خانه / از منظر اجتماعی روانی تاریخی / از منظر اجتماعی / دوماجرا ی واقعی و دو نگاه به بی حجابی

دوماجرا ی واقعی و دو نگاه به بی حجابی

دوماجرای واقعی و دو نگاه به بی حجابی

فصل اول:

زن اینگونه ماجرای خود را تعریف می کند:

زندگی مشترکمان که آغاز شد متوجه شدم شوهرم دچار مشکل چشم چرانی است و سرش مرتبا به اطراف می چرخد! از طرفی رفت و آمد یکی از دوستان مجردم به خانه ما مداومت داشت و شوهرم  نیز بعضی اوقات هنگام آمدن دوستم حاضر بود و هنگام حضور شوهرم دوستم حجاب را رعایت نمی کرد تا جایی که حتی لباس های زننده و محرک می پوشید و من این موضوعات برایم مهم نبود. زن که خود نیز به معضل بدحجابی دچار است، ادامه می دهد: تا یک روز…

وقتی که برای انجام کاری از خانه خارج شده بودم به هنگام بازگشت به خانه با صحنه ای روبرو شدم که زندگی ام را متلاشی کرد. بله، دوست صمیمی من به همراه شوهرم در خانه بودند و … . بدین صورت من تقاضای طلاق کردم و از همسرم جدا شدم. آری، من از ابتدا راه را اشتباه رفتم  وبه قول معروف “خود کرده را تدبیر نیست. “

 

از دختر ۹ساله این زن که حاصل همین ازدواج ناموفق است و اصلا طعم یک خانواده کامل را نچشیده، علت بی حجابی و پوشش نامناسب اش را پرسیدیم و به او گفتیم: مگر تو به سن تکلیف نرسیده ای؟ چرا روسری به سر نداری و…؟پاسخ او جالب بود.«من دوست دارم با حجاب باشم، تومدرسه هم خانم معلم میگه باید باحجاب باشید اما مامانم میگه نمی گذارم تا دانشگاه حجاب داشته باشی و وقتی میری مدرسه یا موهات شلخته است! روسری و مقنعه سر کن و اگر منم بخوام، منو دعوا می کنه!»

فصل دوم:

صدای دعوای مادر و دختر ساختمان را پر کرده است. این اتفاقی است که هر از چند گاه رخ می دهد و گهگاه با دخالت همسایه ها به پایان می رسد؛ دعوایی که گاه به زد و خورد هم می انجامد.

مادر، زنی چادری است و ظاهرا بعلت اعتیاد شوهر از او جدا شده است و دختر، نوجوانی است بد حجاب که با آرایش و وضعی نامناسب در کوچه و خیابان رفت و آمد می کند. و این دعواها هم از این جا نشأت می گیرد. مادر نگران فرزند و فرزند گریزان از مادر. دختر نصیحت مادر بر رعایت حجاب و روابط بیرونی را بر نمی تابد و مادر عصبانی شده و … . پای صحبت این مادر و دختر پس از یک دعوای آتشین که آثار خشونت مادر بر سر و روی دختر نوجوانش هویداست می نشینیم. مادر از وضع دختر و ترس از روابط نامناسب او می گوید و آرام آرام گریه می کند. اما دختر هم برای خود دفاعی قابل توجه دارد. او می گوید که مادرش به او محبت نمی کند، جلوی دوستانش و دیگران به او تشر می زند و آبرویش را می برد. دختر اینگونه ادامه می دهد:«کلاس تقویتی ام کمی دیرتر تمام شد، مامانم به خیال اینکه من با کسی قرار دارم به محل کلاسم اومد و جلوی دوستام تا تونست به من توهین کرد در حالی که حرف او تهمت بود و علت دیرشدن هم ، تاخیر کلاسم بود… چهره زیبایی که ندارم اون هم بوسیله مامانم با ضربه هاش که به سر و صورتم زده، زشت تر کرده، ببین موهای سرم ریخته!»

فصل سوم:

دو ماجرای بالا، اتفاقاتی است که متاسفانه در جامعه ما وجود دارد. یکی از بی حجابی و بی عفتی تا فروپاشی اخلاقی و خانوادگی و دیگری از مشکلات عاطفی و اجتماعی تا بی حجابی و بی عفتی!

با دقت در ماجرای اول متوجه چند پارامتر که باعث ایجاد گناه و فروپاشی یک خانواده است، می شویم. چشم چرانی و بی حیایی مرد، بی حجابی و بی عفتی دوست زن و بالاخره بدحجابی و بی تفاوتی زن. مرد داستان به بیماری چشم چرانی دچار است هرچند ازدواج کرده است و این بیماری با ورود یک زن بی حیای مجرد دوچندان می شود. متاسفانه زن داستان همچنانکه خود معترف است در قبال این دو موضوع بی تفاوت و بی حساسیت است و خود نیز با بدحجابی به این قضیه دامن می زند و در نتیجه باعث ایجاد علاقه و رابطه آلوده بین شوهر و دوست صمیمی خود می شود و در نهایت زندگی اش پس از مدت کوتاهی دچار معضل طلاق می شود و تنها دخترشان را از داشتن یک خانواده کامل محروم می نماید و بدتر از این ها عدم درس عبرت برای این زن است که با حجاب دخترش هم مخالفت می کند و به قول شاعر: “خشت اول چون نهد معمار کج تا ثریا می رود دیوار کج.”

شهید استاد مطهری در کتاب مسئله حجاب اشارات بسیار زیبایی به این مسئله دارد:

حقیقت امر اینست که در مسأله پوشش – و به اصطلاح عصر اخیر حجاب -سخن در این نیست که آیا زن خوب است پوشیده در اجتماع ظاهر شود یا عریان ؟ روح سخن اینست که آیا زن و تمتعات مرد از زن باید رایگان باشد؟ آیا مرد باید حق داشته باشد که از هر زنی در هر محفلی حداکثر تمتعات‏ را به استثناء زنا ببرد یا نه ؟ اسلام که به روح مسائل می‏نگرد جواب می‏دهد : خیر ، مردان فقط در محیط خانوادگی و در کادر قانون ازدواج و همراه با یک سلسله تعهدات سنگین‏ می‏توانند از زنان به عنوان همسران قانونی کامجوئی کنند ، اما در محیط اجتماع استفاده از زنان بیگانه ممنوع است . و زنان نیز از اینکه مردان‏ را در خارج از کانون خانوادگی کامیاب سازند به هر صورت و به هر شکل‏ ممنوع می‏باشند .

از نظر اسلام محدودیت کامیابیهای جنسی به محیط خانوادگی و همسران مشروع‏ ، از جنبه روانی به بهداشت روانی اجتماع کمک می‏کند ، و از جنبه‏ خانوادگی سبب تحکیم روابط افراد خانواده و برقراری صمیمیت کامل بین‏ زوجین می‏گردد ، و از جنبه اجتماعی موجب حفظ و استیفاء نیروی کار وفعالیت اجتماع می‏گردد ، و از نظر وضع زن در برابر مرد ، سبب می‏گردد که‏ ارزش زن در برابر مرد بالا رود .

فلسفه پوشش اسلامی به نظر ما چند چیز است . بعضی از آنها جنبه روانی‏ دارد و بعضی جنبه خانه و خانوادگی ، و بعضی دیگر جنبه اجتماعی ، و بعضی‏ مربوط است به بالا بردن احترام زن و جلوگیری از ابتذال او .

حجاب در اسلام از یک مسأله کلی‏تر و اساسی‏تری ریشه می‏گیرد و آن اینست‏ که اسلام می‏خواهد انواع التذاذهای جنسی ، چه بصری و لمسی و چه نوع دیگر به‏ محیط خانوادگی و در کادر ازدواج قانونی اختصاص یابد ، اجتماع منحصرا برای کار و فعالیت باشد . برخلاف سیستم غربی عصر حاضر که کار و فعالیت‏ را با لذتجوئیهای جنسی به هم می‏آمیزد ولی اسلام می‏خواهد این دو محیط را

کاملا از یکدیگر تفکیک کند . نبودن حریم میان زن و مرد و آزادی معاشرتهای بی بندوبار ، هیجانها و التهابهای جنسی را فزون می‏بخشد و تقاضای سکس را به صورت یک عطش روحی‏ و یک خواست اشباع نشدنی در می‏آورد . غریزه جنسی ، غریزه‏ای نیرومند، عمیق و ” دریا صفت ” است ، هر چه بیشتر اطاعت شود سرکش‏ تر می‏گردد ، همچون آتش که هر چه به آن بیشتر خوراک بدهند ، شعله ورتر می‏شود .به هر حال اسلام به قدرت شگرف این غریزه آتشین توجه کامل کرده است .روایات زیادی درباره خطرناک بودن غریزه‏ای که مرد و زن را به یکدیگرپیوند می‏دهد وارد شده است .اسلام تدابیری برای تعدیل و رام کردن این غریزه اندیشیده است و در این‏ زمینه هم برای زنان و هم برای مردان ، تکلیف معین کرده است . یک وظیفه مشترک که برای زن و مرد ، هر دو ، مقرر فرموده مربوط به نگاه کردن است :

«قل للمؤمنین یغضوا من ابصارهم و یحفظوا فروجهم . . .  قل للمؤمنات‏ یغضضن من ابصارهن و یحفظن فروجهن»

خلاصه این دستور اینست که زن و مرد نباید به یکدیگر خیره شوند ، نباید چشم چرانی کنند ، نباید نگاههای مملو از شهوت به یکدیگر بدوزند ، نباید به قصد لذت بردن به یکدیگر نگاه کنند . یک وظیفه هم خاص زنان مقررفرموده است و آن اینست که بدن خود را از مردان بیگانه پوشیده دارند ودر اجتماع به جلوه‏گری و دلربائی نپردازند . به هیچ وجه و هیچ صورت و باهیچ شکل و رنگ و بهانه‏ای کاری نکنند که موجبات تحریک مردان بیگانه رافراهم کنند.

روح بشر فوق العاده تحریک پذیر است . اشتباه است که گمان کنیم‏تحریک پذیری روح بشر محدود به حد خاصی است و از آن پس آرام می‏گیرد .همانطور که بشر – اعم از مرد و زن – در ناحیه ثروت و مقام از تصاحب‏ثروت و از تملک جاه و مقام سیر نمی‏شود و اشباع نمی‏گردد ، در ناحیه جنسی‏نیز چنین است . هیچ مردی از تصاحب زیبا رویان و هیچ زنی از متوجه کردن‏مردان و تصاحب قلب آنان و بالاخره هیچ دلی از هوس سیر نمی‏شود .چرا در دنیای غرب اینهمه بیماری روانی زیاد شده است ؟ علتش آزادی‏ اخلاقی و جنسی و تحریکات فراوان سکسی است که به وسیله جرائد و مجلات وسینماها و تئاترها و محافل و مجالس رسمی و غیر رسمی و حتی خیابانها وکوچه‏ها انجام می‏شود .اما علت اینکه در اسلام دستور پوشش اختصاص به زنان یافته است این‏است که میل به خودنمائی و خودآرائی مخصوص زنان است . از نظر تصاحب‏ قلبها و دلها مرد شکار است و زن شکارچی ، همچنانکه از نظر تصاحب جسم و تن ، زن شکار است و مرد شکارچی . میل زن به خودآرائی از این نوع حس‏ شکارچیگری او ناشی می‏شود . در هیچ جای دنیا سابقه ندارد که مردان لباسهای‏ بدن نما و آرایشهای تحریک کننده به کار برند . این زن است که به حکم‏ طبیعت خاص خود می‏خواهد دلبری کند و مرد را دلباخته و در دام علاقه به‏خود اسیر سازد . لهذا انحراف تبرج و برهنگی از انحرافهای مخصوص زنان‏ است و دستور پوشش هم برای آنان مقرر گردیده است. شک نیست که هر چیزی که موجب تحکیم پیوند خانوادگی و سبب صمیمیت رابطه زوجین گردد ، برای کانون خانواده مفید است و در ایجاد آن باید حداکثر کوشش مبذول شود . و بالعکس هر چیزی که‏ باعث سستی روابط زوجین و دلسردی آنان گردد به حال زندگی خانوادگی زیانمند است و باید با آن مبارزه کرد.اختصاص یافتن استمتاعات و التذاذهای جنسی به محیط خانوادگی و در کادرازدواج مشروع ، پیوند زن و شوهری را محکم می‏سازد و موجب اتصال بیشترزوجین به یکدیگر می‏شود .

فلسفه پوشش و منع کامیابی جنسی از غیر همسر مشروع ، از نظر اجتماع‏خانوادگی اینست که همسر قانونی شخص از لحاظ روانی عامل خوشبخت کردن اوبه شمار برود ، در حالی که در سیستم آزادی کامیابی ، همسر قانونی از لحاظ روانی یک نفر رقیب و مزاحم و زندانبان به شمار می‏رود و در نتیجه کانون‏ خانوادگی براساس دشمنی و نفرت پایه‏گذاری می‏شود بعضی‏ها مانند برتراند راسل پنداشته‏اند که جلوگیری از معاشرتهای آزاد صرفا به خاطر اطمینان مرد نسبت به نسل است ، برای حل اشکال ، استفاده‏

از وسائل ضد آبستنی را پیشنهاد کرده‏اند ، در صورتی که مسأله ، تنها پاکی‏ نسل نیست . مسأله مهم دیگر ایجاد پاکترین و صمیمی‏ترین عواطف بین زوجین‏ و برقرار ساختن یگانگی و اتحاد کامل در کانون خانواده است . تأمین این‏ هدف وقتی ممکن است که زوجین از هرگونه استمتاع از غیر همسر یا همسران‏ قانونی چشم بپوشند ، مرد چشم به زن دیگر نداشته باشد و زن نیز در صددتحریک و جلب توجه کسی جز شوهر خود نباشد ، و اصل ممنوعیت هر نوع‏ کامیابی جنسی در غیر کادر خانواده حتی قبل از ازدواج هم رعایت گردد .

فصل چهارم:

ماجرای دوم به موضوع دیگری در ارتباط با حجاب و عفاف معطوف است: تربیت نامناسب، عقده های عاطفی و کمبود محبت و بستر نامناسب خانوادگی و اجتماعی. یک خانواده متلاشی شده بر اثر اعتیاد و مادر و دختری که نتوانسته اند نیازهای عاطفی خود را برآوره کنند.

متاسفانه بلای اعتیاد خانواده هایی را به کام تباهی کشانده است که اگر از همان ابتدا این معضل رخ نمی داد یا درمان می شد، مشکلات بعدی از جمله طلاق و صدمات روحی و اجتماعی حاصله از آن نیز بوجود نمی آمد. زندگی بدون یک حامی و سرپرست باعث ایجاد مشکلات زیادی می شود که مبارزه با آن بسیار سخت و گاه طاقت فرساست و اگر کمی این مشکلات فائق آید سبب بروز اختلالاتی در زندگی می شود که نمونه آن همین ماجرای مذکور است. دختری که از چهره خود راضی نیست و از سویی احساس کمبود محبت می کند. مارک داشتن پدر معتاد و مارک فرزند طلاق بودن هم مزید بر علت می شود و احتمالا تربیت نچندان اصولی از سوی مادر که زیبایی ها و احکام اسلام و از جمله حجاب وعفاف را برای وی درست تشریح نکره است هم دلیلی است بر عدم پایبندی به حجاب.

مادر در این ماجرا بدنبال هدایت دخترش است، بدنبال تامین آینده خوب برای اوست، بدنبال نجات او از گردابی است که در آن گرفتار آمده است اما شیوه آن را درست انجام نمی دهد. او قطعا به دخترش محبت می کند اما گاه به علت عدم آگاهی به بیراهه می رود. اگر مادر می دانست که چگونه باید مسائلی چون حجاب را به دخترش بیاموزد و از طرفی با درک شرایط سنی دخترش و نیازهای عاطفی و روحی یک دختر نوجوان آشنا می بود، این اتفاقات رنگ و بوی دیگری داشت. دختری که محبتی مقتضی در خانواده نمی بیند زمینه ای مناسب می یابد برای تمایل به سمت منبعی که به او محبت کند و نیازهای روحی اش را پاسخ دهد و در نتیجه جهت جلب توجه و پاسخ به نیازهایش، رو به جلوه گری و خودنمایی می آورد و در بسیاری موارد به سوی دوستی ها و روابط نامناسبی با هم جنس یا غیرهمجنس خود سوق پیدا می کند که عواقب گاه فاجعه آمیز در پی دارد.

البته این موارد فقط گوشه ای از عوامل دوری از حجاب و عفاف است. قطعا محیط خانه، مدرسه و اجتماع تاثیرات فراوانی بر گرایش های یک فرد مخصوصا یک نوجوان دارد. ماهواره، فیلم، کتاب، دوست، رفتارهای متناقض مخصوصا اگر از سوی نزدیکان باشد، لقمه حلال یا حرام و … می تواند از زمینه های انحراف در فرد را بوجود آورد.

بله، نگرانی والدین از رفتار فعلی فرزندان و آینده آنها بجا و لازم است ولی می بایست از شیوه های صحیح برای این امر حساس استفاده کرد. افزودن محبت به فرزندان، ایجاد صمیمیت با آنها بطوری که مادر یا پدر محرم رازهایشان بدانند، دور کردن محیط خانه از عوامل گمراه کننده و ضد اخلاقی نظیر ماهواره یا سی دی های مبتذل، روی آوری خانواده به سمت معنویت، افزودن آگاهی های خود و شناخت روحیات و مقتضیات سنی فرزند و … از عواملی است که می تواند یک نوجوان را از خطرات انحراف دور کند.

ان شاءالله این مبحث با راهبرد آسیب شناسی و راه حل ادامه خواهد یافت.

همچنین ببینید

شناخت انحرافات جامعه اسلامی

حجت الاسلام و المسلمین رفیعی در برنامه سمت خدای تاریخ ۱۳۹۷/۰۱/۳۰ مطالب بسیار جذابی را ...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *