خانه / پرونده ها / نظر شخصیت ها / رابطه ی حجاب در شکل چادر، با دین و تاریخ ملی

رابطه ی حجاب در شکل چادر، با دین و تاریخ ملی

بعضی در دینی و مذهبی بودن حجاب در شکل چادر شبهه نموده و این گونه ادعا کرده‎اند که «چادر به احتمال خیلی زیاد از زمان قاجاریه در ایران جا افتاده است و هیچ ارتباطی به دین و مذهب ندارد».
در شبهه ‎ی فوق دو ادعا مطرح شده است که به طور مستقل طرح و پاسخ داده می‎شود. ادعای اول: چادر، حجاب دینی و مذهبی نیست.
پاسخ: اولاً، دقت و پژوهش در آیه‌ی ۵۹ سوره‌ی احزاب، صحت ادعای مذکور را مورد تردید جدی قرار می‎دهد. خداوند در این آیه خطاب به پیامبرش فرموده است:
یا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لِأَزْواجِکَ وَ بَناتِکَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنِینَ یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلاَبِیبِهِنَّ ذلِکَ أَدْنى أَنْ یُعْرَفْنَ فَلا یُؤْذَیْنَ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِیماً؛
ای پیغمبر، به زنان و دختران خود و زنان مؤمنان بگو که خویشتن را با چادر خود فرو پوشند، که این کار برای این که آنها به عفت و حریت شناخته شوند تا از تعرض و جسارت هوس‎رانان آزار نکشند؛ بر آنان بسیار بهتر است و خدا در حق خلق آمرزنده و مهربان است.

«جلابیب» جمع «جلباب» است و جلباب در کتاب‌های لغت معتبر، مثل لسان العرب، صحاح اللغه و معجم الوسیط، به «ملحفه» معنا شده است و ملحفه پوششی گسترده است که زن خود را در آن می‎پیچد. قبل از بررسی معنا و مفهوم جلباب، باید دید چادر رایج در بین زنان مسلمان و ایرانی چه نوع پوششی است و عناصر و مؤلفه‎های اصلی تشکیل‎دهنده‌ی آن چیست؟ با اندک تأملی می‎توان گفت چادر دارای دو مؤلفه‌ی اصلی ذیل است:
۱٫ اندازه‌ی چادر: پوشش وسیع، که از بالای سر تا پایین پای زن را می‎پوشاند.
۲٫ کارکرد چادر: پوششی جلوباز که از بالای سر، روی لباس‎های دیگر پوشیده می‎شود و به نحو خاصی کنترل و جمع و جور می‎گردد.
حال باید بررسی نمود آیا جلباب قرآنی که در بعضی تفاسیر از آن به ملحفه تعبیر شده است دو عنصر ذکر شده برای چادرهای رایج فعلی را دارد یا نه؟ اگر دو عنصر یاد شده را بتوان برای جلباب اثبات نمود، می‎توان ادعا کرد که جلباب قرآنی همانند چادرهای رایج فعلی بوده است و گرنه نمی‎توان چنین ادعایی کرد؛ از این رو، به بررسی دو مؤلفه‎ی اندازه و کارکرد جلباب می‌پردازیم:

الف) اندازه‌ی جلباب:
تقریباً همه‌ی کتاب‌های لغت در این که جلباب پوششی وسیع است اتفاق نظر دارند، ولی دیدگاه‎های کتاب‌های لغت و تفسیر درباره‌ی اندازه‌ی دقیق جلباب متفاوت است.
از مجموع کلمات لغویین و مفسرین در مورد اندازه‌ی جلباب، سه دیدگاه قابل اشاره است:
دیدگاه اول: جلباب پوششی فراگیر بوده که از بالای سر تا پایین پا را می‎پوشانده است. این دیدگاه از کتاب‎های لغوی و تفسیری فراوان استفاده می‎گردد.
دیدگاه دوم: جلباب پوششی بزرگ‌تر از خمار (مقنعه) بوده که کم‌تر از مقدار ردا، یعنی تقریباً تا زانوها را می‎پوشانده است. این دیدگاه از بعضی از کتاب‎های لغت، مثل مصباح المنیر فیومی استفاده می‎شود.
دیدگاه سوم: جلباب همان خمار (مقنعه) است؛ پوششی که فقط سر و سینه‎ها را می‎پوشانده است. این دیدگاه از مفردات راغب اصفهانی به دست می‎آید.

ما معتقدیم شواهد مختلفی وجود دارد که صحت دیدگاه اول و مخدوش بودن دیدگاه دوم و سوم را ثابت می‎کند که بعضی از آنها عبارت‌اند از:
شاهد اول: درباره‌ی پوشش حضرت فاطمه‌ی زهرا(س) هنگام خروج از منزل و رفتن به مسجد برای دفاع از فدک این گونه نقل شده است:
لاثت خمارها علی رأسها و اشتملت بجلبابها.
یعنی فاطمه‌ی زهرا(س) خمار و مقنعه‌ی خویش را بر سر و جلباب، یعنی پوششی که شامل و در بر گیرنده‌ی تمام آن وجود مبارک بود بر تن کردند.
از نحوه‌ی پوشش حضرت در قضیه‌ی مذکور دو نکته استفاده می‎شود:
۱) پوشش حضرت در بیرون منزل، همان دو پوشش قرآنی مستقل از یکدیگر به نام «خمار» و «جلباب» بوده است؛ بر این اساس، نظر طرف‌داران دیدگاه سوم، مثل راغب اصفهانی در مفردات که جلباب را به خمار معنی کرده است، مخدوش می‎گردد.
۲) از عبارت «و اشتملت بجلبابها»، به روشنی استفاده می‎شود که جلباب، پوششی سرتاسری بوده که تمام آن وجود مبارک، از سر تا قدم‌ها را فرا می‎گرفته است؛ بنابراین، نظر طرف‌داران دیدگاه دوم؛ که قایل بودند جلباب تقریباً تا زانوها را می‎پوشانده است، مخدوش می‎گردد.
شاهد دوم: از کتاب‌های لغوی، مثل مصباح المنیر فیومی که گفته‎اند: «الجلباب ثوب اوسع من الخمار؛ جلباب پوششی گسترده‌تر‎ از خمار است»، تباین و مستقل بودن «خمار» و «جلباب» به خوبی استفاده می‎شود.
شاهد سوم: احادیثی هم‎چون حدیث نبوی(ص) «و لغیر ذی محرم اربعه اثواب: درع و خمار و جلباب و ازار»که از جلباب و خمار به عنوان دو پوشش مستقل نام برده است نیز، شاهد بطلان دیدگاه سوم است.
شاهد چهارم: زمخشری در تفسیر کشاف و آلوسی در تفسیر روح المعانی از ابن عباس، صحابی پیامبر اکرم(ص) و شاگرد امام علی(ع) نقل کرده‎اند که جلباب پوششی بوده که از بالا تا پایین بدن را می‎پوشانده است؛ که با این شاهد بطلان دیدگاه دوم اثبات می‎شود.

حاصل این که اندازه‎ی جلباب قرآنی به مقداری بوده است که همانند چادرهای زمان حاضر از بالای سر تا پایین پا را می‎پوشانده است.
ب) کارکرد جلباب:
برای فهمیدن کارکرد جلباب و کیفیت پوششی آن، لازم است معنای «ادناء» در آیه‎ی «یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلاَبِیبِهِنَّ» معلوم شود. آلوسی از ابن عباس و قتاده و زمخشری در تفسیر کشاف از ابن سیرین نقل کرده‎اند که مراد از «یدنین» قرار دادن جلباب در بالای ابرو و گردن و جمع و جور کردن و قرار دادن گوشه‎های جمع شده‌ی آن در بالای بینی است، که معمولاً بانوان متدین و حساس نسبت به رعایت حجاب در مواجهه با نامحرم این کار را انجام می‎دهند. از عبارت ابن عباس، قتاده و ابن سیرین معلوم می‌شود که جلباب همانند چادرهای فعلی، پوششی جلوباز بوده است که واژه‌ی «یدنین» در آیه‌ی شریفه نیز مؤید این مدعاست؛ بنابراین، از نظر کارکرد و کیفیت پوشش نیز جلباب قرآنی، شبیه چادرهای امروزی بوده است.

به رغم این که بحث بر سر الفاظ و نام‎گذاری نیست و مهم این است که حقیقت و مصداقی از پوشش، شبیه چادرهای فعلی، در صدر اسلام موجود بوده است، ولی با این همه، خوش‌بختانه در کتاب‎های واژه‎های قرآنی و کتاب‌هایی که درباره‌ی جلباب بحث نموده‌اند، جلباب به چادر معنا شده است و این مؤید بسیار خوبی است بر این که آنها نیز به دلیل اشتراک مؤلفه ‎ها و عناصر جلباب و چادر، همانند ما، از جلباب قرآنی معنای چادر را فهمیده‎اند.
ثانیاً، گذشته از آنچه که برای اثبات مشابهت معنای چادر و جلباب گفته شد، چگونه ممکن است که مراجع تقلید، به عنوان بزرگ‌ترین رهبران دینی اسلام در زمان غیبت، چادر را پوشش مطلوب و بهتر معرفی کنند، ولی در عین حال، گوینده‌ی محترم بدون ارائه‌ی هیچ دلیل و مدرکی، ادعا نماید که چادر هیچ ارتباطی به دین و مذهب ندارد؟!

حاصل این که، با توجه به مشابهت بسیار نزدیک جلباب قرآنی با چادر، از نظر اندازه و کارکرد، می‌توان ادعا کرد که چادر ارتباط وثیقی با دین اسلام و قرآن دارد؛ و بدین ترتیب ادعای اول که چادر ارتباطی با دین و مذهب ندارد ابطال می‌گردد.
ادعای دوم: حجاب در شکل و قالب چادر مربوط به زمان قاجاریه است.
پاسخ: اولاً، این ادعا، نیازمند ارائه‌ی سند و مدارک معتبر تاریخی است، اما ایشان سند و مدرکی برای کلام خود ارائه نکرده‎اند؛ بنابراین، کلام ایشان مدعایی بدون دلیل و مدرک و در نتیجه، فاقد ارزش و اعتبار علمی است.
ثانیاً، فرض می‎کنیم ایشان با ارائه‌ی سند و مدارک تاریخی اثبات می‎کردند که چادر در زمان قاجار در ایران رسم شده است، پس از اثبات ارتباط مستحکم چادر با قرآن در نقد ادعای اول و این که به هر حال، چادر یکی از مصادیق پوششی است که تأمین کننده‌ی حجاب بیش‌تر و بهتر زنان و لذا مطلوب اسلام نیز هست، زنان ایرانی به خاطر استفاده از چادر به عنوان الگوی پوشش مناسب در مواجهه با نامحرم به خود می‎بالند، نه این ‌که از آن گلایه‌مند باشند.
ثالثاً، بر اساس شهادت و گواهی منابع حجاب و لباس، اسناد و مدارک تاریخی زیر مبین آن است که پیشینه‌ی تاریخی که حجاب در شکل چادر، به صدها سال قبل از پیدایش قاجار در ایران بر می‎گردد.
الف) در زمان ایران باستان به تصاویری از بانوان ایرانی بر می‎خوریم که علاوه بر لباس، بدن خود را با چادری که شبیه به چادر زن امروز ایران است میپوشاندند؛
ب) زنان عهد هخامنشی و اشکانی، عموماً چادر بر سر داشته و پیراهن‎های بلندی که تا مچ پای آنان را می‎پوشانده به تن می‎کرده‎اند.
ج) زنان عهد ساسانی، گاهی چادر گشاد و پُرچین به سر می‎کردند که تا وسط ساق پا می‎رسیده است. نقوشی از بانوان ساسانی در بشقاب‎های نقره ساخته شده است که در آن هر یک از بانوان، چادری به خود پیچیده‎ دارند.
به این ترتیب، ادعای دوم گوینده‌ی محترم نیز ابطال گردید و آشکار شد که حجاب در شکل چادر، علاوه بر ریشه‌ی عمیق دینی، دارای ریشه‌ی عمیق تاریخی و ملی نیز هست و صدها سال قبل از پیدایش قاجار از آن استفاده می‌شده است.

منبع :فلسفه حجاب – استاد مرتضی مطهری

در تصویر حکاکی شده برسنگهای تخت جمشید هیچکس عصبانی نیست،هیچ کس سوار بر اسب نیست. هیچ کس رادر حال تعظیم نیست. در بین این همه پیکر تراشیده شده حتی تصویر برهنه نیست یادمان باشدکه چه بودیم وچه شدیم

همچنین ببینید

حضور زن امروز ایرانی در جامعه

‍ امام خامنه‌ای آن کسانی که کانون خانواده را تحقیر میکنند، خیانت میکنند؛ هم به ...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *