خانه / مشاوره و پرسش و پاسخ / یک مقاله وسی ویک مغالطه در باب حجاب

یک مقاله وسی ویک مغالطه در باب حجاب

….این مقاله از مطالب ارسالی کاربران سایت میباشد و سایت هیچ مسئولیتی در قبال صحت و سقم مطالب ذکر شده ندارد…..

 

یک مقاله و سی‌ و نه مغالطه در باب حجاب

 

مقاله نقد شده: چرا ما به حجاب اجباری می گوییم نه؟

برای مشاهده تصویر بزرگ این مقاله به لینک زیر مراجعه کنید:

http://mypictures.ir/images/5w6ogc1lljxhkntku8h.jpg

نقد:

یک مقاله و سی‌ و نه مغالطه در باب حجاب

نویسنده: فاطمه عارف

دانشجوی روان‌شناسی بالینی

دانشگاه علم و فرهنگ

اخیراً نوشته‌ای با عنوان «چرا ما به حجاب اجباری می گوییم نه؟» در نشریه اندیشه اجتماعی دانشگاه علم وفرهنگ چاپ شد[۱] که پرسش‌هایی درذهن اینجانب طرح کرده‌است از این‌رو با امید دریافت پاسخ از سوی نویسنده محترم این سطور را به رشته تحریر در می‌آورم. پرسش های یاد شده در چهار گروه خلاصه می شود؛

  1. پرسش‌های روش‌شناختی
  2. پرسش‌هایی درباب محتوا
  3. پرسش‌هایی درباب اخلاق حرفه‌ای
  4. پرسش‌هایی که در مقاله به آن‌ها هرگز پرداخته نشد

پیش از اینکه به طرح گروه نخست از سوالات بپردازم نکته بسیار مهمی را یادآوری می‌نمایم که این نکته حتی از سخن آن مقاله  که می خواست حجاب اجباری را رد کند نیز جامع تراست آن هم این است که نه تنها در حجاب بلکه دراصل دین اجبار معنا ندارد ونه تنها در دین بلکه هیچ امر صواب وپسندیده‌ای را به اجبار نمی توان به کسی قبولاند واساساً در امر آموزش اجبار معنایی ندارد.در تعالیم دین اسلام ثواب و عقاب زمانی معنی پیدا می‌کند که آدمی اراده و اختیار داشته باشد.و انسان بی‌اختیار و بی‌اراده نه ثواب و نه عقابی بر کاری که از روی اجبار و بی‌اراده انجام داده‌است ندارد.

علامه طباطبایی در المیزان در تفسیر آیه شریفه «لااکراه فی‌الدین…»[۲] درباب اصل دین سخنی بالاتر از آنچه آن مقاله در عنوان «چرا ما به حجاب اجباری می گوییم نه ؟ » مدعی آن است بیان‌کرده‌است و ما در صحت آن تردید نداریم اما آنچه نگارش این مقاله را موجب شده‌است نکاتی است که در ذیل می‌آید.

پرسش‌هـای روش‌شنـاختی

  1. ادعای اصلی این متن این بوده که می خواست«حجاب اجباری را رد کند» اما باتوجه به  مطالبی که در متن می خوانیم می‌بینیم که «خود حجاب» را رد کرده‌است وبهترین دلیل بر این سخن ما استناد مقاله به همان شعر ایرج میرزا است که:

«به قربانـت مگرسـیری پیـازی

کـه توی بقچه و چادر نمازی

کجـا فـرمـود پیغـمبر به قـرآن

که باید زن شـود غـول بیـابان

کدامست آن حدیث وآن خبرکو

که باید زن کند خود را چولولو»

  1. ظاهراً در مقاله به این توجه نشده است که ایرج میرزا با « خودِ حجاب» مخالف بوده نه با «اجباری‌بودنِ آن» و این شعر را هم بر همین مبنا سروده است بنابراین این سوال مطرح می‌شود که «آیا این مقاله می‌خواست «اجباری‌بودن حجاب» را رد کند یا همچون ایرج‌میرزا «خودِحجاب» را؟ برای پاسخ به این سوال دو حالت قابل تصور است؛

 

أ‌.         اگر می‌خواست «اجباری‌بودنِ آن» را رد کند خطای روش‌شناختی مقاله این است که ادله آن با مدعا- که در عنوان مقاله ذکر شده- همخوانی ندارد چون «خود حجاب» را هدف قرار می‌دهد.

ب‌.     و اگر می‌خواست «خود حجاب» را رد کند باید عنوان مقاله تغییر می کرد و در نامگذاری آن تجدید نظر می شد .

 

  1. در متن این گونه آمده که می خواهیم به تبیین تاثیرات سوءاجبار حجاب برشماری ازدختران و زنان ازنقطه نظر جامعه‌ شناختی و روانشناختی بپردازیم حال این سوال مطرح است که؛ آیا افرادی همچون احمد قابل،علامه فضل الله، علامه فیض، زهرا رهنوردکه به آنها استناد شده جامعه شناس بودند یا روان شناس؟ یا دیدگاه‌های آن‌ها در عالم جامعه‌شناسی و یا روان‌شناسی پذیرفته‌شده‌است؟

 

  1. در پاراگراف آخر ستون دوم این نکته ذکر شده که حال بایک نگاه زیست شناختی می خواهیم به ادامه ی بحث بپردازیم اما سوال خواننده این است مگر قرار نبود از نقطه نظر جامعه‌شناختی و روانشناختی به موضوع بپردازیم پس نظر زیست شناسان در کجای بحث جای داردکه آن هم در متن آورده شده است؟

 

  1. درمتن به اقوال و افرادی استناد شده اما سند آن ذکر نشده‌است و تنها دو سه منبع در پایان  مقاله ذکرشده‌است حال سوال این است که آیا می‌توان به لحاظ روش‌شناختی با منابع و مأخذی که هم کیفاً و هم کمّاً ضعیف است چیزی نوشت و آن را مقاله خواند. در متن به این اشخاص حقیقی و حقوقی استناد شده‌ همچون؛ انجمن روانشناسان کودک، حقوق دانان، روان شناسان، علامه فضل الله، علامه فیض، احمد قابل، فـرویــد، اما برای هیچ کدام ازاین استنادها منبعی ذکر نشده وگفته نشده که مثلا کدام  یک از حقوق دانان ودر کجا این سخن را گفته است و مثلاً خانم رهنورد در صفحه چند کتاب «پیام حجاب زن» این سخنان  را گفته‌اند. بنابراین می توان این سوال را پرسید که؛«چرا منابع ذکر نشده تا خواننده بتواند هنگام مطالعه به آنها رجوع کند و برایش مسلم شود که مقاله سند دارد؟»
  2. درمتن اینگونه آمده است که؛

«اگر به نظریات فقها درخصوص حجاب نگاهی بیفکنیم به خوبی می توانیم باحداقل بضاعت علمی تعارض در خصوص حدود حجاب وضمانت اجرای کیفری در خصوص بی حجابی در جامعه را در میان نظریات وفتاوای فقها ملاحظه کنیم تا جایی که فقهایی از جمله علامه فضل الله به طور کلی آیه حجاب را مختص زنان و دختران پیغمبر می دانست»

دراینجا یک سوال برای خواننده پیش می آیدکه مگر نه این است که علما در این موضوع با هم اختلاف دارند؟ پس اگر بخواهیم از میان فقها قول علامه فضل‌الله را برگزینیم روش‌شناسی اقتضا می‌کند که یکی از کارهای زیر را انجام دهیم؛

  • یا درستی دیدگاه علامه فضل‌الله در این باب را اثبات‌کنیم.
  • یا اینکه دیدگاه‌های رقیبِ دیدگاه ایشان را بیاوریم و همه را رد کنیم تا قوت دیدگاه ایشان تأیید شود.
  • و یا اینکه پس از آوردن نظر ایشان و نظرات رقیب، جمع بندی بین آراء کنیم و دیدگاه مورد تأیید خودمان را بیاوریم.

این در حالی است که در مقاله هیچ یک از کارهای یادشده انجام نشده ‌است و با نقل کلام علامه فضل‌الله و استناد به ایشان چنین نمودند که گویا یا صحت کلام علامه فضل‌الله مفروض پذیرفته‌ی این مقاله است و یا اینکه گمان می‌کنند هر جا اختلاف نظر هست حقیقتی در کار نیست یا حقیقتی هست که دست نیافتنی است. اما باید توجه داشت که در مورد وجود خدا، نبوت پیامبر گرامی اسلام(ص) و امام علی(ع) و بسیاری از امور مهم دیگر نیز اختلاف نظر وجود دارد و اختلاف بما هو اختلاف مبطل یا مثبت هیچ چیز نیست بلکه قوت أدله و شواهد و قرائن مؤید و یا مبطل یک دیدگاه است.

  1. مشابه آنچه در بالا گفته ‌شد در این مورد نیز به لحاظ روش‌شناختی صدق‌می‌کند.درمتن آمده، آقای احمد قابل پوشش مربوط به موی سر ویا گردن را واجب شرعی نمی دانند بلکه مستحب موکد می‌دانند.آیا بهتر نبود که این مقاله اول دیدگاه  کسانی را که دقیقاً عکس دیدگاه احمد قابل را داشتند رد می کرد مثلااستدلال در رد نظر استاد شهید مطهری ودیگر مخالفین می آورد وبعداً نظر احمد قابل را تأیید می‌کرد ونقطه ی قوت این نظر را نسبت به نظر استاد مطهری عرضه می‌کرد؟چرا که برای اثبات یک دیدگاه یا باید استدلال بیاوریم و آن را اثبات کنیم یا از راه برهان خلف، نقیض آن را رد کنیم تا خود آن دیدگاه اثبات شود. (نظراستاد مطهری دراین باب را در ادامه ذکرخواهم کرد).
  2. در متن از فروید نقل شده:

«تازمانی که زنان کودک اند وعلایم زنانگی در آنها ظاهر نشده چه قبل از ۹سال وچه بعد ازآن نباید هیچ گونه محدودیتی در این زمینه برای آنها قایل شد» 

 

دراینجا این سوال برای خوانند مطرح می‌شود که اگرچه فروید درروان‌شناسی انسان بزرگی است اما خود روان شناسان معتقدند که بزرگی فروید بخاطره پرسش‌هایی است که طرح کرده است نه پاسخ‌هایی که به این پرسش‌ها داده و بعد از فروید بسیاری از روان شناسان آمده اند ودیدگاه فروید را نقد، رد و اصلاح کردند مثلا کسانی چون آلفردآدلر. بنابراین سخن فوق برای خوانند مشخص نیست که در این مقاله بر چه مبنایی دیدگاه فروید انتخاب شده ‌است؟ به تعبیر بهتر ملاک رجحان دیدگاه فروید بر سایر دیدگاه‌ها در چیست؟ آیا بهتر نبود که در مقاله به جای فروید-که روان‌شناس صد سال پیش است و در بخش محتوا نقد و ضعف دیدگاه او را خواهیم آورد- به دیدگاه روان شناسان معاصر استناد می‌شد؟

پرسـش‌هـایی در باب محـتوا

در این بخش به پرسش‌هایی می‌پردازیم که به محتوای مقاله مربوط است.

  1. داستانی که درابتدای نوشته نقل شده تا نشان دهد که حجاب نباید اجباری باشد. این داستان اثبات نمی کند که «حجابِ اجباری بد است» و اتفاقاً این داستان نشان می دهد بی حجابی اجباری بد است.چرا که در این داستان دختر می گوید:

«به خاطر دارم روزی را که می بایست برای نخستین بار جلوی پسر های فامیل که با آنها هم بازی بودم روسری سر کنم حس تحقیر می کردم واحساس می کردم فلج شدم ودر نگاه آنها خرد شدم به خصوص در نگاه یکی شان می خواندم که :دیدی بالا خره چه طوری مغلوب شدی؟» 

پس این دختر بی چاره با حجاب‌داشتن مشکلی نداشته ولااقل قلباً از داشتن حجاب ناراضی نبوده اما نگاه پسرهای فامیل به او طوری بود که جرات نمی کرد حجاب داشته باشد چه بسا اگر رفتار پسرها با او اینگونه نبود حتی به حجاب داشتن هم  راضی‌تر بود و این فرد در واقع خودش مخالفتی با حجاب نداشته بلکه از نگاه مردم می ترسیده که درمورد او چه می گویند. ما در «روان‌شناسی اجتماعی» مبحثی تحت عنوان «همنوایی»[۳] داریم که همان «همرنگی با جماعت» است اگر فردی در جمعی بود که همه با نگاهشان به او می گفتند که باید کاری را انجام دهد اما خودش دوست ندارد انجام دهد بلکه برای در امان ماندن از انتقاد دیگران آن کار را انجام دهد آیا این فرد را باید مختار به حساب بیاوریم یا مجبور؟ به عبارتی این فرد مجبور است چون جرأت گفتن «نه» به آن جمع را ندارد در صورتی که خودش قلباً کاری را که انجام داده قبول نداشته است در داستان بالا هم افراد با نگاهشان در حال القاء بی‌حجابی اجباری به دختر هستند پس آیا بهتر نبود که برای اثبات بد بودن حجاب اجباری داستان دیگری ذکر می شد؟

۱۰٫  ارتباط داستانی که نقل شد و مطالبی که این مقاله می خواست راجع به حجاب اجباری بگوید با «دخترِ روحانی‌بودن» خانم صادقی – یعنی دخترِ داستان- معلوم نیست؟ لطفا ارتباط این دو موضوع را هم برای خوانندگان توضیح بدهید.  

۱۱٫  در متن اینگونه آورده شده است که؛

«اگر با همین نگاه عرفانی به بعضی از احکام الهی مثل حجاب و مهریه نظر افکنیم می توانیم آنها را توجیه کنیم»

پس این گونه بر می آید که نگاه عرفانی در مقاله مورد قبول واقع شده است و بعد در ادامه می آید که:

«حجاب قطعاً یکی از ضروریات دین است»

 با این سخن درواقع تایید شد که حجاب جزء ضروریات دین است ودر جای دیگر اشاره شده که :

«به تعبیر شریعتی یک “نه”بزرگ به قدرتهای استکباری جهان است»

با این گفته دکتر شریعتی جنبه اجتماعی حجاب را هم تایید کردیم چون اگر حجاب امری شخصی باشد، بود و نبود آن ضرر یا منفعتی برای استکبار جهانی نخواهد داشت. حال سوال این است که آیا از نظر این مقاله حجاب جنبه شخصی دارد یا اجتماعی یا هر دو. همان طورکه گفتیم در اینجا جنبه اجتماعی حجاب تایید شده اما  مقاله در ستون اول پاراگراف سوم حجاب را امری شخصی معرفی کرده است. توجیه این تعارض چگونه است؟

۱۲٫  در مقاله در تعریف حجاب اینگونه آورده شده :

«منظور از حجاب، حجاب سنتی و آن حجابی نیست که مربوط به طبقه ای در حال مرگ است .منظور آن حجابی نیست که انگیزه ی فرد از استفاده از آن این باشد که پدرش گفته یا خاله اش گفته که باید آن را رعایت کند منظور آن حجابی نیست که فرد بنا به مصالح اجتماعی سیاسی وطبقاتی خویش بدان پایبند است ومنظور. . . نیست.»

برغم اوصافِ سلبی که در متن برای حجاب آورده شده،به نحو ایجابی مشخص نشده  که حجاب چیست بلکه فقط گفته شده حجاب چه چیزهایی نیست. عدم ذکر یک تعریف جامع و مصداقی از حجاب آشفتگی مطالب مقاله را به ذهن خواننده نیز سرایت می دهد. این آشفتگی در مقاله به گونه ای است که بعضا تعریفی ضمنی ازحجاب ارائه می دهد ودر ادامه آن تعریف را نقض می کند و باز دوباره تعریف دیگری بیان می کند وباز آن را نقض می کند و به همین ترتیب تا پایان مقاله وضع به همین صورت است . ما این تعاریف را درادامه به همراه نقد آنها خواهیم آورد .

۱۳٫   برغم آنکه در اینجا به خواننده گفته نشده که منظور از  حجاب سنتی چیست؟ و اشکال حجاب سنتی چیست؟ با این حال همان حجابی را که گفته نشده چیست رد کرده به نظر شما حجاب مادربزرگ های ما چه بوده و مگر یکی از اقسام حجاب سنتی چادرنیست؟ اشکال چادر چیست؟ البته پیش از پاسخ به این سوالات فراموش نشود که این مقاله قراربود درباب قبح اجباری بودن حجاب سخن بگوید نه قبح چادر.

۱۴٫  در مقاله ای که می خواست «قبح حجاب اجباری» را نشان دهد آمده که:

«منظور از حجاب حجاب سنتی نیست و آن حجابی نیست که مربوط به طبقه ای در حال مرگ است…منظور آن حجابی است که دختر ایرانی  آن را زمانی انتخاب کرده که مبانی التزام در ذهن او ریشه دوانده است وتبدیل به یک اعتقاد شده است و حجاب برای او نماد یک فرهنگ فکر و باور خاص است.»

برای خواننده این سوال مطرح می شود که از این سخن که حجاب سنتی را به شکل فوق رد کرده است اینگونه بر می آیدکه گویی همه زنانی که حجاب سنتی داشتند براساس اجبار حجاب را انتخاب کرده بودند درصورتی که همین زنانی که حجاب سنتی ایشان مورد انتقاد قرار گرفته شده به مراتب مقید تر از بسیاری از زنان امروزی بودند و با آن حجاب، ایمانشان نیز قوی‌تر بود و اتفاقاً انتخاب آن حجاب براساس ایدئولوژی وجهان بینیشان بود. وآنها معتقد بودندکه اگر همین چادر را نداشته باشند مرتکب گناه شده اند و خدا ورسول خدا را ناراحت می کنند در این سطور بگونه ای از حجاب سخن گفته شده که گویی دارد از حجاب فرمی‌، قالبی و مادی که در واقع همان چادر است انتقاد می کند! این در حالی است که در بخش دیگری از مقاله آمده:

«منظور از حجاب حجابی است که دختر ایرانی براساس ایدئولوژی خود انتخاب کرده….»

آیا مقاله اینجا از بحث «فرم، قالب و نحوه حجاب» به بحث «فلسفه حجاب»پرش نکرده است؟ و وارد مقوله ی دیگری نمی شود؟ این نکته باید برای خواننده مشخص شود که مقاله دارد در مورد چادر و نحوه پوشش صحبت می کند یا در مورد فلسفه آن ؟ اگر در مورد فلسفه حجاب صحبت می کند اتفاقاً زن سنتی نیز ایدئولوژی و فلسفه‌ای پشت حجابش داشت زن سنتی معتقد بود که خدا گفته که باید حجاب داشته باشم و به آن ایمان داشت و مگر نه این است که حتی زمانی که به زور حجاب را از سرش بر می داشتند اشک و آه و ناله می کرد و حاضر بود که خودش را در خانه حبس کند ولی حجابش حفظ شود آری او اینگونه اعتقاد داشت از این رو این سخن که او را متعلق به طبقه ای در حال مرگ بخوانیم سخنی منصفانه بنظر نمی رسد.     

۱۵٫  اینکه در ادامه ی بحث اینگونه ذکر می کند که:

«وقتی نگارنده در این مقاله حجاب را به عنوان نمادی برای متانت ومعصومیت می داند منظور فرم و قالب نیست ومنظور ماهیت آدمی است که در آن پوشش قرار دارد که انسانی با اعتماد به نفس ودارای یک باور فکری محترم است.»

 پس در اینجا برخلاف گفته های قبلی، مشخص شد که منظور این مقاله از حجاب پوشش ظاهری ملموس و چادر نیست بلکه منظور «نماد متانت و معصومیت» و «ماهیت خود آدمی» است و چون «ماهیت آدمی» همان «حقیقت و خود آدمی» است، درست مانند آن است که به فردی بگوییم: «منظور ما از لباس خود تو هستی.» آیا این سخن درست است که در مقاله در تعریف حجاب گفته شود: «منظور من از حجاب خود آدمی است»؟ در صورتی که خوب می دانیم که «آدمی» یک چیز است و «پوشش آدمی» چیز دیگری و «نماد» نیز غیر از «آدمی» است. اگر دقیق تر به این سخنان نگاه کنیم می بینیم که معنایی در پس خود  ندارند.

۱۶٫  حال بیایید بار دیگر بازگردیم به آنچه در مقاله درباره حجاب آمده بود که از یک سو حجاب سنتی را سرزنش کرده و از سوی دیگر مدعی شده است که فلسفه ای هم پشت آن حجاب نیست و بعد می افزاید که منظور من از حجاب حجابی است که فلسفه ای پشت آن است و آن حجاب عبارت است از «ماهیت آدمی» و «نماد متانت».

اینجا خوانند متوجه نمی شود که بالاخره منظور از حجاب از نظر این مقاله چیست؟

۱۷٫  این که در ادامه می گوید:

«وقطعاً منظور از حجاب پوشش و فرمی نیست که فردیت زن را تنزل دهد ویک پارچگی او را مورد هجوم قرار دهد ومنظور آن حجابی نیست که مصداق شعر ایرج میرزا باشد….»

در اینجا لازم است که این نکته را توجه داشته باشیم که ایرج میرزا در این شعر به «خود حجاب» نظر داشته است نه «حجابِ خاصی». به همان حجابی که این مقاله آن را «از ضروریات دین» و «یک نه بزرگ به استکبار» دانسته‌است. و جالب است که باز در این مقاله ادعا شده که همین حجابی را هم که ایرج میرزا مسخره کرده مد نظر ندارد. در واقع مقاله از یک طرف به شعر ایرج میرزا در به سخره گرفتن حجاب استناد می کند و بعد هم می گوید حتی این را هم من حجاب نمی دانم؟ عجیب است پس بالاخره منظور از حجاب در این مقاله چیست؟

۱۸٫   در ادامه می‌خوانیم:«وقطعاً منظور آن حجابی نیست که حدود آن را افرادی زن ستیز تعیین کرده اند»

اگر چه منظور از افراد زن ستیز در این مقاله معلوم نیست و جای بحث دارد اما می توان پرسید ؛ «آیا این یک مغالطه نیست که ما به جای آن که از حسن یا قبح خود حجاب بحث کنیم با استناد به ناشایست‌بودن «تعیین کننده های حدود حجاب» خود حجاب را رد کنیم؟ آیا میان یک «چیز» و «حدود آن» تفاوت نیست؟ آیا می‌توان بواسطه ناشایست دانستن تعیین کننده‌های «حدود یک چیز»، «خود آن» را رد کرد؟ آیا این درست است که بگوییم این حجاب را چون افرادی تعیین کردند که مقاله آن ها را زن ستیز می خواند، پس قابل قبول نیست؟ آیا مثلا می توانیم حدودی را که آیت الله بهجت (ره) می‌گویند یا استاد شهید مطهری(ره) تعیین کرده بپذیریم یا اینکه این مقاله، ایشان را نیز زن ستیز می داند؟ آیا آیت الله بهجت (ره) هم زن ستیز است؟

۱۹٫  .در ادامه  مقاله این چنین آمده:

«منظور آن حجابی است که بهنجار و متعارف است و عرف هر جامعه ای به خوبی معنی پوشش متعارف ومتعادل را می شناسد.»

با این سخن به نظر می‌رسد که اولاً منظور مقاله از حجاب نوعی پوشش باشد ثانیاً یک ملاک نسبی از حجاب به ما می دهد این ملاک یک ملاک نسبی است بر اساس این ملاک پوشش شخص را عرف جامعه تعیین می کند و از آنجا که عرف جامعه در هر زمان و مکانی متفاوت خواهد بود لذا پوشش در هر جامعه و زمانی توسط عرف و هنجار همان جامعه تعیین می شود یعنی این که اگر عرف جامعه مثلاً اروپا نوع خاصی از پوشش را متعارف می داند همان پوشش صحیح است، و همان ماهیت انسان و نماد معصومیت و متانت است و جامعه دیگر که نوع دیگری از پوشش را متعارف می داند پوشش دیگری در آن جامعه درست است، نماد معصومیت و متانت و ماهیت انسان است. یعنی همه این‌ها نسبی است.

بهتر است  که نخست این مقاله این را برای خواننده روشن کند که آیا اساساً حجاب را امری شخصی می داند یا اجتماعی یا دینی و یا همه این ها؟ پاسخ به این پرسش در ارائه ملاک برای حجاب صحیح بسیار تعیین کننده است.

به نظر می رسد حجاب امری صرفاً شخصی نیست بلکه یک مسئله عاطفی، روانی، خانوادگی، اجتماعی است.

برخی به خطا برای اثبات شخصی بودن حجاب به، استدلال قرآنی متفاوتی تمسک کرده‌اند و می‌گویند:

« در امر حجاب مطلقا، دین با دموکراسی سازگار است؛ زیرا خطاب حکم حجاب در قرآن با مؤمنان و مؤمنات است؛ یعنی رعایت حکم، به ایمان افراد واگذار شده که امر انتخابی و خواستنی است و هیچ مجازاتی برای زنان غیر عامل به حجاب، تعیین نشده است و صرفاً گناهی است که فقط توسط خداوند قابل بازخواست است.»[۴] 

  در نقد این استدلال باید گفت جستجو و تتبع در آیات اجتماعی قرآن، به روشنی می نمایاند که بیشترین آیات اجتماعی این کتاب الهی نیز مؤمنان را مورد خطاب قرار داده است بنابر این اگر سخن فوق صحیح می‌بود لازم می‌آمد عمل به دستورات این آیات نیز فقط مختص برخی افرادیعنی همان مؤمنین و مؤمنات باشد مثلاً آیه شریفه « یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِصَاصُ فِی الْقَتْلَى الْحُرُّ بِالْحُرِّ وَالْعَبْدُ بِالْعَبْدِ وَالأنْثَى بِالأنْثَى…[۵] »

« ای کسانی که ایمان آورده اید، در کشتن یکدیگر، قصاص بر شما واجب شده؛ آزاد در برابر آزاد و بنده در برابر بنده و زن در برابر زن … »

آیا حکم قصاص که مخاطب آن، اهل ایمان می باشد، حکمی است فقط برای مؤمنین ومؤمنات؟[۶]

 

۲۰٫   همانطور که می توان دید و پیش از این نیز گفته‌بودیم درباره حجاب در هیچ جایی از این نوشته تعریف دقیقی ارائه نمی شود و مراد مقاله از حجاب آشفته و ناواضح است اما بطور عجیبی ناگهان اظهارمی دارد که؛

«حال که منظوراصلی از حجاب گفته شد….»

این در حالی است که خوانند هنوز متوجه نشده که منظور  مقاله از حجاب چیست چرا که تا اینجا گفته است که منظوراز حجاب چه چیزی نیست و تنها دریک جا گفته شد منظور از حجاب «ماهیت آدمی» است و در جای دیگر هم گفته شد که منظور حجابی است که متعارف است و عرف جامعه آن را تعیین می کند پس نتیجه این می شود که ماهیت آدمی را عرف جامعه تعیین می کند در استدلال منطقی اینگونه می شود :حجاب ماهیت آدمی است/حجاب را عرف جامعه تعیین می کند /پس ماهیت آدمی را عرف جامعه تعیین می کند/ آیا واقعا ماهیت انسان را عرف جامعه تعیین می کند؟ آیا این تعریف از حجاب درست است؟

۲۱٫  در مقاله توجه نشده که اگر نحوه پوشش را به عرف و تشخیص فرد واگذار نماید آنگاه اگر که دختری با پوشش نا مناسب بیرون آید ودر درجه اول امنیت خودش را به خطر اندازد براحتی می تواند بگوید این پوشش من متعارف است خیلی ها مثله من می پوشند و  در حالی که در مقاله تاثیرات اجتماعی نامطلوب آن نوع پوشش درک  شده به هیچ وجه نمی توان برای دور کردن او از خطر اقدامی کرد این نوع پوشش بخاطره تاثیرات اجتماعی منفی اش نا مطلوب به حساب می آید اما بخاطره متعارف بودنش با ملاکی که درمقاله  ارائه شده نامطلوب نیست.بنابراین در این صورت آن نوع پوشش هم مطلوب است هم نامطلوب است. اگر ملاک متعارف بودنی که گفته شد را بپذیریم دچار این تناقض می شویم که از یک طرف برای خودش ناامنی ایجاد می کند واز طرف دیگر خیلی راحت به کسانی که مانند سخن این مقاله را گفته اند می گوید: خیلی ها مثله من می پوشند و می گوید مگر نگفتید متعارف بپوشم متعارف جامعه ما این است با این ملاک دیگر نمی تواند به او اعتراض کند که توداری امنیت خودت را به خطر می اندازی حال امنیت خودت به کنارناامنی برای دیگران ایجاد می کنی.

۲۲٫  در تعریف حجاب آمده :«که منظور از حجاب پوششی نیست که فردیت زن را تنزل دهد و یک پارچگی او را مورد هجوم قرار دهد» اما حال که این حجاب را رد کرده نگفته است که منظور مقاله از حجابی که فردیت زن را تنزل دهد چیست؟ مگر ما حجابی هم داریم که شان و منزلت زن را پایین بیاورد؟ این مقاله فقط گفته است که منظورمن چنین حجابی نیست؟آیا منظور آن، همین چادر بوده یا مانتو یا لباسی که بدن را بپوشاند یا چیز دیگری؟ از نظر من هیچکدام ازاین پوششهایی که نام برده ام درصورتی که واقعا حدود حجاب را آن طور که دین تعیین کرده رعایت کنند فردیت زن را تنزل نمی دهد وآن حجابی که گفته شد فردیت زن را تنزل می دهد نامش حجاب نیست واین سوال خواننده است که منظور مقاله ازاین حجاب چیست ؟و اساساً حجاب فردیت زن را تنزل نمی دهد بلکه آنچه که فردیت زن را تنزل می دهد بد حجابی است .

۲۳٫  در ادامه اینگونه می گوید : «بایک نگاه زیست شناختی می توان گفت که زنان از وقتی که به دنیا می آیند به طور ذاتی علاقه به خودنمایی دارند ومیل به مقبولیت اجتماعی در آنها بسیار زیاد است واین حس به خصوص در دختران در سنین کودکی درمقابل گروه هم سالان خویش شدیداً وجود دارد.از نظر روانشناسان رفتارگرا وروانکاو همچون فروید تا زمانی که زنان کودکند وعلایم زنانگی در آنها ظاهر نشده است چه قبل از ۹سال وچه بعد از آن نباید هیچ گونه محدودیتی در این زمینه برای آنها قایل شد.» حال اینجا یک سوال مطرح است که تا قبل از ۹ سال ما می توانیم بگوییم که فرزندمان کودک است اما اگر بعد از ۹ سال ما هیچ گونه محدودیتی برای او قایل نشدیم و او در جامعه به لحاظ امنیتی به خطر افتاد آن وقت چه باید کرد؟در مقاله از دیدگاه فروید نقل شده :«هیچ گونه محدودیتی نباید قایل شد» و این قید «هیچ گونه» در سخن فروید بسیار مهم است. در کجای عالم نامحدود بودن بی قید و شرط را می پذیرند؟ آیا کسانی که مثل فروید این دیدگاه را دارند فکر می کنند حتی در اروپا این را می پذیرند مگرندیدند که کلینتون رئیس جمهور آمریکا را به خاطره روابط نامشروع مواخذه اش کردند او رئیس جمهور آمریکا بود ولی محاکمه اش کردند  درآمریکا که کشوری آنچنانی است نیز یک حد و حدودی وجود دارد نخست وزیر ایتالیا را هم برای رعایت نکردن برخی حدود مواخذه می کنند و …. تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل.

۲۴٫  برچه اساسی در مقاله به فروید استناد شده  است؟ با  این استناد یعنی عقیده فروید در این مقاله پذیرفته شده که چون خودنمایی امری طبیعی است پس باید باشد اما ما معتقدیم که این استدلال کاملا غلط است با این استدلال که در مقاله گفته شد : زیست شناسان می گویند خودنمایی طبیعی است پس باید باشد ونباید محدودش کرد اگر با این استدلال بخواهیم حساب کنیم هرچیزدیگری هم که طبیعی است نباید محدودش کنیم چون طبیعی است برای مثال برخی از انسان شناسان معتقدند که انسان وجه تمایزش از حیوان این است که انسان تنها موجودی هست که حس نابودی نوع خودش را دارد یعنی انسانهای دیگر را می کشد[۷] واین طبیعی است و این در طبیعت انسان هست حال ما با توجه به دید گاه یاد شده می پرسیم اگر حس کشتن همنوع در ما هست چون طبیعی است پس خوب است؟ پس باید باشد؟با توجه به دیدگاه این مقاله اگر این حس طبیعی است باید همچنان همین طور بماند یا براساس آنچه که برخی روان شناسان انسان گرا همچون مزلو معتقدند که انسان می تواند از مرحله پایین نیازهایش شروع کند آنها را برآورده کندتا به مرتبه انسان خود شکوفا برسد؟ از نظر مقاله طبیعی است پس باید باشد ولی مزلو می گوید :می تواندنباشد. ما باید دائم ارتقاء پیدا کنیم تا انسان خودشکوفا شویم. در عین حال که یک سری چیزهای طبیعی در وجود خود داریم یک سری پتانسیل ها هم داریم که باید شکوفا شود که شکوفا شدن این پتانسیل ها مستلزم آن است که برخی چیزها را محدود کنیم. به نظرمی رسد مزلو هم روانشناس است چرا به فروید استناد می‌شود؟ در باب دیدگاه‌های فروید ما باید دو نکته را در نظر داشته باشیم؛

أ‌.            یکی دیدگاه هایی که فروید در باب دین دارد.

ب‌.        نقدهایی که به دیدگاه فروید وارد است.

 

درباره فروید پیش از این گفتیم که اهمیت او بخاطر پرسش‌هایی است که طرح کرده نه پاسخهایی که به آن پرسش ها داده است. بنابراین نباید چندان به پاسخ هایش تکیه کرد.

اولاً فروید درباره دین در کتاب «توتم و تابو» زندگی مردم ابتدایی را تحلیل می کند[۸]، و داستانی را برای پیدایش ادیان مطرح می کند. پریچارد این نظریه داستان فروید را «قصه پریان» می نامد[۹]. به نظر فروید، انسان ابتدایی، در رمه آغازین زندگی می کرد. این رمه تشکیل می شد از نری مسلط که پدر بود و تعدادی از ماده ها را در انحصار خود داشت. این پدر نیرومند، پسران خود را از ماده ها دور نگه می داشت. روزی این پسران متحد شده پدر مسلط را کشتند و سپس آن را خوردند. دلیل این آدم خواری به نظر فروید این بود که آنها اعتقاد داشتند با خوردن قربانی، نیرو می‌گیرند و قدرت او را به دست آورند. بعد از مدتی، آنها از عمل خویش پیشیمان شدند[۱۰] و از دیگر سو، پیدایش رقابت میان پسران، سبب شد که آنان اولاً به مشکلات وضعیت جدید خود و ثانیاً، به حق پدر در این مورد پی ببرند. این پشیمانی و آگاهی آنان به نادرستی رفتار خود، سبب شد که به‌خاطر جبران رفتار ناپسند خود، به بزرگ‌داشت پدر بپردازند. از این‌رو به ساختن اشیایی دست زدند که یادآور خاطرات پدر باشد. این اشیاء که «توتم» نام گرفت، به دلایل یاد شده، حالت قدسی پیدا کرد و از این راه، اولین قدم دین‌داری، برداشته شد. این مرحله، پرستش اشیای مادی و محسوس است. با رشد این مرحله، اشیای غیرمادی و نامحسوس به‌جای محسوسات نشست و پرستش امور نادیدنی رواج پیدا کرد و چون از این تاریخ، زمان بسیاری گذشت، مردم علت پرستش آن اشیاء را که عقده‌های یاد شده بود، از یاد بردند و در نتیجه نه به‌عنوان بزرگداشت خاطر پدر، بلکه به‌عنوان امر مستقل مورد توجه قرار گرفت. به گمان وی دین‌داری نتیجه پشیمانی از اولین جنایت تاریخ، به‌خاطر عقده‌های جنسی است که همان کشتن پدر است. [۱۱]

دین توتمی از احساس گناه و تلاش برای پرداخت کفاره و جبران سرچشمه می گیرد. به نظر فروید، این عوامل در ریشه ی همه ی ادیان بشری قرار دارد. همه ی ادیان بعدی در واقع کوشش هایی برای حل این مسئله اند.

 تقریر سوم فروید که از معروف ترین نظریات وی است، بر این ادّعای او مبتنی است که غریزه ی جنسی یا لیبیدو (Libido) مادر تمام غرایز است. اقتضای اصلی غریزه جنسی این است که هر گاه تحریک شد، ارضا شود. امّا از همان اوان کودکی پدر و مادر، انسان یاد می دهند که آزدای جنسی مطلق وجود ندارد هر قدر سن بالاتر می رود، اجتماع محدودیت های بیشتری پیش پای او می نهد، اما انسان تسلیم این محدودیت ها نمی شود. غریزه های جنسی در مواجهه با این محدودیت ها سرکوب می شود و به ضمیر انسان بر می گردد؛ یعنی از روان خودآگاه به ناخودآگاه می رود و در ناخودآگاه به شکل عقده در می آید. به نظر فروید، شعراء و هنرمندان و حتی پیامبران همه از این طریق پدید آمده اند[۱۲] هنر و دین، همان بروز شهوت جنسی به شکل محترمانه آن است و از آن‌جا که همه انسان‌ها از این عقده‌های جنسی سهمی دارند، همه به هنر و دین علاقه دارند.شاعران، هنرمندان و پیامبران کسانی هستند که از شهوات سرکوب شده، سهم بیشتری دارند.

مشکل اصلی این است که داستان پردازی فروید با تاریخ جور در نمی آید. هیچ مدرک تاریخی دال بر صحت ادعای او وجود ندارد.

 ثانیاً نقدی که از سوی روان شناسان بر ادعای فروید مطرح شده است، نقد روش شناختی است. اساس تبیین فروید از دین، نظریات روانکاوی او است و نظریات روانکاوی فروید، خصوصاً تأکید وی بر غریزه ی جنسی مورد انتقاد بسیاری از روان شناسان واقع شده است. برخی از شاگردان فروید، مانند یونگ و آدلر با نظریات استاد خود در زمان حیات وی به شدت مخالفت کردند و نظریات جدیدی آوردند که مقایسه ی این نظریات با نظر فروید، نکات دیگری را روشن ساخته است.[۱۳]

 

استاد مطهری در نقد دیدگاه فروید اینگونه می  گویند:

«درروانشناسی جدید و مخصوصا در مکتب روانکاوی فروید روی محرومیتها و ناکامیها بسیار تکیه شده است . فروید می‏گوید : ناکامیها معلول قیود اجتماعی است وپیشنهاد می‏کند که تا ممکن است باید غریزه را آزاد گذاشت‏ تا ناکامی و عوارض ناشی از آن پیش نیاید . پاسخ این ایراد اینست که درست است که ناکامی ، بالخصوص ناکامی جنسی‏ ، عوارض وخیم و ناگواری دارد و مبارزه با اقتضاء غرائز در حدودی که مورد نیاز طبیعت است غلط است ، ولی برداشتن قیود اجتماعی مشکل را حل نمی‏کند بلکه بر آن می‏افزایددر مورد غریزه جنسی و برخی غرائز دیگر ، برداشتن قیود ، عشق به مفهوم‏ واقعی رامی‏میراند ولی طبیعت را هرزه و بی‏بند و بار می‏کند . در این مورد هر چه عرضه بیشتر گردد هوس و میلِ به تنوع افزایش می‏یابد . در اینگونه حالات سیر کردن و ارضاء از راه فراوانی ، امکان ندارد و اگر کسی بخواهد از این راه وارد شود درست مثل آن است که بخواهد آتش را با هیزم سیر کند.

به طور کلی انسان از نظر روحی طالب بی نهایت آفریده شده است . وقتی هم که‏ خواسته‏های روحی در مسیر مادیات قرار گرفت به هیچ حدی متوقف نمی‏شود ، همانطور که محرومیتها سبب طغیان و شعله‏ور شدن شهوات می‏گردد ، پیروی و اطاعت و تسلیم مطلق نیز سبب طغیان و شعله‏ور شدن آتش شهوات می‏گردد . امثال‏ فروید آن طرف سکه را خوانده‏اند و از این طرف سکه غافل مانده‏اند . اشتباه فروید و امثال او در اینست که پنداشته‏اند تنها راه آرام کردن غرائز ،ارضاء و اشباع بی حد و حصر آنها است . اینها مدعی هستند که قید و ممنوعیت ، غریزه را عاصی ومنحرف و سرکش و نا آرام می‏سازد . طرحشان‏ اینست که برای ایجاد آرامش این غریزه، باید به آن آزادی مطلق داد آن هم بدین معنی که به زن اجازه هرجلوه‏گری و به مرد اجازه هر تماسی داده شود .  

اینها چون یک طرف قضیه راخوانده‏اند توجه نکرده‏اند که همانطور که‏ محدودیت و ممنوعیت ، غریزه را سرکوب و تولید عقده می‏کند ، رها کردن و تسلیم شدن و در معرض تحریکات و تهییجات درآوردن آنرا دیوانه می‏سازد ، و چون این امکان وجود ندارد که هر خواسته‏ای برای هر فردی برآورده شود ، بلکه امکان ندارد همه خواسته‏های بی پایان یک فردبرآورده شود غریزه بدتر سرکوب می‏شود و عقده روحی به وجود می‏آید.

برای آرامش غریزه دو چیز لازم است : یکی ارضاء غریزه در حد حاجت طبیعی، و دیگر جلوگیری از تهییج و تحریک آن .اینکه اجتماع به وسائل مختلف سمعی و بصری ولمسی موجبات هیجان غریزه‏ را فراهم کند و آنگاه بخواهد با ارضاء ، غریزه دیوانه شده را آرام کند میسر نخواهد شد . هرگز بدین وسیله نمی‏توان آرامش و رضایت ایجاد کرد، بلکه بر اضطراب و تلاطم و نارضائی غریزه با هزاران عوارض روانی و جنایات ناشی از آن ، افزوده می‏شود. تحریک و تهییج بی حساب غریزه جنسی عوارض وخیم دیگری نظیر بلوغهای‏ زودرس و پیری و فرسودگی نیز دارد.

فروید که طرفدار سرسخت آزادی غریزه جنسی بود ، خود نیز متوجه شد که خطا رفته است ،لذا پیشنهاد کرد که باید آن را از راه خاص خودش به مسیر دیگری منحرف کرد و به مسائل علمی و هنری نظیر نقاشی و غیره منعطف ساخت‏ و به اصطلاح طرفدار تصعید شد. زیرا تجربه و آمار نشان داده بود که با برداشتن قیود اجتماعی ، بیماریها وعوارض روانی ناشی از غریزه جنسی‏ بیشتر شده است . من نمی‏دانم آقای فروید که طرفدار تصعید است از چه راه‏ آنرا پیشنهاد می‏کند . آیا جز از طریق محدود کردن است ؟[۱۴]»

۲۵٫  همانطور که می توان دید حتی همان تمدن غربی هم آزادی بدون قید و شرط را قبول ندارد. ممکن است بتوان گفت تا ۹سالگی به کودک کاری نداشته باشیم اما بعد ۹ سالگی را می خواهیم چه کنیم تا امنیتش به خطر نیفتد؟ دقیقا مثله این است که مسواک زدن برای دندان کودک مفید است ولو آنکه آن را دوست نداشته باشد اما ما نمی توانیم بگوییم چون دوست ندارد نباید به او تذکر دهیم. اگر با مسواک نزدن سلامتی اش به خطر می افتد آن وقت می خواهیم چه کار کنیم؟در اموری که ضرر آنها به طور تجربی مشهود است یعنی خطرات امنیتی برای خود فرد ایجاد می کند اتفاقاً می شود که انسان یک مقدار محدودیت قایل شود نمی گوییم خشونت قایل شود.

۲۶٫  .با توجه به تمام آنچه گفته شد در مقاله بالاخره مشخص نشد که این مقاله دیدگاه نامحدود بودن فروید را قبول دارد یا سخن دکتر شریعتی را که در ابتدا به ایشان استناد کرده یا سخن خانم زهرا رهنورد را که در ادامه به آن استناد می کند؟ اتفاقاًهیچ یک از این دونفر دیدگاه نامحدود بودن را قبول ندارند. چرا که سخن دکتر شریعتی وخانم رهنورد خودش گونه ای محدودیت را بیان می کند.

۲۷٫ آیا با توجه به استناداتی که در متن شده به نظر نمی رسد که حجاب یک فایده ای دارد که دکتر شریعتی می گوید:« یک نه بزرگ به قدرت های استکباری جهان است» مگر قدرتهای استکباری جهان چه خطری دارند که اینگونه می گوید؟ یا آقای احمد قابل می گوید :«مستحب موکّد است »برای چه «موکّد» است؟ یا خانم رهنورد می گوید:

«چگونه با متوجه ساختن تو به سکس و زیبایی وخودنمایی نیم دیگر خلق یعنی زن را فلج بی کار ولاابالی می سازند»؟

پس به نظر می رسد مزیتی در آنچه در مقاله محدودیت خوانده‌شده یعنی در حجاب هست که داشتنش نسبت به نداشتنش رجحان می یابد و همه به گونه ای بر آن سفارش می کنند؟

۲۸٫ این مقاله قرار بود حجاب اجباری را رد کند وبگوید ضرر دارد اما حالا درهمین بحث به فروید استناد می کند که بعد از ۹سالگی هم نباید هیچ گونه محدودیتی برای کودک قایل شد این دوسخن باهم در یک جا نمی گنجد لذاخواننده فکرمی کند که برای این نوشتار معنی محدودیت مشخص نیست و انگار معنی محدودیت را خشونت و دعوا می پندارد و محدودیت را مساوی با خشونت گرفته است و این معنی ندارد در صورتی که پدری که با مهربانی به فرزند خود می گوید:دخترم این گونه باش در واقع او هم دارد دخترش را محدود می کند ولی با زبان خوش این کار را می کند.

در ستون آخر پاراگراف آخر مقاله از بانوی به اصطلاح «مهر و آیینه» نقل شده که می گویند:

«چگونه با وجود تو بی شرمی ها بی عفتی ها وخودنمایی ها عریانی ها وعشوه گی ها نیم دیکر خلق تورا /مرد را از مسائل اصلی میهنت غافل کنند؟چگونه با متوجه ساختن تو به سکس وزیبایی وخودنمایی چگونه نیم دیگر خلق را یعنی زن را فلج بیکار وبی حس ولاابالی سازند؟»

۲۹٫ خانم رهنورد در همان عباراتی که نقل شده در مقاله از ایشان ، دوبار از خودنمایی نام می برد ومدعی می شود وقتی فردی حجاب داشته باشد برای مفاهیم والا و انسانی ای چون عفت و پاکدامنی فواید دارد اما درجای دیگر از  این مقاله از قول زیست شناسان می گوید خودنمایی طبیعی است باید ارضاء شود و از سوی دیگردرستون سوم از فروید نقل می کند که نباید هیچ گونه محدودیتی بعداز ۹ سالگی هم قایل شد. حال پرسش ما این است که از طرفی می گوید باید مفاهیم والا و انسانی مثله عفت و پاکدامنی حفظ شود ازطرف دیگر می گوید طبیعت دختر این است که خودنمایی کند باید اینها باشد تا بعد از ۹ سالگی هم باید اجازه ی خودنمایی به او بدهیم. شاید منظور مقاله از خودنمایی چیز دیگری است که ما نمی دانیم؟ این را برای خواننده مشخص بفرماییدکه اگر دختری به قول زیست شناسان وفروید به طور ذاتی و طبیعی خواست خودنمایی کند که مقاله می گوید مجاز است وباید بگذاریم آزاد باشد و هیچ گونه محدودیتی نباید قائل باشیم و از طرف دیگر مفاهیم والا وانسانی مثل عفت و پاکدامنی در مقاله مهم است( که در ستون سوم خط ۲۲ به آن اظهارشده ) وقبول کردیم که این مفاهیم چیزهای خوبی است وباید باشد حالا چگونه این مقاله  می تواند جمع بین اینها کند که هم به یک دختر بالای ۹ سال اجازه ی خودنمایی بدهیم ولی عفتش هم لکه دار نشود این را باید چه کنیم؟

۳۰٫ زمانی که  در مقاله  استناد به فروید می شود که می گوید :ما نباید حتی بعد از ۹سالگی هم محدودیت قایل شویم و در ادامه استناد به حدیث می کند که میفرماید:« الانسان حریص علی ما منع» (اگر انسان از چیزی منع شود به آن حریص تر می گردد ) به نظر می رسد که مقاله می خواهد بگوید ما اگر بعد از ۹سال برای دختر محدودیت قایل شویم به حجاب نداشتن حریص می شود پس نتیجه می گیریم که هیچ گونه محدودیتی نباید داشته باشیم در واقع مقاله استناد به حدیث کرده تا سخن فروید را مورد قبول جلوه دهد اما نمی دانم مقاله، این آیات و محدودیت هایی را که این آیات برای انسان قائل می شوند، چگونه توجیه می کند؛ قل للمؤمنین یغضوا من ابصارهم ویحفظو فروجهم..[۱۵] / وقل للمؤمنات یغضضن من ابصارهن ویحفظن فروجهن … [۱۶] / یا ایهاالذین امنوا لیستاذنکم الذین ملکت ایمانکم والذین لم یبلغوا …[۱۷] /واذا بلغ الاطفال منکم الحلم فلیستاذنوا کما استاذن الذین من قبلکم …[۱۸]  / فان لم تجدوا فیها احدا فلا تدخلوها حتی یؤذن لکم … [۱۹] / یاایها الذین امنوا لا تدخلوا بیوتا غیر بیوتکم حتی تاستانسوا .. [۲۰] / یاایها الذین امنوا لا تتبعوا خطوات الشیطان ..[۲۱]./ واقیموا الصلات واتوا الزکات[۲۲]./ قل اطیعوا الله و اطیعوا الرسول .. [۲۳] / وانکحوا الایامی منکم والصالحین من عبادکم و امائکم[۲۴]

همانطور که می توان دید این آیات پر است از افعال امری. آیا از نظر این مقاله این آیات چیزی را محدود یا منع می کنند و شرط و شروط می گذارند یا نه ؟

شهیدمطهری در این‌باره اینگونه می آورند:

«یک ایراد دیگر که بر حجاب گرفته‏اند اینست که ایجاد حریم میان زن و مرد براشتیاقها و التهابها می‏افزاید و طبق اصل ” الانسان حریص علی مامنع منه، حرص و ولع نسبت به اعمال جنسی را در زن و مرد بیشتر می‏کند. به علاوه ، سرکوب کردن غرائز موجب انواع اختلالهای روانی و بیماریهای‏ روحی می‏گردد . در گذشته افراد بی‏خبر ، به دانشجویان بی خبرتر از خود می‏گفتند انحراف‏ جنسی ، یعنی هم جنس بازی ، فقط در میان شرقیها رائج است و علتش هم دسترسی نداشتن به زن بر اثر قیود زیاد و حجاب است. اما طولی نکشید که معلوم شد رواج این عمل زشت در میان‏ اروپائیها صد درجه بیشتراز شرقیها است .  

ما انکار نمی‏کنیم که دسترسی نداشتن به زن موجب انحراف می‏شودو باید شرائط ازدواج قانونی را سهل کرد ، ولی بدون شک آن مقدار که تبرج و خودنمائی زن در اجتماع و معاشرتهای آزاد سبب انحراف جنسی می‏شود به‏ مراتب بیشتر از آن است که محرومیت و دست نارسی سبب می‏گردد .  

اگر در مشرق زمین محرومیتها باعث انحراف جنسی و همجنس بازی شده است‏، در اروپا شهوترانیهای زیادباعث این انحراف گشته است»[۲۵] 

۳۱٫  درستون سوم پاراگراف سوم  این مقاله اظهار شده که:

«اگر بخواهیم به آرا ونظریات فقها در زمینه ی حجاب نگاهی بیفکنیم به خوبی می توانیم تعارض در خصوص حدود حجاب وضمانت اجرای کیفری در خصوص بی حجابی در جامعه را در میان نظریات و فتاوی فقها ملاحظه کنیم تا جایی که فردی همچون احمد قابل پوشش مربوط به موی سر ویا گردن را واجب شرعی نمی دانست ومستحب مؤکد تعریف می کرد

با توجه به سخن فوق در رابطه با «حدود حجاب» و «کیفر آن» اختلاف است نه  خودِ «حجاب». اما در مقاله مشخص نیست که سخن در رابطه با خود حجاب است یا حدود آن یا کیفر آن درباره کدام یک ازاین سه موضوع می خواهد سخن بگوید این باید برای خواننده مشخص شود اما برای ما دراین مقاله مشخص نشد که مقاله در باب کدام موضوع از حجاب می خواست سخن بگوید؟ در عنوان مقاله که قرار بود حجاب اجباری را رد کند اما بعد ازاین ، مقاله آمد راجع به اصل حجاب صحبت کرد بعد به سراغ حدود حجاب رفت که بین فقها اختلاف هست بعد هم راجع به کیفرش و اینکه آیا حق داریم کیفر کنیم یا نه صحبت می کند در صورتی که مقاله فقط براساس عنوانی که مطرح کرده بود حق داشت درباره قبح حجاب اجباری صحبت کند که در آن نه نیازی به ایرج میرزا بود نه فروید نه زیست شناسان فقط باید می گفت به لحاظ تربیتی هیچ کسی حق ندارد برای اینکه شخص الف ویژگی ب را داشته باشد از اجباراستفاده کند با این حال  در متن چیزهایی اضافه تر هم مطرح شد و مقاله اول راجع به اصل حجاب صحبت کرد بعد درباب حدود حجاب سخن گفت و به احمد قابل استناد کرد و در آخرهم درباره کیفر ومسائل حقوقی آن سخن گفت ونهایتا هم که خواننده مقاله را می خواند متوجه نمی شود که این مقاله توسط  فردی جامعه شناس یا روانشناس یا عارف یا زیست شناس یا حقوق دان یا فقیه نگاشته شد ؟وگویا این مقاله در پی خواسته ای بوده که برای اثبات و تایید آن به هر چیزی و هر کسی استناد کرده است. «الغریق یتشبث بکل حشیشٍ»

اما در مقابل دیدگاه احمد قابل دیدگاه محققی چون استاد شهید مطهری را نمی‌توان نادیده گرفت که می گویند:

«… « و لیضربن بخمرهن علی‏ جیوبهن [۲۶]»” یعنی می‏باید روسری خود را برروی سینه و گریبان خویش قراردهند . البته روسری خصوصیتی ندارد ، مقصود پوشیدن سر و گردن و گریبان‏ است .– دیگران نیز همانطور گفته‏اند – زنان عرب معمولا پیراهن هائی می‏ پوشیدند که گریبان هایشان باز بود ، دور گردن و سینه را نمی ‏پوشانید . روسری هائی هم که روی سر خود می‏ انداختند از پشت سر می‏ آویختند -. این آیه دستور می‏ دهد که باید قسمت آویخته همان روسری ها را از دو طرف روی سینه و گریبان خود بیفکنند تا قسمتهای یاد شده پوشیده‏ گردد . ابن عباس در تفسیر این جمله گفته است : ” تغطی عرها و صدرها و ترائبها وسوالفها “یعنی زن مو و سینه و دور گردن و زیر گلوی خود را بپوشاند[۲۷]تفسیر صافی نیز بعد از ذکر جمله ” « و لیضربن بخمرهن علی جیوبهن»”   می‏گوید  : برای اینکه گردنها پوشیده شود “. به هر حال منظور این است که این آیه در کمال صراحت حدود پوشش لازم را بیان می ‏کند . مراجعه به تفاسیر وروایات اعم از شیعه و سنی و مخصوصاً روایات شیعه کاملا مطلب را روشن می‏ کند وجای تردید در مفهوم آیه باقی‏ نمی‏ گذارد . حدود پوشش در اینکه پوشانیدن غیر وجه و کفین بر زن واجب است از لحاظ فقه‏ اسلامی هیچگونه تردیدی وجود ندارد . این قسمت جزء ضروریات و مسلمات است‏ . نه از نظرقرآن و حدیث ، و نه از نظر فتاوی ، در این باره اختلاف و تشکیکی وجود ندارد . آنچه مورد بحث است پوشش چهره و دستها تا مچ است‏ . اینکه پوشیدن وجه و کفین لازم نیست ظاهراً در میان تمام علمای اسلامی‏ اعم از شیعه و سنی اختلافی نیست . فقط یک نفر از علمای اهل تسنن به نام‏ ابوبکر بن عبدالرحمن بن هشام نظر مخالف دارد . آن هم معلوم نیست که‏ نظرش در مورد نماز است یا در مورد نا محرم . درباره چهره هیچگونه اختلافی نیست ، احیاناً بعضی از علماء درباره دستها تا مچ و یا درباره پاها تا ساق ، اختلاف کرده ‏اند که آیا جزء استثناء هست‏ یا نیست ؟ در میان مسائل فقهی شاید کمتر مسأله‏ ای اینچنین پیدا شود که اینگونه‏ مورد اتفاق نظر میان علمای اسلام اعم از شیعه و سنی بوده باشد»[۲۸]

لازم است درادامه، فتوای محقق دیگری چون آیت الله بهجت(ره) را درمقابل دیدگاه احمد قابل ذکرکنیم ایشان می فرمایند: بی‌اعتنایی به حجاب گناه است و داشتن حجاب واجب است بیرون گذاشتن موهای سر از چادر و مقنعه توسط خانم‌ها در دید نامحرمان حرام است . چادر حجاب پسندیده است. تمرین اطفال بر وظایف شرعیه به عهده‌ی والدین است.[۲۹]

۳۲٫ در ستون چهارم پاراگراف اول مقاله گفته شده :«که به هر ترتیب به تعبیر فقها بی حجابی یک گناه صغیره است» سؤال ما این است که ای کاش در مقاله ذکر می شد که به تعبیر کدام فقها  بی حجابی گناه صغیره است؟و همچنین ای کاش این نکته هم در نظر گرفته می شد که همین فقها معتقدند هر گناهی که صغیره حسابش کردیم کبیره است. این پارادوکس را باید چه کنیم؟

۳۳٫  درادامه مقاله آمده که؛

«من مطمئن هستم که اکثریت نسوان آزادی خواه وطن به دنبال بی بند وباری نیستند واگر با آنها رفتارهای قیم مابانه وآزارگونه نشود قطعاً زنان گل وگلاب وآیینه وطن می شوند.»

ما میان «محدودیت» و «اجبار» تمایز قائلیم و معتقدیم که نه تنها در زمینه حجاب بلکه در هر امر نیکویی اگر اجبار بیاید مقاومت ایجاد می کند و نتیجه معکوس می‌دهد. اما درباره محدودیت جای سخن هست.

۳۴٫  وهمچنین در ادامه ذکر می کند که :

«وچه قدر زیبا که بانوی مهر وآیینه ما زهرا رهنورد در کتاب پیام حجاب زن مسلمان می گوید :واینک که اسلام را پذیرفته ای وپوشش کاملش را پذیرفته ای در حرم امن اسلام قرار گرفته ای …اینک این چپاول گران سود جو سرمایه داران قدر ت های سیاسی ودر یک کلام امپریالیستهای شرق وغرب چگونه تورا پایگاه کوبیدن ارزشهای برتر ومتعالی قرار دهند؟»

با  استناد مقاله به خانم رهنورد و بکارگیری تعبیر «بانوی مهر و آینه» اولاً به نظر می رسد گویا ایشان و این سخنشان نیز مورد قبول مقاله قرار گرفته که خانم رهنورد می گویند:

«…با پذیرش حجاب کامل اسلام در حرم امن اسلام قرار گرفته ای….»

گویی که از نظر ایشان حجاب- بر خلاف آنکه این مقاله آن را یک امر شخصی به حساب می آورد یک تبعات اجتماعی هم دارد و یک امنیت اجتماعی هم برای صاحب آن می آورد این در حالی است که در اواسط مقاله این باور بر آن  حاکم بود که منظور از حجاب آن است که متعارف باشد و حجاب را امری شخصی می دانست وهر کس هر آنچه را که متعارف می داند می تواند بپوشد اما الان با این نقل قول برای حجاب یک تبعات اجتماعی قائل شده است آن هم تبعات اجتماعی مثبتی همچون امنیت که از خانم رهنورد نقل شد.  مقاله از یک طرف به احمد قابل استناد کرده که پوشش سر و گردن را واجب نمی داند و می گوید اگر سر و گردن را نپوشانیم اشکال ندارد از طرف دیگر به خانم رهنورد استناد کرده که می گویند:

«واینک که اسلام را پذیرفته ای وپوشش کاملش را پذیرفته ای در حرم امن اسلام قرار گرفته ای»

در نهایت این مقاله کدام سخن را قبول دارد سخن احمد قابل را که می گوید پوشاندن سروگردن مستحب است یا سخن خانم رهنورد را که پوشش غیرکامل را موجب ناامنی می داند؟ در اینجا می توان از این نوشتار پرسید آیا داشتن امنیت برای انسان ضروری است و در واقع استدلال آن این گونه است که حجاب امنیت می آورد/ داشتن امنیت ضروری است /پس داشتن حجاب ضروری است  یا به قول همین مقاله و آقای احمد قابل حجاب امنیت می آورد / حجاب مستحب است / پس داشتن امنیت مستحب است؟!؟

۳۵٫ از طرف دیگر با توجه به دیدگاه این مقاله می پرسم به نظر آن این حجابی که خانم رهنورد می گویند و مقاله آن را تأیید می کند همان حجابی نیست که ایرج میرزا آن را به تمسخر گرفت و آن را بقچه خواند آیا این همان حجابی نیست که این مقاله پیش از نقل قول از ایرج میرزا گفت که من حتی آن را هم  قبول ندارم؟

۳۶٫ با توجه به مطالب ذکر شده در مقاله خانم رهنورد دارد راجع به «ماهیت آدمی» صحبت می کندیا اینکه راجع به همین حجابِ فرمی و شکلی یعنی چادر صحبت می کند؟خانم رهنورد راجع به حجاب کامل صحبت می کند آیا با توجه به اینکه خود ایشان از چادر استفاده می کند آیا این احتمال وجود دارد که منظور ایشان از حجاب کامل همان چادر باشد؟ خانم رهنورد دارد راجع به پوشش کامل صحبت می کند در حالی که در ستون دوم پاراگراف دوم همین متن گفته شده : که منظور ازحجاب ماهیت آدمی است اگر مقاله می خواست راجع به ماهیت آدمی سخن بگوید بهتر نبود به جای خانم رهنورد از کسی استناد می آورد که راجع به ماهیت آدمی سخن گفته باشد؟ ایشان که راجع به همان پوشش فرمی و قالبی یعنی چادر سخن می گویند و این درست همان چیزی است که مقاله مدعی بود که مدنظر ما نیست و آن را حجاب نمی‌داند.

۳۷٫  در ادامه خانم رهنورد می گویند :

«چگونه با وجود تو با ویژگی های تو بی شرمی ها بی عفتی ها خودنمایی ها وعریانی ها وعشوه گی ها نیم دیگر خلق تو را مرد را از مسائل اصلی میهنت غافل کنند؟ چگونه با متوجه ساختن تو به سکس وزیبایی وخودنمایی چگونه نیم دیگر خلق را یعنی زن را فلج بی کار و بی حس و لاابالی سازند ؟»

ایشان در این جمله ذکر می کنند که اگر زن حجاب داشته باشد نیم دیگر خلقش یعنی مرد را حواسش را پرت نمی کند تا از مسائل اصلی غافل شود این بیان گر همان امنیت اجتماعی و روانی است که از فواید حجاب است.

این بانوی به تعبیر مقاله «مهر و آینه» در همین دو جمله دو بار از «خودنمایی» به عنوان یکی از عوامل از بین برنده امنیت اجتماعی و روانی نام می برند آیا  این «خودنمایی» همان چیزی نیست که در مقاله گفته شد: که فروید و زیست شناسان گفته‌اند امری طبیعی است و باید باشد وهیچ گونه محدودیتی برای خودنمایی دختر حتی بعد از ۹سالگی نباید قایل شویم پس چگونه  در این مقاله به خانم رهنورد استناد می شود که می گوید برای دستیابی به امنیت باید «خودنمایی ها» با پوشش کامل اسلام- همین چادر- پوشانده شود؟

۳۸٫ از سوی دیگر اینکه  در این مقاله تبعات اجتماعی حجاب با استناد به سخن خانم رهنورد پذیرفته شد بنابراین  اگرکسانی که عقیده این مقاله را داشتند خواستند  دختر را حتی بعد از ۹سالگی نامحدود بگذارند تبعات ناامنی اجتماعی‌ای را که این مقاله به آن اعتراف نموده چه می‌کنند؟

۳۹٫ پرسش دیگر این است که آیا پیش از نوشتن این مقاله تاکنون به آمار جرائم ناشی از خودنمایی‌ها  و عدم محدودیت، نگاهی انداخته شده تا ببینیم این خودنمایی ها- که این مقاله آن ها را طبیعی می داند- چه قدر فاجعه آفریده و سپس از وجدان خود بپرسیده با وجود این آمار آیا باز هم باید معتقد بود که فروید درست می‌گوید؟ بررسی رابطه بین نوع حجاب و میزان امنیت اجتماعی در بین زنان شهر تهران[۳۰] که در سال‌های ۱۳۸۵-۱۳۸۶ توسط مرکز امور زنان و خانواده – معاونت آموزش و پژوهش ریاست جمهوری انجام داد نشان می‌دهد که بدحجابی خود زمینۀ تهدیدات اجتماعی برای زنان و دختران را نیز فراهم آورده است. و هم‌چنین آمار خشونت اجتماعی نسبت به زنان، را افزایش خواهد داد.

نتایج حاصل از تحلیل آماری حاکی از آنست که اولاً زنانی که پوشش نامناسب داشتند مایل به داشتن پوششی اسلامی بودند و علت روی آوردن به پوشش موجود خود را  فشار اجتماعی‎ای که برای همرنگ شدن با جماعت بر روی زنان و بویژه دختران جوان وجود دارد مطرح می کردند ، آنان علی رغم تمایل و خواست باطنی خودشان به جریان مد و مدگرایی غربی که در اجتماع جریان دارد کشیده شده اند.

ثانیاً زنان محجبه نیز چنین ابراز می‌دارند که آنان نیز به نوعی مورد آزار و اذیت واقع می شوند ، لکن معنای ” آزار ” برای این دو گروه متفاوت است.

آنانی که پوشش اسلامی داشتند، به حریم خصوصی خودشان حساسیت بیش‌تری داشته و کوچک‌ترین تعرض ( حتی یک آزار کلامی ) را هم آزار می‌‌دانند در حالی‌که برای گروه دوم این حریم خصوصی بی معنی تر  و مصداق و معنای آزار متفاوت است.                                                                          

 نکته دیگر این‌که زنانی که پوشش نامناسب و غیراسلامی دارند همواره در دسترس مردان تهدیدگر قرار دارند و هر زمان این مردان بخواهند می‌‌توانند این‌گونه زنان را وسیله تمتعات جنسی خود قرار دهند در حالی‌که زنان باپوشش اسلامی که با رعایت حجاب از مصونیت برخوردار هستند هیچ‌گاه این اجازه و اختیار را به تهدیدگران اجتماعی نمی‌‌دهند، و درست به این دلیل است که برای  مردان تهدیدگر این امکان وجود دارد که با آزارهای خیابانی نسبت به زنانی که پوشش مناسب ندارند به نوعی به هوس‌های خودشان برسند.

بر اساس آن‌چه در این پژوهش به‌دست آمده می‌توان گفت که میزان احساس امنیت اجتماعی زنان در سطح بالایی قرار دارد، دلیل آن این است که  وقتی ابعاد شاخص امنیت اجتماعی را بررسی می‌‌کنیم مشاهده می‌‌شود که به علت آن‌که خرده بعد امنیت فرهنگی (۲۲/۴) و امنیت سیاسی (۰۲/۴) در سطح بالایی قرار دارد، میزان کل شاخص بالا رفته اما بعد اجتماعی ـ فردی (۵۹/۲) که در پژوهش حاضر از اهمیت بسزایی برخوردار است، در سطح پایینی قرار دارد. لذا در کاربرد این شاخص باید به نکات  فوق العاده مهم بالا توجه نمود.

بر اساس چهار چوبهای نظری شاخص های امنیت اجتماعی عبارتند از : حفظ زبان و ادبیات، لباس و نحوه پوشش، آگاهی از تاریخ و گذشته، عادات، سنن و فرهنگ‌های جاری، اشاعه باورها و عقاید ، که این شاخصها می توانند در معرض تهدیدات مختلف واقع شوند  . اگر در جامعه به‌صورت بالفعل و سیستماتیک بر روی تقویت این شاخص ها بر اساس اصول فکری حاکم بر جامعه ، فعالیتهای تثبیتی  انجام گردد، توانسته‌ایم تهدیدات را به فرصت تبدیل کنیم. ولی اگر در مقابل تغییرات اصولی این شاخصها  موضع انفعالی بگیریم از تهدید آن‌ها مصون نخواهیم ماند. یکی از این موارد لباس و نحوه پوشش اعضای یک جامعه است، بر اساس نتایج بدست آمده می توان عنوان کرد که قدرت تبیینی متغیر نحوه پوشش ۲۲ درصد است. این بدان معنا است که متغیر نحوه پوشش سهم  22 درصدی از متغیر وابسته (امنیت اجتماعی)را به خود اختصاص می دهد  و سایر متغیر ها ۷۸ درصد از متغیر وابسته را تبیین کرده‌اند. نکته مهم این است که در مسائل اجتماعی وقتی که متغیری قدرت تبیینی ۲۲ درصدی داشته باشد، از آن متغیر به عنوان یک فاکتور فوق العاده نیرومند و حیاتی نام می‌‌برند. بر این اساس شایسته است که ما برای ایجاد امنیت برای زنان به نحوه پوشش آنان در سطح جامعه بیشتر توجه کنیم.

نوع پوشش و میزان احساس  امنیت فردی

 

 

شماره ۱

امنیت فردی

نوع پوشش 

خیلی زیاد 

زیاد 

کم 

خیلی کم 

اصلاً 

کل 

چادر و روسری(مقنعه)

۷۲/۹

۲۳/۸

۳/۳

 

.

۱۰۰/۰

مانتو و روسری

۳۴/۰

۵۵/۹

۸/۵

۱/۵

.

۱۰۰/۰

مانتو و روسری با آرایش

۱۷/۲

۶۰/۱

۱۹/۳

۳/۴

.

۱۰۰/۰

تونیک شلوار با شال و آرایش

۵/۱

۳۸/۵

۵۱/۳

۵/۱

۰

۱۰۰/۰

کت و دامن و شال

۱۳/۶

۵۴/۵

۳۱/۸

 

.

۱۰۰/۰

سایر

۱۲/۵

۴۳/۸

۳۱/۳

۰

۰

۱۰۰/۰

کل

۴۲/۲

۴۴/۹

۱۱/۴

۱/۵

 

 

 

علاوه بر پژوهش فوق پژوهش‌های دیگری نیز در این زمینه انجام شده‌است به عنوان نمونه آخرین تحقیق در مورد امنیت در بین زنان ۱۸ تا ۲۹ساله تهرانی روند صعودی آمار قتل زنان در تهران را نشان می‌دهد.

براساس نتایج پژوهشی که در نشست کاهش خشونت مبتنی بر جنسیت در آبان سال گذشته (۸۵) ارائه شد، میانگین دو ساله آمار قتل و جنایت علیه زنان در تهران گواهی بروز دغدغه جدیدی درمقوله امنیت زنان در کلان شهرها بویژه تهران است براساس این بررسی، از مجموع ۱۴۹فقره قتل در تهران در سال ۸۶، ۳۵ نفر از قربانیان زن بودند که در سال ۸۷ سهم آنان از ۱۷۲ حادثه قتل به ۴۶ نفر رسید این در حالی است که آمار دقیقی از تعرض به زنان وجود ندارد تعرضاتی که از مزاحمت‌های کلامی تا تجاوز به عنف طبقه‌بندی می‌شود و صفحات روزنامه‌ها نشان می‌دهد که زنان، قربانیان بخش عمده‌ای از اینگونه جرائم هستند. آمار نشان می‌دهد که فقط ۳۲ درصد آگهی دهندگان خواهان کار مشروع زنان هستند.

تحقیق دیگری در مورد آگهی‌دهندگان برای استخدام زنان در مشاغل غیردولتی نیز این واقعیت تلخ را روشن کرد که فقط ۳۲ درصدآگهی‌دهندگان خواهان کار مشروع زنان بوده‌اند. معنای چنین داده‌هایی آن است که درجامعه ما اگر زن بخواهد از نظر اقتصادی مستقل باشد و با تلاش خود زندگی کند، امنیت کمی بویژه در بخش غیردولتی دارد. در نتیجه ناچار است یا به‌خاطر فشار مالی به خواسته‌های غیرقانونی برخی از کارفرمایان تن دهد، یا فشار مالی را با تمام عوارض روحی و روانی‌اش تحمل کند و در بدترین حالت، در معرض سقوط و پرتگاه فساد بیفتد.

این در حالی است که متاسفانه پدیده طلاق و جدایی خانواده‌ها نیز درجامعه ما روندی شتاب‌آلود و هولناک گرفته و عواقب آن بیش از هر چیز زندگی زنان و امنیت آنان را تحت تاثیر قرار می‌دهد.
… فرمانده نیروی انتظامی، درباره بیشترین جرایم صورت گرفته علیه زنان می‌گوید: جرمی که در حال حاضر بیشتر علیه زنان در جامعه نمود دارد، عمدتاً اغفال، فریب و تجاوز است.
فرمانده ناجا با ابراز تاسف نسبت به وجود نگاه طماعانه به زنان و جرایم اخلاقی علیه آنان اضافه می‌کند: معمولا چندمتجاوز یا اغفال‌کننده نسبت به یک زن وجود دارد و سهم زنان و مردان در جرایم اخلاقی مساوی نیست، بنابراین نیازمند افزایش آگاهی زنان هستیم[۳۱].

این فقط قسمت کوچکی از آمار و تحقیقات بود که ما در اینجا آوردیم .

پرسش‌هایی درباب نکات اخلاق حرفه‌ای

بخس سوم از پرسش‌هایی که برای اینجانب مطرح شده این است :

۱-     آیا به لحاظ اخلاق حرفه‌ای و اخلاق باور مجاز هستیم حرف‌هایی بزنیم که سندی برای آنها نداریم یا نیاوریم؟

۲-   آیا ما مجاز هستیم که از بین تمام اقوال مختلفی که باهم تناقض وتضاد هایی دارند آن قولی را گزینشی انتخاب کنیم که با خواسته‌های خودمان هماهنگی و انطباق دارد- نه با عقل و منطق- یا اینکه باید از بین اقوال مختلف ادله را بسنجیم و آن قولی که قوی تر بود انتخاب شود؟

۳-   آیا ما به لحاظ اخلاق باور مجاز هستیم برای اینکه ثابت کنیم حجاب نباید اجباری باشد بیاییم اشعاری از فردی بیاوریم که این فرد اساساً مخالف حجاب است و تعابیر زشت و رکیکی راجع به حجاب بکار برده است  وشعری از او نقل کنیم که در آن تمسخر هجو و استهزاء اصلِ‌حجاب است نه «اجباری‌بودن حجاب» در حالی که خودمان مدعی هستیم که ما مخالف حجاب نیستیم بلکه مخالف اجباری بودنش هستیم؟

۴-   آیا مگر نه این است که خداوند در قرآن می فرمایند:« یا ایها الذین امنوا اتقوا الله وقولوا قولا سدیدا»[۳۲] از خدا بترسید وسخن حق وصواب بگویید ودر جای دیگر می فرماید:« اتقولون علی الله ما لاتعلمون»[۳۳]آیا می گویید آن چه را که نمی دانید یا در جای دیگر می فرماید :« ان السمع والبصروالافؤاد کل اولئک کان عنه مسولا»[۳۴] قطعا چشم وگوش وقلب وهمه ی اعضای بدن مسول اعمالی هستند که انجام میدهیم و از آن بازخواست می شوند حال چه زبانمان باشد چه فکرمان چه قلممان همه اینها مسول هستند امیدوارم خواهر گرامی نویسنده ی مقاله در نوشتن این مقاله تقوای الهی را فراموش‌نکرده‌باشد.

پرسش‌های پایانی

۱-   پرسش آخر خواننده این است که در حال حاضر آیا بهتر نیست به جای این که مقاله درباره «ماهیت آدمی» و کلی‌گویی‌هایی از این دست سخن بگوید، بسیار روشن و واضح برای دختری که می خواهد تازه حجاب را شروع کند بگوید از جهت حجاب چگونه باشد؟ به تعبیر بهتر تعریف مقاله از حجاب چیست؟ نمی‌خواهیم برایش بگوید از نظر ما حجاب چه چیزی نیست بلکه بگوید به صورت فرمی و قالبی و ملموس حجاب چه چیزی هست که اگر کسی خواست این حجاب را تهیه کند بتواند راحت به آن دسترسی پیدا کند؟

۲-   به ما بگوید که اگر بخواهیم بر اساس  این مقاله عمل کنیم و به آنچه از دکتر شریعتی و بانوی مهروآینه نقل کرده است برسیم، چه کنیم که یک دختر بالای ۹ سال با میل و رغبت خودش حجاب را انتخاب کند نه با اجبار؟

این دو سوال اساسی است چرا که در این مقاله نه گفته شد که حجاب چیست و نه گفته شد که راه آموزش آن چیست. و اگر این مقاله این دو سوال را پاسخ ندهد باید بگوییم که این مقاله جز یک حرف تکراری حرفی برای گفتن نداشته ‌است حرفی که همه آن را قبول داریم و در آن بحثی نیست و آن اینکه حجاب هم مانند دینداری، نباید اجباری باشد. این سخن در اسلام حداقل قدمت ۱۴۰۰ساله دارد. چرا که آیه شریفه «لا اکراه فی الدین»[۳۵] تمام پیامش همین است.


۱٫ نیشابوری، زهرا، «چرا ما به حجاب اجباری می گوییم نه؟»، اندیشه اجتماعی، شماره ۳، بهار ۱۳۹۰، دانشگاه علم وفرهنگ ،

۲٫ بقره/ ۲۵۶٫

[۳]. Conformity

۴٫ روزنامه نشاط ۱۷/۳/۱۳۸۷

۵٫ سوره بقره آیه ۱۷۸

۶٫٫ موسوی مبلغ سیدمحمد حسین عنوان مقاله حجاب حق شخصی –اجتماعی رک:

http://www.quran-p.com/index.php/page,articleView/articleID,507  

۷٫ رک: ملکیان، مصطفی، سلسله درس گفتارها ی انسان شناسی فلسفی به روش تحلیلی؛ وجوه تمایز انسان از حیوان، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات اجتماعی جهاددانشگاهی ۱۳۸۹-۱۳۹۰٫

۸٫ فروید زیگموند توتم وتابو ترجمه ی ایرج پور بافر

۹٫ همیلتون ملکم جامعه شناسی دین ترجمه محسن ثلاثی ص ۱۰۳ 

۱۰٫قائمی نیا علیرضا قصه پریان؛(نقدی بر آرای زیگموند فروید در باره ی دین) باشگاه اندیشه 

http://www.tebyan.net/index.aspx?pid=102834&ParentID=0&BookID=79382&MetaDataID=15883&Volume=1&PageIndex=0&Persona    lID=0&NavigateMode=AdvanceSearch&Content=

۱۱٫ علل گرایش به دین از دیدگاه فروید و نقد آن

 http://alaam.tahoor.com/page.php?id=9426&cat=872

۱۲٫ برای توضیح بیشتر رجوع کنید به:فروید مفهوم ساده روانکاوی ترجمه فرید جواهر کلام

۱۳٫ علیرضا قائمی نیا

۱۴٫ مطهری مرتضی مسئله حجاب ناشر : انتشارات صدرا  بهار ۱۳۶۸ ص ۱۱۲-۱۱۳-۱۱۸-۱۱۹-۱۲۰-۱۲۱

۱۵٫ نور/ ۳۰

۱۶٫ نور/ ۳۱

۱۷ . نور/ ۵۸

۱۸٫ نور / ۵۹

۱۹٫ نور/ ۲۸

۲۰٫ نور/ ۲۷

۲۱٫ نور/ ۲۱

۲۲٫ نور/ ۵۶

۲۳٫ نور/ ۵۴

۲۴٫ نور/ ۳۲

۲۵٫ مطهری، مرتضی، مسئله حجاب، ناشر : انتشارات صدرا  1368 ، ص ۱۲۱-۱۲۲

۲۶٫  نور/ ۳۱

۲۷٫ مجمع البیان ، ذیل آیه ۳۱ سوره نور .

۲۸٫ مطهری مرتضی مسئله حجاب ناشر : انتشارات صدرا  چاپ مکرر : بهار ۱۳۶۸ ص ۱۵۳-۱۵۵-۲۴۲-۲۴۳

۲۹٫ استفتائات و دیدگاه‎های مراجع تقلید درباره‎ی حجاب و لباس:

http://www.aviny.com/Occasion/Ahlebeit/Fatemeh/Veladat/87/hejab/HejabShenasi/10.aspx?&mode=print

 

 

۳۰ . رک: دکتر فاضلیان، «بررسی رابطه بین نوع حجاب و میزان امنیت اجتماعی در بین زنان شهر تهران» ، ۸۶- ۸۵:

http://www.women.gov.ir/pages/content.php?id=3822

 

[۳۱].http://khabarkhooneh.com/News/Other/%D8%A8%DB%8C%D8%B4%D8%AA%D8%B1%DB%8C%D9%86-%D8%AC%D8%B1%D9%85-%D8%B9%D9%84%DB%8C%D9%87-%D8%B2%D9%86%D8%A7%D9%86%D8%9B-%D8%A7%D8%BA%D9%81%D8%A7%D9%84%D8%8C-%D9%81%D8%B1%DB%8C%D8%A8-%D9%88-%D8%AA%D8%AC%D8%A7%D9%88%D8%B2

۳۲ . سوره احزاب/ ۷۰

۳۳ . سوره اعراف/ ۲۸

۳۴ . سوره اسراء/ ۳۶

۳۵٫ سوره بقره/ ۲۵۶

همچنین ببینید

اگر رضاخان توانست با چماق چادر را بردارد ما هم می توانیم…

عده ای بر این عقیده اند که در کارهای فرهنگی نباید سخت گیری باشد و ...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *