خانه / پرونده ها / نظر شخصیت ها / جوانان و ورزش و حجاب

جوانان و ورزش و حجاب

به جوانانی که می‏ پندارند مرحله جوانی را باید صرف بازی و شب‏ نشینی و ولگردی و … کرد، چه می‏توان گفت؟

آیت‏ اللّه‏ فضل‏ اللّه‏: ما از جوانان می‏خواهیم ماهیت این مفاهیم را کاملاً دریابند و درک کنند که لهو و لعب چیست؟ هرزگی چیست؟ و لذت، کدام است؟ چه لذت جنسی و چه لذت …

 

آیت‏ اللّه‏ فضل‏ اللّه‏: ما از جوانان می‏خواهیم ماهیت این مفاهیم را کاملاً دریابند و درک کنند که لهو و لعب چیست؟ هرزگی چیست؟ و لذت، کدام است؟ چه لذت جنسی و چه لذت خوردنی و یا آشامیدنی یا دیگر لذتهایی که در غرایز جسمانی انسان انگیخته می‏شود.

 

ما از جوانان می‏خواهیم در برابر این لذات تأمل کنند و بپرسند که حجم این لذتها چقدر است؟

حجم لذتهای زمانی، به اندازه حجم همان لحظه است. لذت جنسی، تنها در همان لحظه احساس آن است. لذت خوردنی، همان لذت گردش آن در دهان است و به همین قیاس است لذت آشامیدنی و … معمولاً انسان تا به این لذتها دست نیافته در رؤیاهای رنگین و شیرینی به سر می‏برد، اما وقتی بدان دست می‏یابد احساس می‏کند که در برابر راهی بن‏بست قرار گرفته است. زیرا این لذتها اگر چه نیاز انسان هستند اما آفاق سیر او و آرمان او و چشم‏اندازهای آگاهی او نیستند. از این‏رو است که وقتی انسان در بُعد جنسی افراط می‏کند به زودی ملول و افسرده می‏شود و با تکرار این حالت، احساس سست‏مزاجی و پریشان‏خاطری می‏کند. و نیز هنگامی که انسان در خوردن یا آشامیدن افراط می‏کند به درد معده یا کندی نفس دچار می‏شود.

هیچ کدام از این کارها افق سیر جوان و شایسته مرحله جوانی نیست و تنها ره‏آورد این امور برای جوان، احساساتی از قبیل لذت و خوشی است که وقتی جوان، کمّ و کیف آن را دریافت پس از فراغت از این حالات، رایحه حقیقت را استشمام می‏کند.

بنابراین ما به جوانانمان می‏گوییم، دوره جوانی شما، نیروی حیات و بار مسؤولیتی در عرصه هستی و ثروتی از ثروتهای انسانی است. ما به شما نمی‏گوییم که به نیازهایتان پاسخ مثبت ندهید، اما می‏گوییم نیازهایتان را در سطحی قرار دهید که بدون هیچ زیانی جسمتان را استوار بدارد و لازم است در عین حال که نیازهای جسمانی خود را برمی‏آورید بدانید که مسأله جوانی، در حیات و مسأله حیات در جوانی، بسی فراختر و بازتر و گسترده‏تر و مسؤولیت‏آفرین‏تر از همه این امور مادی‏ای است که در آن فرو می‏روید و نتیجه‏ای جز دل‏آزردگی و بی‏هدفی و احساس پوچی برایتان ندارد.

بنابراین، حیات، تنها جسم و ماده‏ای نیست که دارای افق حرکت نباشد و نشاط و تپش نداشته باشد و به روی کرانه‏های گسترده بسته باشد، چرا که نیروی مطلقی به نام (خدا) در همه هستی حضور دارد و وقتی که انسان در برابر او قرار می‏گیرد و زندگی‏اش را بر اساس اراده او تنظیم می‏کند، احساس می‏نماید که هیچ دیوار و سدّی در مسیر حرکت تکاملی‏اش وجود ندارد و تنها حقیقتی است که تا بی‏نهایت امتداد می‏یابد. بنابراین ما به جوانان می‏گوییم: دریچه‏های عقل و آگاهی و عشق خود را به سوی خدایی که شما را آفرید و به جوانی‏اتان غنای نشاط و تحرک و معنویت بخشید، بگشایید و بدانید که این گشایش در آینده به شما سعادت روحی و معنوی و مادی خواهد بخشید و با همه خیر و زیبایی و آزادی‏ای که در آن است سعادت زندگی را برایتان به ارمغان خواهد آورد.

 

ورزش، محبوب شایسته جوانان

 

کسانی می‏گویند بعضی از انواع ورزشها وقت انسان را تباه می‏کند. اینان ورزش را در تیراندازی و اسب‏ دوانی و شنا منحصر می‏دانند. حضرت‏عالی به این جنبه مسأله که حجم زیادی از اهتمام و دلمشغولی های جوانان را به خود جذب کرده است، چگونه می‏نگرید؟

آیت‏ اللّه‏ فضل‏ اللّه‏: گروهی از انسانها در فهم احادیث منقول از پیامبر اکرم(ص) در برخی از امور که روند آماده‏سازی برای این مرحله به شمار می‏آید، جمود می‏ورزند. همانند جمودی که در این حدیث نبوی می‏ورزند: (لا سبق الاّ فی خف او نصل او حافر) (مسابقه و شرط‏بندی مگر در دویدن و تیراندازی و اسب‏سواری و شترسواری جایز نیست.) این حدیث سخن از آمادگی و تمرین برای تیراندازی و اسب‏سواری و شترسواری و از این قبیل دارد. چنان که احادیثی هم در دست داریم که بر اسب‏سواری و شنا و تیراندازی تأکید می‏ورزد.

در بررسی و تحقیق در باره این موارد و طبیعت نیازهایی که واقعیت موجود در آن روزگار اقتضای آن را داشته، می‏بینیم که این موارد نمونه‏هایی از نیازهای انسانها در جنگ بوده است. چنان که به روشنی درمی‏یابیم که این وسایل جنگی که در آن روزگاران کاربرد داشته، تکامل یافته است؛ به این ترتیب که تیر به تفنگ و یا توپخانه، و چارپا (اسب و شتر) به ماشین و تانک و هواپیما تحول یافته است و به همین قیاس دیگر ابزارها … پس هنگامی که از شنا و اسب‏دوانی سخن می‏گوییم می‏توانیم برایشان جایگزین برگزینیم یا چیزهایی را بر آن بیفزاییم که عامل نیرومندی تن و خوشی روان باشد و در زمینه مسایلی که خلأ روحی و مادی جوانان را پر می‏کند و در پر کردن اوقات فراغت جوانان نتایج مثبتی به بار آورد.

بنابراین ورزش، تنها به عنوان وسیله‏ ای برای پر کردن اوقات فراغت به شمار نمی‏رود بلکه یکی از ابزارهای تربیت بدن است و اگر این سخن را به گفته پیش اضافه کنیم که روح پهلوانی می‏تواند بر فضای ورزشی حاکم باشد، آنگاه می‏توانیم بگوییم که ورزش ابزاری جهت تربیت روحی نیز هست. چرا که روحیه انسان را چنان ارتقا می‏دهد که او در عرصه پیکار، با آرامش شکست را می‏پذیرد و نتیجه پیکار ورزشی، او را دچار چالش درونی نمی‏کند.

ما باید نقطه‏های مثبت این امور [ورزش و دیگر وسایل سرگرمی] را مطالعه کنیم و شیوه‏های تکامل‏یافته آن را با توجه به پیشرفت زمان و با لحاظ ابزارها و موقعیتها و فضاهایی که می‏توان در این زمینه ایجاد کرد، باز شناسیم.

فعالیتهای ورزشی

کسانی هستند که در زمینه فعالیتهای ورزشی پرجنب و جوشند و دیگران را به ورزش و مسابقه اهتمام و ترغیب می‏نمایند. بر این کار بعضی خرده گرفته‏ اند. نظر شما چیست؟

آیت‏ اللّه‏ فضل‏ اللّه‏: من در این گونه کارها هیچ نقطه منفی‏ ای نمی‏بینم. البته به شرط آنکه فضای این گونه فعالیتها و مسابقات زیاده بزرگ نمایانده نشود و بار ارزشی بزرگی به خود نگیرد که در این صورت از اهداف و نتایج مثبت عملی‏ای که فعّالان امور اجتماعی در نظر دارند تا جوانان بدان دست بیابند، دور می‏شود.

از این‏رو فرو رفتن در چند و چون این بازیها به آن حد که تمام نیرو و همت و آرزوی جوان را تسخیر کند، او را از پرداختن به امور اساسی‏تر و بزرگتر که در سطح واقعیت اجتماعی و سیاسی و علمی و فرهنگی وجود دارد باز می‏دارد.

اما اگر اهتمام به ورزش و مسابقه به این حد نرسد، منفی نیست ولی اگر فی نفسه تبدیل به ارزش شود ما با آن موافق نیستیم؛ زیرا حجمی بیشتر از حجم فعالیتهای انسانی جوان را می‏گیرد.

ملاحظه می‏کنیم که بسیاری از نظامها و دستگاههای فاسد جهانی از این ابزار پرطرفدار سود می‏جویند تا با سرگرم داشتن جوانان دام سیاستهای خویش را بگسترند.

آیت‏ اللّه‏ فضل‏ اللّه‏: این نکته همان چیزی است که ما می‏خواهیم بدان هشدار دهیم. آری، گاهی حتی در کشورهای پیشرفته‏ای مثل آمریکا و اروپا مشاهده می‏کنیم که توده مردم آنچنان در جوّ مسابقات غرقه می‏شوند که این بازیها در چشمشان ارزش و اعتبار برتر می‏یابد و تمام اهتمام آنها را به خود مشغول می‏دارد. چندان که اهتمام به امور سیاسی و اجتماعی در حاشیه قرار می‏گیرد.

در بسیاری از کشورهای جهان سوم نیز، حاکمان می‏کوشند جوانان را از رویارو شدن با مسایل کلان و مهم به دور نگاه دارند و این امکان را برای خود فراهم می‏کنند که در باره آن مسایل هر طور که خواستند عمل کنند؛ بی‏آنکه جامعه از آن آگاه شود. چرا که در ژرفای بازیها و بازیچه‏ها و سرگرمیها فرو رفته و غرقه شده است و این استغراق، او را از همه مسایل و قضایای واقعی دور کرده است.

 

تماشای سوارکاری

 

معروف است که در مسابقات سوارکاری، قمار صورت می‏گیرد یا چیزی گرو می‏گذارند [به عنوان جایزه] آیا تماشا کردن این صحنه‏ ها اشکالی دارد؟

 

آیت‏ اللّه‏ فضل‏ اللّه‏: فکر می‏کنم که سوارکاری از کارهایی باشد که شایسته تشویق و ترغیب باشد. زیرا به لحاظ طبیعت این ورزش در تقویت تواناییهای انسان هنگام جنگ و مانند آن و در سطوح مختلف نتایج مطلوبی از آن انتظار می‏رود. اما وقتی چنین مسابقه‏ای به ابزاری برای قمار تبدیل شود، جنبه حرمت پیدا می‏کند و آثار منفی‏ای در پی خواهد داشت و البته بی‏گمان شرط‏بندی کردن در چنین ورزشها و مسابقات، بسیار بیهوده است که دو نفر با هم شرط‏بندی کنند که این اسب از آن یکی پیشی خواهد گرفت. چنین کارهایی نشانه وجود حالت بچه‏گانه‏ای است که به لحاظ انسانی هیچ ارزشی ندارد تا دو انسان بر سر این گونه امور با هم درگیر شوند.

بنابراین حضور در این فضاها و تماشای این مسابقات، به هر حال ممکن است انسان را وارد حال و هوای آن کند و سبب شود او با این فضاها آمیخته شود و با تداوم حضور خود، قماری را که بر سر سبقت اسبها از یکدیگر می‏شود مسأله‏ای طبیعی و عادی ببیند و سپس عملاً وارد این کارها شود. از این‏رو ما جوانان مؤمن را از حضور در این گونه بازیها هر چند که خود در آن شریک نباشند، نهی می‏کنیم و به احادیثی توجه می‏دهیم که می‏گوید: (المحرّمات حمی اللّه‏ فمن حام حول الحمی اوشک ان یقع فیه) (حرامهای الهی قرقگاههای خداست، هر کس در پیرامون قرقگاه بگردد ممکن است وارد آن شود.)

 

مُد و چالشهای نوین

 

فراوانند کسانی که اشکالاتی پیرامون پوششها و مدهای جدید مطرح می‏کنند. معیاری که بتوان در فهم مشروعیت نوع پوشش، بدان اعتماد کرد کدام است؟

آیت‏ اللّه‏ فضل‏ اللّه‏: من تصور می‏کنم که عرضه کردن این امور به شرع در حقیقت عرضه کردن چیزی است که شرع اسلام هیچ نظر منفی‏ ای نسبت به آن ندارد. وقتی که شیوه متداول در زندگی اجتماعی انسانها این است که به این شکل یا آن شکل پوشش یابند، اسلام در این مسأله سخت‏گیری نمی‏کند.

و چه بسا بعضی از مردم پوشش کفار و حرمت همانندی با پوشش کافران را مطرح می‏کنند. اما وقتی که موضوع را به دقت مورد مطالعه قرار می‏دهیم می‏بینیم که این فکر در مراحل و دوره‏های زمانی‏ای که مسلمانان در اقلیت بودند و کفار اکثریت بزرگی داشتند کاربرد داشته است. در حدیثی که از امام علی(ع) در نهج‏البلاغه نقل شده است می‏خوانیم که از امام پرسیده شد آیا با توجه به سخن رسول گرامی اسلام که فرمود: (غیّروا الشیب بالخضاب و لا تشبهوا بالیهود) (محاسن خود را با خضاب رنگ کنید و همانند یهودان مباشید)، بر ما هم واجب است محاسن خود را خضاب کنیم؟ علی(ع) پاسخ داد: (کان ذلک و الاسلام قل (یعنی قلیل)) (این در زمانی بود که اهل اسلام اندک بودند).

اما هنگامی که تعداد مسلمانان فزونی گرفت مشکلی در بازشناسی آنان از دیگران وجود نداشت.

همچنین برخی از فقها نیز ملاحظه‏ای در باره این حدیث پیامبر(ص) دارند که: (حفّوا الشوارب واعفوا عن اللحی و لا تشبهوا بالیهود) (شارب خود را کوتاه کنید و ریش را واگذارید و همانند یهود مباشید.) این دسته از فقها این حدیث را مبنای حکم شرعی ثابت و همیشگی نمی‏دانند بلکه آن را ناظر به مقطع زمانی‏ای می‏دانند که به سبب برخی مصلحتها جداسازی و بازشناسی مسلمانان از یهودیان مورد نظر بوده است. اما امروزه روزگار که مسلمانان در جهان فراوانند دیگر مسأله تشبه به یهود یا مجوس در میان نیست و این مسایل عملاً مربوط به انتخاب خود مردم است که هر چه را می‏خواهند برگزینند.

 

حجاب زن

 

در باره مسأله حجاب زن (پوشش شرعی) کسانی هستند که حجاب با غیر چادر را کافی نمی‏دانند و می‏گویند: حجاب تنها به چادر است. نظر شما چیست؟

 

آیت‏ اللّه‏ فضل‏ اللّه‏: حجاب در بر دارنده مفهوم شرعی‏ای است که در درون آن دو چیز نهفته است:

۱ـ بدنی که خداوند نمایاندن آن را به اجنبی حرام کرده است.

۲ـ عدم خودآرایی و تحریک دیگران.

یعنی باید پوشش زن به گونه‏ای باشد که وقتی از خانه خارج و به محیط جامعه که مختلط از زنان و مردان است وارد شود، چیزی از پیکرش را آشکار نسازد و نوع پوشش او هم چنان نباشد که موجب تحریک جنسی شود و او را در معرض نگاههای آلوده قرار دهد. بنابراین هر نوع لباسی که این دو امر را در خود جمع کند، لباس شرعی شمرده می‏شود.

در متون فقهی هم تأکیدی بر چادر و مانند آن نشده است. زیرا این نوع پوشش را انسانها تحت تأثیر سنتهای خویش که ناشی از وضع اجتماعی معینی بوده است به وجود آورده‏اند.

بنابراین، مسأله این است که زن در حالتی باوقار و با حفظ حدود شرعی و در عین حال به عنوان مظهر یک انسان ـ و نه تنها مظهر یک زن ـ از خانه خارج شود. با ملاحظه این امر، تعصبی نسبت به نوع و شکل خاصی از پوشش نیست.

حجاب موافق با مد

با آنکه بسیاری از لباسها شرایط

حجاب را برآورده می‏کند، اما بعضی از زنان اصرار دارند که بین حجاب و مدهای نو به نو لباسهای زنانه جمع کنند و هردو را داشته باشند.

آیت‏اللّه‏ فضل‏اللّه‏: گرایشهای این دسته از خواهران گاه سبب می‏شود که حجابشان به جای اینکه نمایه وقارشان باشد به ابزاری برای تحریک دیگران تبدیل شود، زیرا تمایل به این فضاهای روزمره که در شکل پوششهایی این چنینی آشکار می‏شود، نشانه این است که چنین زنی به لحاظ روانی، عقده یا عقب‏افتادگی دارد و برای جبران آن می‏خواهد نگاهها را شیفته خود کند. بنابراین در شکلی از خانه بیرون می‏رود که نگاه جوانان را به خود جلب کند. این عقده روانی یا ذهنی تا آنجا پیش می‏رود که حجاب را هم حتی به حالتی متضاد با آن تبدیل می‏کند.

 

لباس شهرت

 

مقصود از لباس شهرت چیست؟ و چرا پوشیدن لباس شهرت حرام است؟

آیت‏ اللّه‏ فضل‏ اللّه‏: مقصود از لباس شهرت، لباسی است که انسان به حسب وضع اجتماعی خویش عادت به پوشیدن آن ندارد، چنان که اگر مردی لباس زن را بپوشد یا زنی لباس مرد را به تن کند. لباسی که زنان و مردان مشترکا عادت به پوشیدن آن ندارند ـ مثلاً امروزه لباس مخصوص مردان به شمار نمی‏آید بلکه مردان و زنان به طور عادی آن را می‏پوشند. اما اگر لباسی ویژه زنان یا مردان بود، دیگری نباید آن نوع لباس را بپوشد. دلیل این امر احادیثی است که به ما می‏گوید مردان نباید به زیّ زنان درآیند و زنان نباید زیّ مردان را به خود بگیرند.

اگر حکمت این دستور اسلام را بجوییم، خواهیم دید که حکمت این امر در ایجاد توازن اجتماعی از طریق سرکوب نشدن اوضاع روانی است.

ویژگیهای حجاب اسلامی

ویژگیهای حجاب اسلامی زن (پوشش شرعی) چیست؟

آیت‏ اللّه‏ فضل‏ اللّه‏: در این مورد با دو عنوان سر و کار داریم. عنوان اول، همان پوشش است. یعنی اینکه زن بدنش را ـ به جز صورت و دو دست ـ بپوشاند. البته در مورد یادشده نیز بعضی از فقها رعایت احتیاط می‏کنند و پوشاندن دست و صورت را هم واجب می‏دانند. اما ما با نظر اکثر علما موافقیم که قایل به جواز آشکار ساختن دست و صورت برای زن می‏باشند و به این آیه شریف استناد می‏جویند: و لا یبدین زینتهن الاّ ما ظهر منها(۱)

و زیورهای خود را آشکار نگردانند مگر آنچه که طبعا از آن پیداست.

بنابراین بر زن واجب است که تمام بدنش را بپوشاند. یعنی لباسی بر تن کند که آن را پوشش دهد و بدن‏نما نباشد.

عنوان دوم، حجاب است. حجاب، یعنی خودآرایی نکردن (بزک نکردن). چرا که خداوند بزرگ فرموده است: و لا تبرّجن تبرج الجاهلیه الاولی(۲)

و مانند روزگار جاهلیت قدیم زینتهای خود را آشکار مکنید.

بنابراین زنی که وارد جامعه می‏شود نباید تنها به پوشاندن بدن خویش اکتفا کند بلکه حتی با پوشاندن بدن، در صورتی که خود را آراسته (بزک) کرده باشد و دست و صورتش را زینت داده باشد یا با وسایل آرایش و لباسهای آرایش‏دهنده، خودآرایی کرده باشد، جایز نیست وارد محیط اجتماعی (مختلط) شود. این گونه کارها، شأن زنانگی زن را در قالبی ویرانگر نشان می‏دهد؛ در حالی که حضور زن در جامعه باید به گونه‏ای باشد که به طور طبیعی انسان بودن او را نمایان سازد.

ما نمی‏توانیم به طور تفصیلی حد و حدود زینت را مشخص کنیم، اما عرف عام، معنی (زینت) و مفهوم (خودآرایی) را در می‏یابد. خودآرایی (تبرّج)، وضعی غیر طببیعی است که زن خود را با آن آشکار می‏کند، چنان که اگر خود و زیبایی خویش را در معرض دید مردم به تماشا بگذارد.

اسلام می‏خواهد که زن با لباس ویژه خویش از منزل خارج شود، درست همان طور که مرد باید با لباس مخصوص خود وارد جامعه شود. چرا که اجتماعات مختلط، عرصه عرضه مدها و لباسها و زینتها و تهییج جنسی نیست.

از آنچه گفتیم حجاب شرعی با دو عنوانش روشن شد. در اینجا بُعد سومی از حجاب هم وجود دارد که به لحاظ مفهومی با حجاب ارتباط پیدا می‏کند. اگر چه در شکل، شاید با حجاب مرتبط نباشد و آن (حجاب در صدا)ست، البته اگر چنین تعبیری درست باشد … اسلام زن را از سخن گفتن با مردان و در برابر مردان باز نداشته است و زن می‏تواند در مناسبتها و مراسم عمومی اجتماعی یا سیاسی که به مشارکت در آن فرا خوانده می‏شود، فریاد برآورد و در موقعیتهای حماسی که می‏خواهد توده مردم را به نبرد تشویق کند ناله بر آورد. اما اسلام نمی‏پسندد که زن با نرم کردن صدا و نازک و آهنگین نمودن صوتش موجب تهییج و برانگیختن احساسات غریزی دیگران شود. قرآن کریم این مطلب را چنین بیان فرموده است: فلا تخضعن بالقول فیطمع الذی فی قلبه مرض(۳)

پس به ناز، سخن مگویید تا آن که در دلش بیماری است طمع ورزد. زیرا سخن گفتن زن با عشوه و ناز به گونه‏ای فریبنده و فتنه‏گرانه، عناصر تحریک را تقویت می‏کند و موجب شیفتگی جنس مذکر می‏شود، بنابراین فقها می‏گویند: برای زن جایز نیست صدای خود را چنان خوش‏آهنگ و نازک و نرم کند که موجب تحریک شود. این همان چیزی است که ما از آن به (حجاب در صوت) تعبیر می‏کنیم.

حجاب اجتماعی

اگر بخواهیم فضای اسلامی حجاب را بهتر درک کنیم به مفهوم (حجاب اجتماعی) کشیده می‏شویم. اسلام برای زن، ناپسند می‏داند که با مردی در شرایطی خلوت گزیند که اخلاق و پاکدامنی او با خطری روبه‏رو است زیرا صرف خلوت کردن، بعضی خیالات و تصورات و احساسات را که ضد مصلحت اخلاق زن و مرد است برمی‏انگیزاند. می‏دانیم که خلوت بویژه در فضایی دوستانه، زمینه مسایل اخلاقی منفی‏ای را فراهم می‏کند، هر چند به سقوط اخلاقی نیانجامد. این چیزی است که اسلام برای هیچ کدام از زن و مرد نمی‏پسندد. چنان که اگر این شرایط به طور طبیعی به ارتکاب حرام منجر شود، قرار گرفتن در آن از نظر شرعی حرام است.

می‏توانیم از این سخن به موضوع آمیختگی (اختلاط) دو جنس منتقل شویم و دریابیم که اسلام آمیختگی جنس زن و مرد را به طور مطلق حرام نکرده است بلکه آمیختگی‏ای را حرام می‏داند که به فتنه و فساد کشیده شود و آمیختگی‏ای را که به لحاظ اخلاقی، بعضی القائات منفی را برمی‏انگیزاند، ناخوشایند می‏داند. بنابراین ما در عین حال که وجهی برای منع آمیختگی در جامعه امروزی جهان نمی‏بینیم مطلوب، آن است که اجتماعات زنان متعهد مسلمان، مرزهای جداکننده‏ای بین دو نوع آمیختگی یادشده قرار دهد. آمیختگی‏ای که به تجربه‏ای انحرافی می‏انجامد و آمیختگی‏ای که بدون پیامدهای منفی، نتایج مثبت در پی دارد.

در اینجا باید نکته‏ای را که از مطالب یادشده قابل برداشت است ذکر کنیم و آن اینکه بر زن لازم است تا حجاب را در درون شخصیت خویش نهادینه کند. به این ترتیب که در تصورات و عواطف و اندیشه‏هایش خطوط دقیقی قرار دهد که این خط و مرزها به او امکان می‏دهد تا به طور طبیعی با واقعیت زندگی و با جنس مرد ارتباط داشته باشد بی‏آنکه به افکار انحرافی اجازه بدهد بر ذهن و روان او مسلط شود. چنان که در شیوه همزیستی‏اش با جامعه دیگر، به خود اجازه دور شدن از جاده اخلاق را نمی‏دهد.

ذهنیت زانی

در مطالعه برخی احادیث به این مفهوم می‏رسیم که زناکننده دارای ذهنیتی این چنینی است: (زنا العین النظر، زنا الاذن السمع و زنا الید اللمس) (زنای چشم، نگریستن است. زنای گوش، شنیدن است و زنای دست بساویدن است.)

از این احادیث درمی‏یابیم که بعضی انسانها بی‏ آنکه مرتکب عمل زشت زنا شوند در خود ذهنیت زنا را می‏پرورند، چنان که بسیاری از مردم در عمل، بر نفس خویش نسبت به عملی لگام می‏زنند ولی از ناحیه روحی و روانی در جهت مخالف آن حرکت می‏کنند. کسانی هستند که در فضای روحی زنا به سر می‏برند اگر چه عملاً مرتکب آن نمی‏شوند. یا دارای روحیه خیانت هستند هر چند به واقع خیانت نمی‏کنند. زیرا رؤیاها و آرزوها و خواسته‏ های اینان در سطح غریزه، محدود است و تنها هنگامی که شرایط مناسب آماده بود، تحقق می‏یابد. این شرایط خارجی زمانی که زمینه داخلی فراهم باشد راه انحراف را کوتاهتر می‏کند.

حجاب ذهنی

اکنون می‏گوییم مرد نیز نیازمند حالتی از (حجاب ذهنی) است که او را از افکار انحرافی به دور نگه دارد. چنان که زن هم به این حالت محتاج است. در چنین مرحله‏ای احساس می‏کنیم ابزار عملی‏ای که برای رسیدن به این نتایج کارآمد است، دور نگه داشتن زن و مرد از موقعیتها و عناصر تحریک و تهییج واقعی و دور کردن آنها از همه خواندنیها و دیدنیهای تحریک‏آمیز است. با این ملاحظات است که در اسلام نسبت به فیلمهای تحریک‏کننده و داستانها و منظره‏های مهیج [جنسی [رعایت احتیاط شده است. زیرا این موارد در درون انسان جوّ روانی‏ای می‏آفریند و انسان هر چند بتواند در برابر آن گامهایش را محکم بردارد و نلغزد، اما مقاومت درونی و روانی او را در هم می‏شکند؛ چنان که اگر شرایط خارجی برایش آماده شود آنچه را که در درونش بود با سیر شتابان خود در راه انحراف، آشکار می‏کند.

خروج حجاب از معنای خود

بنابراین بر زن مسلمان لازم است که حجاب را به صورت خشک و بی‏روح و تقلیدی نفهمد و در موارد صوری آن تحجر نورزد. این حالتی است که در بسیاری از زنان محجبه مشاهده می‏کنیم. اینان خود را وارد فضایی می‏کنند که حجاب بدنی‏اشان را به حالتی دور از روح حجاب تبدیل می‏کنند. به این اعتبار که اینان در پوشش خود از رنگهای شاد و زیبا و تحریک‏برانگیزی استفاده می‏کنند که به اندامشان زیبایی خاصی می‏بخشد و از این قبیل کارها که در عین پوشیده بودن بدن زن، زیبایی‏اش آشکار است گویی که اصلاً لباس نپوشیده است.

در اینجا باید تأکید کنم که اسلام، حالت احساس مؤنث بودن را که حالتی طبیعی در شخصیت زن است، نادیده نگرفته است، اما می‏خواهد که این احساس بر انسانیت زن از جهت ضوابط اخلاقی تأثیر منفی نگذارد و آثار منفی ابراز چنین احساس که جامعه متخلق به اخلاق را تهدید می‏کند منتفی شود.

حجاب از نگاه غرب

جوامع غربی، اسلام را به زیاده‏روی در امر حجاب متهم می‏کنند … زیرا زنی که به حالت عریان و بدون خودآرایی در جامعه آشکار می‏شود، فرآیند تهییج و تحریک را در مرد به وجود نمی‏آورد.

آیت‏ اللّه‏ فضل‏ اللّه‏: این منطق به یک دلیل، منطق واقعی و دقیقی به نظر نمی‏رسد و آن دلیل این است که ما می‏بینیم زن به لحاظ مؤنث بودنش، حتی بدون رنگهای زینت و آرایش، مرد را به خود جذب می‏کند، چنان که مرد نیز زن را به سوی خود می‏کشد. زیرا طبیعت افروخته، غریزه مرد را وا می‏دارد تا به لحاظ غریزی به زن روی آورد و هنگامی که غریزه انسان برای ابراز و ارضای خویش با بن‏بست مواجه می‏شود، این آتش برافروخته، بسیاری از عناصری را که مطلوب و محبوب آن است فراهم می‏آورد.

همچنین تصور می‏کنیم که طبیعت بعد مؤنث بودن زن، به طور طبیعی به او زیبایی می‏بخشد. چنان که طبیعت مذکر بودن مرد نیز. از این‏رو معتقدیم که این سخن که مسأله تهییج و تحریک به حجاب و بی‏حجابی (عریانی) ربطی ندارد سخن دقیقی نیست. زیرا ما می‏گوییم زیبایی‏ای که بی‏حجابی به زن می‏دهد با زیبایی‏ای که حجاب به او می‏بخشد متفاوت است. زیرا مثلاً گیسو، زیبایی خاصی دارد که زیبایی اندام را افزونتر می‏کند. چنان که اعضای دیگر مثل ران نیز زیبایی مخصوص خود را داراست و تأثیر معینی بر ترکیب بدن دارد. اهمیت آشکار بودن این اعضا [و تأثیر آن را] در سیاستهای تبلیغاتی به خوبی مشاهده می‏کنیم که سعی دارد از ظرفیت تبلیغاتی این دو عضو (گیسو و ران) بهره بگیرد.

بنابراین، چنین راهی از یک جهت مخالف حکم وجدان است و از جهت دیگر، مسأله‏ای که به واقع در محیط و جامعه غربی مشاهده می‏شود این است که انسان غربی بر اساس قوانین و چارچوبه‏های فکری‏ای زندگی می‏کند که با ایمان و اعتقاد ما تضاد دارد. مثلاً آزادی‏ای که در ذهنیت غربی، جا خوش کرده است آزادی افسارگسیخته و مطلقی است که به آزادی جنسی زن و مرد پیوند می‏خورد. البته حجاب در این شرایط مفهومی ندارد، زیرا حجاب ابزاری است برای ایجاد فضایی بر اساس انضباط و تعادل و پرهیز از عوامل انحراف. اما در جامعه‏ای که رفتار انسانها ناشی از این اندیشه است که: (مرد اختیار بدن خود را دارد و زن در مورد جسم خویش آزاد است.) دیگر حجاب چیزی نیست جز حالتی مورد نفرت در زندگی مرد و زن [غربی]. زیرا بر پایه قاعده فکری ـ فلسفی‏ای که نسبت به آزادی نهاده‏اند، عریانی حالتی طبیعی است و حرمتی را برنمی‏تابد.

حجاب بر پایه قاعده عفت (پاکدامنی)

اما در مورد مسلمانان، وضع به دیگر گونه است،زیرا حجاب در ذهنیت مسلمانان ریشه در اصل عفت دارد. اصل عفت را خداوند بر زنان و مردانی واجب گردانیده که از آنان خواسته است تا در محدوده مقررات و ضوابط حرکت کنند. این مقررات، مرد را از آسیب‏پذیری سقوطی بازمی‏دارد که در فضای آتشین تحریکهای غریزی تهدیدش می‏کند. این مقررات نسبت به زن نیز چنین ره‏آوردی دارد.

مسأله دیگری که لازم است در باره آن سخن بگوییم این است که مبنا و قاعده اخلاقی در جوامع شرق و غرب چیست؟

آیا مبنا و قاعده اخلاقی این جوامع به زن و مرد آزادی کامل می‏دهد که هر طور خواستند بدن خود را به کار گیرند یا اینکه در این مورد برای آنان مقرراتی نهاده است؟ مرز این دو، همان مرز بی‏حجابی و حجاب است. شاید مشکل بسیاری از زنان شرق این است که آنان در عین حال که همچنان به ارزشهای اخلاقی عفت و شرافت معتقدند؛ از آداب و رسوم و سنتهای غربی در مسأله بی‏حجابی و خودآرایی تقلید می‏کنند. این امر آنان را در حالت دوگانگی قرار می‏دهد و بنیانهای حیات اجتماعی‏اشان را با آسیب‏پذیری از انحراف زن و مرد در نتیجه ایجاد فضایی که خود آماده کرده‏اند، در هم می‏کوبد. آنگاه می‏بینیم که تلاش می‏کنند تا حیثیت و شرافت خویش را حفظ کنند و ننگ دامن‏گستر را بشویند. سخن آن شاعر بر حال اینان منطبق است که می‏گوید:

القاه فی الیم مکتوفا و قال له

ایّاک ایّاک ان تبتلّ بالماء

(او را دست‏ بسته در دریا انداخته و به او گفت: مبادا، مبادا، خیس شوی.)

حجاب و سرکوفت غرایز

اشکال دیگری که در این زمینه مطرح است این است که حجاب عامل سرکوفت غرایز مرد می‏شود زیرا در نتیجه حجاب، مرد به هر چیزی، هر چند بسیار ساده و معمولی باشد، شدیدا تحریک می‏شود.

آیت‏اللّه‏ فضل‏اللّه‏: وقتی از سرکوفت غریزه سخن می‏گوییم باید توجه کنیم که عامل سرکوفت غریزه، حجاب نیست بلکه علت آن، پاسخ نیافتن نیاز غریزی مرد است.

یعنی سرکوفت غریزه در نتیجه حالتی واقعی است که با فضای روانی و غریزی درونی تضاد دارد. این عنصر غریزی در پی یافتن زمینه ابراز و اشباع است ولی واقعیات موجود او را ناکام می‏گذارد. اینجاست که حالت سرکوفت پیش می‏آید. چرا که زن از پاسخ‏گویی به نیاز مرد امتناع می‏کند و سرکوفت غریزه در زن، عکس ترتیب یادشده است.

مسأله اساسی این است که بین سرکوفت ناشی از عقده و سرکوفت ناشی از برنامه‏ریزی زندگی اجتماعی فرق بسیار است. ما معتقدیم که همه حدود و قوانین اخلاقی و اجتماعی و سیاسی گاه منجر به ایجاد عقده‏ای در درون انسان می‏شود که او را از ابراز و اظهار آنچه در ضمیرش است باز می‏دارد. بنابراین اگر حدود مقررات را موجب سرکوفت به شیوه‏ای منفی دانستیم لابد باید انسانها را به هرج و مرج در محیط زندگی دعوت کنیم تا هیچ کس با محدودیت روبه‏رو نباشد!

طبیعی است که هر جامعه‏ای در نظام خویش اخلاقیات ویژه‏ای داشته باشد که گاه اخلاقیات جنسی نمی‏باشد بلکه اخلاقیات اقتصاد و اجتماع می‏باشد. وانگهی اخلاقیات جنسی مربوط به پوشیدنی زن و مرد نمی‏شود بلکه مربوط به نیازهای مرد از زن و نیازهای زن از مرد می‏شود. اگر ما در باره حجاب اسلامی سخن از این به میان می‏آوریم که چنین چیزی موجب سرکوفت می‏شود، در مورد بی‏حجابی به صورت عام و اجتماعی‏اش چه باید گفت؟! آیا بی‏حجابی سرکوفت به بار نمی‏آورد؟ آیا [پسر] جوان دوست ندارد که قسمتهای مختلف اعضای زن را تماشا کند؟ آیا مرد دوست ندارد که از تمام آنچه که اندام زن دارد ـ از زیباییها و انگیزشها ـ بهره ببرد چنان که زن نیز می‏خواهد؟! پس هنگامی که از مسأله عریانی می‏گذریم، سخن غرب از قطعه‏ها و اندازه‏های لباسی است که پوشیدن آن برای زن لازم است، بنابراین آنان که به حجاب معتقدند قطعه‏های دیگری را اضافه می‏کنند که در غرب از آن احساس بی‏نیازی می‏شود. [مثل موی سر که در غرب نیازی به پوشاندن آن نمی‏بینند ولی معتقدان به حجاب پوشاندن آن را لازم می‏دانند] سرکوفت غرایز در هر حال همانند است چه به صورت کامل و چه به صورت پراکنده.ادامه دارد.

۱ـ سوره نور، آیه۳۱٫

۲ـ سوره احزاب، آیه۳۳٫

۳ـ همان، آیه۳۲٫

 

راسخون

همچنین ببینید

حضور زن امروز ایرانی در جامعه

‍ امام خامنه‌ای آن کسانی که کانون خانواده را تحقیر میکنند، خیانت میکنند؛ هم به ...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *