بهار آمد بهار آمد بهار مشکبار آمد
نگار آمد نگار آمد نگار بردبار آمد
صبوح آمد صبوح آمد صبوح راح و روح آمد
خرامان ساقی مه رو به ایثار عقار آمد
صفا آمد، صفا آمد که سنگ و ریگ روشن شد
شفا آمد شفا آمد شفای هر نزار آمد
حبیب آمد حبیب آمد به دلداری مشتاقان
طبیب آمد طبیب آمد طبیب هوشیار آمد
سماع آمد سماع آمد سماع بی صداع آمد
وصال آمد وصال آمد وصال پایدار آمد
ربیع آمد ربیع آمد ربیع بس بدیع آمد
شقایق ها و ریحان ها و لاله خوش عذار آمد
کسی آمد کسی آمد که ناکس زوکسی گردد
مهی آمد مهی آمد که دفع هر غبار آمد
دلی آمد دلی آمد که دلها را بخنداند
می ای آمد می ای آمد که دفع هر خمار آمد
کفی آمد کفی آمد که دریا دُرّ ازو یابد
شهی آمد شهی آمد که جان هر دیار آمد
کجا آمد کجا آمد کزینجا خود نرفته است او
ولیکن چشم گه آگاه و گه بی اعتبار آمد
ببندم چشم و گویم شد، گشایم گویم او آمد
و او در خواب و بیداری قرین و یار غار آمد
کنون ناطق خمش گردد کنون خامش به نطق آمد
رها کن حرف بشمرده که حرف بی شمار آمد
یا مقلب القلوب و الابصار
یا مدبرالیل و النهار
یا محول الحول و الاحوال
حول حالنا الی احسن الحال
حلول سال نو و بهار پرطراوت را
که نشانه قدرت لایزال الهی
و تجدید حیات طبیعت می باشد را
به تمامی عزیزان تبریک وتهنیت عرض نموده
و سالی سرشار از برکت ومعنویت را
برای همگی آرزو دارم
تاریخچه نوروز
در زمانهای کهن، جشن نوروز در نخستین روز فروردین آغاز میشد، ولی مشخص نیست که چند روز طول میکشیدهاست. در بعضی از دربارهای سلطنتی جشن یک ماه ادامه داشته است.
مطابق برخی از اسناد، جشن عمومی نوروز تا پنجمین روز فروردین برپا میشد، و جشن خاص نوروز تا آخر ماه ادامه داشت. شاید بتوان گفت، در طی پنج روز اول فروردین جشن نوروز جنبه ملی و عمومی داشت، درحالیکه طی باقیمانده ماه، هنگامیکه پادشاهان مردم عادی را به دربار شاهنشاهی میپذیرفتند جنبه خصوصی و سلطنتی داشت.
جزئیات چگونگی این جشن تا پیش از دوره هخامنشیان بر ما پوشیدهاست. در اوستا نیز هیچ اشارهای به این جشن نشدهاست. همچنین از دید مذهب و باورهای دینی ایرانیان باستان در ارتباط با این جشن اطلاعاتی در دست نیست. اگرچه مطالبی کلی در تعداد اندکی از کتابهای نوشته شده در روزگار ساسانیان درباره جشن نوروز وجود دارد.
با استناد بر نوشتههای بابلیها، شاهان هخامنشی در طول جشن نوروز در ایوان کاخ خود نشسته و نمایندگانی را از استانهای گوناکون که پیشکشهایی نفیس همراه خود برای شاهان آورده بودند، میپذیرفتند. گفته شده که داریوش هخامنشی، در آغاز هر سال از پرستشگاه “بأل مردوک”، که از خدایان بزرگ بابلیان بود، دیدن میکرد.
همچنین پارتیان و ساسانیان همهساله نوروز را را با برپایی مراسم و تشریفات خاصی جشن میگرفتند. صبح نوروز شاه جامه ویژه خود را پوشیده و به تنهایی وارد کاخ میشد. سپس کسی که به خوشقدمی شناخته شده بود، وارد میشد. و سپس والامقامترین موبد در حالی که همراه خود فنجان، حلقه و سکههایی همه از جنس زر، شمشیر، تیر و کمان، قلم، مرکب و گل داشت در حین زمزمه دعا وارد کاخ میشد.
پس از موبد بزرگ ماموران حکومت در صفی منظم وارد کاخ شده و هدایای خود را تقدیم شاه میکردند. شاه پیشکشهای نفیس را به خزانه فرستاده و باقی هدایا را میان حاضران پخش میکرد. ۲۵ روز مانده به نوروز، دوازده ستون با آجرهای گلی در محوطه کاخ برپا شده، و دوازده نوع دانه گیاه مختلف بر بالای هر یک از آنها کاشته میشد. در روز ششم نوروز، گیاهان تازه روییده شده بر بالای ستونها را برداشته و آنها را کف کاخ میپاشیدند و تا روز ۱۶ فروردین که به آن روز مهر میگفتند، آنها را برنمیداشتند.
رسوم نوروزی ایرانیان باستان
ایرانیان باستان دانهها را که عبارت بودند از گندم، جو، برنج، لوبیا، عدس، ارزن، نخود، کنجد، باقلا، کاجیله، ذرت، و ماش به شمارهی هفت ـ نماد هفت امشاسپند ـ یا دوازده “شمارهی مقدس برجها” در ستونهایی از خشت خام بر میآوردند و بالیدن هر یک را به فال نیک میگرفتند و بر آن بودند که آن دانه در سال نو موجب برکت و باروری خواهد بود.
خانوادهها بهطور معمول سه قاب از گندم و جو و ارزن به نماد هومت (اندیشهی نیک)، هوخت (گفتار نیک) و هوورشت (کردار نیک) سبز میکردند و فروهر نیاکان را موجب بالندگی و رشد آنها میدانستند.
چهارشنبهسوری که از دو کلمهی چهارشنبه (منظور آخرین چهارشنبهی سال) و سوری که همان “سوریک” فارسی و به معنای سرخ باشد و در کل به معنای چهارشنبهی سرخ، مقدمهی جدی جشن نوروز بود. در ایران باستان بعضی از وسایل جشن نوروز از قبیل آینه و کوزه و اسفند را به یقین شب چهارشنبهسوری و از چهارشنبهبازار تهیه میکردند. بازار در این شب چراغانی و زیور بسته و سرشار از هیجان و شادمانی بود و البته خرید هرکدام هم آیین خاصی را تدارک میدید.
غروبهنگام، بوتهها را به تعداد هفت یا سه (نماد سه منش نیک) روی هم میگذاشتند و خورشید که به تمامی پنهان میشد، آن را بر میافروختند تا آتش سر به فلک کشیده جانشین خورشید شود.
در بعضی نقاط ایران برای شگون، وسایل دور ریختنی خانه از قبیل پتو، لحاف و لباسهای کهنه را میسوزاندند. آتش میتوانست در بیابانها و رهگذرها و یا بر صحن و بام خانهها افروخته شود. وقتی آتش شعله میکشید از رویش میپریدند و ترانههایی که در همهی آنها خواهش برکت و سلامت و بارآوری و پاکیزگی بود، میخواندند.
آتش چهارشنبهسوری را خاموش نمیکردند تا خودش خاکستر شود. سپس خاکسترش را که مقدس بود، کسی جمع میکرد و بیآنکه پشت سرش را نگاه کند، سر ِ نخستین چهارراه میریخت. در بازگشت در پاسخ اهل خانه که میپرسیدند: “کیست؟” میگفت: “منم.” – ” از کجا میآیی؟” – “از عروسی… ” – “چه آوردهای؟” – “تندرستی…”
از دیگر رسوم ایرانیان باستان در شب چهارشنبهسوری قاشقزنی بود. قاشقزنی تمثیلی بود از پذیرایی از فروهرها… زیرا که قاشق و ظرف مسین نشانهی خوراک و خوردن بود.
ایرانیان باستان برای فروهرها بر بام خانه غذاهای گوناگون میگذاشتند تا از این میهمانان تازهرسیدهی آسمانی پذیرایی کنند و چون فروهرها پنهان و غیرمحسوساند، کسانی هم که برای قاشقزنی میرفتند، سعی میکردند روی بپوشانند و ناشناس بمانند و چون غذا و آجیل را مخصوص فروهر میدانستند، دریافتشان را خوشیُمن میپنداشتند.
پیشواز عید
حدود بیست روز مانده به فرا رسیدن نوروز، کمکم بوی بهار و عید در کوچه و بازار و خانه و کاشانه میپیچید و جنبوجوش عجیبی سراسر جان مردم را فرامیگرفت.
مردم همگی آستین همت بالا زده و به غبارروبی خانه و کاشانه مشغول میشدند. غبار حاصل از گذشت سالی و سیاهی زمستان را از چهره ارسیها، طاقچهها، خورشیدیها و از روی درودیوار تمامی قسمتهای خانه، مطبخخانه، مهتابیها، اطاقهای سهدری و پنجدری، اطاقهای زاویه، پستوها، راهروها، هشتیها و خلاصه همهجا، پاک میکردند.
پدرومادرها به فکر تهیه رخت عید بچهها بودند و بچهها از شوق لباسهای تازه و گرفتن عیدی بیقرار، بازار نیز رنگ دیگری به خود میگرفت و سروصدای بسیار از سراسر بازار به گوش میرسید.
در روزهای نزدیک عید، عده ای به منظور کسب و شاد کردن مردم، با نام “حاجی فیروز” در کوچه و خیابانها به راه میافتادند، این افراد با چهرههایی که آن را سیاه کرده بودند و لباسهای رنگارنگ بر تن و کلاهی به سر و به همراه داریه زنگی که در دست داشتند، و نواختن آهنگهای خود اشعاری را نیز میخواندند که موجبات شادی مردم را فراهم میآورد. با انجام این کارها به در دکانها و جلوی مردم رفته و بابت شادکردن آنها پولی دریافت می کردند.
آئین های نوروزی
خانه تکانی
خانهتکانی از دیگر آیینهای نوروز است. ده پانزده روز مانده به نوروز خانهتکانی شروع میشود. در این آیین، همه وسایل خانه گردگیری و شستوشو میشود و پاک و پاکیزه میگردد. چنان زوایای خانه را میروبند که اگر تا یک سال دیگر هم آن زوایا از چشم خانم خانه پنهان بماند یا فرصت پاکیزهسازی آنها به دست نیاید، قابل تحمل باشد. در این خانهتکانی ـ که در گذشته سه تا چهار هفته طول میکشیدهاست ـ ، تمامی ابزارها و وسیلههایی که در خانه بوده، جابهجا، تمیز، تعمیر و معاینه شده و دوباره در جای خود قرار میگرفتهاست.
پس از خانهتکانی، نوبت سبزه کاشتن است. مادران حدود یک هفته مانده به نوروز، مقداری گندم و عدس و ماش و شاهی در ظرفهایی زیبا میریزند و خیس میدهند تا آهستهآهسته بروید و برای سفره نوروزی آماده گردد.
در ایران باستان، بیستوپنج روز پیش از نوروز، در میدان شهر، دوازده ستون از خشت خام بر پا میشد، بر ستونی گندم، برستونی جو و به ترتیب، برنج، باقلا، ، ارزن، ذرت، لوبـیا، نخود، کنجد، عدس و ماش میکاشتند؛ و در ششمین روز فروردین، با سرود و ترنم و شادی، این سبزهها را میکندند و برای فرخندگی به هر سو میپراکندند.
امروز، در همه خانهها رسم است که ده روز یا دو هفته پیش از نوروز، در ظرف های کوچک و بزرگ، کاسه، بشقاب، پشت کوزه و … دانههایی چون گندم، عدس، ماش و… میکارند. موقع سال تحویل و روی سفره “هفتسین” بایستی سبزه بگذارند. این سبزهها را در خانهها تا روز سیزده نگه داشته و در این روز زمانی که برای “سیزدهبدر” از خانه بـیرون میروند، در آب روان میاندازند.
همچنین از آیینهای ویژهی نوروز، دیدار با اقوام و آشنایان است. این دیدوبازدید رفتنها تا پایان روز دوازده فروردین ادامه دارد.
ایرانیان روزهای نخست سال جدید را به دیدار اقوام درجهی اول میروند. و روز های بعد نوبت اقوام دورتر فرامیرسد و سر فرصت به دیگر اقوام و دوستان سر میزنند و دیدارها تازه میکنند. حتی اگر کسانی در طول سال به علت کدورت هایی که پیش آمده از احوال پرسی یکدیگر سر باز زده باشند، این روزها را فرصت مغتنمی برای رفع کدورت میشمارند و راه آشتی و دوستی در پیش میگیرند
چهارشنبه سوری
در ایران رسم است که پیش از پریدن آفتاب،
هر خانواده بوته های خار و گزنی را که از پیش
فراهم کرده اند روی بام یازمین حیاط خانه
و یا در گذرگاه در سه یا پنج یا هفت «گله» کپه می کنند.
با غروب آفتاب و نیم تاریک شدن آسمان،
زن و مرد و پیر و جوان گرد هم جمع می شوند
و بوته هارا آتش می زنند.
در این هنگام از بزرگ تا کوچک هر کدام سه بار
از روی بوته هایافروخته می پرند،
تا مگر ضعف و زردی ناشی از بیماری
و غم و محنت را از خود بزدایند
و سلامت و سرخی و شادی
به هستی خود بخشند.
مردم در حال پریدن از روی آتش ترانه هایی می خوانند.
زردی من از تو ، سرخی تو از من
غم برو شادی بیا ، محنت برو روزی بیا
ای شب چهارشنبه ، ای کلیه جاردنده ، بده مراد بنده
——————–
البته لازم به ذکر است برخی از آئین های نوروزی از جمله چهارشنبه سوری و مراسم آن، مورد قبول شرع مقدس اسلام نیست و نقل آنها به منزله تاییدشان نمی باشد.
پنجشنبهی آخر سال
یکی از آیینهای کهن پیش از نوروز، یاد کردن از مردگان است؛
به ویژه خانوادههایی که در طول سال، عزیزی را از دست دادهاند.
رفتن به زیارتگاهها و زیارت اهل قبور در پنجشنبه
و نیز روز پیش از نوروز و بامداد نخستین روز سال،
رسمی همگانی است.
همچنین رسم است که ایرانیان در موقع سال تحویل
به زیارت حرم امامان (ع) و امامزادگان میروند.
پس از انقلاب یکی از مهم ترین مراسم در آخرین پنج شنبه سال غبار روبی
و گل باران کردن مزار شهدای گلگون کفن انقلاب و جنگ تحمیلی ست
کاشتن سبزه
اسفند، ماه پایانی و زمستانی، هنگام کاشتن دانه و غلّه است
کاشتن«سبزهی عید» به صورت نمادین،
از روزگاران کهن، در همهی خانهها
و در بین همهی خانوادهها مرسوم است.
در ایران کهن، بیست و پنج روز پیش از نوروز،
در میدان شهر، دوازده ستون از خشت خام برپا میکردند؛
یک ستون گندم، یک ستون جو،
و به ترتیب برنج و باقلا، کاجیله
(گیاهی است از تیرهی مرکبات، که ساقهی آن به ۵۰سانتیمتر میرسد)،
ارزن، ذرت، لوبیا، نخود، گنجد، عدس و ماش میکاشتند.
در ششمین روز فروردین، با سرود و ترنم و شادی
این سبزه ها را میکندند و برای فرخندگی به هرسومی پراکندند.
امروز در همهی خانهها رسم است که ده روز یا دو هفته پیش از نوروز،
در ظرفهای کوچک و بزرگ، کاسه، بشقاب، پشت کوزه و …
دانههایی چون گندم، عدس، ماش و … میکارند.
در برخی از شهرهای آذربایجان، سومین چهارشنبه
به خیس کردن وکاشتن گندم و عدس
برای سبزههای نوروزی اختصاص دارد.
تحویل سال نو
به هنگام تحویل سال، همه اعضای خانواده جامههای تازه خود را پوشیده و دور سفره هفتسین گرد میآیند . پدربزرگ و مادربزرگ در بالای سفره و پس از آنها پدر و مادر و فرزندان در کنار سفره مینشینند. عقیده بر این است که به هنگام تحویل سال همگی باید به آینه نگاه کنند و پس از آن بزرگترین فرد خانواده قرآن را برداشته و اندکی از آن را میخواند. قبل از تحویل سال، همه اعضای خانواده دعای تحویل سال را بارها زیر لب زمزمه میکنند:
یا مقلب القلوب والابصار، یا مدبر اللیل و النهار، یا محول الحول و الاحوال، حول حالنا الی احسن الحال
از دیگر عقاید این است که آینهای را به صورت خوابیده در سفره قرار داده و تخممرغی را روی آن قرار میدهند و میگویند که به هنگام تحویل سال این تخممرغ تکان میخورد. این عقیده از آنجا سرچشمه میگیرد که قدما میگفتهاند کره زمین بر روی شاخ گاوی قرار گرفتهاست و هر گاه که گاو خسته میشود، کره زمین را از یک شاخش به سمت دیگر پرتاب میکند و این مواقع همان زمان تحویل سال است.
هنگام تحویل سال توپی شلیک میشد که از صدای آن همه متوجه تحویل سال نو میشدند که از صدای آن همه متوجه سال نو میشدند و آنگاه همگی به روبوسی مشغول شده و فرارسیدن سال جدید را به یکدیگر تبریک میگفتند و پس از آنکه بزرگترها عیدیهای کوچکترها را که معمولاٌ سکه و یا اسکناس بودهاست از لای قرآن کریم درآورده و به آنها میدادند. پس از آن، بسته به هنگام تحویل سال که اگر روز باشد، فوراٌ افراد کوچکتر فامیل به دیدن بزرگترها رهسپار میشوند و معمولاٌ ناهار یا شام روز اول عید را در منازل بزرگان خویش صرف میکنند. قدیم رسم بر این بوده که در روز اول عید باید رشتهپلو خورد تا به این وسیله در سال جدید سررشته کارها دستشان آمده و تا پایان سال از دستشان خارج نشود.
بنیاد جشن نوروز
درمورد بنیاد جشن نوروز مطالب بیشماری بیان شده که در اینجا نمونههایی از آنها را ذکر مینماییم.
۱٫ در روایات زرتشتی و بیشتر نویسندگان ایرانی و عرب و شاعران ازجمله فردوسی، بنیاد آن را به جمشید پادشاه پیشدادی نسبت میدهند و میگویند: جمشید شاه تختی بساخت که دیوان آنرا بدوش گرفته به هوا بردند و به یک روزه از کوه دماوند به بابل فرود آوردند، مردم با مشاهده این عمل در شگفت شدند و آن روز خاص را نوروز خواندند.
فردوسی میگوید:
چـو خــورشیــد تـابـان میــان هــوا
نشستــه برو شــــاه فـــرمـــــانـــروا
جهـــان انجمن شــد بر آن تخت او
شــگفتی فــرو مــانــده از بخت او
بــه جمشیــد بر گــوهـر افشـانـدنـد
مرآن روز راروز نوروز خــوانــدنــد
ســر ســال نـو هـرمـز فــــرودیـــن
بر آســـوده از رنـــج روی زمیـــن
بـــزرگان به شـــادی بیـــاراستنـــد
مـی و جـام و رامشگـران خواستنـد
چنیــن جــشن فــرخ از آن روزگار
به ما ماند از آن خسروان یادگار(۱)
۲٫ حکیم عمر خیام در نوروزنامه راجع به جشن نوروز میگوید:
از آن بوده است که آفتاب در هر ۳۶۵ شبانهروز و ربعی به اول دقیقه حمل بازآید و چون جمشید از آن آگاهی یافت آن را نوروز نام نهاده پس از آن پادشاهان و دیگر مردمان به او اقتدا کردند و آن روز را جشن گرفتند و به جهانیان خبر دادند تا همگان آن را بدانند وآن تاریخ را نگاهدارند و بر پادشاهان واجب است که آیین و جشن و رسم ملوک را بهجای آرند. از بهر مبارکی و خرمیکردن در اول سال هرکسی در نوروز جشن کند تا نوروز دیگر عمر در شادی گذراندند.
۳٫ این فصل «فروردگان» است که جشنآوری اجداد و نیاکان بود و چنان میپنداشتند که در پنج شب متوالی، ارواح طیبه مردگان، برای دیدار وضع زندگی و احوال باز ماندگان به زمین فرود آمده و در خانه و آشیانه خویش مشغول تماشا و سرکشی میشوند، اگر خانه تمیز و پاک بود، ارواح مسرور بر میگردند، اما در غیر این صورت، آنان غمگین و ناراحت برمیگردند.
۴٫ روایتی دیگر میگوید که نیشکر را جمشید(۲)، در این روز پیدا کرد و مردم از کشف و خاصیت آن متحیر شدند. سپس جمشید دستور داد تا از شهد آن شکر ساختند و به مردم هدیه دادند. آن روز را «نوروز» نامیدند.
۵٫ میگویند: اهریمن، بلای خشکسالی و قحطی را بر کره زمین فرو نشانید، اما جمشید به جنگ با اهریمن پرداخت وعاقبت اورا شکست داد. آنگاه خشکسالی و قحطی را از ریشه خشکانید و به زمین باز گشت. با بازگشت وی، درختان و هرنهال و چوب خشکی سبز شد. بسا مردم این روز را «نوروز» خواندند و هر کس به یمن و مبارکی، در تشتی جو کاشت و این رسم سبزی نشانیدن درایام نوروز از آن زمان تا به امروز باقی مانده است.
۶٫ بیرونی در آثار الباقیه(۳) مینویسد: «از آداب جشن نوروز این بود که در صحن هرخانه به هفت ستون، هفت رقم از غلات میکاشتند و هریک از آنها که بهتر میرویید، دلیل ترقی و خوبی آن نوع غله میدانستند».
در المحاسن و الاضداد نوشته شده: «بیست و پنج روز قبل از نوروز در صحن کاخ سلطنتی، دوازده ستون از خشت خام برپا میشد که بر هریک از آنها یکی از حبوبات را میکاشتند و آنها را نمیچیدند مگر با نغمهسرایی و خواندن آواز. در ششمین روز نوروز این حبوب را میکندند و در مجلس پراکنده مینمودند وتا شانزدهم فروردین که مهر روز نام دارد آن را جمع نمیکردند(۴).
در عهد باستان مراسم جشن نوروز به مدت ۲۱روز برگزار میگردید که در هر روز برنامهیی خاص انجام میگرفت.
۱٫ از اول تا روز سوم برای دید و بازدید خویشاوندان و بزرگان.
۲٫ از روز سوم الی روز ششم فروردین، دید و بازدید همگانی و برگزاری جشن رپیثون.
۳٫ از روز ششم الی روز نهم، برای اجرای جشن خوردادگان.
۴٫ از روز نهم الی سیزدهم، بار عام شاهی برای پذیرفتن عموم طبقات هر یک بهنوبه خود بود.
۵٫ ازروز سیزدهم الی روز نوزدهم، برای تفریحگاههای خارج از شهر.
۶٫ ازروز نوزدهم الی بیست و یکم، برای اجرای مراسم جشن فروردگان
۷٫ روز بیست و یکم پایان جشن و مخصوص تفریح و گردش در خارج از شهر است(۵).
در یک تقسیمبندی دیگر، فروردین به شش قسمت تقسیم میگردید:
۱٫ پنج روز اول به پادشاه و اشراف مربوط بود و آنها جشن ویژه داشتند.
۲٫ پنج روز دوم برای بخشش اموال ودریافت هدایای نوروزی از طرف پادشاه.
۳٫ پنج روز سوم متعلق به خدمتگزاران بود.
۴٫ چهارمین پنج روز به خواص تعلق داشت.
۵٫ پنج روز پنجم به لشکریان.
۶٫ ششمین قسمت پنج روزه به رعایا اختصاص داشت(۶).
این تقسیمبندی به قول جاحظ در المحاسن الاضد زمان جمشید و به قول بیرونی در آثارالباقیه بعد از جمشید و بنا به نظر ذبیحالله صفا در زمان ساسانیان معمول بوده است.
نقسیمبندی دیگر هم وجود داشته است که به نوروز خاصه و نوروز عامه تقسیم میشده. پنج روز اول را نوروز عامه و بقیه روزهای نوروز را نوروز خاصه میگفتند.
با نسیمی می روم
پای کوهی قد بلند
سبزه های پای کوه
بوی آهو می دهند
می روم تا غصه را
لای مه پنهان کنم
چشمه ی خورشید را
در دلم مهمان کنم
می نشینم روی خاک
با محبت می شوم
با علف های غریب
گرم صحبت می شوم
پونه ها صف بسته اند
زیر پای آبشار
کبک ها آماده اند
تا بخوانند از بهار
توی گوشم آبشار
شاد شر شر می کند
چشم هایم را بهار
از خدا پر می کند
بهار فصل زیبای زندگی
میخوانمت از پشت درب های بسته در انتهایی ترین فصل آفرینش
تا کی در سکوت می مانی ای رویای رحمانی تر از باران ؟
من در میهمانی سبز واژه ها تو را شنیدم و زیر باران صدایت کردم
و تو در نگاهی ژرف با لهجه شیرین یاسمن ها جوابم دادی
ای نوبهار من … بر پیکره یخ زده دشت بتاب و روح مرده اش را عطر آگین کن
شکوفه هایت بوی سرسبزی باغ میدهند و بلبلانت آوای سرمستی سر داده اند
باران را صدا کن تا بر طراوتت شکوهی دیگر بیفزاید
ای زیباترین فصل خدا
سرودن آغاز کن و مرا تا انبوه ابرهای بهاری به همراه مرغان مهاجر پرواز بده
غنچه های نو شکفته ات رنگ زندگی دارند و چشمه های جوشانت بوی خوش تازگی میدهند
ولی …
ولی هنوز شاپرک ها بغض خسته شان را میخورند و یاس ها، پای کبودی چشمشان را پنهان میکنند
و هنوز فصل زمین کامل نشده و هنوز منتظر است و انتظار فصل دیگری است .
مرا تا ظهور بهاری اش همراه باش و برای لحظه لحظه بودنش دعا کن…
که بدون او بهاری نشاید !
چه درد است این که در فصل اقاقی …
به روی عاشقان در بسته ساقی
در میخانه را گیرم که بستند …
کلیدش را چرا یا رب شکستند ؟!
اینها حدود و مرزهاى الهى است؛ از آن، تجاوز نکنید! و هر کس از آن تجاوز کند، ستمگر است
نوروز با همه خوبی هایش آفتهایی نیز دارد. در طول این روزها برخی دچار خطاهایی می شوند و گاهی خط قرمزهای شرعی را می شکنند و از حد شرعی تجاوز می کنند، در حالی که قرآن می فرماید:
یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تُحَرِّمُوا طَیِّباتِ ما أَحَلَّ اللَّهُ لَکُمْ وَ لا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ الْمُعْتَدینَ؛ اى کسانى که ایمان آوردهاید! چیزهاى پاکیزه را که خداوند براى شما حلال کرده است، حرام نکنید! و از حدّ، تجاوز ننمایید! زیرا خداوند متجاوزان را دوست نمىدارد.(۱) اسلام دین میانه روی است و در آن افراط و تفریط وجود ندارد و از طرفی دین مثبت گراست در این آیه شریفه ابتدا استفاده کردن از چیزهای حلال را مطرح و حتی با کسانی که آنچه محوز داده از خود و دیگران محروم می کنند را مورد انتقاد قرار می دهد از طرفی کسانی که که از حدود الهی تجاوز می کنند را نیز از دایره دوستان دین خارج می کند. قرآن در جای دیگر بعد از بیان دستوات الهی می فرماید:
تِلْکَ حُدُودُ اللَّهِ فَلا تَعْتَدُوها وَ مَنْ یَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَأُولئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ؛ اینها حدود و مرزهاى الهى است؛ از آن، تجاوز نکنید! و هر کس از آن تجاوز کند، ستمگر است.(۲) بنابراین طبق دیدگاه قرآنی نه باید از تفریحات سالم خودداری کرد و نه به بهانه تفریح و شادی گناه مرتکب شد. و اما گناهانی که در نوروز بیشتر به چشم می خورد:
۱٫ آزار و اذیت دیگران
یکی از اخلاق رذیله که در اسلام از آن به شدت نهی کرده است آزار رساندن به دیگران است، به ویژه اگر طرف مسلمان و مؤمن به خدا باشد. قرآن در این زمینه می فرماید: وَ الَّذینَ یُؤْذُونَ الْمُؤْمِنینَ وَ الْمُؤْمِناتِ بِغَیْرِ مَا اکْتَسَبُوا فَقَدِ احْتَمَلُوا بُهْتاناً وَ إِثْماً مُبیناً؛ و آنان که مردان و زنان باایمان را به خاطر کارى که انجام ندادهاند آزار مىدهند؛ بار بهتان و گناه آشکارى را به دوش کشیدهاند. (۳)
روایات زیادی نیز وجود دارد:
در ارشاد القلوب باب هجدهم – سفارشهاى لقمان به پسرش آمده است: نبى اکرم صلّى اللَّه علیه و اله فرموده: اگر هر کسى مؤمنى را آزار دهد اگر چه بواسطهى یک جمله سخن باشد روز قیامت محشور مىشود در حالتى که در پیشانى او نوشته شده ناامید از رحمت خداست و او مانند کسى است که کعبه و بیت المقدس را خراب کرده و ده هزار فرشته را کشته است. رفاعه بن اعین گفته است که امام صادق علیه السّلام به من فرمود: آیا خبر دهم ترا از کسانى که روز قیامت عذابشان از همه سختتر است عرض کردم بلى آقاى من مرا خبر ده! فرمود: سختترین مردم از حیث عذاب روز قیامت کسى است که ستمگرى را به ضرر و زیان مؤمنى کمک کند اگر چه به یک کلمه حرف باشد.(۴)
از آن طرف کسی که از انجام این گناه خودداری کند دارای اجری بس بزرگ است: شیخ صدوق در مجلس سى و هفتم کتاب امالى از امام دهم على بن محمد علیه السّلام در مصاحبه موسى با خداى عز و جل می نویسد: موسى [عرضه داشت:] معبودا … پاداش کسى که آزار خود را از مردم باز دارد و به آنها خوبى کند چیست؟
ج- دوزخ روز قیامت به او فریاد زند که به تو راهى ندارم. (۵)
۲٫ آسیب رسانده به طبیعت
امام على(علیه السلام) فرمود: … آنچه باعث افزایش در عمر شود، آزار نکردن و احترام سالمندان است، و صله رحم و دورى از بریدن درختان تر؛ مگر در حال ضرورت و کامل وضو گرفتن و حفظ تندرستى. (۶)
۳٫ اسراف کردن
در پذیرایی ها و مهمانی های نوروزی مواد غذایی دور ریخته می شود که این خلاف تعالیم اسلام است. در قرآن به صراحت آمده است: یا بَنی آدَمَ خُذُوا زینَتَکُمْ عِنْدَ کُلِّ مَسْجِدٍ وَ کُلُوا وَ اشْرَبُوا وَ لا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لا یُحِبُّ الْمُسْرِفینَ؛ اى فرزندان آدم! زینت خود را به هنگام رفتن به مسجد، با خود بردارید! و (از نعمتهاى الهى) بخورید و بیاشامید، ولى اسراف نکنید که خداوند مسرفان را دوست نمىدارد.(۷)
إِنَّ الْمُبَذِّرینَ کانُوا إِخْوانَ الشَّیاطینِ وَ کانَ الشَّیْطانُ لِرَبِّهِ کَفُوراً ؛ چرا که تبذیرکنندگان، برادران شیاطینند؛ و شیطان در برابر پروردگارش، بسیار ناسپاس بود! (۸) احادیث در این مورد فراوان است از جمله:
ابن نباته گوید: امیر المؤمنین علیه السّلام فرمود: صداقت از امانت بحساب مىآید دروغ خیانت مىباشد، ادب آدمى را سربلند مىکند، دور اندیشى از تیز هوشى است، اسراف آدمى را هلاک مىکند و میانه روى ثروت مىآورد.(۹)
امام صادق علیه السّلام فرمودند: همانا خداوند میانهروى را دوست داشته و از اسراف بدش مىآید؛ حتى دور انداختن هسته خرما (اگر به درد بخورد) و باقیمانده آب نوشیدنى. (۱۰)
۴٫ شادی های غیر مجاز مانند شرکت در مجالس لهو و لعب
شادی و شاد کردن دیگران خوب است به شرطی که خلاف موازین شرعی نباشد و نیز آسایش اطرفیان به خطر نیفتد که در این صورت باید از آن اجتناب کرد. شادی اگر همراه گناه باشد هر چند در لحظه گناه لذتی دارد اما این لذت آنی و زودگذر است اما اثرات روحی و روانی جبران ناپذیری را با خود دارد. هم در این دنیا و هم در آن دنیا انسان را از لذت بردن از خوشی های ابدی محروم خواهد کرد. اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَیاهُ الدُّنْیا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زینَهٌ وَ تَفاخُرٌ بَیْنَکُمْ …وَ مَا الْحَیاهُ الدُّنْیا إِلاَّ مَتاعُ الْغُرُورِ.
خدا در قرآن می فرماید: بدانید زندگى دنیا تنها بازى و سرگرمى و تجمّل پرستى و فخرفروشى در میان شما و افزون طلبى در اموال و فرزندان است، همانند بارانى که محصولش کشاورزان را در شگفتى فرو مىبرد، سپس خشک مىشود به گونهاى که آن را زردرنگ مىبینى؛ سپس تبدیل به کاه مىشود! و در آخرت، عذاب شدید است یا مغفرت و رضاى الهى؛ و (به هر حال) زندگى دنیا چیزى جز متاع فریب نیست! (۱۱)
در اندرزهاى لقمان به پسرش آمده است: موعظه را گوش دار و به آن عمل نما… و به آوازهاى لهو و لعب گوش فرا مده، که آخرت را از یاد تو مىبرد.(۱۲)
عن الرّضا علیه السّلام: اجعلوا لانفسکم حظّا من الدّنیا… و استعینوا بذلک على امور الدّنیا؛ حضرت رضا علیه السّلام فرموده است: از لذایذ دنیوى نصیبى براى کامیابى خویش قرار دهید و تمنیات دل را از راههاى مشروع برآورید، مراقبت کنید در این کار به مردانگى و شرافتتان آسیب نرسد و دچار اسراف و تندروى نشوید. تفریح و سرگرمی هاى لذتبخش شما را در اداره زندگى یارى می کند و با کمک آن بهتر به امور دنیاى خویش موفق خواهید شد.(۱۳)
پی نوشت ها:
۱٫ سوره مائده، آیه ۸۷
۲٫ بقره/ ۲۲۹
۳٫ احزاب/ ۵۸
۴٫ ارشاد القلوب، ترجمه رضایى، ج۱، صص ۱۸۷ و ۱۸۸
۵٫ امالى شیخ صدوق، ترجمه کمرهاى، متن، ص ۲۰۸
۶٫ آداب و سنن، ترجمه جلد شانزدهم بحارالانوار، ص۲۰۲ و ص: ۲۰۳
۷٫ سوره انعام/ ۳۱
۸٫ سوره إسراء/ ۲۷
۹٫ ایمان و کفر، ترجمه الإیمان و الکفر بحارالانوار، ج۱ ،ص ۴۹۹
۱۰٫ ثواب الاعمال، شیخ صدوق، ترجمه بندرریگى،ص ۴۰۱
۱۱٫ سوره حدید، آیه ۲۰
۱۲٫ ارشاد القلوب، ترجمه سلگى، ج۱، ص : ۱۸۹ ص: ۱۹۱
۱۳٫ الحدیت، روایات تربیتى، ج۲، ص ۱۳۳
سال خود را با بهترین ?سین آغاز کنید
سلام قولا” من رب الرحیم
سلام علئ موسى و هارون
سلام علئ ابراهیم
سلام علئ نوح فى العالمین
سلام علئ المرسلین
سلام علئ إلیاسین
سلام هی حتى مطلع الفجر
و گلهای سرخ و زرد و نیلوفری را که در سبزه زار ها می رویند نوازش میدهد
و آنگاه پربار چمن را به نظاره می نشیند
و همین که در مرغزاران حریر پوش به میزبانی دشت می شتابد
نالهء نی را می شنود و وظیفه دار این پیام میگردد :
رونق عهـــد شبابست دگــر بوستان را
میرسد مـــژده گل بلبل خوش الحان را
ای صبا گر به جوانان چمـن بـاز رسی
خدمت ما برسان سرو گل ریحـــان را
ماهی ها، هم سفره ما می شوند.
بهار، تا کنج خانه ها نفوذ می کند.
شمشاد ها، شاد ترین روزهای زندگی شان را طی می کنند و آوای تازه منار ها سکوت سرد باغچه را می شکند.
بهار، زنبیل عاشقی اش را کوچه به کوچه می گرداند تا هر که دلی به وسعت آینه و لبخند دارد، به کاروان سبز طبیعت بپیوندد و روح و جانش را در آبشار جاری فروردین، جلا بخشد.
چشم هایت را که باز کنی، بهار را با تمام سادگی اش، با ظهور تازه شکوفه هایش و با آغاز انقلاب سبز و فراگیرش، پشت پلک های باران خوردهات احساس خواهی کرد؛ حس تازه بالندگی، دگرگونی آغاز … .
تمام واژه های خوب ذهنت را ردیف می کنی تا سبزترین فصل خدا را ترسیم کنی.
برای من،
برای او و برای
هر که
راز شگرف ” یحیی ” و ” یمیت ” را در زیباترین اثر نقاش چیره دست خلقت می بیند
و باور می کند.
چشم هایت را که باز کنی، بهار را می بینی که با کوله باری از امید و طراوت، در انتهای کوچه های سرد و تاریک زمستان، بساط تازگی و سرسبزی اش را پهن کرده و بشارت فردایی را می دهد که تقویم ها دوباره از اول آغاز می شوند.
نسیم خوش بهاری، طبیعتی تازه را نوید می دهد. برگ ها جان می گیرند و چشم اندازی سبز، از پس پنجره های گشوده ، جلوه گری می کند.
سفره های سخاوت و یکرنگی، پهن می شوند. بوی سبزه در فضای رنگارنگ سفره می پیچد.
عطر سیب های سرخ، جای دیگری میان این همه، باز می کند.
دل های یکرنگ و باصفا، آماده می شوند تا به ثانیه های تازه زندگی وارد شوند. تیک تاک ساعت، فضای پرسکوت خانه را پر می کند.
چیزی به ثانیه های آغازین سال نو نمانده است.
یک سال گذشت و واپسین ثانیه، فاصله میان زمان ها را دو نیمه کرد.
” یا مقلب القلوب و الابصار . یا مدبر اللیل و النهار . یا محول الحول و الاحوال . حوّل حالنا الی أحسن الحال ” .
چشم ها به روشنی باز می شوند و دل ها به یکدیگر نزدیک و قلب ها آرامش دوباره می یابند در حلول سال نو و دلگرم به آتیه های مهربانی و صفا می شود. احساس بهار، نیلوفرانه بر اندام طبیعت می پیچد و زمستان کوچ می کند.