رعایت حجاب یا عدم متابعت از آن در بعد اجتماعی پدیده ای بسیط و تک متغییری نیست، بلکه پدیده ای پیچیده و چند متغییری۱ است و عوامل دخیل گوناگونی در بعد اجتماعی،سیاسی،فرهنگی،اقتصادی،تاریخی،مذهبی و… در متابعت و عدم متابعت از آن نقش دارند که به تناسب هر کدام وزن خاصی را به خود اختصاص میدهند.
« پوشش و حجاب به مثابه عنصر فرهنگی هویتی ، از یک سو تحت تأثیر ساختارهای فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی است و از سوی دیگر، متأثر از کنشگران اجتماعی اعم از زن و مرد میباشد.
در طی سالهای پس از انقلاب، بر اثر آسیبپذیری درونی جامعه و تهدیدهای بیرونی، انتقال فرهنگی حجاب با اختلال مواجه گردید و عدم رعایت حجاب اسلامی، موجب جریحهدار ساختن وجدان جمعی و تبدیل آن به عنوان مسألهای اجتماعی شد. وضعیت فعلی پوشش زنان در جامعه با تدقیق در فرآیند تغییرات ارزشی جامعه از فرامادی به مادی و توسعه شتابان، برون زا و نامتوازن دوران پس از پایان جنگ تحمیلی قابل تبیین میباشد. مسأله حجاب به عنوان آسیبی اجتماعی، در سطح جامعه و نمادی از مسائل اجتماعی، در عمق جامعه است که اصلاح و ترمیم آن، نیازمند مهندسی فرهنگی و اتخاذ سیاستهای فرهنگی و اجتماعی در این راستا است »( محبوبی منش ، ۱۳۸۶: ۹۵).
فهم مسئله حجاب همواره با آسیب ها و فهم های اشتباه نیز توام بوده است. مثلا خلط مبحث حجاب و پوشاک و مترادف گرفتن این دو مقوله متفاوت. حجاب نوعی پوشاک است اما هر پوشاکی حجاب تلقی نمیشود و مولفه های پوشیدگی،حفظ عفت،حیا و کاهش تحریک غرایز جنسی در ارتباطات اجتماعی و… از مولفه های مقوم حجاب است و معنی ضمنی و دلالت های معنایی حجاب بر پوشاک منطبق نیست.رویکرد تک متغییری به حجاب و عدم رعایت آن از دیگر آسیب ها است.حجاب دارای ابعاد مختلف مذهبی،اجتماعی،تربیتی،فرهنگی،تاریخی و…است و مواجهه با آن مستلزم رویکردی سیستمی۲ و کلان نگر است نه رویکردی خطی که بواسطه عدم فهم صحیح پیچیدگی های مسئله بدنبال ساده سازی مسئله برای یافتن پاسخی در همان سطح و بعضا از پیش تعیین شده است.
خلط مبحث تساوی و تشابه زن و مرد از دیگر آسیب های مقوله حجاب است.هرچند زن و مرد دارای جایگاه انسانی یکسانی نزد خداوند متعال هستند و ملاک برتری انسانها به قول قرآن کریم تقوی است اما این به معنی تشابه زن و مرد و انکار پیچیدگی ها و تفاوت های فیزیولوژیک،روحی و روانی آنها نیست و این عدم تشابه که بر اساس حکمت ایجاد شده است حقوق و تکالیف متفاوتی را به همراه دارد.
تلقی اشتباه دیگری هنوز وجود دارد مبنی بر اینکه حجاب مختص بانوان است در حالیکه مرد نیز باید حجاب شرعی و عرف جامعه اسلامی را رعایت کرده و حفظ نگاه و رعایت عفاف میان زن و مرد مشترک است.رعایت حجاب حکمی متعلق به همه زمانها است و شارع که خود خالق نیز هست بر اساس مفسده و مصلحت امر به رعایت حجاب،حفظ نگاه، عفت و تقوی الهی کرده است.
در بحث حجاب امروزه جوامع اسلامی نیازمند نوعی گذار هستند.گذار از تقلید،عادت و تعبد از سر اکراه به مرحله آگاهی و معرفت. محصول این گذار که خود استلزامات فراوانی دارد گذار آگاهانه از اجبار به سوی پذیرش رضایتمندانه است.رضایت۳ خود عنصر مقوم قواعد عرفی و لازمه مقبولیت تصمیمات و ضامن متابعت از آنها بدون توسل به قوه قاهره و اجبار است.
اشاعه بی حجابی در جوامع اسلامی خود مستلزم انجام پژوهش های مستقل است.علاوه بر نگاه انسان گرایانه و مبتنی بر اصالت فرد امانیسم و لیبرالیسم،طرح های استعماری غرب در کشورهای مسلمان و نقش روشنفکران غرب زده، تلاقی سه جریان عمده و پرنفوذ مدرنیسم،جهانی شدن و تحولات فناوری های اطلاعات و ارتباطات منجر به فرسایش هنجارها و ارزشهای بومی،سنتی و محلی شده است.این سه جریان در تضعیف فرهنگ حجاب در جوامع اسلامی نقش داشته اند.مدرنیسم با نقد سنت و مذهب،جهانی شدن با تضعیف محلی و بومی در برابر جهانی و غافلگیر شدن جوامع اسلامی در برابر اینترنت و هزاران شبکه ماهواره ای از جمله عوامل موثر بوده اند. شبکه های ماهواره ای که با پخش فیلم،سریال،نمایش مدهای روز دنیا،فیلم های پرنو،مسابقات سرگرمی و… که در بستر فرهنگی خاص خود تولید شده اند به تضعیف سنت و ارزش های سنتی به طور عام و هنجار پوشیدگی عفاف و رعایت حجاب به طور خاص کمک کرده اند.
در بعد آسیب شناسی تحقیقی نیز در دانشگاههای تهران به بررسی دلایل رعایت نکردن حجاب در اجتماع و ارائه راهکارهایی برای مقابله با آن در بین دانشجویان پرداخته است که نتایج آن به شرح زیر است(محمدی، ۱۳۸۷: ۵):
۱-آگاهی صحیح نسبت به مسئله حجاب
یکی از دلایل رعایت نکردن حجاب، ناآگاهی نسبت به مسئله حجاب و ناآشنایی با مرجعی مناسب عنوان شده است(طبق نظر ۸۵ درصد جامعه آماری). آگاهی به معنای جامع حجاب و پوشش و آشنایی با الگوی مناسب که باید در خانواده، مدرسه، جامعه و نهادهای فرهنگی مختلف صورت گیرد، ظاهراً به درستی انجام نشده است و جامعهپذیری مطلوب صورت نگرفته است.
۲-جلب توجه دیگران
از مهمترین دلایل مطرح شده از سوی ۶۳ درصد جامعه آماری، احساس نیاز به جلب توجه دیگران و ایجاد شخصیتی کاذب به این واسطه در اجتماع مشاهدهشوندگان است. نیاز نوجوان و جوان به توجه و شخصیت قائل شدن از سوی دیگران (خانواده، همسالان، گرو ههای مرجع و …)، نیازی است جدی که باید به درستی تأمین شود تا به انحراف کشیده نشود.
۳-خانواده
پنجاه و دو درصد از نمونه به ناآشنایی با حجاب و ضرورت آن در خانواده از دوران خردسالی اشاره داشتهاند. خانوادهای که اصل حجاب در آن از ارزشهای خانواده محسوب نشود، نمیتواند این ارزش را به فرزندان خود انتقال دهد.
۴-ترویج بیحجابی در رسانهها
سی و شش درصد از جامعه آماری به ترویج بیحجابی در سینما و تلویزیون اشاره داشتند که به طرق مختلف سعی در القای ضرورت نداشتن حجاب به عنوان یکی از نشانههای دین اسلام دارند و با ترویج شبهه «دلت پاک باشد»، سعی در زیر سؤال بردن التزام عملی به احکام اسلام را دارند. وجود زنان بیحجاب در نقشهای اول و برتر میتواند الگوی نامأنوسی برای جوانان علاقهمند به سینما و تلویزیون و بازیگران مشهور باشد.
۵- شیوه نادرست ارائه اسلام
چهل و یک درصد از نمونه به برخوردهای نادرست در ترویج فرهنگ اسلامی نیز اشاره شده و تأکید داشتند به زور نمیشود مردم را دیندار کرد. آشنا نبودن به شیوههای درست تربیت و جامعهپذیری در خانواده و جامعه، منجر به پیدایش چنین تصوری در بین جوانان و نوجوانان خواهد شد.
۶-تهاجم فرهنگی
پنجاه و چهار درصد از نمونه، همچنین به تهاجم فرهنگ غرب و آشنا نبودن نسل جوان با زیرساختها و ریشههای این فرهنگ به عنوان عاملی در جهت تقلید کورکورانه از مدلهای غربی به بهانه مدرن شدن و پیشرفت کردن اشاره کردند. نهادینه نشدن فرهنگ و عناصر آن توسط جوانان و نوجوانان باعث بیارزش جلوه نمودن فرهنگ خود و برتری فرهنگ بیگانه (غرب) خواهد شد.
۷-حجاب مانع آزادی
سی و یک درصد از نمونه به تبیین صحیح نشدن بحث آزادی و این شبهه که «حجاب مانع آزادی زن است» نیز اشاره داشتند.
۸-سایر دلایل
دیگران نیز به بحثهایی از قبیل تأثیر دوستان ناباب، تأکید روی بحث ملیت در مقابل اسلام، برخوردهای نادرست، در مدارس، شناخت نداشتن نسبت به الگوی مناسب برای زنان در جامعه امروز، معرفی نشدن صحیح بانوان صدر اسلام و در رأس آنان حضرت زهرا (س)، به عنوان الگویی همیشگی برای زنان چه در بعد فردی و چه در بعد اجتماعی اشاره داشتند.