جگر گوشه رسول اکرم
در راه دوست، از ستم دشمن پلید
شد باقرالعلوم، ز زهر جفا شهید
بیداد و ظلم بین، که هشام از ره عناد
خاموش کرد، مشعل روشنگر امید
پنجم امام ما، ز جفاى ستمگران
بسیار ظلم دید و ستم دید و جور دید
آن پیشواى عالم اسلام، دم به دم
بس رنجها کشید و بس طعنهها شنید
مسموم گشت، از ستم و کینّه هشام
آن هادى هدایت و آن رهبر رشید
شد موسم عزاى جگر گوشه رسول
در ماتمش، ز دیده ما اشک غم چکید
کرسى علم گشت، سیهپوش «حافظى»
چون باقرالعلوم، شد از زهر کین شهید
محمد بن منکدر، از دانشمندان اهل تسنن میگوید: روزی در هوای بسیار گرم به حومه شهر مدینه رفتم، در بین راه به محمد بن علی (امام باقر علیه السلام) برخوردم (که برای سرکشی به املاک خود بیرون آمده بود). دو تن از کارگرانش، وی را همراهی میکردند. با خود گفتم: یکی از بزرگان قریش در این هوای گرم برای به دست آوردن دنیا بیرون آمده! میروم و او را موعظه میکنم!
نزدیک رفتم و سلام کردم، نفس زنان و عرقریزان پاسخ داد. به او گفتم: خداوند امورتان را اصلاح کند، شما، یکی از بزرگان قریش، در این هوای گرم برای طلب دنیا بیرون آمدهاید، اگر هم اکنون مرگ شما فرا رسد چه خواهید کرد؟!
آن جناب دست از دوش کارگرانش برداشت، روی پا ایستاد و فرمود: به خدا! اگر در همین حال مرگم فرا رسد، در حال فرمانبرداری خداوند به سویش شتافتهام. من کار میکنم تا در زندگی نیازمند امثال تو نباشم! زمانی باید از مرگ بترسم که در حال معصیت و نافرمانی خداوند، بر من درآید.
(محمد بن منکدر میگوید) بعد از شنیدن این پاسخ (متین و قانع کننده) از حضرت، گفتم: خدایت رحمت کند! میخواستم شما را موعظه کنم اما شما مرا موعظه کردید.
حضرت امام محمّد باقر(علیه السلام) اوّل ماه رجب، یا سوم صفر سال ۵۷ هجرى قمرى در مدینه متولّد گردید.
پدر بزرگوارش، حضرت على بن الحسین ، زین العابدین(علیه السلام)، و مادر مکرّمه اش ، فاطمه معروف به «امّ عبدالله» دختر امام حسن مجتبى مىباشد.
از این رو، آن حضرت از ناحیه پدر و مادر به بنىهاشم منسوب است.
حضرت باقر(علیه السلام) به علم و دانش و فضیلت و تقوا معروف بود و پیوسته مرجع حلّ مشکلات علمى مسلمانان به شمار مىرفت.
وجود امام محمّد باقر(علیه السلام) مقدّمه اى بود براى اقدام به وظایف دگرگون سازى امّت.
زیرا مردم، او را نشانه هاى فرزند کسانى مىشناختند که جان خود را فدا کردند تا موج انحراف ـ که نزدیک بود نشانه هاى اسلام را از میان ببرد ـ متوقّف گردد.
آنان از این رو قربانى شدند تا مسلمانان بدانند که حکّامى که به نام اسلام حکومت مىکنند، از تطبیق اسلام با واقعیت آن به اندازه اى دوراند که مفاهیم کتاب خدا و سنّت رسول اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) در یک طرف قرار دارد و آن حاکمان منحرف در طرف دیگر.
امام باقر(علیه السلام) بر آن شد تا انحراف حاکمان و دورى آنان از حقایق اسلام را به مردم بفهماند و براى مسلمانان آشکار سازد که چنان امورى تحقّق یافته است.
هشام بن عبدالملک خلیفه نابکار اموى وقتى به امام(علیه السلام) اشارت مىکند و مىپرسد که این شخص کیست؟ به او مىگویند او کسى است که مردم کوفه شیفته و مفتون اویند.
این شخص، امام عراق است.
در موسم حجّ، از عراق و خراسان و دیگر شهرها، هزاران مسلمان از او فتوا مىخواستند و از هرباب از معارف اسلام از او مىپرسیدند.
این امر اندازه نفوذ وسیع او را در قلوب توده هاى مردم نشان مىداد.
از سوى فقیهان بزرگ که وابسته به حوزه هاى فکرى و علمى بودند، مسائل دشوار در محضر او مطرح مىشد و گفتگوهاى بسیار با امام به عمل مىآمد، از او پاسخ مىخواستند تا امام را در تنگنا قرار دهند و در مقابل مردم او را به خاموشى وادارند، ولى آن حضرت با پاسخ هاى قانع کننده و مستدلّ و محکم خود آنان را به اعجاب وامىداشت.
حوزه علمى او براى صدها دانشمند و محدّث که تربیت کرده بود پایگاهى مهّم به شمار مىآمد.
جابر جعفى گوید: «ابوجعفر هفتاد هزار حدیث براى من روایت کرد.» و محمّد بن مسلم گوید: «هر مسئله که در نظرم دشوار مىنمود از ابوجعفر(علیه السلام)مىپرسیدم تا جایى که سى هزار حدیث از او سؤال کردم.»امام باقر(علیه السلام) شیعیان خود را چنین وصف مىکند:«همانا شیعه ما، شیعه على، با دست و دل گشاده و از سر گشاده دستى و بىریایى از ما طرفدارى مىکنند و براى زنده نگاه داشتن دین، متّحد و پشتیبان ما هستند. اگر خشمگین گردند، ستم نمىکنند و اگر خرسند باشند از اندازه نمىگذرند. براى آن کس که همسایه آنان باشد برکت دارند و با هر کس که با آنان مخالف باشد طریق مسالمت پیش مىگیرند. و شیعه ما اطاعت خدا مىکند.»
امام محمّدباقر(علیه السلام) در دوران امامت خود، به نشر و پخش معارف دین به ویژه فقه و احکام اسلامى پرداخت و ضمن حلّ مشکلات علمى به تعلیم و تربیت شاگردانى فاضل و آگاه مانند: محمّدبن مسلم، زرارهبن اعین، ابونصیر، هشام بن سالم و جابربن یزید و حمران بن اعین و بُریدبن معاویه عجلى، همّت گماشت.
آن حضرت در فضل و فضیلت، زهد و تقوا، اخلاف و معاشرت، سر آمد بزرگان بنى هاشم در عصر خود بود.
آوازه علوم و دانش او چنان اطراف و اکناف پیچیده بود که ملقّب به باقرالعلوم; یعنى شکافنده دانش ها گردید.
یکى از علماى بزرگ سنّى به نام ابن حجر هیتمى درباره او مىنویسد:«محمّد باقر به اندازه اى گنج هاى پنهان معارف و دانش ها را آشکار ساخته، حقایق احکام و حکمت ها و لطایف دانشها را بیان نموده که جز بر عناصر بى بصیرت یا بد سیرت پوشیده نیست و از همین جاست که وى را شکافنده دانش و جامع علوم و برافروزنده پرچم دانش خوانده اند .»عبدالله بن عطا یکى از شخصیّت هاى علمى زمان امام، مىگوید:«من هرگز دانشمندان اسلام را در هیچ محفل و مجمعى به اندازه محفل محمّد بن على(علیه السلام) از نظر علمى حقیر و کوچک ندیدم.»امام باقر(علیه السلام) در سخنان خود، اغلب به آیات قرآن کریم استناد مىنموده و از کلام خدا شاهد مىآورده و فرموده است: «هر مطلبى را گفتم، از من بپرسید که در کجاى قرآن است تا آیه مربوط به آن موضوع را معرّفى کنم.»
بنابر نقل مدائنى، روزى یکى از اعراب بادیه به خدمت ابو جعفر محمد بن على آمد و از وى پرسید: آیا به هنگام عبادت خداوند هیچ او را دیدهاى؟ امام پاسخ داد: من چیزى را که ندیده باشم عبادت نمىکنم.اعرابى پرسید: چگونه او را دیدهاى؟ فرمود: دیدگان نتوانند او را دید اما دلها با نور حقایق ایمان او را مىبینند.با حواس به درک نمىآید و با مردمان قیاس نمىشود.با نشانهها شناخته شود و با علامتها موصوف گردد.در کار خود هرگز ستم روا نمىدارد.او خداوندى است که جز او معبودى نیست.اعرابى با شنیدن پاسخ امام باقر (ع) گفت: خداوند خود آگاهتر است که رسالتش را کجا قرار دهد.
نگاهى به اوضاع فرهنگى ـ اجتماعى جامعه
امام باقر علیه السلام در دورهاى امامت خویش را آغاز کرد که جامعه اسلامى در وضع فرهنگى نابسامانى به سر مىبرد و عرصه فرهنگى جامعه گرفتار چالشهاى عمیق عقیدتى و درگیرىهاى مختلف فقهى میان فرق اسلامى شده بود. فروکش کردن تنشهاى سیاسى پس از واقعه عاشوراى سال ۶۱ هجرى، همچنین شکست برخى احزاب سیاسى مانند «عبدالله بن زبیر» سبب یکپارچگى حاکمیت بنى امیه شده بود و ناگزیر، بسیارى از دانشمندان از صحنه سیاسى دور شده بودند و حرکت گستردهاى در زمینههاى مختلف علمى با بحث و بررسى درباره مسایل گوناگون آغاز شده بود. این رویکرد گسترده به مسایل فقهى و بحث تبادل نظرهاى علمى در این برهه و پیدایش مکتبها و سبکهاى مختلف علمى پس از مدتها رکود، رونق فراوانى به بازار علم بخشید و به واقع نقش درخشان امام در این دوره در روشن سازى افکار عمومى دانشمندان اسلامى و به ویژه خردورزان شیعه بسیار داراى اهمیت و برترى است. با ظهور امام باقر علیه السلام، گام مهم و بسزایى در راستاى تبیین آراء شیعه برداشته شد و جنبش تحسین برانگیزى در میان دانشمندان شیعى پدید آمد.از سوى دیگر، خطر افکار آلوده یهود و سیطره نظریات فرقه مرجئه، جبریه، قدریه، غلات و … حیات فکرى شیعه را با خطر رو به رو کرده بود که به راستى مرجعیت علمى شایستهاى چون امام باقر علیه السلام، تفکرات خطرناک این فرقهها را تا حد قابل توجهى منزوى ساخت که آراء و نظرات آنها و نیز موضعگیرى امام در برابر هر یک، به گونهاى گستردهتر بررسى خواهد شد.
مرحوم کلینی از عبدالله بن عطا نقل کرده است که روزی امام باقر علیه السلام به من فرمود:
دو مرکب را زین کن. من یک استر و یک الاغ آماده کردم و با این اعتقاد که استر برای آن بزرگوار مناسبتر است آن را به ایشان پیشنهاد کردم.
حضرت فرمود: من الاغ را برای سوار شدن خودم ترجیح میدهم. الاغ را به نزدیک امام بردم، رکابش را گرفتم و حضرت سوار شد.
روی مرکب که قرار گرفت فرمود: حمد خدای را که ما را به اسلام هدایت کرد، قرآن را به ما آموخت و با (برگزیدن) محمد صلی الله علیه و آله بر ما منت نهاد، اَلحَمدُلله الّذی سَخَّرَ لَنا هذا وَ ما کُنّا لَهُ مُقرِنین؛ «حمد خدایی را که این (مرکب) را مسخّر ما گردانید در حالی که ما خود توان مهار کردنش را نداشتیم.»
همین طور به سفر خود ادامه دادیم تا این که به سرزمینی رسیدیم. به حضرت عرض کردم: فدایت گردم، نماز! فرمود: این جا وادی مورچگان است و نماز در آن سزاوار نیست. از آن جا حرکت کردیم، به زمین دیگری رسیدیم باز به نماز اشاره کردم، فرمود: این جا هم نمکزار است و نماز در آن نیز سزاوار نیست. از آن جا نیز گذشتیم، همچنان میرفتیم تا این که حضرت در زمینی پیاده شد و در آن جا نمازمان را خواندیم . بعد از نماز رکاب الاغ را گرفتم، آن بزرگوار سوار شد و همان دعاها و اذکار را خواند و سپس فرمود: خدایا! مُرجئه(خوارج) را لعن فرما! زیرا آنان در دنیا و آخرت دشمنان ما هستند. عرض کردم: چه شد به یاد مرجئه افتادید؟ فرمود: به ذهنم خطور کرد.
برای مسافرت ابتدا رفیق راه بجویید آنگاه سفر کنید.
حضرت محمد صلی الله علیه و آله