خانه / مشاوره و پرسش و پاسخ / سوالی درباره ازدواج

سوالی درباره ازدواج

سلام
دانشجوی دانشگاه یزد و اهل اصفهان هستم. نزدیک به یک سال ونیم پیش یکی از پسرهای هم کلاسیم که یزدی است از من خواستگاری کرده. ابتدا تنها با هم تلفنی صحبت می کردیم و خانواده من در جریان بودند و حتی مادرم چند جلسه با او صحبت کردند. ولی پدر و مادر او فقط در این حد که او دختری را دوست دارد می دانستند. به مدت ۲ ماه با هم بیرون می رفتیم تا رفتارش را بهتر بشناسم. حتی به اصفهان هم آمد وبا مادرم حرف زد. الان نزدیک به ۱ سال است که نه باهم بیرون میرویم و نه  تلفنی حرف میزنیم، چون من فکر میکنم بی خیال است به همین خاطر با همه اصرارش او را رد میکنم.

با این همه نمی خواهم از دستش بدهم چون یکی از نخبه های دانشگاه است و الان هم کار دارد و هم پول. ومن میدونم اگه باهاش باشم می تونم روی پروژه وتحقیقات کارکنم . خودش میگوید باید به او فرصت دهم و هنوز مسئولیت پذیر نشده است. در اینمدت چند بار به او فرصت دادم. البته دوستانم میگویند من پرتوقع هستم . (مثلا وقتی با مادرم به شرکتش رفتیم نه چای ونه شیرینی. به نظر من این رفتارها بی احترامی است . میترسم ردش کنم و بعدا پشیمون بشم چون علاوه بر ظاهر خوب و اخلاق مهربون واستعداد، دوستش دارم اما نمی خوام احساسی باشم. کمکم کنید تصمیم عاقلانه ای بگیرم .

با سلام؛

نخبه و موفق بودن در دانشگاه به معنی این نیست که او اهلیت زندگی را هم دارد یا خیر؛ و چه بسیارند افرادی که از نظر درسی یا حتی شغلی، فردی بسیار موفق و از نظر خانوادگی بسیار متزلزل و بی مسئولیتند؛ چه بسا افرادی که به خاطر داشتن همین مسئولیت و ذهنیت و موفقیت های غرور آفرین، منحرف شده و قید زندگی را زده و یا فرد لااُبالی بودند و در نتیجه به فساد اخلاقی کشیده شده اند. معیار ازدواج، نخبه بوده نیست بلکه دین داری، اخلاق، تفاهم در مسائل مختلف زندگی و … می باشد. بنابراین باید ثابت شود که ایشان پایبند خانواده بوده و مسدولیت پذیرند. امّا صرف پذیرایی نکردن با چای و شیرینی، نمی تواند ملاک بی مسئولیتی باشد، احتمال دارد که در آن لحظه به فکرش نیامده باشد، و یا دم دست نبوده و در آن لحظه فرصت یا امکان تهیه کردن را نداشت و چندین احتمال دیگر.

سخن آخر این که به چیز های جزئی- مثل پذیرایی نکردن- حساس نباشید و اگر اهلیت زندگی کردن را دارد، سریع اقدام کنید که فرصت مناسب در زندگی دیر به دست می آید ولی خیلی زود از کف می رود و خوشبختی یعنی استفاده به موقع از این فرصت های مناسب. نکته بسیار مهم: این سخت ایشان که می گوید: ” باید به او فرصت دهم و هنوز مسئولیت پذیر نشده است “؛ احتمال دارد فریبی بیش نباشد و کلمه ازدواج با شما بهانه سوء استفاده از شما باشد و نه قصد جدّی ازدواج با شما؛ و این که با خانواده خود به صورت دقیق و شفاف مطرح نکرده، این احتمال را بشتر می کند. از این رو رابطه و رفت و آمدهای خود را با او قطع کرده و اعلام کنید که اگر قصد او برای ازدواججدّی است، ضمن در جریان گذاشتن پدر و مادرش، به صورت رسمی از شما خواستگاری نماید؛ تا معلوم شود که تا چه اندازه در حرف خود صادق است. از ای که با این وسیله او را از دست دهید نترسید، اگر قصدش جدّی باشد دنبالش را می گیرد و اگر نیآمد، صادق نیست. موفق باشید.

 

همچنین ببینید

اگر رضاخان توانست با چماق چادر را بردارد ما هم می توانیم…

عده ای بر این عقیده اند که در کارهای فرهنگی نباید سخت گیری باشد و ...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *