ویژه نامه دهه بزرگداشت امام هادی علیه السلام
در فضای مجازی
لجه ای از دریا معرفت
امام هادی علیه السلام:
مَنِ اتَّقَی اللّهَ یُتَّقی ، ومَن أطاعَ اللّهَ یُطاعُ؛
هر که از خدا پروا کند ، از او پروا کنند [و حرمتش را نگه دارند]
و هر که ازخدا فرمان بَرد ، فرمانش بَرند.
تحف العقول >حدیث شماره۵۰۰۲۶۳
ای آفتاب عالمیان هادیا (ع) سلام
ای نور چشم هاشمیان هادیا (ع) سلام
ای چارمین علی (ع) خدا یا علی (ع) مدد
ای مقتدای فاطمیان هادیا (ع) سلام
از بس که دُر به وقت سخن ریزد از لبت
هستی خدای نطق و بیان هادیا (ع) سلام
هر سائلی ز کوی خشنود می شود
ای سفره داری تو عیان هادیا (ع) سلام
رخساری از خداست جمال خدایی ات
سلطانی است ای گل زهرا (س) گدایی ات
ولادت امام هادی علیه السلام
در باره سال وماه وروز تولد حضرت ، راویان وتاریخ نگاران اقوال مختلفی ذکر کرده اند که به برخی اشاره می گردد .
– اکثر مورخان ولادت حضرت را در سال۲۱۲ هجری می دانند . اصول کافی ج۱ ص ۴۹۷ ، الارشاد ج۲ ص ۲۹۷ ، اعیان الشیعه ج ۴ ص ۲۵۲ .
– بنا بر اقوال ضعیفی ولادت آن حضرت در سال ۲۱۴ بوده است. الاتحاف بحب الاشراف ص۶۷ ، جوهره الکلام ص ۱۵۱ ، مرآه الجنان ج۲ ص ۱۵۹
– مؤ لف تاریخ الخمیس در جلد ۲ صفحه ۳۲۱ وصاحب مرآه الجنان در جلد ۲ صفحه ۱۵۹ تولد امام هادی (ع) را در روز سیزدهم رجب ذکر کرده اند
– برخی نیز تولد امام علی النقی (ع) را در روز دو شنبه سوّم رجب ذکر کرده اند.
– برخی منابع ، تصریح می کنند که تولد امام در ماه رجب بوده است ولی روز تولد را معین نکرده اند از جمله در بعضی از دعاها به این مطلب تصریح شده است.
بارالها ! از تو می خواهم ودرخواست دارم به حق دو مولود در ماه رجب محمد بن علی الثانی وعلی بن محمد منتجب (امام هادی ) .
نام مبارک
امام جواد (ع) پدر بزرگوار حضرت هادی (ع) نام جدبزرگوارش را (علی) که نام امیر المؤمنین وزین العابدین وسید الساجدین علی بن الحسین بود بر فرزند خود نهاد وامام هادی (ع) به حکم وراثت ، خصوصیات این دو بزرگوار را در خود داشت .
او بلاغت وسخنوری را از امیر بیان منشأ بلاغت وخواستگاه فصاحت به ارث برده بود وتقوا عبادت را از سید الساجدین.
کنیه گذاری بر افراد از جمله رسمهای عرب بوده ونوعی احترام بشمار می رفته است تا جایی که مردمان آنروز با کنیه به تفاخر می پرداختند .
ائمه (علیهم السلام) این نکته را بخوبی رعایت می کردند وحتی به اطفال خود کنیه گذاشتنه وآنان را با کنیه صدا می زدند زیرا احترام نهادن در رشد روانی وبلوغ اجتماعی فرزند اثری مهم وژرف دارد که امیر مؤ منان در شعر ی که به این مضمون روایت شده می فرماید
امام جواد (ع) به تاسی از امامان سلف فرزند خود را ابو الحسن خواند ودر این کنیه او را به امام موسی بن جعفر وامام رضا (ع) همانند ساخت.
محدثین وروات جهت تشخیص وتفکیک ، صفتی به ابو الحسن افزوده امام موسی بن جعفر (ع) را ابو الحسن الاول ، امام رضا (ع) را ابو الحسن الثانی وامام هادی (ع) را ابو الحسن الثالث می خوانند
القاب امام گوشه هایی از فضائل ،مناقب وصفات والای ایشان را به خوبی تصویر می کنند
الامین – التقی – الناصح – المتوکل –المرتضی – الفقیه – الطیب – العسکری – الوضح – الرشید – الشهید – الوفی – الخالص – العالم – نقی – فتاح – هادی – نجیب – مؤتمن
با آنکه متوکل بارها در صدد بود تا به بهانه قیام مسلحانه امام دهم را از میان بردارد، ولى هیچ گاه به این بهانه دست نیافت. با این حال، نتوانست حیات شریف آن حضرت را که مانع خودکامگىهاى او به عنوان محور تفکر اسلامى بود و همچون مرکزى که شیعیان بر گرد آن پروانه وار مىچرخیدند، تحمل کند، لذا ایشان را بنا به روایتى، در تاریخ سوم رجب سال ۲۴۵هجرى به شهادت رساند.
امام دهم در حالى که هشت سال و پنج ماه از عمر شریفشان مى گذشت، به مقام امامت نایل شدند و پس از سى و سه سال به شهادت رسیدند و در سامرا دفن شدند.
عظمت شخصیت امام هادی (ع) به قدری زیاد است که دوست و دشمن را به اعتراف واداشته است. قسمتی از این اعترافات مبنی بر شخصیت آن امام به لحاظ اخلاقی و بخشی دیگر ناشی از ابعاد علمی آن حضرت و شمه ای، نتیجه کراماتی است که از آن بزرگوارصادر شده است.
ابن صباغ مالکی در کتابی موسوم به فصولال مهمه خطوط واضحی از سیمای تابناک فضایل و ویژگی های اخلاقی امام هادی (ع) قهرمانشکست ناپذیر عصر متوکل عباسی را ترسیم می کند!
«فضل و دانش امام دهم شیعیان بر اوج قلل بلندپایه عالم بشریت نقش بسته بود و رشته های مشعشع آن بر اختران آسمان سر می سایید. نیکی ها و اخلاق پسندیده او را نمی توان در شمار عدد ذکر نمود. اما می شود به افتخارآمیزترین آنها که موجب حیرت است بسنده کرد.
او جمیع صفات نیک و مفاخر معنویرا یک جا در وجود داشت. ابعاد وسیع و منبع فیاض حکمت و دانش او بر لوح سرشتش ثبتشده و بدین سبب او از ناشایسته ها و آلایش ها به دور و برکنار است.»
امام هادی (ع) دارای نفس زکیه و عزمی راسخ وهمتی عالی بود که هرگز احدی از مردم را نمی توان در مقایسه با او همتا و همسان دانست.
ابن شهر آشوب از رجال حدیث نقل می کند که او نیک سرشت ترین و پاک ترین روش را در میان جامعه دارا بود، راستگوترین افراد جامعه محسوب می شد، به هنگام سکوت، شکوه هیبت و تشعشع وقار، چهره او را دربرمی گرفت و چون لب به سخن می گشود، گزیده و نغز می گفت به طوری که شعاع کلامش روح آدمیان را سحر میکرد.
در وجود مقدس امام هادی (ع) ویژگی های اخلاقی پسندیده می درخشید. امامت، کمال و دانش و فضیلت و سرشت و اخلاق نیک از فرازهای اخلاقی این امام همام است.
خداوند به قدرت بی منتها ودانش وسیع خود، گنجینه هایی از دانش خود را بر خاندان رسالت افاضه و موهبت فرموده وایشان را به زیور دانش آراسته است، این گنجینه ها، مجموعه اسرار علوم و معارف استکه خداوند آن را دراختیار امامان شیعه که راهبران حقیقی بشر هستند، قرار داده است.
” درود بر شما ای خاندان نبوت و جایگاه رسالت
و مرکزآمد و شد فرشتگان و محل فرود وحی و مکان رحمت
و گنجوران دانش و غایت خویشتنداری و حلم
و بنیانهای کرم و رهبران امتها و صاحبان نعمتها
و ریشه های نیکان و ستونهای گزیدگان و تربیت کنندگان بندگان
و ارکان کشورها و دروازه های ایمان و امینان خدای رحمان
و تبار پیامبران و گزیده رسولان و عترتی منتخب پروردگار جهانیان،
و رحمت و برکات خدا بر شما باد!
درود بر پیشوایان هدایت و چراغهای (روشن) در ظلمت
و پرچمهای پرهیزگاری و صاحبان عقل و خرد و پناه مردمان
و وارثان پیامبران و نمونه های برتر و دعوت نکو
و حجتهای خداوند بر مردم دنیا و آخرت
و اولی و رحمت و برکات خدا بر شما باد!
درود بر جایگاههای معرفت خدا و خانه های برکت خدا
و معدنهای حکمت خدا و پاسداران سرّ خدا و حاملان کتاب خدا
و جانشینان پیامبران خدا و فرزندان رسول خدا(ص)
و رحمت و برکات خدا بر شما باد!
درود بر دعوت کنندگان به خدا و راهنمایان به خشنودیهای خدا
و پایداران در فرمان خدا و کاملان در محبت خدا
و مخلصان در توحید خدا و یاوران امر و نهی خدا
و بندگان گرامی که در گفتار بر خدا پیشی نگرفتند
و به فرمان او کار می رانند و رحمت و برکات خدا بر شما باد”!
وبه زودی خواهند دانست آنانکه ظلم کردند چه جایگاهی دارند
روزگار کنونی روزگار ی است که جنود ابلیس
همه هم و غم خویش را به کار گرفته اند
تا با هر ترفند و حیله ای نور الهی را خاموش کنند
گاه با اسارت اهل حق ودر قویترین حربه با اهانت به اهل حق
و القاءشبهه پیرا مون ائمه شیعه .
امپرا طوری صهیونیست و شیطان پرستان سیاه دل امروز با در دست داشتن
تکنو لوزی عظیم رسانه بیشترین سم پاشی را علیه اهل حق می نمایند
ودر ست مثل یک دیوانه ای که شمشیر در دست گرفته باشد
هر روز به نوعی فساد می کنندیکروز به وجود نازنین پیامبرمان می تازند
یک روز به ساحت مقدس قر آن کریم اها نت و جسارت می کنند
یک بار به ائمه بزر گوار شیعه که بر ترین مخلو قات عالم هستی راجسارت می نما یند
و امروز به سا حت مقدس امام بزر گوار شیعه
امام هادی علیه و علی آبا ئهآلاف والتحیت و الثناءجسارت نموده اند
آری امام هادی (ع) فرمودند:
آنکس که شخصیت خویش را نا چیز انگاشته
و برای خویش هیچ ارزشی قائل نیست
از شر او خود را در امان ندان و امروز هتا کان به حریم مقدس حضرت هادی(ع)
دقیقا همین نوع افرا دند افرا دی که
هیچ شخصیت انسانی ندا شته و ندارند
اشخاصی که وقتی نمی توانند مقام امام هادی را پایین بیا ورند
می خواهند با توهین و تحقیر او را در دیده ها خوار کنند
اشخاصی که هیچ دلیلی برای خوب نشان دادن اربابان فاسد خویش ندارند
لذا دست به تحقیر پیشوا یان بر حق شیعه می زنند تا شاید برای اربا بان فاسد وپلید خود کسب آبرو کنند
غافل از این که با این کار شخصیت کثیف خود را آشکار کردند
مقام معظم رهبری(مد ظله العالی) درباره امام هادی(علیه السلام) می فرمایند:
در نبرد بین امام هادى (علیهالسّلام) و خلفایى که در زمان ایشان بودند، آن کس که ظاهراً و باطناً پیروز شد،
حضرت هادى (علیهالسّلام) بود؛
این باید در همهى بیانات و اظهارات ما مورد نظر باشد.
در زمان امامت آن بزرگوار شش خلیفه،
یکى پس از دیگرى، آمدند و به درک واصل شدند.
آخرین نفر آنها، «معتز» بود –
همانطور که ایشان فرمودند – که حضرت را شهید کرد
و خودش هم به فاصلهى کوتاهى مُرد.
این خلفا غالباً با ذلت مردند؛
یکى به دست پسرش کشته شد، دیگرى به دست برادرزادهاش
و به همین ترتیب بنىعباس تارومار شدند؛
به عکسِ … شیعه در دوران حضرت هادى و حضرت عسگرى (علیهماالسّلام)
و در آن شدت عمل روزبهروز وسعت پیدا کرده؛ قوىتر شد.
روزى به محضر مبارک آن حضرت شرفیاب شدم ، شخصى را دیدم که در مجلس حضرت اظهار داشت : مدّتى است که مبتلا به سردرد شدیدى گشته ام .
و سپس آن را بیاشام ، که انشاءاللّه سردرد برطرف خواهد شد.(۲)
ولیکن نزد ما اهل بیت رسالت هفتاد و دو حرف موجود است و یک حرف آن نزد خداوند متعال محفوظ مى باشد.(۳)
وقتى بر حضرت وارد شدند، او را شادمان و مسرور نیافتند؛ علّت را جویا شدند؟
امام علیه السلام فرمود: به نوزاد امیدى ندارم ، چون که او عدّه بسیارى را گمراه مى گرداند.
پس پیش گوئى حضرت و علّت ناراحتى آن بزرگوار تحقّق یافت و این نوزاد همان جعفر کذّاب شد.(۴)
روزى در محضر شریف امام هادى علیه السلام شرفیاب شدم ، کودکى وارد شد و شاخه گلى را تقدیم آن حضرت کرد.
امام علیه السلام آن شاخه گل را گرفت و بوئید و بر چشم خود نهاد و بوسید؛ و سپس آن را به من اهداء نمود و اظهار داشت :
هر که شاخه گلى را ببوید و بر چشم خویش بگذارد و ببوسد و سپس صلوات بر محمّد و آلش فرستد، خداوند متعال حسنات بى شمارى را در نامه اعمالش ثبت مى نماید؛ و نیز بسیارى از خطاها و لغزش هایش را مورد عفو قرار مى دهد.(۵)
یاابن رسول اللّه ! من از دوستان و علاقه مندان به شما و اجدادتان مى باشم ، و داراى قرض سنگینى هستم و چون توان پرداخت آن را ندارم به قصد شما آمده ام .
امام هادى علیه السلام فرمود: همین جا بِایست تا چاره اى بیندیشم .
پس از گذشت لحظاتى ، مقدار سى هزار دینار از طرف متوکّل – خلیفه عبّاسى – براى حضرت آوردند.
حضرت سلام اللّه علیه آن پول ها را از ماءمور متوکّل گرفت و بى درنگ و بدون آن که محاسبه نماید، تمامى آن سى هزار دینار را تحویل آن شخص کوفى داد.
پس آن مرد کوفى مقدار ده هزار دینار از آن ها را برداشت و اظهار نمود: یاابن رسول اللّه ! من بیش از ده هزار دینار نیاز ندارم ، چون به همان مقدار بدهکار هستم و براى من همین مقدار کافى است .
ولى امام علیه السلام از پس گرفتن آن بیست هزار دینار خوددارى و امتناع نمود.
لذا آن مرد کوفى تمامى آن هدیه را گرفت و گفت : خداوند بهتر مى داند که چه کسانى را امام و حجّت خود بر انسان ها قرار بدهد، و سپس عازم شهر کوفه شد.(۶)
۲- بحارالا نوار: ج ۹۲، ص ۵۱، ح ۷.
۳- بحارالا نوار: ج ۲۷، ص ۲۶، ح ۳.
۴- عیون المعجزات : ص ۱۳۵.
۵- کافى : ج ۶، ص ۵۲۵، ح ۵، حلیه الا برار: ج ۵، ص ۳۷، ح ۳.
القاب شایسته امام گوشه هایى از صفات و گرایش هاى والاى ایشان را به خوبى تصویر مى کنند و ما برخى را نقل مى کنیم :
۱ – «الناصح : » این لقب از آن رو به ایشان داده شد که بیش از همه مردم ، امت جدش را راهنمایى مى کرد و مصالح آنان را گوشزد مى کرد.
۲ – «المتوکل : » حضرت این لقب را مخفی می داشت و به یاران خود فرموده بود وى را بدین لقب نخوانند.
به نظر ما امام از آن رو این لقب را ناخوش داشت که لقب جعفر متوکل ، خلیفه عباسى نیز بود که از سرسخت ترین دشمنان اهل بیت – علیهم السلام – بشمار مى رفت .
۳ – «التقى : » زیرا حضرت تقواى الهى را پیشه ساخته و خدا را همیشه مرکز توجه خود قرار داده بود. طاغوت زمان ؛ متوکل عباسى تمام تلاش جهنمى خود را به کار گرفته بود تا امام را به محافل لهو و لعب ، و فسق و فجور بکشاند، لیکن در کار خود سخت شکست خورد و اطرافیان خود را از این مطلب با خبر ساخت و از ناتوانى خود پرده برداشت .
۴ – «المرتضى : » که مشهورترین لقب ایشان است .
۵ – «الفقیه : » ایشان فقیه ترین فرد عصر و زمان خویش بودند و عالى ترین مرجع علما و فقها بشمار مى رفتند.
۶ – «العالم : » حضرت ، داناترین شخص زمان خود نه تنها در مسائل و امور دینى ، بلکه در تمام معارف و علوم بشرى بودند.
۷ – «الامین : » ایشان در تمام امور دینى و دنیوى بودند.
۸ – «الطیب : » هیچ کس در زمان حضرت از ایشان پاکیزه تر و آراسته تر نبود.
۹ – «العسکرى : » محل اقامت ایشان در سامرّا «عسکر» نام داشت لذا به ایشان لقب عسکرى داده شد.
۱۰ – «الموضح : » روشن کننده احکام کتاب و سنت
۱۲ – «الشهید: » زیرا ایشان توفیق شهادت را یافتند و به دست دشمنان خدا شهید گشتند.
۱۳ – «الوفى : » ایشان با وفاترین مردم بودند و وفا از ویژگى هاى ایشان بشمار مى رفت .
۱۴ – «الخالص : » زیرا ایشان از هر عیب و زشتى پاک و منزّه بودند.
ابن طلحه گوید: القاب آن حضرت عبارت بودند از: ناصح، متوکل، فتاح، نقی، مرتضی و مشهورترین القاب وی متوکل بود. اما آن حضرت این لقب را مخفی می کرد و به اصحابش می فرمود از یاد کردن وی با این لقب بپرهیزند. زیرا متوکل، لقب خلیفه عباسی بود.
در مناقب در این باره آمده است: القاب آن حضرت عبارت بودند از: نجیب، مرتضی، هادی، نقی، عالم، فقیه، امین، مؤتمن، طیب و عسکری.
وی معروف به عسکری بود و خود و فرزند بزرگوارش به عسکریین معروفند. شیخ صدوق در علل الشرایع و معانی الاخبار گوید: از استادان خود رضی الله عنهم، شنیدم که می گفتند: «محله ای که علی بن محمد و حسن بن علی علیهما السلام در آن در سر من رای ساکن بودند، عسکر نامیده می شد از این رو به هر یک از این دو امام عسکری گفته می شود».
به آن حضرت در مجموع ۴۲ نام و کنیه و لقب منتسب است که در ذیل به آنها اشاره می شود:
۱٫ ابی الحسن علی بن محمد عسکری علیه السلام، (از شیخ مفید)
۲٫ ابوالحسن علی بن محمد صاحب العسکرعلیه السلام (از شیخ طوسی)
۳٫علی بن محمد الهادی علیه السلام، (از سید بن طاووس)
۴٫ علی بن محمدعلیه السلام، (از فخر الدین طریحی)
۵٫ هادی علیه السلام، (از کفعمی)
۶٫ ابوالحسن علی العسکری علیه السلام، (از ابن صباغ مالکی از علمای سنی)
۷٫ علی بن محمد علی بن موسی…، (از شیخ صدوق)
۸٫ رجل علوی؛ مردی علوی، (از نجاشی به نقل از احمد بن یحیی اودی). این تعبیر نشانه تقیه اودی و فضای سیاسی خفقان آلود عصر امام هادی علیه السلام است؛ به طوری که مردم از ترس نمی توانستند از آن حضرت اسم ببرند.
۹٫ علی بن محمد بن علی … الامام المنتخب، ولی المؤمنین، (شیخ مفید)
۱۰٫ نقی بن تقی بن صابر بن وفی بن صادق بن سید بن سجادین شهیدین بن حیدر…، (ابن شهر آشوب)
۱۱٫ ابی الحسن العسکری علی بن محمد بن ابی جعفر القانع بن علی الرضا بن موسی الامین، … (ابن خشّاب). ابن خشاب هم اسامی ائمه هدی علیهم السلام را همراه القاب مقدسشان مطرح کرده است.
۱۲٫ الامام العاشر، الامام الهادی، علی بن محمد وارث الوصیین،(برسی)
۱۳٫ الامام علی الهادی ابن الامام محمد الجواد، (تستری)
۱۴٫ بطور، (در تورات)
۱۵٫ عسکری علت نام گذاری امام هادی و امام حسن، به عسکری این بوده که آن دو بزرگوار در محله ای به نام «عسکر» در سامرا تحت نظر بودند.۱۶٫ ابوالحسن یا ابوالحسن ثالث، (طبرسی و دیگران). به گفته «طریحی» کنیه ابوالحسن مشترک بین پنج امام است: علی بن ابی طالب، علی بن الحسین، موسی بن جعفر، علی بن موسی و علی بن محمد الهادی(علیهم السلام).۱۷٫ علی بن محمد ابوالحسن هاشمی معروف به ابوالحسن عسکری، (از خطیب بغدادی)
۱۸٫ ابوالحسن علی الهادی، (ابن خلکان)
۱۹٫ الطیب الهادی، (از علی بن مهزیار)
۲۰٫ الصادق ابوالحسن الثالث، (از یکی از راویان)
۲۱٫ هادی، عسکری، عالم، دلیل، موضح، راشد و سدید(حضینی).
۲۲٫ ابن الرضا، (مردم آن عصر)
۲۳٫ ولی المؤمنین، (مفید)
۲۴٫ الصادق علی بن محمد بن الرضا، (از شخصی به نام منصور)
۲۵٫ العبد الصالح علی بن محمد بن علی الرضا، (از یک راوی به نام ابن یاسین)
۲۶٫ الطیب، (از داود صرمی)
۲۷٫ صاحب العسکر، ( یکی از اصحاب امام هادی)
۲۸٫ الفقیه العسکری،(از حسن بن راشد)
۲۹٫ مرتضی، رشید، شهید، نجیب، متقی، متوکل و خالص و وفی، (طبری)
۳۰٫ امین، (طبرسی)
۳۱٫ نقی، مؤتمن و متوکل، (ابن شهر آشوب)
۳۲٫ علی بن محمد المفتی، (اربلی)
۳۳٫ ناصح و فتّاح، (اربلی)
اربلی می گوید: مشهورترین لقب آن بزرگوار متوکل بود، اما ایشان از اصحاب خود خواسته بود از ذکر این نام خودداری کنند؛ زیرا متوکل عباسی هم این نام را داشت.۳۴٫ الامین المؤتمن هادی المسترشدین، (امام باقر علیه السلام)
۳۵٫ السراج المنیر و الرکن الوثیق، (امام سجاد علیه السلام)
۳۶٫ علی بن محمد المنتجب، (ناحیه مقدسه)
۳۷٫ ماضی، رجل و صادق، (طریحی).
۳۸٫ زکی، (علی علوی عمری)
۳۹٫ در دعای حضرت قائم عجل الله فرجه معروف به دعای عبرات آمده است: «اللهم انی … اتقرب الیک .. بالامام منحه الجبّار و والد الائمه الاطهار علی بن محمد المولود بالعسکر …».
۴۰٫ در جایی دیگر از حضرت ولی عصر عجل الله فرجه درباره جد گرامی اش آمده است:
«… وصلّ علی علی بن محمد امام المؤمنین و وارث المرسلین و حجه رب العالمین…».
۴۱٫ حضرت رسول اعظم صلی الله علیه و آله فرمودند: ای علی، من نذیر امت هستم و تو هادی آنها … و علی بن محمد الهادی آزمایش کننده و علم امت است…
۴۲٫ المکتفی بالله، الولی لله، طاهر النجیب، صادق اللهجه.
هرگاه فقه شیعه در مجامع علمى و جهانى مجال طرح یافته،جلوههایى به یاد ماندنى و زیبا پدید آورده است. این برخاستهاز همان منطق مستحکم و استدلالهاى عمیق مبتنى بر وحى است که ازرسول گرامى اسلام به اهلبیت عصمت و طهارتعلیهم السلام رسید. درزمان معاصر نیز دیدیم که مفتى مصر «شیخ شلتوت» پس از مقایسهفقه مذاهب چهارگانه با فقه جعفرى چنین گفت: «وانى لا انسىحینماکنت اشتغل بتدریس فقه المذاهب الاسلامیه و حینما کنت تجولالاراء فى ذهنى کانت آراء علماء الشیعه فقط تجلب نظرى و ربماکنت ارجح نظرهم لما فیه من قوه الاستدلال و المنطق الصحیح.»
فراموش نمىکنم هنگامىکه به تدریس فقه مذاهب اسلامى اشتغالداشتم، در این میان فقط آراى علماى شیعه نظرم را جلب مىکرد وچه بسا نظر آنان را به خاطر اینکه از استدلال قوى و منطق صحیحبرخوردار بود، ترجیح مىدادم.
این منطق در گفتار فقهى حضرت هادى(ع) بسیار به چشم مىخورد؛براى مثال زمانى فردى مسیحى با زنى مسلمان زنا کرد و حریم عفت اسلامى را خدشه دار ساخت. او را نزد متوکل آوردند. یحیى ابن اکثم گفت: اسلام آوردن او، کفر و عملش را از میان برده، در نتیجه حدى بر او جارى نمىشود. برخى از فقها گفتند: مىبایست سه بار بر او حد جارى شود. دسته اى دیگر از فقها بگونه اى دیگر فتوا دادند. متوکل ناچار با امام هادى(ع) مساله را در میان نهاد.
امام پاسخ داد: باید آنقدر شلاق بخورد تا بمیرد.
یحیى ابن اکثم و دیگر فقها اعتراض کردند و خواستار ارائه مدرک شدند. متوکل از امام(ع) مدرک طلبید. حضرت در جواب آیه ۸۴ و ۸۵سوره غافر را یادآور شد: «چون شدت قدرت و قهر ما را دیدند،گفتند: ما به خداى یکتا ایمان آوردیم و به همه بتهایى که شریک خدا گرفتیم کافر شدیم؛ اما ایمانشان، پس از دیدن مرگ و مشاهده عذاب ما، بر آنها سودى نبخشید. سنت خدا در میان بندگان چنین حکمفرما بوده است: و آنجا کافران زیانکار شدهاند.
امام با این آیه یادآورى کرد: چنان که ایمان مشرکان پس ازنزول عذاب سودمند نیست، اسلام این مسیحى نیز حد الهى را از اوساقط نمىکند. متوکل پاسخ امام(ع) را پسندید و دستور داد آن رااجرا کنند.
درود و سلام و صلوات خدا بر امام هادى(ع) آن هنگام که در سال۲۱۲ هجرى خورشید وجودش تجلى کرد و آن زمان که با عزمى آهنین ورنج غربت و تبعید را برگزید و آن روز که پس از ۳۳ سال دورانشکوهنمد امامت در سال ۲۵۴ هجرى به شهادت رسید.
ماهنامه کوثر شماره ۳۰
خداوند از ازل تنها بود و چیزی با او نبود. سپس اشیا را به صورت نو ظهور آفرید و برای خودش بهترین نامها را برگزید.
التواضع اَن تعطی الناس ما تُحِبُّ ان تُعطاهُ؛۲
فروتنی آن است که با مردم چنان رفتار کنی که دوست داری با تو چنان باشند.
امام هادی(ع) به یکی از دوستانش فرمود: فلانی را توبیخ کن و به او بگو: خداوند چون خیر بندهای خواهد، هر گاه توبیخ شود، بپذیرد (و در صد جبران نقص براید).
همانا برای خداوند بقعههای است که دوست دارد در آنها به درگاه او دعا شود و دعای دعا کننده را به اجابت برساند، و حائر حسین(ع) یکی از آنهاست.
همانا که خداوند دنیا را سرای امتحان و آزمایش، و آخرت را سرای رسیدگی، و بلای دنیا را وسیله ثواب آخرت، و ثواب آخرت را عوض بلای دنیا قرار داده است.
۶٫ ستمکار بردبار
اِنَّ الظالِمَ الحالِِمَ یکادُ اَنْ یعضی علیه بِحِلْمِهِ، و انَّ المُحِقَّ السَّفیه یکادُ ان یطْفِیءَ نُورَ حَقِّهِ بِسَفهِهِ ۶
به راستی ستمکار بردبار، بسا که به وسیله حلم و بردباری خود از ستمش گذشت شود و حقدار نابخرد، بسا که به سفاهت خود نور حق خویش را خاموش کند.
۷٫ انسان بیشخصیت
مَنْ هانَتْ علیه نَفْسَهُ فلاتَأمَنْ شَرَّهُ ۷
کسی که خود را پس شمارد، از شر او در امان مباش.
۸٫ حکمت ناپذیری دل فاسد
اَلْحِکْمَهُ لا تَنْجَعُ فی الطّباع الفاسِدَهِ ۸
حکمت، اثری در دلهای فاسد نمیگذارد.
۹٫ خدا ترسی
مَنْ اتَّقی الله یتَّقی، وَ مَنْ اطاعَ لله یطاع، و من اطاعَ الخالق لم یبال سَخَطَ المَخْلُوقین، و مَنْ اَسْخَطَ الخالق
فَلییقَنَ ان یحِلَّ به سَخَطَ المَخلوقین؛۹
هر کسی از خدا بترسد، مردم از او بترسند، هر که خدا را اطاعت کند، از او اطاعت کنند، و هرکه مطیع آفریدگار باشد، باکی از خشم آفریدگار ندارد، و هر که خالق را به خشم آورد، باید یقین کند که به خشم مخلوق دچار میشود.
۱۰٫ اطاعت خیرخواه
مَنْ جَمَعَ لَکَ وَدَّهُ وَ رایهُ فَاجْمَعْ له طاعَتَکَ؛۱۰
هر که دوستی و نظر نهاییاش را برای تو همه جانبه گرداند، طاعتت را برای او همه جانبه گردان.
۱۱٫ اوصاف پروردگار
اِنَّ اللهَ لا یوصَفُ اِلاَّ بِما وَصَفَ به نَفْسَهُ وَ اَنّی یوصَفُ الذَّی تَعجِزُ الحَواسُُّ اَنْ تُدْرِکَهُ وَ الاَوْهامُ اَنْ تَنالُهُ وَ الخَطَراتِ اَنْ تَحُدَّهُ وَ الاَبْصارُ عَنِ الاحاطَهِ بِه نَای فی قُرْبِهِ وَ قَرُبَ فِی نَایهِ، کَیفَ الکَیفَ بِغَیر اَنْ یقال: کَیفَ، وَ اینَ اْلاینَ بِلا أن یقالَ: اینَ هُو، مُنْقَطِعُ الکَیفِیهِ وَ الاینیهِ الواحِدُ الاَحَدُ، جَلَّ جَلالُهُ و تَقَدَّسَتْ اسْماؤُهُ؛ ۱۱
به راستی که خدا جز بدانچه خودش را وصف کرده است، وصف نشود. کجا وصف شود آن که حواس از درکش عاجز است، و تصورات به کنه او پی نبرند، و در دیدهها نگنجد، او با همه نزدیکیاش دور است و با همه دوریاش نزدیک، کیفیت و چگونگی را پدید آورده، بدون اینکه خود کیفیت و چگونگی داشته باشد. مکان را آفریده، بدون این که خود مکانی داشته باشد. او از چگونگی و مکان برکنار است، یکتای یکتاست، شکوهش بزرگ و نامهایش پاکیزه است.
اَلْحَسَدُ ماحِقُ الحَسَناتِ، وَ الزَّهْوُ جالِبُ المَقتِ، وَالعُجْبُ صارِفُ عَنْ طَلَبَ الِْعِلْمِ داعٍ اِلی الغَمْطِ وَ الجَهْلِ، وَ البُخْلُ اَذَمُّ اْلاَخْلاقِ وَ الَّطَمَعُ سَجیهٌ سَیئَهٌ؛۱۲
حسد نیکوییها را نابود سازد، و فخر فروشی دشمنی آورد، و خودپسندی مانع از طلب دانش است و به سوی خواری و جهل فرامیخواند، و بخل ناپسندیدهترین خلق و خوی است، و طمع خصلتی ناروا و ناشایست است.
۱۳٫ خدا، آری. روزگار، نه.
روزی یکی از یاران امام هادی(ع) که بر اثر تصادف با حیوانی صدمه دیده بود، بر آن حضرت وارد شد و با اشاره به زخمهایی که برداشته بود، به روزگار بد میگفت. آن حضرت، خطاب به او سخنی به این مضمون فرمودند: روزگار را ملامت نکن؛ زیرا همه حوادث عالم به دست خداوند است و روزگار هیچ نقشی در پیدایش امور ندارد و غیر خداوند به گونه مستقل در زندگی مردم مؤثر نیستند و نیز فرمودند: «لاتَعُدْ و لاتَجْعَل للایام صنعاً فی حکم الله؛ یعنی برای روزگار اثر و نقشی در حکم خداوند، به حساب نیاور و قرار مده.».
آن شخص با شنیدن سخنان امام، به واقعیت امر، آگاه شد و توبه کرد.۱۳
۱۴٫ نتیجه بی اعتنایی به مکر خدا
من اَمِنَ مَکرَ الله و الْیمَ اَخْذِهِ، تَکَبَّرَ حَتی یحِلَّ به قضاؤه و نافَذَ اَمْرُهُ، وَ مَنْ کان علی بینَهِ مِنْ رَبَّهِ هانَتْ علیه مَصائِبُ الدنیا و لو قُرِضَ و نُشِرَ؛۱۴
هر که از مکر خدا و مؤاخذه دردناکش آسوده باشد، تکبر پیشه کند تا قضای خدا و امر نافذش او را فراگیرد، و هر که بر طریق خدا پرستی محکم و استوار باشد، مصائب دنیا بر وی سبک آید؛ اگر چه (بدنش) قیچی شود و ریز ریز گردد.
۱۵٫ تقیه
لو قلتُ اِنَّ تارِکَ التَّقیهِ کتارک الصَّلاهِ لَکُنْتُ صادقاً؛۱۵
اگر بگویم: هر کس تقیه را ترک کند، مانند کسی است که نماز را ترک کرده، هر آینه راست گفتهام.
۱۶٫ شکرگزار و شکر
اَلشَّاکِرُ اَسْعَدُ بِالشُّکْرِ مِنْهُ بِالنِّعْمَهِ الَّتِی اَوْجَبَتِ الشُّکْرَ لِاَنَّ النِّعَمَ مَتاعٌ وَ الشُّکْرَ نِعَِمٌ وَ عُقْبی؛۱۶
شخص شکرگزار به سبب شکر، سعادتمندتر است تا به سبب نعمتی که باعث شکر شده است؛ زیرا نعمت کالای دنیاست و شکرگزاری، نعمت دنیا و آخرت است.
۱۷٫ دنیا جایگاه سود و زیان
اَلدُّنْیا سُوقٌ رَبِحَ فیها قَوْمٌ وَ خَسِرَ آخَروُنَ؛ ۱۷
دنیا بازاری است که گروهی در آن سود برند و دستهای زیان بینند.
قال ابوالحسن الثالثُ(ع) لِرَجُلٍ و قَدْ اَکْثَرَ مِنْ اِفْراطِ الثَّناءِ علیه اَقْبِلْ علی شَأنِکَ، فَاِنَّ کَثْرَهَ المَلَقِ یهْجُمُ علی الظِّنَّهِ و اذا حَلَلْتَ مِنْ اَخِیکَ فی مَحَلِّ الثَّقَهِ، فَاعْدِلْ عَنِ المَلَقِ الی حُسْنِ النِّیهِ؛۱۸
امام هادی(ع) به کسی که در ستایش از ایشان افراط کرده بود، فرمودند: از این کار خودداری کن؛ زیرا تملّق بسیار، بدگمانی به بار میآورد هنگامی که در نزد برادر مؤمنت مورد اعتماد و وثوق هستی، از تملق او دست بردار و حسن نیت نشان بده.
۱۹٫ جایگاه حسن ظن و سوءظن
اذا کان زَمانٌ العَدْلُ فیه اَغْلَبُ مِنَ الجَوْرِ فَحَرامٌ اَنْ تَظُنَّ بِاَحَدٍ سُوءاً حتی یعْلَمَ ذلک منه، و اذا کان زمانٌ الجَوْرُ اَغْلَبُ فیه من العدل فلیس لِاَحَدٍ اَنْ یظُنَّ بِاَحَدٍ خیراً مالم یعْلَمْ ذلِکَ مِنْهُ؛۱۹
هر گاه در زمانهای عدل بیش از ظلم رایج باشد، بدگمانی به دیگری حرام است، مگر آنکه (آدمی) بدی از کسی ببیند. و هر گاه در زمانی ظلم بیش از عدل باشد، نباید به کسی خوشبین باشد، مگر اینکه به نیکی او یقین کند.
۲۰٫ زیباتر از زیبایی
خَیرٌ مِنْ الخیر فاعِلُهُ، و اَجْمَلُ من الجمیل قائِلُهُ، و اَرْجَحُ من العلم حامِلُهُ، وَ شَرٌّ مِنَ الشَرِّ جالِبُه، وَ اَهُوَلَ مِنَ الهَوْلِ راکِبُهُ؛۲۰
بهتر از نیکی، نیکوکاری است، و زیباتر از زیبایی، گوینده آن است، و برتر از علم، حامل آن است، و بدتر از بدی، عامل آن است، و وحشتناکتر از وحشت، آورنده آن است.
۲۱٫ توقع بیجا
لاتَطْلُبِ الصَّفا مِمَّنُ کَدَرْتَ علیه، وَلاَ الْوَفَاء لِمَنْ غَدَرْتَ به، و لا النُّصحَ مِمَّنْ صَرَفْتَ سُوءَ ظَنِّکَ الیه، فَاِنَّها قَلْبُ غَیرِکَ کَقَلْبِکَ له؛۲۱
از کسی که بر او خشم گرفتهای، صفا و صمیمیت مخواه، و از کسی که به وی خیانت کردهای، وفا طلب نکن، و از کسی که به او بدبین شدهای، انتظار خیرخواهی نداشته باش که دل دیگران برای تو همچون دل تو برای آنهاست.
۲۲٫ برداشت خوب از نعمتها
اَلْقُوا النِّعَمَ بِحُسْنِ مُجاوَرَتِها وَ التَمِسُوا الزِّیادَهَ فیها بِالشُّکْرِ علیها، وَاعْلَمُوا اَنَّ النَّفْسَ اَقْبَلُ شَیءٍ لِما اُعْطِِیتْ وَ اَمْنَعَ شَیءٍ لِما مُنِعَتْ؛۲۲
نعمتها را با برداشت خوب از آنها به دیگران ارائه دهید و با شکرگزاری افزون کنید، و بدانید که نفس آدمی روآورندهترین چیز است به آنچه به آن بدهی، و باز دارندهترین چیز است، از آنچه آن را بازداری.
۲۳٫ خشم بر زیردستان
اَلْغَضََبُ علی مَنْ تَمْلِکُ لَوْمٌ؛ ۲۳
خشم به زیردستان از پستی است.
۲۴٫ عاق والدین
اَلْعُقُوقُ ثُکْلُ مَن لَمْ یثْکَلْ؛ ۲۴
نافرمانی(فرزند از پدر و مادر) مصیبت مصیبت نادیدگان است.
۲۵٫ تأثیر صله رحم در طول عمر
اِنَّ الرَّجُلَ لَیکُونَ قَدْ بَقِی مِنْ ثَلاثون سَنَهً فَیکُونَ وُصُولاً لِقَرابَته وُصُولاً لِرَحِمِهِ، فَیجْعَلُها الله ثَلاثه و ثلاثین سَنَهً، وَ إنَّهُ لَیکُونَ قَد بَقِی مِنْ أََجْلِهِِ ثَلاثٌ و ثلاثون سَنَهً فیکون عاقّاً لِقَرابَتِهِ قاطِعاً لِرَحِمِهِ، فَیجْعَلُها الله ثلاثَ سنینَ؛۲۵
چه بسا شخصی که مدت عمرش سی سال مقدّر شده باشد، اما به خاطر صله رحم و پیوند با خویشاوندانش، خداوند عمرش را به ۳۳سال برساند، و چه بسا کسی که مدت عمرش ۳۳سال مقدر شده باشد، ولی به سبب آزردن خویشاوندان و قطع رحمش، خداوند عمرش را به سه سال برساند.
اَلعُقُوقُ یعَقِّبُ القِلَّهَ اِلَی الذِّلَّه؛۲۶
نارضایتی پدر و مادر، کمی روزی را به دنبال دارد و آدمی را به ذلت میکشاند.
۲۷٫ بیطاقتی در مصیبت
اَلْمُصِِیبَهُ للِصّابِرِ واحِدَهٌ وَ لِلْجازِعِ اِثْنَتانِ؛۲۷
مصیبت برای صابر یکی است و برای کسی که بیطاقتی میکند، دوتاست.
۲۸٫ همراهان دنیا و آخرت
اَلَنَّاسُ فی الدنیا بالاموالِ و فیالاخره بالاعمال؛ ۲۸
میزان ارزیابی مردم در دنیا با اموالشان و در آخرت با اعمالشان است.
۲۹٫ شوخی بیهوده
اَلْهَزْلُ فُکاهَهُ السُّفَهاءِ وَصَناعَهُ الْجُهّالِ؛۲۹
مسخرگی، تفریح سفیهان و هنر جاهلان است.
۳۰٫ زمان جان دادن
اَذُکُرُ مَصْرَعَکَ بَینَ یدَی اَهْلِکَ و لا طَبِیبٌ یمْنَعُکَ و لا حَبیبٌ ینْفَعُکَ؛۳۰
وقت جان دادنت را نزد خانوادهات یاد کن که در آن هنگام طبیبی نیست که جلوی مرگت را بگیرد و نه دوستی که به تو نفع رساند.
۳۱٫ نتیجه جدال
اَلمِراءُ یفْسِدُ الصَّداقَهَ القَدِیمَهَ وَ یحِلِّلُ العُقْدَهَ الوَثیقَهَ وَ اَقَلُّ ما فیه اَنْ تَکُونَ فیها الْمُغالَبَهُُ وَ الْمُغالَبَهُ اُسُّ اَسْبابِ القَطِیعَهِ؛۳۱
جدال، دوستی قدیمی را تباه میکند و پیوند اعتماد را میگشاید و کمترین چیزی که در آن است، غلبه بر دیگری است که آن هم سبب جدایی است.
۳۲٫ درک لذت در کاستی
اَلسَّهَرُ اَلَذُّ لِلْمَنامِ وَ الجُوعُ یزِیدُ فی طِیبِ الطَّعامِ؛۳۲
شب بیداری، خواب را لذت بخشتر، و گرسنگی گوارایی غذا را زیاد میکند.
۳۳٫ اسیر زبان
راکِبُ الحَروُنِ اَسیرُ نَفْسِهِ، وَ الجاهِلُ اَسِیرُ لِسانِهِ؛۳۳
کسی که بر اسب سرکش سوار است، اسیر هوای نفس خویش و نادان اسیر زبان خوش است.
۳۴٫ تصمیم قاطع
اَذْکُرْ حَسَراتِ التَّفْرِیطِ بِاَخْذِ تَقْدیمِ الْحَزْمِ؛۳۴
افسوس خوردن کوتاهی در انجام دادن کار را، با تصمیمگیری قاطع جبران کن.
اَلْعِتابُ مِفْتاحُ الثِّقالِ وَ العِتابُ خَیرٌ مِِنَ الحِقدِ؛۳۵
سرزنش و تندی کلید کم مهری است، و سرزنش بهتر از کینه توزی است.
۳۶٫ ظهور مقدّرات
المقادیرُ تُرِیکَ ما لم یخْطُرْ بِبالِکَ؛۳۶
مقدرات چیزهایی را بر تو نمایان میسازد که به فکرت خطور نکرده است.
۳۷٫ خودخواهان مغضوب
مَنْ رَضِی عَنْ نَفْسِهِ کَثُرَ السَّاخِطُونَ علیه؛۳۷
هر که از خود راضی باشد، خشمگیران بر او زیاد خواهند بود.
۳۸٫ تباهی فقر
اَلْفَقْرُ شِِرَّهُ النَّفْسِ وَ شِدَّهُ الْقُنُوطِ؛۳۸
فقر مایه آزمندی نفس و سبب ناامیدی زیاد است.
۳۹٫ راه پرستش
لو سَلَکَ النّاسُ وادِیاً وسیعاً لَسَلَکْتُ وادِی رَجُلٍ عَبَدَ اللهَ وَحْدَهُ خالصاً؛ ۳۹
اگر مردم به راههای گوناگون روند، من به راه کسی که تنها خدا را خالصانه میپرستد، خواهم رفت.
۴۰٫ آشکار نکردن برنامهها
اِظْهارُ الشی قبل اَنْ یسْتَحْکِمَ مُفْسِدَهٌ له؛ ۴۰
آشکار کردن هر کاری پیش از آنکه به سامان برسد، آفت آن کار است.
[۱] . بحارالانوار، ج۵۴، ص۸۳.
[۲] . الکافی، ج۲، ص۱۲۴؛ وسائل الشیعه، ج۱۵، ص۲۷۳، ح۲۰۴۹۷.
[۳] . وسائل الشیعه، ج۲، ص۱۸؛ مستدرک، ج۴، ص۴۷۴، ح۹۵۷۷.
[۴] . بحارالانوار، ج۹۸، ص۱۱۳.
[۵] . همان، ج۷۵، ص۳۶۵.
[۶] . تحف العقول، ص۲۹۸.
[۷] . بحارالانوار، ج۷۲، ص۳۰۰.
[۸] . همان، ج۷۵، ص۳۷۰.
[۹] . بحارالانوار، ج۶۸، ص۱۸۲.
[۱۰] . همان، ج۷۵، ص۳۶۵؛ تحف العقول، ص۴۸۳.
[۱۱] . بحارالانوار، ج۴، ص۳۰۳، باب ۴.
[۱۲] همان، ج۶۹، ص۱۹۹.
[۱۳] . وسائل الشیعه، ج۷، ص۵۰۹؛ بحارالانوار، ج۵۶، ص۳.
[۱۴] . تحف العقول، ص۴۸۳.
[۱۵] . وسائل الشیعه، ج۱۶، ص۲۱۱.
[۱۶] . بحارالانوار، ج۷۱، ص۴۱۷.
[۱۷] . همان، ج۷۵، ص۳۶۶.
[۱۸] . همان، ج۷۰، ص۲۹۵.
[۱۹] . همان، ج۷۵، ص۳۷۰، باب ۲۸.
[۲۰] . همان.
[۲۱] . همان.
[۲۲] . همان، ج۷۵، ص۳۷۰، باب۲۸.
[۲۳] . همان.
[۲۴] . مستدرک، ج۱۵، ص۱۹۴؛ بحارالانوار، ج۷۵، ص۳۶۹، باب۲۸.
[۲۵] . بحارالانوار، ج۷۱، ص۱۰۳.
[۲۶] . همان، ج۷۵، ص۳۱۸، باب۲۸.
[۲۷] . مستدرک، ج۲، ص۴۴۵؛ بحارالانوار، ج۷۵، ص۳۶۸، باب۲۸.
[۲۸] . بحارالانوار، ج۷۵، ص۳۶۸.
[۲۹] . همان، ۳۶۹.
[۳۰] . همان، ص۳۷۰.
[۳۱] . همان، ص۳۶۹.
[۳۲] . همان، ص۳۷۹.
[۳۳] . همان، ص۳۶۹.
[۳۴] . همان، ص۳۷۰.
[۳۵] . همان، ص۳۶۹.
[۳۶] . همان، ص۳۷۹؛ اعلام الدین، ص۳۱۱.
[۳۷] . بحارالانوار، ج۷۵، ص۳۶۸.
[۳۸] . همان، ص۳۶۸.
[۳۹] . همان، ج۶۷، ص۱۱۲.
[۴۰] . تحف العقول، ص۴۵۷.
ماجرای خواندنی احترام امام هادی (ع) به علما
حجتالاسلام والمسلمین باقر شریف قرشی مولف و نویسنده حوزوی در کتاب زندگانی امام الهادی(ع) به نقل یک ماجرای خواندنی از امام هادی (ع) و شیوه آن حضرت در احترام به علما پرداخته است.
به گزارش پژواک، این محقق حوزوی در کتاب خود با نقل سیرهای از آن حضرت آورده است امام هادى – علیه السلام – در بزرگداشت دانشمندان و اندیشمندان مى کوشید و به آنها توجهى خاص داشت و آنان را بر دیگر مردم برتر مى شمرد زیرا آنان سرچشمه نور و آگاهى در زمین هستند. از کسانى که مورد تجلیل امام قرار گرفت، فقیهى بود که با یکى از نواصب و مبغضین اهل بیت به مناظره پرداخته و او را مغلوب ساخته بود، آن فقیه پس از چندى به زیارت امام هادی (ع)آمد حضرت که از مناظره او با ناصبى خبردار بود از دیدن وى شادمان شده او را در صدر مجلس نشاند و به گرمى با وى به گفتگو پرداخت . مجلس مملو از علویان و عباسیان بود. آنان در آنجا از این توجه خاص امام رنجیده شدند و امام را مخاطب ساخته گفتند:
«چگونه او را بر سادات و بزرگان بنى هاشم مقدم مى دارى ؟…»
حضرت در پاسخ فرمود: از کسانى نباشید که خداوند متعال درباره شان فرمود: «( أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ أُوْتُواْ نَصِیبًا مِّنَ الْکِتَابِ یُدْعَوْنَ إِلَى کِتَابِ اللّهِ لِیَحْکُمَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ یَتَوَلَّى فَرِیقٌ مِّنْهُمْ وَهُم مُّعْرِضُونَ ». (۱)
«آیا ندیدى کسانى را که بهره اى از کتاب آسمانى به آنها داده شده بود، فرا خوانده شدند تا کتاب خدا داور آنان باشد لیکن گروهى اعراض کرده روى گرداندند».
آیا کتاب خداوند متعال را به عنوان داور و حکم قبول دارید؟… همگى گفتند: «آرى ، یابن رسول اللّه ». و امام روش خود را – به استناد آیات قرآن – چنین مدلّل ساخت : آیا خداوند نمى گوید: « ی یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا قِیلَ لَکُمْ تَفَسَّحُوا فِی الْمَجَالِسِ فَافْسَحُوا یَفْسَحِ اللَّهُ لَکُمْ وَإِذَا قِیلَ انشُزُوا فَانشُزُوا یَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنکُمْ وَالَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ ». (۲)
«اى کسانى که ایمان آورده اید هنگامى که در مجالسى به شما گفته مى شود جاى باز کنید شما نیز جاى باز کنید تا خداوند براى شما گشایش دهد… تا آنجا که مى گوید: و دانشمندان را درجاتى بالاتر مى دهد».
خداوند متعال همانطور که مؤمن را بر غیر مؤ من مقدم مى دارد،« مؤ من عالم» را بر« مؤ من غیر عالم» برترى داده است . و باز خداوند است که مى فرماید: «خداوند مؤمنان اهل علم را درجاتى ، برترى مى دهد» آیا خداوند گفته است که خداوند نجیب زادگان و شریفان نسب دار را رفعت مى دهد! (نه این گونه نیست) لیکن حضرت باریتعالى با تاءکید مى گوید:
« أَمَّنْ هُوَ قَانِتٌ آنَاء اللَّیْلِ سَاجِدًا وَقَائِمًا یَحْذَرُ الْآخِرَهَ وَیَرْجُو رَحْمَهَ رَبِّهِ قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ إِنَّمَا یَتَذَکَّرُ أُوْلُوا الْأَلْبَابِ » (۳) آیا آنان که مى دانند و آنان که نمى دانند با هم برابرند؟».
پس چرا از احترام و تجلیل من نسبت به این عالم که مورد بزرگداشت خدا نیز هست رنجیده شده اید، شکستى که این مرد به آن ناصبى با دلایل و براهین (قاطع)داد از هر شرافت مبنى بر نسب و تبار، بالاتر و برتر است .
دلایل و حجت هاى امام ، حاضرین را خاموش کرد لیکن یکى از بنى عباس حاضر در جلسه همچنان بر موضع نادرست خویش پافشارى کرد و گفت :
«یابن رسول اللّه ! شما این مرد را بر ما مقدم داشتى و ما را پایین تر از او به حساب آوردى در صورتى که او مانند ما نسبى چنین روشن و درخشان ندارد و از صدر اسلام تاکنون آن را که نسبى شریف تر داشته باشد بر دیگران مقدم مى دارند…»
منطق این شخص عباسى ، منطقى سست و بى بنیاد است که اسلام بدان کمترین بهایى نمى دهد، اسلام متوجه ارزش هاى والایى است که هرگز چنین افرادى تصور آن را هم ندارند و به گوششان نخورده است . لذا حضرت طبق اصل قرآنى : « ادْعُ إِلِى سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَهِ وَالْمَوْعِظَهِ الْحَسَنَهِ وَجَادِلْهُم بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبِیلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِینَ» (۴) و دستور: « کَلِمُوا النّاسَ عَلى قَدْر ِ عُقُولِهِم » براى قانع کردن وى راه دیگرى در پیش گرفت و گفت :
«سبحان اللّه ! » آیا عباس که از بنى هاشم بود با ابوبکر تیمى بیعت نکرد؟ آیا عبداللّه بن عباس پدر خلفاى عباسى و از خاندان بنى هاشم ، کارگزار عمر بن خطاب از بنى عدى نبود؟ پس چرا عمر افراد خارج از خاندان قریش را وارد شوراى شش نفره کرد (برای بیعت) ولى عباس را که هاشمى و قرشى بود وارد شورا ننمود؟!
پس اگر برتر شمردن غیر هاشمى بر هاشمیان نادرست است، باید بیعت کردن عباس با ابوبکر و کارگزارى عبداللّه بن عباس براى عمر را محکوم کنى و اگر آن کار اشکالى نداشت این مورد هم مانند آن روا خواهد بود…».
معترض ، تاب این استدلالات را نیاورد خاموش گشت و دیگر دم نزد.(۵)
۱-سوره آل عمران ، آیه ۲۳٫
۲- سوره مجادله ، آیه ۱۱٫
۳- سوره زمر، آیه ۹٫
۴- سوره نحل ، آیه ۱۲۵٫
۵- « الاحتجاج» طبرسى ، ج ۱ و ۲، ص ۴۵۴٫
زندگانی امام علی الهادی(ع)-باقر شریف قرشی
امام هادی علیه السلام در کلام مقام معظم رهبری
در نبرد بین امام هادى علیهالسّلام و خلفایى که در زمان ایشان بودند، آن کس که ظاهراً و باطناً پیروز شد، حضرت هادى علیهالسّلام بود؛ این باید در همه بیانات و اظهارات ما مورد نظر باشد. در زمان امامت آن بزرگوار، شش خلیفه، یکى پس از دیگرى، آمدند و به درَک واصل شدند. آخرین نفر آنها، «معتز» بود .
همانطور که امام پیشبینی فرمودند – که حضرت را شهید کرد و خودش هم به فاصله کوتاهى رد. این خلفا غالباً با ذلت مُردند؛ یکى به دست پسرش کشته شد، دیگرى به دست برادرزادهاش و به همین ترتیب بنىعباس تار و مار شدند؛ به عکسِ شیعه. شیعه در دوران حضرت هادى و حضرت عسگرى علیهماالسّلام و در آن شدت عمل حکام، روز به روز وسعت پیدا کرد و قوىتر شد.
یک روزِ مجاهدت این بزرگوارها – ائمه علیهمالسّلام – به قدر سالها اثر مىگذاشت؛ یک روز از زندگى مبارک اینها مثل جماعتى که سالها کار کنند، در جامعه اثر مىگذاشت.
این بزرگواران دین را همینطور حفظ کردند، والّا دینى که در رأسش متوکل و معتز و معتصم و مأمون باشد و علمایش اشخاصى باشند مثل یحیىبناکثم که با آن که عالم دستگاه بودند، خودشان از فساق و فجار درجه یکِ علنى بودند، اصلاً نباید بماند؛ باید همان روزها به کل کلکِ آن کنده مىشد؛ تمام مىشد.
این مجاهدت و تلاش ائمه علیهمالسّلام نه فقط تشیع بلکه قرآن، اسلام و معارف دینى را حفظ کرد؛ اینست خاصیت بندگان خالص و مخلص و اولیاى خدا. ا
گر اسلام انسانهاى کمر بسته نداشت، نمىتوانست بعد از هزار و دویست، سیصد سال تازه زنده شود و بیدارى اسلامى به وجود بیاید؛ باید یواش یواش از بین مىرفت.
اگر اسلام کسانى را نداشت که بعد از پیغمبر این معارف عظیم را در ذهن تاریخ بشرى و در تاریخ اسلامى نهادینه کنند، باید از بین مىرفت؛ تمام مىشد و اصلاً هیچ چیزش نمىماند؛ اگر هم مىماند، از معارف چیزى باقى نمىماند؛ مثل مسیحیت و یهودیتى که حالا از معارف اصلىشان تقریباً هیچ چیز باقى نمانده است.
این که قرآن سالم بماند، حدیث نبوى بماند، این همه احکام و معارف بماند و معارف اسلامى بعد از هزار سال بتواند در رأس معارف بشرى خودش را نشان دهد، کار طبیعى نبود؛ کار غیر طبیعى بود که با مجاهدت انجام گرفت. البته در راه این کار بزرگ، کتک خوردن، زندان رفتن و کشته شدن هم هست، که اینها براى این بزرگوارها چیزى نبود.
بیانات مقام رهبری به مناسبت شهادت امام هادى علیه السلام – ۳۰/۵/۱۳۸۳
امام هادى(ع)، هادى امت و هدایتیافته غیب بود.
روشنگر افکار و راهنمای مردم بیدار بود. ظلمت حاکم،
آن حق مظلوم را به زندان افکند و در حصر نهاد.
ولی آن نور زندانى، پیوسته روشنایی میبخشید
و بر دلهای محبان حکومت داشت؛
نه با سلاح، که با فلاح؛ نه با قدرت نظامى،
که با فضیلت اخلاقى.
سخنچینان از جاذبه معنوی و برتری علمیاش
در آتش حسد میسوختند
و حاکمان، او را رقیب حکومت میدانستند.
او را از مدینه به سامرا بردند تا مدینه بیخورشید بماند
و پروانهها، سرگردان و شیعه، پریشان،
ولی خلفای کوردل عباسى، کورتر از آن بودند
که فروغ جهانتاب او را درک کنند.
آنچه او را محبوب دلها ساخته بود، پیوند با خدا،
تکیه بر خالق، غنای از مخلوق، وارستگی از دنیا،
وابستگی به ابدیت و دلدادگی به عبادت بود.
سلام بر جان روشن و ضمیر فروزانش که با نیایش و نجوا
با خدا مأنوس بود و سجاده و سحر،
گواه یک عمر تهجد و شبزندهداریاش بود».
با توجه به مطالب توضیح داده شده وظیفه ما در مقابل اینگونه جسارت ها به ساحت ائمه اطهار علیهم السلام چیست و دیگر مومنین تا چه میزان باید در مقابل آن بکوشند ؟
ایشان در پاسخ فرمودند :
السلام علیک یا امام هادی (ع)
السلام علیک یا امام حسن عسگری(ع)
السلام علیک یا صاحب الزمان(عج)
السلام علیکم ایها الامامین العسگریین
السلام علیک یا امام هادی(ع). السلام علیک یا امام حسن عسگری(ع). سلام بر شما و تربت پاکتان…
شبهای سامرا هنوز شام غریبان است
ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی
دل بی تو به جان آمد وقت است که بازآیی…
قبر مطهر مادر امام زمان (ع)
.
السلام علیکم یا ابناء المصطفی السلام علیکم یا ابناء حیدر الکرار السلام علیکم یا ابناء فاطمه البتول.
قبورکم فی قلوبنا یا سادتی
السلام علیک یا امام هادی (ع)
السلام علیک یا امام حسن عسگری(ع)
السلام علیک یا صاحب الزمان(عج)
جدیدترین تصاویر از حرم عسکریین در سامرا
مطلب بسیار خوبی بود.ممنون