من یکى از کشورهاى غربى بودم، یک همه پرسى کردند، به نظرم اتریش بود. حالا اگر بتوانم روزنامهاش را بیاورم و در تلویزیون نشان بدهم، بد نیست. هشتاد و پنج درصد از خانوادهها گفتند مهمترین مشکل شما چیست؟ گفته بودند که نظام خانواده پاره شده است.
یعنى مرد آزاد است، وقتى مىرود بیرون، زنش دیگر نمىداند که این با چه زنى و چه رابطهاى برقرار مىکند و شب با چه حال و هوایى در خانه مىآید. زن هم که مىرود بیرون، مردش نمىداند که این خانمش با چه کسانى نشست و برخاست مىکند و با چه حال و هوایى به خانه برمىگردد، نظام خانواده گسسته شده است. هشتاد و پنج درصد مشکلشان این بود. مشکل انرژى هستهاى و نمىدانم مترو و اتوبان و بلوار و فرودگاه و آب و گاز و برق و … مشکلشان این بود که مىگفت همه چیزمان درست است، نظام خانواده پوکید. اگر آزادى باشد، این طور مىشود.
بعد هم فکر مىکنند که آزادى شیرین است. یک مثال بزنم، افطار خوشمزهتر است یا ناهار؟ با هم بگویید. افطار! چرا افطار خوشمزهتر است؟ چون آدم یک مدتى خودش را نگه داشته است، بعد غذا پهلویش لذیذ است. شهوت هم همینطور است. اگر انسان به شهوتهاى حرام رسید، خودش را نگه داشت، شهوت حلال برایش لذیذ است. اما اگر آدم راه مىرود، همین طور هر چه رسید خورد، این دیگر وقتى سفرهى خودش پهن مىشود، چون از بس ولخورى کرده است، دیگر اشتهاى لازم را ندارد.
برنامه درسهایى از قرآن سال ۸۹، غریزهىجنسىتربیت، ص: ۲
چون با صد نفر دست داده است، به صد نفر تنه زده است، با صد نفر شوخى کرده است، با صد نفر برخورد کرده است، این دیگر همسر خودش پهلویش مزه ندارد. به همان دلیلى که افطار خوشمزهتر است، چون خودش را نگه داشته است، لذت جنسى هم خوشمزهتر است به شرطى که آدم خودش را از حرام نگه دارد. هر چه براى افطار مىگویید، براى آن هم بگویید. چون هر دو احساس است. آدم احساس غذا دارد … نباید آزاد گذاشت. هر وقت هر چه دیدیم بخوریم. آزادى مطلق!
یا سرکوب مطلق! رهبانیت! یک وقتى مسیحیت گفته بود که حتى شرط کشیش شدن، این بود که کسى ازدواج نکرده باشد، ولى بالاخره حرفهایى درآمد و آمارهایى … دیگر حالا خیلى از حرفها را نمىشود در تلویزیون زد. اسلام مىگوید نه غریزه را سرکوب کن و نه آزادش بگذار! مثل کپسول گاز، کپسول گاز اینجا هست، اگر این از شلنگى که آوردیم، اگر بردیم چراغ گاز، اگر از مسیر خودش باشد، این هم حرارت است و هم غذا مىپزد، اما اگر شلنگ پاره شد، چیزى پخته نمىشود، نه نور دارد، نه روشنى و نه غذایى پخت مىشود فقط انفجار است. از طریق اجاق … فقط از طریق! حالا.
۲- کنترل غریزه از درون و بیرون
از درون و از بیرون چگونه کنترل کنیم؟ از بیرون «هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حافِظُونَ» (مؤمنون/ ۵) باید انسان خودش را حفظ کند. «تَمْشى عَلَى اسْتِحْیاءٍ» (قصص/ ۲۵) دخترها در خیابان با حیاء راه بروند. از بیرون هم ازدواج! انسان یک ورودىهایى دارد، مثل کامپیوتر یک چیزهایى واردش مىشود، یک پردازشى دارد، یک خروجى دارد، ورودىهاى انسان را اسلام گفته است، مواظب باشید. همه چیز را نگاه نکن. نگاهت افتاد چشمت را پایین بیانداز، رویت را این طرف کن، شما مىخواهى هر کسى را که دلت مىخواهد نگاهش کنى، هر چه را هم که مىخواهى بگویى … دست نگذار، مىخواهى با او دست بدهى، مراوده! تلفنش را مىگیرى، با هم رابطه برقرار کنید. هر سخنى را به هم مىگویید، هر حرفى را مىزنید، هر غذایى را هم مىخورید. خوب این هر کس را دیدیم، هر چه خواستیم بگوییم، هر عکسى، هر فیلمى، هرچیزى خواستیم با هم رد و بدل کنیم، این رها کردن غریزه است.
ممکن است یک عشقى باشد، منتها این عشقها بعداً به طلاق کشیده مىشود. گاهى هم بچهها براى اینکه کلاه سر دیگران بگذارند، مىگوید اگر انسان چهار رفیق دوست پسر، دوست دختر نداشته باشد، زندگى را تمرین نمىکند. ما براى اینکه تمرین کنیم، براى آینده خوب … تمام اینهایى که رابطه دارند، تحقیقاتى که اخیراً کردهاند، به اینجا رسیده است، این دختر و پسرهایى که با هم رابطه دارند، ده درصدشان ازدواج مىکنند، نود درصد ازدواج نمىکنند. همین طور کنار کوچه دوست دارند، یک چیزى بگویند و بخندند و بروند. مثل حلواى نذرى یک انگشتى مىزند، رد مىشود و مىرود. ده درصدشان ازدواج مىکنند. در آن ده درصد که ازدواج مىکنند، نود درصد طلاق مىدهند. چه گفتم؟ رفاقتهایى که به خیال اینکه حالا مقدمهى ازدواج باشد، دخترها خیلى کلاه سرشان مىرود. خیلى دخترها کلاه سرشان مىرود. دخترها واقعاً مظلوم هستند. اصلًا در طول تاریخ دخترها مظلوم بودهاند. در طول تاریخ دخترها مظلوم بودهاند. گول مىخورند، به هواى اینکه ما با تو ازدواج مىکنیم، این مقدمات زندگى شیرین آینده است، بابام یک کارخانه دارد فردا قیمتش چند میلیارد مىشود، نمىدانم بعداً چه مىشود، بعداً چه مىشود، یک کیلومتر … صد تا حرف مىزند معلوم نیست چند تا از آن دروغ و چند تا از آن راست است.
۳- خطرات و آسیبهاى دوستىهاى نامشروع
برنامه درسهایى از قرآن سال ۸۹، غریزهىجنسىتربیت، ص: ۳
اینهایى که مىگویند این رابطهها براى ازدواج آدم را پخته مىکند، نه خیر! پخته نمىکند. چون دختر و پسرى که با افراد مختلف رابطه دارند، چون آدمهاى زیاد دیدهاند، خیلى با ازدواج موفق نیستند. چون تا قهر کرد، مىگوید دلیلى ندارد من با تو زندگى کنم. من قبل از تو … چه بگوید چه نگوید! چون این قبل از ازدواج با ایشان با کسانى دیگرى هم بوده است. تا چیز شد برمىگردد. مثل آدمى که بیاید در خانه، تا دید غذا بد است، اگر دور تا دور خانهاش دیزى و کبابى و سیراب شیردانى و جگرکى و ساندویچى و همبرگر و نمىدانم پیتزا و … اگر در تمام دور تا دور خانهاش چیزى باشد، مىگوید اصلًا دلیلى ندارد من بیایم در خانه، مىروم و بیرون غذا مىخورم. اما اگر بفهمد همهى خانهها، همهى دکانها بسته است، خانمش بگوید: بنشین تا غذا حاضر شود، مادرش بگوید: بنشین. مىگوید: چشم! چون همهى دکانها بسته است. اگر راهها بسته بود، در خانه صبر مىکند، اما اگر راه باز بود، با مختصر بهانه خانه را رها مىکند و در خانه را بر هم مىزند و پیتزایى و ساندویچى مىرود. آدمهایى که رابطهى دختر و پسر دارند، با زندگى همسر صابر نیستند. چون با چند نفر دیگر هم بوده است، دلیلى ندارد که من با تو باشم، مىروم جاى دیگر! اتفاقاً دوست پسر و دوست دختر، تمرین فرار از خانه است. چون وقتى آدم با بیست نفر، سى نفر، کمتر، بیشتر، دو نفر، یک نفر رابطه داشت، چون مزههاى آنها را هم چشیده است، دلیلى نیست که با تو باشم. ول مىکند و مىرود. ول مىکند و مىرود. این فاجعه است.
تربیت اسلامى چه مىگوید؟ براى ورودىها! از کجا وارد مىشود؟ از چشم! مىگوید: نبین! دست، گفتگو، غذا … مىگوید: خودت را آزاد نگذار، یک خورده خودت را کنترل کن. بعد هم مىگوید در پردازش، تخیلات، جوان نشسته است، دختر و پسر مىروند در فکر، بلند شو و بدو!
رحمت خدا بر شهید امیر بابایى، مىگوید دانشجوى خلبانى در آمریکا بودم، دیدم تخلیات در مغزم آمد، بلند شدم و دویدم. مدیر و رئیس دانشگاه گفت: چرا این وقت شب مىدوى؟ گفت: فشار غریزهى جنسى است. مىدوم که با دویدن تخلیه شوم و حواسم به جاى دیگرى برود. تخیلات، تفکرات، احساسات …
ازدواج! پس آزادى درست نیست. سرکوب هم درست نیست که گاهى مسیحىها مىگویند. اسلام مىگوید: ازدواج! ازدواج برکاتى دارد: ۱- حفظ دین. اگر در سن سى ساله آدم داماد شود، یا عروس بشود، بیست و پنج سالگى، سى سالگى، عروس بشوند و داماد بشوند. نصف دینشان حفظ شده است. اما اگر دختر چهارده سالگى عروس شد، پانزده شانزده سالگى عروس شد، هفده، هجده سالگى زود عروس شد، پسر هم بیست سالگى و قبل از بیست سال داماد شد، دو سوم دینش را حفظ کرده است. یعنى اگر دین نود درجه باشد، سى سال به بعد چهل و پنج درجه، اما اگر زود عروس شد و زود داماد شد، از نود تا دو سوم یعنى شصت درجه دین خودش را حفظ کرده است. دو سوم دین نسل نو مربوط به ازدواج است.