایل آنها برای اثبات خدا و توحید او!
از یک دختر تازه مکلف شدهای پرسیدم چرا نماز میخوانی؟ بدون وقفه دلیل آورد که امر خداست. ولی وقتی از چرایی حجاباش پرسیدم، شروع کرد از هیچکاک، گوهر و صدف، آمار تجاوز در کشورهای اروپایی، نقل قولهای مختلف از زنان خواننده و رقاص، نامه چارلیچاپلین به دخترش، خون شهدا و … سخن گفتن و در کمال ناباوری من حرفی از تکلیف بودن حجاب و امر خدا نزد! حال نمیدانم اگر این دختر نوجوان بفهمد نامه چارلیچاپلین به دخترش از اساس کذب محض است باز چادر سرش خواهد کرد یا نه! مطمئناً نمازش ترک نمیشود اما حجابش را شک دارم!
محصولات فرهنگی موجود در خصوص حجاب اگر نگوییم همگی، لیکن نگاه غالب و خروجی آن، همین گفتمان اقناعی فرادینی است.
۴. جعل واژهها
بعضی واژههای جعلی میتوانند بار محتوایی بسیاری را با خود حمل کنند. در کارهای شتابزده که بهصورتی نسنجیده به مرحلهی اجرا درمیآید این آفت بسیار به چشم میخورد. به صورت مثال میتوان به واژهی مجعول «بدحجاب» اشاره کرد. در فقه، ما دو واژهی «با»حجاب و «بی»حجاب داریم. جعل واژهی «بد»حجاب ناخودآگاه میتواند حامل بار مشروعیت باشد. ناخودآگاه ما سه دسته افراد را دستهبندی کردهایم:
«با»حجاب: خوب
«بی»حجاب: بد
«بد»حجاب: متوسط!
بسیاری از افراد را میشناسیم که حجاب نیمبندی دارند اما حاضر به ترک آن نیستند، چرا که «بی»حجابی را بد میدانند اما «بد»حجابی را نه!
و آخردر خصوص «فرم» در تبلیغ چون سخن بسیار است سخن را به همین دو جمله کوتاه میکنم:
-اینکه «زن» زن است! نه شکلات است نه کادو است نه اتوبوس و نه وسایل نقلیه و نه هیچ آبجکت و وسیلهی دیگر! پس به زن توهین نکنید! حجاب هم امر خداست نه پوسته شکلات است نه کاغذ کادو و نه هیچ چیز دیگر! پس به حجاب هم توهین نکنید! از آن طرف همه جا میگوییم در غرب به زن به عنوان یک شی نگاه میشود! خودمان بدتریم!
– مخاطب رسانههای مختلف با محتواهای مختلف متفاوتند. مخاطب یک حرف جدی مانند حجاب، دختران کودکستانی آنهم از نوع استثنایی نیستند! لطفا ما بین تبلیغات پفک نمکی و حجاب تفاوت قائل شوید!
* مجتبی مجلسی