طلایه داران ایثار و شهادت *ویژه نامه گرامیداشت هفته بسیج* (●●*^*●●)
ویژه نامه گرامیداشت هفته بسیج
بسیجی ها گل ایام هستند
ز هر قشری ز خاص و عام هستند
در اوج آسمان ها می درخشند
اگرچه در زمین گمنام هستند
منافق ها ملامت کارشان است
فراوان کذب و تهمت کارشان است
بسیجی؛ مرد میدان های دشوار
مرنج این قوم راحت کارشان است
ولایت را وفاداری بسیجی
تو دین را بهترین یاری بسیجی
چه فخری بیش از این که با حضورت
به چشم دشمنان خاری بسیجی
تو ای بسیجی ………
ای صحراها وامدار گستردگی اندیشه تو!
ای نامت عمیق تر ازدریا!
فرشتگان، با دیدنت به راز آفرینش انسان پی بردند
چرا که ایمان را، عشق را، صداقت و صمیمیت را،
بخشش و سخاوت را و مدارا و شجاعت را در هیأت یک انسان دیدند.
ای روح متلاطم خروشان،
ای پیشانی تو به بلندای افق!
ای بر دمیده از مشرق نور،
ای که در عصر قساوت تکنیک، در عصر توحّش مدرن،
در قرن مجسمه های بیروح، در قرن آد مهای کوکی،
ساعتهای دیواری و شمّاطه دار منظم بی روح؛
دست مهربانِ نوازشی و لبخند سرشار از طراوتی!
در نگاهت یخ قرن ذوب میشود
و در نسیم رفتارت هوای عشق میوزد.
ای که در قرن التهاب و هراس و عصیان و خشم و اضطراب،
در قرن اتم و ماشین عصر خلأ روحی و از خود بیگانگی و یأس و دلمردگی و التهاب
و احساس خفقان روح و در قرن قندیلهای یخ بلندترین حماسه سرای عشقی!
در میان نقشهای بیرنگ امروز، نقاش عطوفت و مهری!
در میان قرن سرسام، قرن بهت و بیباوری، نویسنده نوری! شاعر شور و شعوری.
ای که در میان خانه های خسته مغموم، ای در میان کوچه های سرد سیمانی،
بنا کننده حوض سبز ماهیها و برافرازنده گنبد نیلگون اخلاصی!
ای که در زمان مرگ نیلوفر و خواب شبدر،
باران خوش بر پیکر سرو و لبخند مهر بر چهره یاسی!
در باغچه ها، گل مهر میکاری، درختان گیلاس و سیب، دستان تو را میبوسند
و در شکوفه زاران نگاهت، ساقه های طلایی گندم قد میکشند.
تو در همه جا، در دل حفره های عمیق معدن، در میان سواحل خزر،
در گرگ و میش صبحگاهان، در میان مزرعه و گندمزار،
در کارخانه ها، در مغازه ها در ادارات، در خانه ها، در کنار فرزندان
،در همه جای شهر و روستا، مهر میکاری و عطوفت درو میکنی،
کینه را از دلها میشویی، و همچون آفتاب به شبهای تار و فشرده بیگانگی
نور و گرمای وحدت میبخشی.
اگر بر کشوری نوای دلنشین تفکر بسیجی طنین انداز شد چشم طمع دشمنان و جهانخواران از آن دور خواهد گردید.
سلام بر تو که مروارید خاطرات همیشه زنده شهامت و استواری را در صدف جانت پرورانده ای
بسیج در دفاع مقدس
تاریخ بشر، جنگ ها و کشمکش های فراوانی به خود دیده است. کشورگشایی ها، ثروت اندوزی ها، قدرت طلبی و شهرت طلبی ها، انسان هایی را رو در روی هم به میدان نبرد کشانده و ذهن انسان را از خاطره های غارت و خون ریزی پر کرده است.
دفاع مقدس ملت ایران در طول هشت سال، ماهیتی متفاوت از جنگ های دیگر دارد. آنچه رزمندگان ایرانی را تا پای جان در میدان نگاه می داشت، ثروت و قدرت و شهرت نبود. دفاع مقدس، تصویر روشنی از تفکر بسیجی است. در این تفکر، انسان، موجودی مادی نیست که در حصار دنیا محصور باشد، بلکه موجودی الهی است که برای رسیدن به سعادت جاودانی تلاش می کند. همین تفکر است که ذهن های آگاه فراوانی را از سراسر جهان به خود معطوف داشته است.
بسیجی
“بسیجی” از جمله واژههایی است که به لطف انفاس قدسی امام تنها در لغتنامه و دایرهالمعارف انقلاب اسلامی یافت میشود. “بسیجی” فرد عاشق سراز پا نشناختهای است که لحظه لحظه زندگی خویش را وقف اسلام و قرآن و ولایت و انقلاب اسلامی کرده است. او مطیع اوامر “ولی فقیه” زمان است؛ بر دشمن میتازد و امان از او میبرد؛”پارسای” شب است و “شیر” روز؛ هدف غایی بسیاروالای بسیجی او را در جایگاهی بس مقدس قرار داده است. یک چریک یا یک پارتیزان برای جنگ خود علیه دشمن هدف عالی دارد. او میجنگد تا کشور و مردمش را از تجاوز دشمن و از یوغ استعمارگر نجات دهد. این به نوبه خود هدفی عالی است؛ اما در این راه چیز دیگری نیست. آخرش همین است و بس. اما بسیجی میجنگد چون بهواسطه ولی فقیه زمان خودمطیع اوامر الهی است؛ یعنی میجنگد چون دستور خداوند، جهاد است و صلح میکند چون اراده خدا بر آن قرار دارد. این است که به بسیجی روح و نشاط میدهد و او را تا ردیف اولیای الهی ارتقا میبخشد. همین درجه از عبودیت و بندگی است که آن یار سفر کرده را به وجد میآورد تا آنجا که بسیجی را فرزند خود میخواند و با آن درجه از خلوصی که در وجود مبارکش سراغ داریم، برانگیخته شدن در روز محشر را با فرزندان بسیجیاش از خدا میخواهد. بدین ترتیب معلوم میشود که بسیجی مفهومی کلیتر از رزمنده است چرا که مراتب بندگی فقط در جنگ نیست که تبلور مییابد بلکه در تمام شئون زندگی بشری عینیت دارد. بسیجی کسی است که در هیچ یک از دستهبندیهای مادی و متعارف قرار نمیگیرد. نه متعلق به حزب است و نه متعلق به زمان، مکان،طایفه، صنف بخصوصی و نه هر دستهبندی دیگر. زیرا بسیجی یار امام است و بسیجی عبد خداست وانسانی از تبار ابراهیم (علیهالسلام) که اسماعیلوار، مصمم وعاشقانه به مسلخ عشق میرود؛ راه حق میجوید و سالک همیشه کوی دوست است.
بسیجی، عاشق مخلص
بسیج میقات پابرهنگان و معراج اندیشه پاک اسلامی است. امام خمینی (ره)
در کجای تاریخ سراغ داری، پیری چنین روشن ضمیر که پیروان و مریدان خویش را این چنین بستاید و توصیف کند. آری به حقیقت چنین است، بسیج میقات پابرهنگانی است که جز طوق ولای یار چیز در چنته ندارند.
… و مگر نه این است که از ابتدای خلفت تاکنون هرجا صحبت از عشق بوده و سرباختگی، پابرهنگان پیشگامان این عرصه بودهاند. چه بیچارهاند آنان که پابرهنگی را عار می دانند که پیامبران الهی، خود، سرسلسله خیل پابرهنگانند.
موسی کلیم الله را بخاطر بیاور همین که پا به کوه طور و عرصه عشق بازی با محبوب نهاد، نخستین ندا این بود که: اخلع نعلیک: پاهای خود را برهنه کن؛ که عروج و بالندگی از پابرهنگی آغاز میگردد. دفاع خودمان را بیاد داری. یک سوی میدان پابرهنگانی بود که روح بلندشان در کالبد خاکی تقلای عروج داشت.
((نوشته:هادی وکیلی))
گاهی اخترانی با درخشش بیشتر ,
چشمها را به سمت و سوی خود جلب می کنند.
این ستارگان فروزان , آرایش آسمان جهاد
و شهادت را جلوه ای دیگر می بخشند.
هفته مبارک بسیج مترادف با نام جوان مردانی است
که عطر وجودشان عالمی را پرفروغ و مصفی می کند.
گر چه تمام ایام همراه با واژگانش قادر به وصف بسیج
و بیان گوشه ای از سجایای آن نیست
اما در هفته بسیج که بهار گفتار در باب این فرشته قدسی است
باید حق کلام در خصوص این واژه زیبا ادا شود.
لذا شایسته است دفتر دل را گشود ,
جوهر فکر را تراوید و قلم خلوص را بدست گرفت
و با مرکب سبز بر کاغذ سفید نگاشت
که براستی بسیجیان کربلائیان برگزیده ای هستند
که نزد آسمانیان برتر و نام آورترند.
آنان طالب کوی جانان
وسودای عبودیت خدا درسر دارند.
بسیج تندیس پایداری و رمز جاوید
مبارزه ومخاصمه با بیدادگرانند
و نام طوفانی آن , حجم پوشالی سکوت و سازش را
به فریادی عصیانگر علیه زورمداران تاریخ مبدل کرد
و دین محمد(ص ) را تضمین دوباره بخشید.
بلند همت آنانیکه به دور از وسوسه های دنیا
و بی رغبت به جاذبه های زندگی در سایه ایمان خالص
و عمل صالح جامه جهاد بر تن کردند
و در وصف مجاهدان فی السبیل الله قرار گرفتند
و بدین سان به حیاتی طیبه دست یافتند.
مردمانیکه سند هویتشان در جهاد آباد صادر ,
در ایستگاه اخلاص مهر خلوص خورد
و در خانه صدق به امضا تعهد آراسته شد.
بسیج از طایفه عشق است که با قبیله ایثار وصلت کرد
و در حریم یار رسم عاشقی آموخت
و در عرش اعلی به عشقبازی پرداخت !
او سوداگری که لحظات ناب تطهیر را
به سوداگری لقا سپری کرد تا روزیکه سفیران دوست
از راه رسند و شایستگان دیدار را به دیار نور برند.
بسیج ملکه ای است که حضور در جبهه
نوید دستیابی به آرزوهایش بود
لذا منتظر و بی تاب جهت تمکین روح پر طلاطمش
به سوی عرصه های خون و حماسه پر کشید.
بسیج خاکی پوش روشن ضمیری است که با قامتی رعنا ,
قلبی خورشیدی . عزمی راسخ , گامی استوار ,
اراده ای آهنین و فکری به رنگ نور ,
بر فراز ملکه آگاهی پنجه در پنجه غرور وخودخواهی انداخت
و براحتی دیو نفس را زمین گیر کرد.
او بنده وارسته ای است که شراب و شاهد و شمع و شبستان ,
می و مه و میخانه و نی نور و نینوا را همه در دوستی خدا می داند.