همگونی «جلباب» قرآنی و چادر مشکی
درآمد
از نظر قرآن شکل خاصی از حجاب و پوشش که تأمینکننده حجاب حداکثری است «جلباب» نام دارد که در آیه زیر بیان شده است:
«یا أیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لاِءَزْواجِکَ وَ بَناتِکَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنینَ یُدْنینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلاَبِیِبِهنَّ ذلِکَ أَدْنی أَنْ یُعْرَفْنَ فَلا یُؤْذَیْنَ وَ کَانَ اللّهُ غَفُورا رَحیما؛
ای پیامبر! به همسران و دخترانت و زنان مؤمنان بگو: جلبابهای خود را بر خویش فرو افکنند. این کار برای اینکه شناخته نشوند و مورد آزار و اذیت قرار نگیرند بهتر است (و اگر تاکنون خطا و کوتاهی از آنها سر زده توبه کنند) خداوند همواره آمرزنده رحیم است.»
مفهوم، اندازه، کارکرد و رنگ جلباب
۱ـ مفهوم جلباب
اصل ریشه لغوی جلباب، «جیم»، «لام» و «باء» است که طبق نقل برخی کتابهای لغت مثل معجم مقاییس اللغه دارای دو معناست:
معنای اوّل آوردن شیء از جایی به جایی،
و معنای دوم چیزی که شیء دیگر را میپوشاند.
جلباب از معنای دوم مشتق شده است. واژه جلباب (با کسر جیم) در اصل مصدر فعل رباعی «جلبب» است که از مصدر اسم ذات اراده شده، نام پوشش ویژهای قرار گرفته است. تعبیر از اسم ذات به وسیله مصدر، باعث شده است که مبالغه در پوشاندن را بفهماند، به گونهای که دلالت بر معنای پوشش بزرگ و کامل کند.
یکی از واژههای قرآنی که اختلاف در تفسیر معنای آن وجود دارد، واژه جلباب است. چه بسا خاستگاه اختلاف، اختلاف آداب و رسوم و نوع پوششها براساس زمانها و مکانهای مختلف باشد.
گفته شد که جلباب نام پوشش ویژهای است؛ این پوشش چیست و ویژگیهای آن چه میباشد؟ یکی از واژههای قرآنی که اختلاف در تفسیر معنای آن وجود دارد، واژه جلباب است. چه بسا خاستگاه اختلاف، اختلاف آداب و رسوم و نوع پوششها براساس زمانها و مکانهای مختلف باشد. مهم این است که بررسی شود جلباب هنگام نزول آیه به چه معنا و مفهومی بوده است. به رغم وجود اختلاف در تفسیر معنای جلباب حتی کسانی که تصریح کردهاند در معنای آن اختلاف است نیز قبول دارند که در اصل لغت به معنای پوشش گسترده و فراگیر است که ظاهر و روی همه بدن را میپوشاند.
گرچه در اسمگذاری برای بیان پوشش گسترده از واژهها و تعبیرهای همانند و نزدیک به هم مثل ملائه، عبائه، رداء، ازار و کساء استفاده کردهاند ولی همه الفاظ مختلف بیانکننده معنای پوشش سرتاسری و کامل است که قسمتهای بیرونی و ظاهری بدن را میپوشاند و روی لباسهای دیگر پوشیده میشود.
در ادامه ملاحظه خواهید کرد که بسیاری از همین الفاظ و تعابیر در مورد نحوه پوشش زنان اهل بیت به کار رفته است.
در ایران و در زبان فارسی و فرهنگهای لغت عربی به فارسی، پوشش گسترده قرآنی (که برای حجاب و پوشش بانوان مسلمان در برخورد با نامحرم و در بیرون از منزل به کار میرود) با لفظ و اسم «چادر» شناخته میشود.
در دوره اسلامی چادر (Cador)یا چادَر (Cadar) (به عربی: Sader) به شکل تنپوشی رویی، بیآستین، گشاد و چیره بر بدن، توسط زنان در ایران با توجه به ضوابط پوشش اسلامی انتخاب گردید. در آیه ۵۹ سوره احزاب، حکم شرعی این است که زنان هنگام بیرون رفتن از خانه میباید تنپوشهای رویی را به دور خود بپیچند. جلباب، تنپوشی رویی بزرگ بوده که سر و بدن را میپوشانده، به نظر میرسد به معنای چادر امروزی باشد.
چادر (به عنوان یکی از کاملترین انواع تنپوشهای مورد قبول براساس معیارهای اسلامی) شکل یکسانی نداشته است. آثار ادبی این احتمال را میرساند که چادر در اصل روبنده یا تنپوشی بوده که کل بدن و صورت را در بر میگرفته است. چادر احتمالاً از پوشش مخصوص نماز که تنپوشی یکپارچه و کاملاً پوشاننده بوده، به جامه هم شکل زنان ایرانی در بیرون از خانه تبدیل شده است.
زنان طبقات متوسط سنتی تمایل به استفاده از دو چادر داشتند: یکی برای بیرون از منزل (که تیرهرنگ و اغلب از جنس کرپ چینی بوده) و دیگری که برای نماز خواندن، روشنتر بوده و داخل جانماز به صورت تاکرده قرار میگرفته، اکنون نیز چنین است.
برخی فرهنگنامههای ویژه لغات قرآن که جلباب را چادر معنا کردهاند:
۱ـ لسانالتنزیل،
۲ـ فرهنگنامه قرآنی،
۳ـ الدّرّ فی الترجمان،
۴ـ تفسیر مفردات قرآن نسخه کهن،
۵ـ نثر طوبی،
۶ـ قاموس قرآن،
۷ـ واژههای دخیل در قرآن مجید.
برخی تفسیرهای قرآن که جلباب را چادر معنا کردهاند:
۱ـ تفسیر نسفی،
۲ـ تفسیر شریف لاهیجی،
۳ـ تفسیر ابوالفتوح رازی،
۴ـ مخزنالعرفان،
۵ـ مواهب علّیه (تفسیر حسینی)،
۶ـ تفسیر سورآبادی،
۷ـ تفسیر شریف البلابل و القلاقل،
۸ـ تفسیر اثنیعشری،
۹ـ منهجالصادقین فی الزام المخالفین،
۱۰ـ اطیب البیان فی تفسیر القرآن.
برخی رسالههای علمی در باره حجاب که جلباب را چادر معنا کردهاند:
۱ـ سدول الجلباب فی وجوب الحجاب (۱۲۹۱ش) آیتاللّه سیدعبداللّه بلادی بوشهری.
۲ـ رساله شریفه لزوم حجاب (۱۲۹۳ش)، مؤلف: چند نفر از مسلمین مشروطهخواه.
۳ـ رساله ردّ کشف حجاب (۱۲۹۶ش) سیداسداللّه خرقانی.
۴ـ صواب الخطا فی اتقان الحجاب (۱۳۰۴) میرمحمد هاشم مرندی خویی.
۵ـ جوابیه مقاله ضالّه طالبین رفع حجاب (۱۳۰۶ش) زینببیگم شیرازی.
۶ـ وسیله العفاف یا طومار عفت (۱۳۰۶ش) شیخ یوسف نجفی گیلانی.
۷ـ سرادق دوشیزگان و سعادت ایرانیان در وجوب حجاب و لزوم نقاب (۱۳۰۷ش) سیدمحمدعلی مبارکهای.
۸ـ رساله حجابیه (۱۳۱۷ش) شیخ فیاضالدین زنجانی.
۹ـ رساله در اثبات وجوب حجاب (۱۳۲۴ش)، مباحثه مکتوب ابوالفضل حاذقی و سیدعلیاصغر لاری.
۱۰ـ حجاب و پردهداری (۱۳۲۴ش)، مباحثه مکتوب ابوالفضل حاذقی و سیدعلیاصغر لاری.
نویسندگان همه رسالههای ذکر شده در ذیل بحث از آیه ۵۹ سوره احزاب تصریح کردهاند که جلباب به معنای چادر است. به عنوان نمونه عبارت رساله حجاب و پردهداری را بیان میکنیم: «جلباب یعنی لباس سرتاسری؛ لباسی که تمام بدن را میپوشاند و به عبارت فارسی یعنی چادر.»
۲ـ اندازه جلباب
بسیاری از نگارندگان کتابهای لغت و تفسیر در اینکه جلباب به معنای پوشش فراگیر است اتفاق نظر دارند ولی در باره اندازه دقیق جلباب دیدگاههای متفاوتی دارند. از مجموع کلمات لغویان و مفسران در مورد اندازه جلباب پنج دیدگاه قابل اشاره است:
اوّل: جلباب پوششی فراگیر مثل چادر بوده که از بالای سر تا پا را میپوشانده است. این دیدگاه از کتابهای فراوانی استفاده میگردد.
دوم: جلباب پوششی بزرگتر از خمار و مقنعه بوده که کمتر از مقدار رداء یعنی تقریبا تا زانوها را میپوشانده است. این دیدگاه از برخی کتابهای لغت استفاده میشود. براساس این قول به نظر میرسد که جلباب روسریهای بزرگی بوده که تا روی زانوها را میپوشانده است.
سوم: جلباب همان خمار و مقنعه است، یعنی پوششی که فقط سر و سینهها را میپوشانده است.
بسیاری از نگارندگان کتابهای لغت و تفسیر در اینکه جلباب به معنای پوشش فراگیر است اتفاق نظر دارند ولی در باره اندازه دقیق جلباب دیدگاههای متفاوتی دارند.
چهارم: جلباب به معنای قمیص و پیراهن بلند و چیره بر انسان است که بدن را میپوشاند.
پنجم: جلباب به معنای مانتو است. این دیدگاه اخیرا مطرح شده است: «جلباب نیز که در قرآن آمده و بر آن در عرف عرب اطلاق جُبّه هم میشود در فارسی به معنای مانتو است.»
همانندی سه دیدگاه اوّل این است که جلباب سر را میپوشاند، با این تفاوت که در دیدگاه اوّل، سر و همه بدن پوشانده میشود.
در نگرش دوم، علاوه بر سر، مقدار زیادی از بدن تا روی زانوها پوشانده میشود.
براساس دیدگاه سوم، سر و اطراف گردن و سینهها فقط پوشانده میشود.
وجه اشتراک دو دیدگاه آخر این است که مربوط به پوشش بدن غیر از سر هستند. شواهد مختلفی وجود دارد که صحت دیدگاه اوّل و مخدوش بودن دیدگاههای دیگر را اثبات میکند که بعضی عبارتند از:
شاهد اوّل: در برخی گزارههای تاریخی تعابیری آمده است که اثبات میکند دیدگاه پنجم و چهارم (که جلباب را به معنای پیراهن بلند و مانتو دانستهاند) درست نیست، مثلاً از عایشه نقل شده است: «خمّرت وجهی بجلبابی؛ صورتم را به وسیله جلباب خود پوشاندم.» از این گفته به خوبی استفاده میشود که جلباب به معنای پیراهن بلند و یا مانتو نیست چون پوشاندن صورت به وسیله پیراهن و مانتو انجام نمیشود. همچنین آمده است: «سدلتْ أحدانا جلبابها مِن رأسها علی وجهها؛ یکی از ما جلباب خود را از روی سرش به صورتش افکند.» از این تعبیر نیز معلوم میشود که جلباب به معنای پیراهن بلند و مانتو نبوده بلکه پوششی بوده که روی سر قرار میگرفته، از اینرو قرار دادن آن روی صورت ممکن بوده است؛ برخلاف پیراهن بلند و مانتو که پوشاندن صورت با آن انجام نمیشود.
گواه دوم: از آمدن لفظ «علی» که دلالت بر استعلاء و احاطه میکند در آیه جلباب و همچنین برخی شعرها مثل شعر دختر عمرو ذیالکلب استفاده میشود که جلباب پوششی بوده محیط بر همه بدن به گونهای که سر را نیز میپوشانده است.
شاهد سوم: در باره پوشش حضرت فاطمه زهرا(س) هنگام خروج از منزل و رفتن به مسجد برای دفاع از فدک نقل شده است:
«لاثتْ خمارَها علی رأسها و اشتملتْ بجلبابها؛ مقنعهاش را محکم بر سر بست و جلباب که تمام بدنش را میپوشاند بر تن کرد.»
برداشتها
از نحوه پوشش حضرت چند نکته استفاده میشود:
اوّل: پوشش حضرت فاطمه(س) در بیرون منزل همان دو پوشش قرآنی مستقل از یکدیگر به نام «خمار» و «جلباب» بوده است. بر این اساس نظر طرفداران دیدگاه سوم که جلباب را به خمار (مقنعه) معنی کردهاند، ردّ میگردد.
دوم: از عبارت «اشتملت بجلبابها» استفاده میشود جلباب پوششی سرتاسری مثل چادر بوده که تمام بدن حضرت را فرا میگرفته است، بنا بر این نظر طرفداران دیدگاه دوم که معتقد بودند جلباب تقریبا تا زانوها را میپوشاند نیز پذیرفته نمیشود.
شاهد چهارم: زمخشری در تفسیر «کشاف» و آلوسی در تفسیر «روحالمعانی» از ابنعباس صحابی پیامبر اکرم(ص) و شاگرد امام علی(ع) در تفسیر قرآن نقل کردهاند: «جلباب پوششی است که از بالا تا پایین بدن را میپوشاند.» که با این شاهد، بطلان دیدگاه دوم اثبات میگردد.
گواه پنجم: احادیثی همچون حدیث نبوی: «لغیر ذیمحرم أربعه أثواب: درع، خمار و جلباب و ازار؛ حجاب زن در برخورد با نامحرم چهار پوشش است: پیراهن، مقنعه، چادر و شلوار». در این حدیث از جلباب و خمار به عنوان دو پوشش مستقل و در عرض هم نام برده شده است، که بطلان دیدگاه دوم استفاده میشود. همچنین در برخی کتابهای لغت مثل «مصباحالمنیر» فیومی آمده است: «الجلباب ثوب أوسع مِن الْخمار؛ جلباب لباس گستردهتر از خمار است» که ناهمگونی و مستقل بودن جلباب و خمار استفاده میشود.
نتیجه اینکه، با شواهد و قراین ذکر شده اثبات میگردد که از بین دیدگاههای پنجگانه، دیدگاه اوّل صحیح است.
۳ـ کارکرد جلباب
برای فهمیدن کارکرد جلباب و چگونگی پوشش آن لازم است به این پرسش پاسخ داده شود که معنای «یدنین» در آیه جلباب چیست؟
«یدنین» از ریشه لغوی «دنو» و مصدر اِدناء؛ به معنای نزدیک کردن در مقابل دور کردن است.
دور نمودن هر چیز، مناسب با آن است، مثلاً دور کردن دشمن یعنی فاصله انداختن بین دشمن و خود؛ دور کردن اخلاق زشت یعنی آراسته شدن به صفات نیک و نابود کردن اخلاق ناشایست؛ دور کردن لباس یعنی کَندن و بیرون آوردن آن؛ در مقابل نزدیک کردن لباس یعنی پوشیدن آن. اما چرا قرآن از «دنو» و معنای نزدیک کردن استفاده کرده، ریشههای لغوی مثل ستر به معنای پوشاندن و پوشیدن را به کار نبرده است؟
کلمه چادر واژهای است پهلوی که به دو صورت «چادُر و چادَر» به کار رفته است. در کتابهای لغت به خاستگاه فارسی و ایرانی بودن این واژه اشاره شده است.
جلباب پوششی فراگیر مثل چادر بوده که از بالای سر تا پا را میپوشانده است. این دیدگاه از کتابهای فراوانی استفاده میگردد.
پاسخ: به قرینه تقابل معنوی بین معنای نزدیک و دور کردن به نظر میرسد علت این باشد که دور کردن و کَندن لباس، همراه و ملازم با نوعی تنفّر و انزجار است، مثل وقتی که انسان هنگام خستگی، انزجارآمیز لباسش را دور میافکند. در مقابل، نزدیک کردن لباس به بدن، همراه و ملازم با قرابت و ارتباط معنوی میباشد.
قرآن مجید با استفاده از تعبیر «دنو» و نزدیکی در آیه جلباب به بانوان دستور داده است که جلباب را با علاقه بپوشند، تا با نوعی محافظت و دقت همراه باشد، نه مانند کسی که به صورت اجبار، لباسی را به تن میکند.
با این همه برخی تفسیرها از جمله تفسیر معتبر المیزان علامه طباطبایی، ادناء در آیه را به ستر و پوشاندن معنا کردهاند.
استاد مطهری نیز تصریح کرده است که مقصود از نزدیک ساختن جلباب، پوشاندن با آن میباشد، یعنی زنان وقتی میخواهند از خانه بیرون بروند، روسری بزرگ خود را بردارند؛ البته معنی لغوی «ادناء» و نزدیک ساختن چیزی، پوشانیدن با آن نیست بلکه از مورد چنین استفاده میشود.
وقتی به زن بگویند جامهات را به خود نزدیک کن، مقصود این است که آن را رها نکن. آن را جمع و جور کن و خود را با آن بپوشان.
استفاده زنان از پوششهای بزرگ که بر سر میافکندهاند دو نوع بوده است:
یک نوع جنبه تشریفاتی و اسمی داشته است، همچنان که در عصر حاضر چادر داشتن بعضی بانوان صرفا جنبه تشریفاتی دارد و با چادر بدن خود را نمیپوشانند بلکه آن را رها میکنند. وضع چادر سرکردنشان نشان میدهد که اهل پرهیز از معاشرت با مردان بیگانه نیستند و از اینکه مورد بهرهبرداری چشمها قرار بگیرند ابا و امتناعی ندارند.
نوع دیگر بر عکس بوده، زن چنان با مراقبت جامههای خویش را به خود میگیرد و آن را رها نمیکند که نشان میدهد اهل عفاف و حجاب است، که ناپاکدلان را نومید میسازد. تعلیل دنباله آیه جلباب «ذلِکَ أدْنی أنْ یُعْرَفْنَ فَلا یُؤْذَیْنَ» مؤید نوع دوم است.
حال که آشکار گشت «یدنین» و «ادناء» در آیه به معنای پوشاندن است، در مورد کیفیت پوشش بدن با جلباب، برخی از تفاسیر از ابنسیرین نقل کردهاند: مراد قرار دادن جلباب و رداء بالای ابرو و گرد کردن و قرار دادن گوشههای جمع شده آن بالای بینی است.
کیفیت پوشش بیان شده برای جلباب همان کاری است که امروزه بسیاری از دختران و زنان مؤمن و مسلمان چادرپوش (که حساسیت بیشتری نسبت به رعایت حجاب دارند) انجام میدهند.
۴ـ رنگ جلباب
شواهد و قراین متعدد لغوی و تاریخی اثبات میکند رنگ جلباب مشکی بوده است. در بحث معنای جلباب بیان شد که در اصل ریشه لغوی به معنای سوق دادن و پوشاندن است. معجم الوسیط نقل کرده است: «الجلب من کل شیء غطائه و من اللیل ظلامه؛ جلب از هر چیزی به معنای پوشش و پرده آن است و مراد از جلب لیل نیز پرده سیاه و تاریک شب است.»
ابنمنظور در لسان العرب گفته است: «جلابیب اللیل: استاره المظلمه؛ مراد از جلبابهای شب، پردههای تاریک شب است.» بعضی دیگر از نویسندگان کتابهای لغت مثل فیروزآبادی، شرتونی و صفیپور ذکر کردهاند که جلب به معنای سواد و سیاهی است. برخی کتابهای لغوی معتبر و اصیل مانند «تهذیب اللغه» و «لسان العرب» این مصراع از شعر عربی را آورده: «و جلب اللیل یطرده النهار؛ روز پرده سیاه شب را از بین میبرد.» سپس تصریح کردهاند: «اراد بجلب اللیل: سواده؛ شاعر از «جلب لیل» تاریکی و سیاهی شب را قصد کرده است.»
[به نظر میرسد در استدلال یاد شده خلط واضحی صورت گرفته است. در تمام موارد یاد شده وصف رنگ از کاربرد کلمه «لیل» در کنار «جلب» فهمیده میشود نه اینکه در اصل مفهوم «جلب» رنگ سیاه نیز لحاظ شده باشد. ـ سردبیر]
علاوه بر قراین و شواهد فوق در برخی از کتابهایی که در باره انواع لباسهای اسلامی نوشته شده، جلباب به پوشش گسترده مشکی (که بانوان روی لباسهای دیگر میپوشند) معنا شده است. بنابراین جلباب از ریشه لغوی «جلب» است که در آن رنگ سیاه نیز لحاظ شده است.
علاوه بر شواهد ذکر شده، قراین تاریخی نیز اثبات میکند که رنگ جلباب قرآنی مشکی بوده، با این توضیح که قرآن به زبان عربی مبین نازل شده است تا برای همه خصوصا مردم عرب عصر نزول قابل فهم باشد. بنابراین باید بررسی کرد زنان مؤمن عصر نزول و مخاطب آیه، از واژه جلباب چه برداشتی داشتهاند و تبادر ذهنی آنها از این واژه چه بوده است؟ یعنی چه معنا و مفهومی از جلباب به ذهن آنها سبقت و پیشی گرفته است؟ در «سنن ابیداود»
لغتنامه دهخدا پس از ذکر این تعابیر،
لفظ چادر را این گونه معنا میکند:
چادر پارچهای است که زنان برای پوشانیدن چهره، دستها و سایر اعضا و البسه
بر روی همه لباسها پوشند.
از امسلمه، همسر گرامی پیامبر اکرم(ص) قضیه تاریخی نقل شده که بیانگر تبادر ذهنی زنان عرب است و آن قضیه این میباشد: وقتی آیه جلباب «یُدْنینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلاَبیبِهِنَّ» نازل شد، زنهای انصار از خانههایشان خارج شدند در حالی که پوششهای مشکی داشتند. گویی کلاغ بالای سر آنها نشسته است.
در کتاب «عون المعبود شرح سنن ابیداود» در توضیح قضیه یاد شده نیز آمده است: پوششهایی که زنان انصار به عنوان جلابیب از آن استفاده کرده بودند، دارای رنگ مشکی بوده است، آنان به کلاغ که رنگ آن مشکی است تشبیه شدهاند. و به نظر میرسد این تشبیه به خاطر این است که اساسا در ریشه واژه غراب (کلاغ) معنای سواد و مشکی اخذ شده است.
تفاسیر مهمی مانند «المیزان»، «الدر المنثور» سیوطی، «روحالمعانی» آلوسی و بسیاری از تفسیرهای دیگر در ذیل آیه جلباب جریان تاریخی بالا را نقل کردهاند. سکوت پیامبر(ص) در باره رنگ مشکی پوشش زنان انصار، دلیل بر تقریر و تأیید حجاب با چادر مشکی است. علاوه بر قضیه ذکر شده، گزارشهای تاریخی زیر نیز ادامه حجاب و پوشش چادر مشکی در قرنهای پس از صدر اسلام در بین بانوان مسلمان را اثبات میکند:
«دزی» صاحب کتاب معتبر «فرهنگ البسه مسلمانان» (که تحقیقهای زیادی در زمینه نحوه پوشش مسلمانان انجام داده است) به نقل از «تورنر» در کتاب «یادداشتهای یک سیاحت در شرق» میگوید:
«زنان طبقه بالاتر چه مسلمان و چه مسیحی هنگام بیرون شدن از خانه، خود را در یک روپوش ابریشمی سیاه میپوشند.»
وی همچنین به نقل از «بوکینگهام» در کتاب «مسافرتهایی در بینالنهرین» مینویسد: «زنان دیار بکر گاهی چادر بزرگی از ابریشم مشکی همان طور که در میان زنان توانگر قاهره مرسوم است میپوشند.»
پس از بررسی مفهوم، اندازه، کارکرد و رنگ جلباب، اکنون مناسب است چادر را نیز از نظر مفهوم، اندازه، کارکرد و رنگ بررسی کنیم تا مقایسه آن دو با یکدیگر آسانتر شود.
مفهوم، اندازه، کارکرد و رنگ چادر
۱ـ مفهوم چادر
کلمه چادر واژهای است پهلوی که به دو صورت «چادُر و چادَر» به کار رفته است. در کتابهای لغت به خاستگاه فارسی و ایرانی بودن این واژه اشاره شده است. در مورد معنا و مفهوم چادر در فرهنگ لغت فارسی آمده است: چادر بالاپوشی که زنان روی سر اندازند و همه اندام آنان را میپوشاند. جامه رویین زنان، جامه بیآستین، و زبرین زنان که تمام سر، تن، پای و دست را از نظرها مستور دارد.
پارچهای است عریض و طویل که زنها آن را سر میکنند. ردای زنان، بالاپوش، پرده، حجاب. در مَثَل گویند: «خانه نشستن بیبی از بیچادری است.» برخی از الفاظ مترادف و متشابه با معنای چادر عبارتند از: ملحفه، ازار، رداء، طیلسان و ملائه.
لغتنامه دهخدا پس از ذکر این تعابیر، لفظ چادر را این گونه معنا میکند: چادر پارچهای است که زنان برای پوشانیدن چهره، دستها و سایر اعضا و البسه بر روی همه لباسها پوشند.
لغتنامه دهخدا در ذیل واژه جلباب آن را این گونه معنا کرده است: پارچهای که زنان برای پوشاندن چهره، دستها و سایر اعضا و البسه بر روی همه لباسها پوشند.
همان گونه که آشکار است این معنا برای واژه جلباب دقیقا همان معنایی است که برای واژه چادر نقل کرده است. بنابراین جلباب و چادر از نظر این کتاب لغت به یک معنا هستند.
به کارگیری کلمه چادر از نخستین دورههای شعر فارسی در آثار شاعران دیده میشود. ناصر خسرو عقل را همچون عروسی میداند که سخن، مانند چادر زیباییهای او را میپوشاند.
زیر سخن است عقل پنهان
عقل است عروس و قول چادر
علاوه بر این لغتنامه دهخدا اشعار زیادی را از شعرای دورههای مختلف ادبیات فارسی مثل رودکی، فردوسی، ناصر خسرو، اسدی، منوچهری، فخرالدین اسعد، ارزقی، خاقانی، مولوی، سعدی و … ذکر کرده که در آنها لفظ چادر به کار رفته است.
استعمال گسترده لفظ چادر در ادبیات فارسی دلالت روشنی بر اصالت این نوع پوشش در بین زنان ایرانی در دورههای مختلف تاریخ ایران دارد.
۲ـ اندازه چادر
گرچه چادر از نظر شکل و نوع پارچه و مدل دوخت در طول تاریخ و در جوامع مختلف، به تناسب وضع زمان و مکان دچار تغییر و دگرگونی شده، ولی از نظر مقدار و اندازه، چادر پوشش بزرگی بوده که سرتاسر بدن و لباسهای دیگر بانوان را از سر تا پا میپوشاند. احتمال دارد چادر در اصل «چهار دور» بوده است، چون چهار طرف چیزی را که روی آن قرار میگیرد میپوشاند. به نظر میرسد در اثر گذشت زمان برای آسانی در تلفظ، کلمه «چهار دور» به چادر تبدیل شده باشد.
۳ـ کارکرد چادر
چادر از نظر کارکرد به گونهای است که از بالای سر پوشیده میشود و اطراف آن جمع و جور شده، به گونهای کنترل میگردد تا پوشش بیشتر و بهتری نسبت به بدن داشته باشد.
بسیاری از بانوان مؤمن و متدین (که حساسیت بیشتری نسبت به رعایت حجاب و پوشش خود دارند) اطراف قسمتهای بالای چادر را جمع و جور کرده و با دست خویش کنترل میکنند، به گونهای که قسمت بیشتری از چهره و دستها و همه اندام آنان پوشیده گردد.
۴ـ رنگ چادر
گرچه چادر از نظر رنگ به تناسب و اقتضای وضع زمان و مکان و محیطهای گوناگون ممکن است دارای رنگهای متفاوت باشد ولی معمولاً رنگ چادر بانوان در برخی کشورهای عربی همچون عراق و عربستان (که از عبایه و چادر عربی استفاده میکنند) مشکی است. در کشور ایران نیز مخصوصا پس از پیروزی انقلاب اسلامی
و روی آوردن بانوان به حجاب اسلامی، زنان رنگهای تیره و مشکی را برای چادر انتخاب کردند. به دلیل ملازمت بیشتر چادر مشکی با وقار و متانت، رنگ چادر دختران و بانوان مؤمن و متدین در شهرهای مذهبی مثل قم، مشهد و همچنین در محیطهای مذهبی مثل حوزههای علمیه خواهران، مشکی است. این پدیده بیرونی مؤید آن است که بانوان مؤمن و مسلمان فرهیخته، خود نیز قبول دارند که رنگ مشکی چادر در تحقق حجاب اسلامی نسبت به دیگر رنگها مؤثر و کارآمد است.
مقایسه جلباب و چادر
۱ـ مفهوم
گذشت که از نظر مفهوم، جلباب و چادر در اینکه پوشش گسترده و بزرگی هستند (که از بالای سر و روی لباسهای دیگر پوشیده میشوند و معمولاً در بیرون منزل و در مقابل نامحرم از آن استفاده میگردد) مشترکاند.
۲ـ اندازه
بیان شد که براساس دیدگاه صحیح از نظر اندازه نیز جلباب و چادر یکسان و مشترک هستند. اندازه آن دو به گونهای است که از بالای سر تا پایین پا را میپوشانند.
۳ـ کارکرد
با توجه به معنای ذکر شده برای «یدنین» در آیه جلباب و همخوانی آن با استفاده صحیح از چادر، معلوم شد که جلباب و چادر از نظر کارکرد نیز یکسان و مشترک هستند، به گونهای که کارکرد آن دو، پوشش همه قسمتهای بدن در هنگام برخورد با نامحرم میباشد.
استعمال گسترده لفظ چادر در ادبیات فارسی دلالت روشنی بر اصالت این نوع پوشش
در بین زنان ایرانی در دورههای مختلف تاریخ ایران دارد.
۴ـ رنگ
گذشت که به دلیل شواهد لغوی متعدد و همچنین به دلیل گواه تاریخی (که مؤید و بیانگر تبادر ذهنی زنان عرب، در زمان نزول آیه جلباب میباشد) رنگ جلباب و چادر، مشکی بوده، اکنون نیز رنگ اکثر چادرهای بانوان مشکی است. بنابراین جلباب و چادری که بانوان در بیرون منزل استفاده میکنند از نظر رنگ نیز یکسان و مشترک هستند.
نتیجه اینکه، پس از مقایسه جلباب و چادر از نظر مفهوم، اندازه، کارکرد و رنگ آشکار گردید که جلباب و چادر از نظرهای ذکر شده، همخوانی و تشابه بسیار نزدیکی با یکدیگر دارند، به گونهای که میتوان ادعا کرد حجاب حداکثری (چادر مشکی) دارای منشأ و ریشه قرآنی است و در قرآن مجید از چادر مشکی با لفظ «جلباب» تعبیر شده است.
دلیل و حکمت استفاده از جلباب و چادر
در کتابهای تفسیر و کتابهای مربوط به حجاب در مورد فلسفه و حکمت پوشش جلباب و حجاب حداکثری دو احتمال بیان شده است:
اوّل: پوشش جلباب و حجاب حداکثری برای تمایز و جدایی زنان آزاد از زنان کنیز و برده بوده است. این احتمال در برخی شأن نزولهایی که در ذیل آیه بیان شده این گونه آمده است:
گاهی اوقات جوانان مزاحم و فاسد متعرض زنان آزاد نیز میشدند، سپس مدعی میشدند که نفهمیدیم آزادزن است و پنداشتیم کنیز است، از اینرو به زنان آزاد دستور داده شد که بدون جلباب و بدون حجاب کامل از خانه خارج نشوند تا از کنیزان تشخیص داده شوند و مورد مزاحمت و اذیت قرار نگیرند.
این احتمال اشکال دارد زیرا میفهماند که مزاحمت نسبت به کنیزان مانعی ندارد و منافقان آن را به عنوان عذری مقبول برای خود بیان میکردند، در حالی که چنین نیست زیرا اگر چه پوشاندن موی سر بر کنیزان واجب نبوده (شاید دلیل آن بوده که وضع ظاهری کنیز معمولاً جالب و تحریکآمیز نیست و مورد رغبت کسی واقع نمیشود) ولی مزاحمت حتی در مورد کنیزان گناه است و منافقان نمیتوانستهاند کنیز بودن را عذر بدانند.
یکی از قراین و شواهدی که نادرستی احتمال اوّل را اثبات میکند این است که تعبیر فراگیر «نساء المؤمنین» در آیه جلباب هم شامل زنان مؤمن آزاد و هم شامل زنان مؤمن کنیز میشود. بنابراین خارج کردن کنیزان از عموم آیه نیازمند دلیل واضح و روشنی است، که چنین دلیلی وجود ندارد.
شواهد و قراین متعدد لغوی و تاریخی اثبات میکند رنگ جلباب مشکی بوده است.
احتمال دوم: دستور پوشش جلباب و حجاب حداکثری چادر مشکی برای تمایز و شناخته شدن زنان عفیف از غیر عفیف است، چون زن مسلمان باید چنان میان مردم رفت و آمد کند که نشانههای عفاف، وقار و پاکی او هویدا باشد و به عفت شناخته شود چون در این وقت است بیماردلانی که دنبال شکار میگردند از آنان نومید میگردند و فکر بهرهکشی از آنها در خیالشان خطور نمیکند. معمولاً جوانان ولگرد متعرض زنان جلف و سبک و عریان میگردند. وقتی به آنها اعتراض میشود که چرا مزاحم میشوی؟ میگویند اگر دلش این چیزها را نخواهد با این وضع بیرون نمیآید.
با استفاده از آخر آیه جلباب «ذلِکَ أدْنی أنْ یُعْرَفْنَ فَلا یُؤْذَیْنَ» پوشیدن جلباب «چادر» نزدیکتر است که به عفت شناخته شوند و مورد اذیت و آزار قرار نگیرند میتوان گفت که یکی از فلسفهها یا حکمتهای حجاب حداکثری چادر این است که چون چنین پوشش حداکثری، نشانه صلاح و پاکدامنی باطنی است، بازدارنده مهمی در مقابل آزار مزاحمان و در نتیجه باعث صیانت و حفظ زنان میگردد.
مطلب ذکر شده با مبحث روانشناسان در مورد کنترل محرکی Cantrol) (Stmulus و دادن سرنخ (Prompting)برای رفتار با دیگران همخوانی دارد، چون پوششِ بیشتر به اصطلاح روانشناسان رفتارگرا، محرک افتراقی (Discriminative Stimulus) بر تمایلات درونی ایشان میشود که بیانگر عفاف و صلاح و رستگاری درونی است. البته نکته فوق لزوما به این معنا نیست: آنان که حجاب را دقیقا رعایت نمیکنند عفاف و صلاح درونی را ندارند، بلکه منظور این است: آنان که از چنین تفکیکی استفاده نمیکنند رفتارشان میتواند کجفهمی باشد، یعنی بدحجابی آنها به منزله چراغ سبزی باشد تا توسط افراد مزاحم مورد اذیت قرار گیرند. حداقل یکی از فلسفههای حجاب حداکثری چادر در اسلام، راندن افراد لاابالی و مزاحم است، تا فکر متلکگویی و چشمچرانی و اذیت کردن زنان را در خیال خود نپرورانند.
آنچه در ابتدای این فصل از علی ابنابراهیم در مورد سبب نزول آیه جلباب نقل شد، مؤید مطلب بالا است. علامه طباطبایی(ره) پس از ذکر دو احتمال یاد شده احتمال دوم را پذیرفتهاند.
وقتی آیه جلباب نازل شد، زنهای انصار از خانههایشان خارج شدند در حالی که پوششهای مشکی داشتند. گویی کلاغ بالای سر آنها نشسته است.
چادر مشکی حجاب همشکل بانوان مسلمان
از آنجا که معمولاً از نوع لباس میتوان پایگاه اجتماعی و خودآگاهی افراد، نیز ارزیابی آنها از خود را حدس زد، در مدارس سعی میشود کودکان از لباس و روپوش همشکل استفاده کنند تا به این ترتیب فردیتزدایی شود و احساس فردیت (Individualise) در آنان کم گردد. یونیفرمها مثل لباس خلبانان، غوّاصان، آتشنشانها و رانندگان علاوه بر اینکه افراد را در برابر صدمات و آسیبها حفظ میکند، عامل شناسایی است، زیرا هویت افراد را فاش میسازد.
در اسلام در موسم حج، افراد از لباس همشکل احرام استفاده میکنند که نشانه ترک دلبستگیهای دنیوی و کنار گذاشتن لباسهای رنگارنگ است.
بر اساس آیه جلباب میتوان گفت که چادر مشکی پوشش متحدالشکل زن مسلمان در برخورد با نامحرم و در بیرون از منزل است، تا نشانهای باشد برای شناخته شدن زن مؤمن و مسلمان به پارسایی، عفت و پاکی. در واقع همان گونه که لباس متحدالشکل و یونیفرم در دیگر اصناف و اقشار، ماهیت افراد را مشخص میکند، جلباب و چادر مشکی معرّف شخصیت روحی و معنوی و پاکدامنی بانوان مسلمان به عنوان قشر بزرگ جامعه است. همین نکته مهم به شکل ظریفی در آیه جلباب آمده است:
«ای پیامبر! به همسران و دخترانت و زنان مؤمنان بگو (هنگام خروج از منزل) چادرهای مشکی خود را بپوشند. این کار برای اینکه (به تقوا و عفت) شناخته شوند و مورد اذیت و آزار (هوسرانان) قرار نگیرند بهتر است.»
بخش دوم مقاله را در شماره بعد خواهیم آورد.
سکوت پیامبر(ص) در باره رنگ مشکی پوشش زنان انصار، دلیل بر تقریر و تأیید حجاب با چادر مشکی است. علاوه بر قضیه ذکر شده، گزارشهای تاریخی زیر نیز ادامه حجاب و پوشش چادر مشکی در قرنهای پس از صدر اسلام در بین بانوان مسلمان را اثبات میکند.
پینوشتها:
احتمال دارد چادر در اصل «چهار دور» بوده است، چون چهار طرف چیزی را که روی آن قرار میگیرد میپوشاند.
بر اساس آیه جلباب میتوان گفت که چادر مشکی پوشش متحدالشکل زن مسلمان در برخورد با نامحرم و در بیرون از منزل است، تا نشانهای باشد برای شناخته شدن زن مؤمن و مسلمان به پارسایی، عفت و پاکی.
پیام زن -> آذر ۱۳۸۵، شماره ۱۷۷