۱-چادر از چه زمانى بین زنان ایرانى رایج شده است؟ آیا چادر به سرکردن توصیه دین و مذهب است یا اختراع شده ایرانیان است؟
۲-آیا پوشش و چادر سیاه براى بانون مکروه و نامطلوب نیست؟
پاسخ:
کاوشى نو در آیه جلباب و نقد دلایل مخالفین
«یا بَنِی آدَمَ قَدْ أَنْزَلْنا عَلَیْکُمْ لِباساً یُوارِی سَوْآتِکُمْ وَ رِیشاً وَ لِباسُ التَّقْوى ذلِکَ خَیْرٌ ذلِکَ مِنْ آیاتِ اللَّهِ لَعَلَّهُمْ یَذَّکَّرُونَ (علیهم السلام) یا بَنِی آدَمَ لا یَفْتِنَنَّکُمُ الشَّیْطانُ کَما أَخْرَجَ أَبَوَیْکُمْ مِنَ الْجَنَّهِ یَنْزِعُ عَنْهُما لِباسَهُما لِیُرِیَهُما سَوْآتِهِما إِنَّهُ یَراکُمْ هُوَ وَ قَبِیلُهُ مِنْ حَیْثُ لا تَرَوْنَهُمْ إِنَّا جَعَلْنَا الشَّیاطِینَ أَوْلِیاءَ لِلَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ(۱)؛ اى فرزند آدم، براى شما لباسى فرو فرستادیم که اندام شما را مىپوشاند و مایه زینت شما است و لباس تقوا بهترین است. این از آیات خدا است. باشد که متذکر شده و پند گیرند (علیهم السلام) اى فرزندان آدم، مبادا شیطان شما را فریب دهد چنان که پدر و مادر شما را از بهشت بیرون کرد. پوشش از تن آنان برکند و قبایح را در نظرشان پدید آورد. همانا که شیطان و بستگانش شما را مىبینند، در صورتى که شما آنها را نمىبینید. ما شیطانها را دوستدار آنان که ایمان نمىآورند، قرار دادیم».
به منظور بررسى صحت و سقم ادعاى مذکور لازم است بین جلباب مطرح شده در قرآن و چادر رایج فعلى در ابعاد چهار گانه «مفهوم»، « اندازه» «کارکرد» و «رنگ»، مقایسهاى انجام گردد تا ارتباط یا عدم ارتباط چادر با دین اسلام و قرآن آشکار گردد، براى انجام مقایسه مذکور به طور مستقل به تبیین ابعاد چهار گانه مذکور نسبت به جلباب و چادر پرداخته مىشود.
. مفهوم جلباب:
مفهوم، اندازه، کارکرد و رنگ جلباب
اصل ریشه لغوى جلباب، جیم، لام و باء است که طبق نقل کتاب لغت معتبر معجم مقاییس اللغه داراى دو معنا است. معناى اول آوردن شىء از جایى به جایى و معناى دوم چیزى که شىء دیگر را مىپوشاند. که جلباب از معناى دوم مشتق شده است.(۲)
واژه چلباب در اصل مصدر فعل رباعى جلبب است. که از مصدر، اسم ذات اراده شده و نام پوشش ویژهاى قرار گرفته است. براى فهمیدن ویژگىهاى جلباب و مفهوم آن باید از کتابهاى لغوى و تفسیرى معتبرى کمک گرفت.
کتابهاى لغت: کتابهاى لغوى معتبر مثل العین، لسان العرب، صحاح اللغه، مصباح المنیر، معجم الوسیط(۳) اتفاق نظر دارند که مفهوم جلباب پوشش گسترده است ولى در این که اندازه آن چه مقدار بوده و چه میزان از بدن و لباسهاى دیگر را مىپوشانده است، اختلاف نظر دارند.
کتابهاى لغات قرآنى: در کتاب لغات قرآنى «لسان التنزیل» نگاشته قرن چهارم و پنجم، کلمه جلباب به چادر معنا شده است.(۴)مرحوم شعرانى نیز در کتاب لغات قرآنى «نثر طوبى» جلباب را به چادر معنا کرده است.(۵)
کتابهاى تفسیر: در تفاسیر مهم شیعه و سنى، معانى مختلفى براى جلباب ذکر شده است.
بعضى از مفسرین مانند شیخ طوسى(۶) و بیضاوى(۷) جلابیب را به ملاحف تفسیر کردهاند. ملاحف جمع ملحفه(۸) پوشش فراگیر است که بالاى لباسهاى دیگر پوشیده مىشود و از نظر کارکرد، کارآیى چادر را دارد. علامه طباطبایى(۹) و شیخ محمد جواد مغنیه(۱۰) ابتدا گفته اند جلباب به معناى پوشش کامل و فراگیر است و سپس قول دیگرى مبنى بر این که جلباب به معناى خمار و مقنعه است را نیز نقل کردهاند.
تفسیر قرطبى جلباب را به لباسى که همه بدن را مىپوشاند معنا کرده است.(۱۱)
حاصل این که از مجموع کلمات لغویین و مفسیرین استفاده مىشود: جلباب پوششى گسترده بوده است، ولى درباره این که دقیقاً اندازه آن چه مقدار بوده و چه میزان از بدن و لباسهاى دیگر را مىپوشانده، دیدگاههاى متفاوتى وجود دارد.
اندازه جلباب:
از مجموع کلمات لغویین و مفسرین که ذکر آنها گذشت در مورد اندازه جلباب سه دیدگاه قابل اشاره است.
دیدگاه اول: جلباب پوششى فراگیر بوده که از بالاى سر تا قدمها را مىپوشانده است.
دیدگاه دوم: جلباب پوششى بزرگتر از خمار و مقنعه بوده و کمتر از مقدار رداء، یعنى تقریباً تا زانوها را مىپوشانده است.
دیدگاه سوم: جلباب همان خمار و مقنعه است، پوششى که فقط سر و سینهها را مىپوشانده است.
با ذکر دو شاهد آشکار مىگردد که دیدگاه اول درست و دیدگاه دوم و سوم مخدوش است.
شاهد اول: از نحوه پوشش حضرت فاطمه زهراعلیها السلام هنگام خروج از منزل و رفتن به مسجد براى دفاع از فدک(۱۲) دو نکته مهم استفاده مىشود.
نکته اول: از جریان تاریخى مذکور فهمیده مىشود حضرت دو پوشش مستقل به نام خمار و جلباب داشتهاند. بنابراین نظر طرفدران دیدگاه سوم مانند راغب اصفهانى در مفردات که جلباب را به خمار معنى کردهاند مخدوش مىگردد.
نکته دوم: از عبارت «لائت خمارها على رأسها و اشتملت بجلبابها» که در مورد نحوه پوشش حضرت نقل شده است، استفاده مىشود که « خمار» همانند مقنعههاى امروزى براى پوشش سر بوده است و «جلباب» نیز پوششى سرتاسرى بوده که تمام آن وجود مبارک از سرتاقدم ها را شامل و فراگرفته است.
شاهد دوم: مؤید مدعاى قبل که جلباب از نظر اندازه، پوششى است که از بالا تا پایین بدن را مىپوشانده است.(۱۳) حاصل این که اندازه جلباب بلند و گسترده بوده است به گونهاى که همانند چادرهاى فعلى بانوان از بالا تا پایین پا را مىپوشانده است.
پس از مشخص شدن اندازه جلباب، باید بررسى نمود کیفیت پوشش و کارکرد جلباب چه بوده است؟
کارکرد جلباب:
براى فهمیدن کارکرد جلباب و کیفیت پوششى آن لازم است معناى «یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلاَبِیبِهِنَّ» در آیه ۱۵۹ سوره احزاب معلوم گردد. تقریباً همه مفسرین آوردهاند که تا قبل از نزول آیه مذکور بعضى از زنان حُرّ همانند زنان برده به دلیل رعایت نکردن پوشش مناسب و کامل گاهى اوقات در بین کوچهها مورد اذیت و آزار مردم لاابالى قرار مىگرفتند. آیه شریفه نازل شد که اگر زنان مىخواهند مورد اذیت و آزار مزاحمان قرار نگیرند، هنگام خروج از منزل، جلابیب خویش را به سر و بدن خود نزدیک سازند تا به عفت و حجاب شناخته شده و در نتیجه از مردم آزارى شهوت رانان مصون بمانند.
بعضى از تفاسیر مانند تفسیر کشاف زمخشرى از ابن سیرین در مورد معناى «یدنین» نقل کردهاند که مراد قرار دادن جلباب بالاى ابرو و گرد کردن و جمع و جور کردن و قرار دادن گوشههاى جمع شده آن بالاى بینى است.(۱۴)
کارکرد مذکور و کیفیت پوشش جلباب دقیقاً همان کارى است که امروزه بسیارى از دختران و زنان چادر پوشى که حساسیت بیشترى نسبت به رعایت حجاب خویش دارند، انجام مىدهند.
آیا علاوه بر مفهوم، اندازه و کارکرد، جلباب قرآنى، رنگ خاصى نیز داشته است یا نه؟
رنگ جلباب:
قرآن به زبان عربى مبین نازل شده که براى مردم عرب زبان خصوصاً مردم عرب عصر نزول قابل فهم بوده است. بنابراین باید بررسى نمود زنان مؤمن عرب عصر نزول مخاطب آیه، از واژه جلباب چه برداشتى داشته و تبادر ذهنى آنها از واژه مذکور چه بوده است؟ سنن ابن داوود قضیهاى از ام سلمه نقل کرده است که مبین تبادر ذهنى زنان عرب است.
در کتاب ابن داوود آمده است: وقتى آیه «یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلاَبِیبِهِنَّ» نازل شد، زنهاى انصار از خانه هایشان خارج شدند در حالى که پوشش مشکى داشتند، گویى بالاى سر آنها کلاغ نشسته است.(۱۵)
در کتاب عون المعبود شرح سنن ابن داوود آمده است: چون پوششهایى که زنان انصار به عنوان جلابیب از آن استفاده کرده بودند سیاه رنگ بوده است، لذا به کلاغ که رنگ آن سیاه است تشبیه شدهاند.(۱۶)بعضى از تفاسیر مهم عامه و شیعه مانند تفسیر الدرالمنثور سیوطى، روح المعانى آلوسى و تفسیر المیزان علامه طباطبایى نیز جریان فوق را نقل کردهاند.(۱۷)
شواهد لغوى نیز مؤید و تثبیت کننده تبادر ذهنى فوق است. بسیارى از کتابهاى لغوى معتبر مانند لسان العرب، القاموس المحیط، اقرب الموارد، محیط المحیط، معجم الوسیط… هنگام بحث از جلب – ریشه جلباب – تصریح کردهاند که یکى از معانى جلب، سیاهى است.
. مقایسه جلباب و چادر از نظر مفهوم، اندازه، کارکرد و رنگ
مقایسه مفهوم جلباب و چادر:
گذشت که از نظر مفهوم هر دو پوشش گسترده و بزرگ هستند که از بالاى بدن و روى لباسهاى دیگر پوشیده مىشوند.
مقایسه اندازه جلباب و چادر:
ذکر شد که بر اساس دیدگاه صحیح در اندازه جلباب، چادر و جلباب اندازه شان یکسان است به نحوى که هر دو از بالاى سر تا پایین پا را مىپوشانند.
مقایسه کارکرد جلباب و چادر:
با توجه به معناى مذکور درباره «یدنین» و تطبیق آن با کارى که زنهاى چادرى هنگام استفاده از چادر انجام مىدهند معلوم شد که کارکرد و کیفیت پوشش هر دو یکسان است.
مقایسه رنگ جلباب و چادر:
گذشت که به دلیل تبادر ذهنى و شواهد لغوى، رنگ جلباب زنان عرب زمان نزول آیه مشکى بوده است و اکنون رنگ اکثر چادرها به ویژه چادر زنان متدین در محیط مذهبى نیز مشکى است. بنابراین از نظر رنگ نیز اختلافى ندارند.
حاصل این که پس از مقایسه جلباب و چادر در ابعاد چهارگانه مفهوم، اندازه، کارکرد و رنگ آشکار گردید که جلباب و چادر در ابعاد مذکور، همخوانى و شباهتهاى بسیار نزدیکى با یکدیگر دارند. بنابراین مىتوان گفت:
چادر رایج فعلى بانوان مؤمن و مسلمان ارتباط بسیار وثیق و مستحکمى با دین اسلام خصوصاً قرآن دارد.
علاوه بر این که پژوهش در آیه ۵۹، سوره احزاب ارتباط وثیق چادر حتى رنگ مشکى آن با دین اسلام و قرآن را آشکار ساخت، براى فهمیدن ارتباط چادر با دین و مذهب، باید به نظرات فقها و مراجع تقلید به عنوان کارشناسان دینى توجه نمود. که در بررسى دلیل بعدى، نمونههایى از نظرات آنها ذکر خواهد شد.
قسمت دوم پرسش:
مگر در روایات رنگ سیاه، مکروه ذکر نشده است. پس چرا به پوشش چادر مشکى توصیه مىکنید.
تمسک به روایات یکى از مهمترین ادله مخالفین پوشش و چادر مشکى مىباشد. بنابراین مناسب است با تفصیل بیشترى درباره آن بحث شود، ولى چون بررسى دقیق و همه جانبه تک تک روایات کارى فنى و تخصصى است که جاى طرح آن مجلات تخصصى فقه است، لذا تلاش مىشود فقط بخشى از بحثهاى ضرورى و لازم با بیانى ساده و قابل استفاده براى عموم ذکر گردد.
اولاً: روایاتى که از ظاهر آنها کراهت پوشش سیاه استفاده مىشود از نظر سند ضعیف هستند؛ بنابراین قابل استناد نیستند. فقیه ژرف اندیش مرحوم صاحب جواهر(۱۸)و مرحوم خویى(۱۹) نیز به ضعف سندى روایات تصریح کردهاند. بنابراین با ضعف سندى روایات اساساً نوبت به بررسى دلالت آنها نمىرسد.
ثانیاً: اگر ادعا شود به دلیل فراوان بودن روایات باب و به دلیل این که ضعف سندى در روایات مربوط به مستحباب و مکروهات مانند مورد بحث خیلى مهم نیست، بنابراین مىتوان در دلالت روایات بحث کرد. پاسخ این است که با فرض صحت ادعاى فوق، بر اساس تفحص و جستجوى مفصلى که در روایات انجام شد، حتى یک روایت نیز یافت نشد که بر کراهت پوشش و چادر مشکى بانوان به طور خاص و صریح دلالت نماید،(۲۰)و شاید به همین دلیل است که به رغم جستجوى گستردهاى که در کتابهاى فقهى انجام شد حتى یک نفر از فقیهان برجسته و بزرگ شیعه را نیافتیم که فتوا به کراهت چادر مشکى بانوان داده باشند. بلکه برعکس بعضى از مراجع همانند رهبر معظم انقلاب آیت الله خامنه اى و آیت الله تبریزى، تصریح کردهاند که چادر مشکى کراهت ندارد و بعضى مانند آیت الله فاضل لنکرانى بالاتر از عدم کراهت تصریح کرده اند که چادر مشکى بهترین نوع حجاب است.(۲۱)
فقیه ظریف اندیش شیعه مرحوم صاحب جواهر نیز به حق در کتاب فقهى معروف خویش آوردهاند که طبق تصریح کتابهاى متعددى از اصحاب امامیه، کراهت پوشش سیاه مختص مردان است؛ زیرا شارع مقدس پوشش غلیظتر و بیشترى براى زنان هنگام مواجهه با نامحرم قرار داده است و رنگ سیاه در مقایسه با رنگهاى دیگر به نحو بهترى پوشش غلیظتر و بیشتر را تأمین مىکند.(۲۲)
پی نوشت ها:
1-سوره اعراف(۷): آیه (۲۶ و ۲۷)
۲_جلب الجیم و اللام و الباء(اصلان) احدهما الاتیان بالشىء من موضع و الاخر شىء یغشى شیئاً… و من هذا اشتقاق الجلباب و الجمع جلابیب. أحمد بن فارس، معجم مقاییس اللغه، ریشه جلب.
۳_الجلباب ثوب اوسع من الخمار دون الرداء تغطى به المرأه راسها و صدرها، العین خلیل. لسان العرب علاوه بر عبارت خلیل، اقول دیگرى نیز کرده است: «قیل هو ثوب واسع دون الملحفه تلبسه المرأه و قیل هو ما تغطى به المرأه الثیاب من فوق کالملحفه».
صحاح اللغه جوهرى تصریح کرده است جلباب به معنى ملحفه است. مصباح المنیر فیومى گفته است: «ثوب اوسع من الخمار دون الرداء» در معجم الویسط آمده است:«الجلباب الثوب المشتمل على الجسد کله، ما یلبس فوق الثیاب کالملحفه علاوه بر منابع مذکور به کتابهاى لغت معتبر ذیل ریشه جلب و واژه جلباب مراجعه شود.
۴-لسان التنزیل، مرکز انتشارات علمى و فرهنگى، لغات سوره احزاب، ص ۱۰۳٫
۵-شعرانى، نثرطوبى، واژه جلباب.
۶-الطوسى، التبیان فى تفسیر القرآن، ج ۸، ص ۳۶۱ ذیل آیه جلاییب (آیه ۵۹احزاب).
۷-البیضاوى، انوار التنزیل ذیل آیه مذکور.
۸-لحف، اصل: یدل على اشتمال و ملازمه یقال التحف باللحاف، معجم مقایس اللغه، ریشه لحف.
۹_هو ثوب تشتمل به المرأه فیغطى جمیع بدنها او الخمارالذى تغطى به رأسها و وجهها، علامه طباطبائى تفسیر المیزان، ج ۱۲، ص ۳۳۹، ذیل آیه ۵۹ سوره احزاب.
۱۰-و -ى معناه اقوال: منها انه رداء یغطى المرأه من رأسها الى قدمیها و منها انه الخمار الذى یغطى رأسها و وجهها. محمد جواد مغنیه، تفسیر الکاشف، ج ۶، ص ۲۲۹،
۱۱-الثوب الذى یستر جمیع البدن. قرطبى، تفسیر الجامعه لاحکام القرآن، ج ۱۴، ص ۲۴۳، ذیل آیه مذکور.
۱۲-انه لما اجمع ابوبکر و عمر على منع فاطمهعلیها السلامفدکاً و بلغها ذلک لائت خمارها على رأسه و. اشتملت بجلبابها… و تصاذیولها… طبرسى، الاحتجاج، ج ۱، ص ۹۸(طبع بیروت).
۱۳-عن ابن عباس: الرداء الذى یستر من فوق الى اسفل. زمخشرى تفسیر کشاف و آلوسى روح المعانى ذیل آیه ۵۹ احزاب.
۱۴-عن ابن سیرین سألت عبیده السلمانى عن ذلک (یدنین)؟فقال ان تضع رداءها فوق الحاجب ثم تدیره حتى تضعه على أنفها. زمخشرى تفسیر کشاف ذیل آیه ۵۹ احزاب.
۱۵-لما نزلت هذه الایه «یذنین علیهن من جلابیبهن» خرج نساء الانصار کأن على روسهن الغربان من اکسیه سود یلبسنها» سنن ابن داوود، کتاب اللباس، باب لبس السواد، ج ۲، ص ۱۸۲، طبع دارالکتب العربى.
۱۶-عون المعبود شرح سنن ابن داوود، ج ۱۱، ص ۱۵۹٫
۱۷-به تفاسیر مذکور، ذیل آیه ۵۹ سوره احزاب مراجعه شود.
۱۸-محمد حسن نجفى، جواهر الکلام فى شرح شرایع الاسلام، ج ۸، ص ۲۳۳
۱۹-ابوالقاسم خویى، شرح عروهالوثقى، کتاب الصلاه، ج ۱، مکروهات، لباس مصلى.
۲۰-براى آشنایى با این روایات به کتابهاى فروع کافى، ج ۲، کتاب الصلاه باب اللباس الذى تکره الصلاه فیه و ما لا تکره، ص ۳۹۷٫ فروع کافى، ج ۶، کتاب الزى و التجمل باب لبس السواد، ص ۴۴۹٫ وسائل الشیعه، ج ۳، کتاب الصلاه ابواب لباس مصلى. و مستدرک. الوسائل جلد مذکور و ابواب مذکور. مراجعه شود.
۲۱-ویژه نامه فرهنگ اسلام، بهار ۱۳۷۹، ص ۷٫
۲۲-محمد حسن نجفى، جواهر الکلام فى شرح شرایع الاسلام، ج ۸، ص ۲۳۵٫
منبع: فصلنامه مکاتبه و اندیشه شماره ۱۶