ماه رجب، زندگی و تولـدی دوباره را بـه عاشقان نوید می دهد.
رجب فصل جدیدی در کتاب زندگی می گشاید که از عطر دل انگیز نیایش سرشار است،
ماه رجب، ماه انس با خدا
هوشیارتر و جدی تر از دنیا طلبان در پی بهره گیری از این فرصت ارزشمند هستند .
گر چه تمام ماه رجب، نزد خداوند و اولیاء الهی عزیز و ارجمند است اما برخى از اوقات آن،
فضیلت ویژه اى دارد مثلا اولین شب جمعه ماه رجب،
داراى امتیازى بزرگ است.
پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) مى فرماید:
از اولین شب جمعه ماه رجب غافل نشوید،
فرشتگان آن را «لیله الرغائب» مى نامند.
چرا که وقتى یک سوم از شب گذشت،
هیچ فرشته اى نیست مگر اینکه در کنار کعبه مشرفه آید آنگاه خداوند نظر مرحمت به آنان کند و فرماید:
فرشتگانم!
هر چه خواهید از من بخواهید.
فرشتگان گویند: بارالها حاجت و خواسته ما آن است که روزه داران ماه رجب را بیامرزى،
خداوند متعال فرماید: آمرزیدم.
اگر هیچ حادثه اى در ماه رجب رخ نمى داد،
باز هم رجب ارزش خاص و ویژگى استثنائى خود را داشت،
اما حوادثى در آن از جمله لیله الرغائب موجب شرافت و کرامت مضاعف این ماه شده است.
بازهم پنجره های ملکوت به بهانه ای دیگر گشوده شده
و چه عاشقانه می سراید منادی حق : این الرجیبیون !
چه خدای عاشقی که ناز بنده می کشد
مهربانی می کند
گناه می خرد و
بهشت می فروشد
قدر بدانیم و از این روزها
در جهت تذهیب نفس
و تقرب به خدا تلاش کنیم
باید دری برای مناجات وا شود
تا درد بی دوای گناهم دوا شود
باید کسی که نزد خدا دارد ابرو
وقت سحر به یاد دلم در دعا شود
این مژده به بندگان تائب آمد
خیزید که لیله الرغائب آمد
ای کاش ندا دهند فردا جمعه
ای منتظران امام غائب آمد
اللهم عجل لولیک الفرج
آیه الحق مرحوم حاج میرزا علی قاضی طباطبائی درباره ماههای رجب، شعبان و رمضان فرمود: هان ای برادران عزیز و گرامیم؛ آگاه باشید! متوجه و هشیار باشید که ما در قرقگاه زمانی (ماههای رجب، شعبان و رمضان) داخل شده ایم!
اصل این دستور را حضرت علّامه آیه الله سیّد محمّد حسین حسینی طهرانی أفاض الله علینا من برکات تربته، در سال آخر عمر شریف و با برکت خود در یکی از جلسات برای خواصّ أصحاب خودشان از روی نسخۀ خطّی آیه الحقّ مرحوم آیه الله حاج میزا علی قاضی طباطبائی که بنام «صَفَحاتٌ منْ تاریخ الأعلام» بقلم فرزند ایشان نوشته شده است، بیان فرموده، به عمل و مداومت آن تأکید نمودند و مخصوصاً به طلّابی که با حضرتش مأنوس بودند، أمر کردند آنرا در دفتر خود ثبت نمایند؛ و آن مطالب از این قرار است:
آگاه و متوجه باش! که ماههای حرام (رجب و شعبان و رمضان که در نزد أهل عرفان ماههای حرامند) از راه رسید؛ بیدار باش! تا اینکه برای مسافرت خویش توشه برداری و این فرصت را از دست مده و غنیمت بشمار!
شبهای آن را به بیداری و روزهای آن را به روزه گرفتن سپری نما، بشکرانۀ اینکه خداوند لطف خویش را عام و شامل همگان فرموده است!
و شب را جز به مقدار کمی استراحت و خواب سپری مکن؛ و نماز شب را بنحو تهجّد و بیدار و خواب بجای آور (یعنی چند رکعتی نماز بخوان و مقداری بخواب و سپس بیدار شو و به همین ترتیب عمل نمای، تا نافلۀ شب پایان پذیرد) و چه بسیارند عاشقانی که هرگز در شب نمی خوابند!
و کتاب حقّ را تلاوت نمای و آنرا با بهترین صوت و زیباترین نغمه و آرام آرام قرائت کن، چرا که ظلمتها و کدورتها را تبدیل به نور و روشنائی می نماید.
پس تو بهره مند نشدی، بلکه هیچکس از چیزی به مانند قرآن بهره نبرده است! و هر کس غیر از گفتۀ مرا بگوید سخت در اشتباه فرو رفته، مرتکب خطا گردیده و گمان او گمان باطلی خواهد بود!
و سلام بفرست بر أصل قرآن و فصل آن (که مقصود محمّد و آل محمّد صلوات الله علیهم أجمعین هستند) که آنان باقیماندگان آل الله می باشند و در برابر آنان عبد محض و تسلیم و بدون اراده باش!
هر کسی که در غیر حبّ آنها خود را در ذمّۀ خداوند رحمن درآورد و به اندازۀ ذرّه ای از محبّت غیر آنها در دل راه دهد، او محققاً گمراه شده و منکر نعمت ولایت آنان گردیده؛ و در این انکار خود نعمتهای پروردگارش را از دست داده است!
پس محبّت به آنها محبّت به خداوند است و در این صورت تو خود را در پناه حبّ خداوند درآور!
و دربارۀ قرآن کوتاهی مکن و آنرا از روی لهو و لعب قرائت منمای و در معانی آن دقّت کن تا بواسطۀ دقت در قرآن به بالاترین ذروه از قلل مجد و شرف نائل آئی!
و در هر حال بر تو باد که ذکر و یاد خدا؛ و مبادا کوتاهی کنی در قرائت قرآن و ذکر پروردگار و هیچگاه در این مورد عذر نیاور که: چگونه و چه مقدار به یاد او باشم. (یعنی اشتغال به امور دنیوی و تراکم شواغل و مشاغل تو باعث نشود که در این دو مهمّ سستی و تکاهل ورزی و آنرا بعنوان عذر برای خویش تلقّی نمائی!
این ماهها (رجب و شعبان و رمضان) قرقگاههای خداوند است، پس در این قرقگاه داخل شو، اما حرمت آنرا پاس بدار و آنها را معظّم داشته، ملتزم به رعایت آداب آن باش!
پس هر کسی که به خداوند معتصم شود (دست به دامان رحمت و جمال و جلال او دراز نماید و به ریسمان او چنگ بزند) خود را در صراط او می یابد و اگر گفتی «ربّی الله» ای گوینده! روی این کلام ایستادگی نمای و دست از آن برندار!
«قالَ عَزَّ منْ قائلٍ: «وَ مَنْ یعتصِم بِالله فقَدْ هُدی إلَی صِراطٍ مستقیمٍ[۱]».
وَ قالَ: «وَ اسْتقمْ کَمآ أمرْتَ [۲] »
وَ قالَ جلَّ جلالُهُ العَظیمُ: «إنَّ الذین قالوا رَبُّنا اللهُ ثمَّ استَقَموا تتَنَزَّلُ علیْهمُ الملئکَه [۳]».
«خداوند عزیز می فرماید: «و هر کسی که اعتصام به خدا پیدا کند براستی در صراط مستقیم و راه راست هدایت شده است».
و نیز فرموده است «به آنچه که مأموریت یافتی پایداری و استقامت نما!»
و نیز پروردگار که دارای جلال و مجد و عظمت است می فرماید: «براستی آن کسانیکه بدین معنی اقرار نمودند که: پروردگار ما «الله» است و پس از این اقرار و اعتراف، استقامت و پایداری را پیشۀ خود ساختند، ملائکۀ پروردگار بر آنها فرود می آیند……»»
«هان ای برادران عزیز و گرامیم که خدای شما را در طاعت خود موفّق بدارد آگاه باشید! متوجه و هشیار باشید که ما در قرقگاه داخل شده ایم و همانگونه که در زمینهای حرم باید از محرّمات اجتناب نمود و ارتکاب یک سلسله اعمالی که در غیر حرم، جرم نیست در آنجا جرم محسوب می شود، در این ماهها هم که قرقگاه زمانی محسوب می شود چنین است و باید با هشیاری و مواظبت در آن وارد شد، و به همان نحو که در قرقگاه مکانی که حرم است، انسان به کعبه نزدیک می شود، در این ماهها هم که قرقگاه زمانی است، انسان به مقام قرب خداوند می رسد. پس چقدر نعمتهای پروردگار بر ما بزرگ و تمام است؟! و او هرگونه نعمتی را بر ما تمام نموده است؟!.
پس حال که چنین است، قبل از هر چیز آنچه که بر ما واجب و لازم است، توبه ایست که دارای شرایط لازمه و نمازهای معلومه است (مقصود همان دستور توبه ایست که رسول خدا صلی الله علیهِ وَ اله و سلم در ماه ذوالقعده الحرام داده اند و در کتب ادعیه مثل «مفاتیح الجنان» آمده و چهار رکعت نماز دارد[۴].)
و پس از توبه، واجب ترین چیز بر ما پرهیز از گناهان صغیره و کبیره است تا جائیکه توان و قدرت و استطاعت داریم!.»
«پس (ای برادران عزیز) دستور توبه را در شب جمعۀ اول ماه (رجب) یا روز جمعه؛ و یا روز یکشنبۀ آن، انجام داده نماز توبه را بخوانید؛ سپس آنها را در روز یکشنبۀ دوّم همان ماه تکرار و اعاده نمائید.
سپس ملتزم شوید به مراقبه، چه مراقبۀ صغری (باز داشتن نفس از آنچه که خداوند بدان راضی نیست) و چه مراقبۀ کبری (نگاه داشتن دل از آنچه محبوب نمی پسندد).
و نیز خود را وادار به محاسبه (حساب کشیدن از نفس) و معاتبه (سرزنش نمودن در صورت لغزش) و معاقبه (تنبیه نمودن نفس در صورت ارتکاب خلاف) به آن چیزی که شایسته و سزاوار است نمائید.
پس براستی هر کسی که در صدد متذکر شدن به ذکر حقّ و در مقام خشیت از ذات اقدس حضرت حقّ متعال بوده «پس از این مرحله، با دلهای خود بخداوند رو آورده، بیماریهای گناهانتان را معالجه و مداوا نمائید و بوسیلۀ استغفار، بزرگی و سنگینی عیوب خود را کاهش دهید.
و بپرهیزید از اینکه حریم الهی را بشکنید و پرده های حجاب را بالا زده حرمت حرم را هتک نمائید!
زیرا براستی چنین شخصی در نظام تکوین بی آبرو و مهتوک است گرچه خداوند کریم از روی کرمش، بحسب ظاهر آبروی او را حفظ نماید؛ و همین جزای اوست و نیازی به مجازات پروردگار ندارد!.
و کجا امید نجات است برای دلی که شبهات وارد آن شده در او نفوذ نموده است؟! (یعنی یکی از واجبات و لوازم حتمیّۀ سلوک إلی الله، یقین داشتن به مبدأ و معاد و حقانیت طریق و شیخ و استاد است، و در صورت پیدایش کمترین شک و تردیدی سالک خودبخود از حرکت باز می ماند. بنابراین، محال است با وجود شک، سالک از مهلکه نجات پیدا نماید.) و چنین شخصی هرگز نمی تواند در راه متقین قدم بردارد؛ و هیچگاه قدرت ندارد به مقام محسنین راه یابد و با آنان از چشمۀ آب گوارا بنوشد.
و خداوند تنها محلّ اتّکای من و شما است و او بهترین یار و یاور می باشد.»
عرفان به عمل است نه به گفتن!
پی نوشت :
[۱] ـ ذیل آیۀ ۱۰۱ از سوره آل عمران: ۳٫
[۲] ـ قسمتی از آیۀ ۱۵ از سوره الشورَی: ۴۲٫
[۳] ـ صدر آیۀ ۳۰ از سورۀ فصّلت: ۴۱٫
[۴] ـ مرحوم محدّث قمی (ره) در فصل پنجم که در اعمال ماه ذی القعده است گوید:….. و کیفیت آنچنان است که در روز یکشنبه غسل کند و وضو بگیرد و چهار رکعت نماز گذارد: در هر رکعت حمد یک مرتبه و قل هوالله احد، سه مرتبه و معوذتین یک مرتبه، پس استغفار کند هفتاد مرتبه و ختم کند استغفار را به «لا حَوْل وَ لا قوَّهَ الا باللهِ العَلیِّ العَظیم» پس بگوید: «یا عَزیزُ یا غفار أغْفر ذُنوبی وَ ذنوبَ جَمیع المُؤْمنینَ وَ المُؤمناتِ فإنَّه لا یَغْفِر الذُّنوبَ إلا أنْتَ». فقیر گوید: ظاهر آنست که: و ذکور و دعای بعد را، بعد از نماز باید بجا آورد.
ماه رجب؛
ماه توحید و همنشینی با محبوب و موسم نجوا و سخن گفتن با حضرت دوست (جل ذکره) است. ماه رجب، رشته پیوند از پا فتادگان طریق دوست با اوست.
اهل مراقبه سالی را به انتظار فرا رسیدن آن، روز شماری میکنند تا شبهایش را با خداوند خود خلوت کنند و راز دل با او بگویند و چه زیباست حال وارستگانی که دل از تمام تعلقات و وابستگیها کندهاند و تمام همت خویش معطوف صاحب دل کردهاند و در این ماه ندا برداشتهاند:
فقد انقطعت الیک همتی و انصرفت نَحوکَ رغبتی فانت لاغَیرک مرادی و لک لا لسواک سهری و سُهادی.
توجهم از همه بریده و تنها به تو پیوسته است و میل و رغبتم فقط به سوی تو منصرف شده است، پس تویی مقصودم نه غیر تو و تنها برای توست شب بیداری و کم خوابیام.
زین چمن سایه آن سرو روان ما را بس
یار با ماست چه حاجت که زیادت طلبیم
دولت صحبت آن مونس جان ما را بس
نیست آرام جز از وصل تو در سر هوسی
این تجارت ز متاع دو جهان ما را بس
پس بیاییم و با مناجاتیان و دلدادگان حضرت دوست، در این ماه هم نوا شویم، باشد که ما را هم از لذتهای شبانه آنان نصیبی دهند و از شربت وصل جرعهای نوشانند؛ زیرا:
باید برون کشید از این ورطه رَخت خویش
سلامت میکنم با دست خالی
دلی آکنده از دریای جاری
سلامت میکنم با هر توانی
نگاهم کن خدا تا میتوانی
سلامت میکنم تا تو بدانی
که درگیر تو بودم هر زمانی
سلامت میکنم ذات معانی
تو از هر بیکرانی بیکرانی
سلامت میکنم ای آسمانی
که تنها عشق از خود می تراوی
سلامت میکنم تا زنده هستم
بباران آنچه را من لایق هستم
شرح دعای رحبیه
یا من ارجوه لکل خیر:
ای کسی که در هر امر خیری به تو امید دارم.
انسان موجودی است که با امید و انگیزه و هدف زنده است و انسان آگاه سعی می کند امور خود را به خدا متصل نماید. بالاخص آن که امور آدمی؛ خیرات و خوبی ها هم باشند. مانند این که اگر چیز خیری در دنیا نصیب ما می شود، آن را از خدا بدانیم و بگوییم (هذا من فضل ربی) و اگر مصیبت و گرفتاری هم پیش می آید، صبر و مقاومت داشته و از خدا طلب یاری و رفع مشکل نماییم
( بقره/ ۱۵۶)
اولئک لهم جنات عدن تجری من تحتهم الانهار …
(کهف / ۳۰- ۳۱)
در دعا آمده ( لکل خیر) و نگفته یک خیر یا دو خیرات بلکه تمام امور خیر، و این مطلب قابل تأملی است. در واقع دل سپرده کسی است که نگذارد نقطه اتصال به منبع فیض دچار انفصال شود.
به عبارت دیگر دل سپرده به درگاه ذات اقدس الهی همواره اینگونه بر لب دارد که:
“حیاتی و مماتی لله رب العالمین؛
تمامی زندگی و مرگ من برای خدای هر دو جهان است.”
خوشا به حال مؤمنی که زندگی اش (برای یافتن بعضی از صفات نیک) مانند زندگی (معنی دار) سگ باشد، چون در این حیوان ۱۰ خصلت نیکو وجود دارد:
۱- سگ در میان مردم قدر و قیمتی ندارد و این حال مسکینان است.
۲- سگ، مال و ثروت و ملکی ندارد، و این صفت مجردان است.
۳- سگ، خانه و لانه معینی ندارد و هر کجا که برود، رفته است و این حال متوکلان است.
۴- سگ اغلب اوقات گرسنه است و این عادت صالحان است.
۵- سگ اگر از صاحب خود تازیانه بخورد باز هم در خانه او را رها نمی کند و این عادت مریدان است.
۶- سگ، درشب تنها مدت کمی می خوابد و این حال دوستداران خداست.
۷- سگ، با آن که رانده می شود و ستم می کشد ولی وقتی او را صدا می زنند بدون دلگیری باز می گردد و این نشانه فروتنان است.
۸- سگ، از خوراکی که صاحبش به او می دهد، راضی است و این حال قانعان است.
۹- سگ بیشتر اوقات ساکت و خاموش است، و این علامت خائفان است.
۱۰- سگ، وقتی می میرد، از خود میراثی به جای نمی گذارد و این حال زاهدان است. (۱)
بنابراین، ما تلاش می کنیم، برنامه ریزی می کنیم، برای خود هدف و آینده ای را ترسیم می نماییم و سعی می کنیم از فرصت ها استفاده کنیم و در طریق خداوند قدم برداریم و… و در نهایت همه اینها را متصل می کنیم و به خداوند واگذار می کنیم
( مؤمن / ۴۴)
و دور کن از من بنا برخواسته و خواهشم جمیع شر و بدی دنیا و شر و بدی آخرت را، زیرا هر چقدر تو عطا کنی (از خزانه فضل و کرمت) کم نمی شود.
و بیفزا برای من از فضل و بخشش.
اگر دقت کنیم می بینیم سه کلمه امری آورده که جنبه خواهش و دعا دارد: ۱- اعطنی (عطا کن، ببخش)
۲- واصرف (دور کن، دفع کن)
۳- زدنی (زیاد کن، بیافزای)
در حقیقت به نوعی خاصیت جذب خوبی ها و دفع بدی ها هم در دعا مطرح شده است که خود جنبه تربیتی دارد. حال مثالی می زنیم: فرض کنید یک پدری می خواهد به یک مأموریت دور و طولانی برود.
هنگام خداحافظی با خانواده، فرزندش بهانه می گیرد. داد و فریاد و گریه می کند که باید مرا هم با خود ببری اما هرچه برایش توضیح می دهند که نمی شود، ابتدا قبول نمی کند ولی در نهایت می پذیرد که به شرط آوردن یک هدیه خوب و مناسب به همراه پدر نرود و در خانه بماند.اکنون پدر از فرزند سئوال می کند که دوست داری چه چیزی برایت بیاورم ؟
اگر او در جواب پدر بگوید مثلاً فلان لباس یا اسباب بازی را بیاور، خوب تکلیف پدر معلوم می شود ولی اگر بچه هوشیار و زرنگ باشد می گوید: پدر! هر چه خود دیدی برای من خوب و مناسب است همان را بیاور.
این پدر هنگام خرید برای فرزندش، جمله او را به یاد می آورد و خرید کردن برایش دشوار می شود. به عبارتی این یعنی همان نقش ” “زدنی” در دعا. اینجاست که پدر وسواس و توجه خاصی را مبذول می کند تا هدیه ای بخرد که مورد قبول فرزند قرار گیرد؛ پس سعی می کند که بهترین و مفیدترین ها را برای او بخرد.