عفت سامانه جامع عفاف و حجاب
قم را عرصه بر عرضه بی حجابی نکنیم
ارسال شده توسط کاربران سایت /سایت کاربر:vip747.ir
یادش بخیر دوستانی داشتم عجیب شکل نه در فیس بوک اکانت داشتند و نه در یاهو کانکت بودند صورتشان رنگ تیغ ندیده و دلشان به یاد هر لیدی نتپیده ، نماز که می خواندند دنیاشان سایلنت بود و دلشان به عشق حضرت حق متصل و افلاکیان را تفسیر می کردند که تبارک الله احسن الخالقین یعنی چه !
آری ایام گذشت و فرزندان خمینی هنوز بر جای ننشسته بودند و رنگ دنیا را به خود نگرفته بودند که از شگفت انقلاب به اعجازی دیگر دست زدند و شیپور جنگ نواخته شد و تمام دوستانم مردانی بودند که وصفشان را باکری کرده بود …. شهید … جانباز … مفقود … و هزار چشم منتظر و رقص حجله های رنگی و هزار دل خون و یک جام زهر که به حضرت روح الله نوشاندند.
کوی و برزن و خیابان ها سرمه شهیدان را به چشمشان می کشیدند و هر کدام نامی از این برگ برای خویش می گزیدند… حضرت روح الله تاب دوری فرزندان بسیجی اش را نداشت و سفر کرد و رفت تا با شهیدان بر ای انقلاب نوخاسته اش و سربازان در گهواره اش ذکر صلوات بگیرد و نذر ببندد … خدایا مگر قرار است چه بلایی بیاید بر سر فرزندان خمینی
یادش بخیر دوستانی داشتم عجیب شکل نه در فیس بوک اکانت داشتند و نه در یاهو کانکت بودند صورتشان رنگ تیغ ندیده و دلشان به یاد هر لیدی نتپیده ، نماز که می خواندند دنیاشان سایلنت بود و دلشان به عشق حضرت حق متصل و افلاکیان را تفسیر می کردند که تبارک الله احسن الخالقین یعنی چه !
آری ایام گذشت و فرزندان خمینی هنوز بر جای ننشسته بودند و رنگ دنیا را به خود نگرفته بودند که از شگفت انقلاب به اعجازی دیگر دست زدند و شیپور جنگ نواخته شد و تمام دوستانم مردانی بودند که وصفشان را باکری کرده بود …. شهید … جانباز … مفقود … و هزار چشم منتظر و رقص حجله های رنگی و هزار دل خون و یک جام زهر که به حضرت روح الله نوشاندند.
کوی و برزن و خیابان ها سرمه شهیدان را به چشمشان می کشیدند و هر کدام نامی از این برگ برای خویش می گزیدند… حضرت روح الله تاب دوری فرزندان بسیجی اش را نداشت و سفر کرد و رفت تا با شهیدان بر ای انقلاب نوخاسته اش و سربازان در گهواره اش ذکر صلوات بگیرد و نذر ببندد … خدایا مگر قرار است چه بلایی بیاید بر سر فرزندان خمینی
حضرت راهبر درخشیدن گرفت و در روزهای نخستین بود که ندای شبیخون فرهنگی سرداد و بعدها گفت تهاجم فرهنگی … ناتوی فرهنگی … غارت فرهنگی … جنگ نرم و … دریغ و درد که نور این ماه تابان به چشم خیلی ها سازگار نبود ، نمی دانم چه شد دیگر گوشی برای شنیدن پیدا نمی شد گوشها را ندای آقا سلطان پر کرده بود یا ندای دجالهای رنگارنگ … دینمان آتش کف دست بود … تعبیر صحبت آقا مهدی باکری هم طعنه روزگار… و هم برهنگی فرهنگ شد و هم فرهنگمان برهنه
تغییر پشت تغییر از ماشین مدل بالای مسئولین گرفته تا خرید هواپیمای تشریفاتی دست دوم … هیچ چیزی سرجاش نبود … تسبیح یار غار حاج اسماعیل صادقی به دور مچ منسونیسم ها برازنده تر شد … ریش که ریشه غیرت بود و نمناک از زمزمه شب شکلش و رنگش عوض شد و بر صورت کسانی نشست که نه با یک حنجره بلکه با دو حنجره سوغات فرنگ را فریاد کنند.
برادرهای عجیب دیروز عجیب تر شده بودند … دیروز سبقت برای نماز شب بود و امروز سبقت برای نان شب … مزرعه آخرتشان زیباتر شده بود ساختمانهای زیباتر و منشی های همسر شده بیشتر … هر چه ارتفاع ماشینت از زمین بیشتر باشد ، احترامت بیشتر… و دیدم همه را در خیابان شهدا از بس صفا دارد این خیابان شهدا …. می نویسم شهدا تو بخوان صفاییه … چه هوای مسمومی دارد … بوی رنگ مو … ادکلن های محرک و بی دینی …. این دنیایی که در صفاییه ساختند مزرعه آخرت که هیچ کشک آخرت هم نیست .
مذکرهای بی غیرت سیاهی پشت لبشان را به قرمزی لبها فروختند و هنوز من غدیر را پشت کوه بازسازی می کنم و مترسـک های جنجـالی ، مونث های پوشالی و پر جرات در خیابان شهدا حجاب برایشان پوست دوم هم نیست … نشد دیگر شهدا نه صفاییه … خیابان شهدا زمانی است که می خواهیم آدرس دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم با صدهها شعبه در سراسر جهان را پشت جلد کتابمان بنویسیم و یا شماره تلفن دفاتر آیات را از ۱۱۸ بگیریم حتما باید بگویی خیابان شهدا اگر گفتی صفاییه می گویند در سیستم ثبت نشده … آی اسلام بیدار باش که ما در صفاییه به لطف شهدا و موزیک گوشخراش ماشینها در خیابان شهدا به خواب رفتیم
حتم دارم که امام و شهدا در خیابان شهدا دیگر سفره ی صلواتشان را جمع کرده اند و دست به دامان « امن یجیب » شده اند… عجیب می تازند … راستی نمی دانم می شود کلاهمان را بالاتر بگذاریم یا نه … بخاطر تغییر نام فلکه شهید دستغیب به نام فلکه شهید بستنی … باید سوال کنم .
و حال داعیه داران جعلی بصیرت با شیشه های دودی و سیاه برایشان روشن نمی شود که این سیاه نمایی نیست بل استحاله فرهنگی است که گریبانمان را گرفته… همه را سرچشمه از یک نشنیدن است و آن نشنیدن ندای حضرت ماه .
ستاره ها اگر خورشید در بینمان نیست پس لااقل حرمت ماه را نگه داریم هستند شب پرستانی که ظلمت را برایمان زمزمه کنند نیک می دانیم که ماه نور خورشید را ندارد گرمای خورشید را هم ندارد …. سوال این است که اگر ماه نباشید میسر است دیدن ستارگان ، اگر در این شب ظلمانی در غیبت حضرت آفتاب علیه السلام ، مهتاب نبود آیا خواب چشمان ستاره ها را نگرفته بود. اگر قمر جانشین بر حق حضرت شمس نیست، پس سران ظلمت چه از جان جانباز خراسانی ما می خواهند و اگر دست خامنه ای در دست خدا نیست پس چرا این همه “ماهواره” حریف این “ماه پاره” ما نمی شوند؟
دوستان شک نکنید اگر دعای “فاطمه زهرا” نبود کجا پدران ما می توانستند از عرض اروند رد شوند؟ اگر در شبهای عملیات سربند یا حسین دوای درد دلهای مشتاق پرواز بود امروز نیز این اعجاز را دارد اگر ما بخواهیم … از مسولین بخواهید به فریاد دل تنهایتان برسند… می رسند … آنها هنوز هم درد را می شناسند … عافیت سراغ خیلی ها نرفته .. از خیابان شهدای شهرمان بگویید با آنها بگویید در قحطی غیرت مردنمایان، زنانشان را به نمایش خانه چشم های غارتگر می برند. در خیابان شهدا ، خیابان شهید بهشتی ، خیابان شهید فاطمی ، ابتدای خیابان شهید دل آذر ، شهید صدوقی ، خیابان شهید گلزاری ، گوشه دنج شهید مفتح ، گوشه دنج شهید دستغیب و … بگویید که در این خیابانها موش شیطان به گندم ایمان رحم نمی کند. بگویید پدرانمان تا صبح علی الطلوع ذکر سرفه می کنند از سوغات جنگ … خواهران محجبه یمان در غربت هستند … باور کن برادرم آنها کاری خواهند کرد … آنها وارث نسل سوخته اند …می دانند که لنگ حمام ریاست چند روزی بر دوششان هست
آی شهدا هنوز هم شرمنده ایم باور کنید … ما را به سخت جانی خود این گمان نبود …. شرمنده ام که بی تو نفس می کشم هنوز
بر ذمه ام بود آنچه در فرهنگت به من آموختی و خوب می دانم که این ها همه از یک چیز نشأت می گیرد … اینکه ندای حضرت ماه
روی زمین مانده … باشد که تلنگری حاصل… ان شاءالله
یا حق
سید مهدی – گروه سایبری جایگاه وِیژه
