بناى خانواده از دیدگاه اسلام
کتاب: زن در آینه جلال و جمال صفحه ۴۶
نویسنده: آیه الله عبدالله جوادى آملى
اصل در تاسیس خانواده بر اساس مهر ورافت وگرایش وجاذبه همانا زن است چنانکه اصل در تشکیل خانواده از لحاظ مدیریت وتامین هزینه وتعهد کارهاى اجرایى وسرپرستى ودفاع از حوزه تدبیر خانواده مرد است;
مطلب دوم نیازى به اثبات ندارد زیرا شواهد قرآنى مانند الرجال قوامون على النساء و… بر این امر گواهى مىدهد وسیره رایجه مسلمین نیز آن را تایید مىکند، عمده اثبات مطلب اول است. وچون تحلیل عمیق هر مطلب مرهون تبیین مبادى تصورى آن است چنانکه در گرو پذیرش مبادى تصدیقى آن است، تاکید بر این نکته لازم است که یکى از مهمترین مبادى تصورى مساله فوق تمایز بین مهر عاطفى وانس عقلى از یک سو وگرایش غریزى وشهوت حیوانى از سمت دیگر است تا اساس خانواده بر محور دوستى انسانى وعقلى است نه بر مدار شهوت جنسى، ونقش زن به عنوان مظهر جمال الهى در چهره انسان تبیین شود نه بهعنوان عامل رفع شهوت به صورت یک جنس ماده.
بنیان مهر و عطوفتخانواده
طبق مبانى حکمت متعالیه شوق وعلاقه بین دو چیز، یک پیوند خاص وجودى است وچون حقیقت هستى داراى مراتب تشکیکى است از این جهت اولا اشتیاق وکشش در تمام ذرات هستى وجود دارد وثابت در هر مرتبه از هستى حکم خاص همان درجه را دارد گاهى به صورت جذب ودفع در نهاد گوهرهاى کان ظهور دارد وزمانى به صورت اخذ واعطا ومانند آن در گیاههاى رستنى جلوه مىنماید وگاهى به عنوان شهوت وغضب در حیوانهاى غیر معلم پدید مىآید وگاهى به صورت میل ونفرت در حیوانهاى تربیتشده وبرخى از افراد تربیت نشده انسانى ظهور مىکند و آنگاه فاصلههاى طولانى را طى مىنماید. آنچه در این مساله مهم است توجه به این نکته است که آیا راز آفرینش زن ومرد وسر گرایش این دو به هم وانگیزه تاسیس خانواده وتربیت انسان کامل همانا گرایش جنسى است که هدفى جز اطفاء نائره شهوت نداشته ودر حیوانات وحشى نیز بیش از انسان یافت مىشود وجاهلیت جدید چونان جاهلیت کهن به آن دامن مىزند، ویا راز انعطاف زن ومرد وهدف تشکیل حوزه رحامت وپرورش مسجود فرشتگان وجلوه خلیفه اللهى وجامع جلال وجمال وهمه اسماء خداوندى همانا گرایش عقلى ومهر قلبى وانس اسمائى است تا بتواند ملائکه تربیت نماید وفرشتگان فراوانى را به دمتبگیرد وراز بسیارى از اسرار آفرینش را حل نماید؟ چون گرایش جنسى در حیوانهاى نر وماده نیز یافت مىشود ودرباره آفرینش حیوان ماده انگیزه ویژهاى مگر همان راز عمومى خلقت وکیفیتخلق زوجین از هر جنس گیاهى وحیوانى مطرح نیست.
بنابراین راز اصیل آفرینش زن چیزى غیر از گرایش غریزى واطفاء نائره شهوت مىباشد که خداوند آن را آرامش زن ومرد بیان کرده واصالت را در ایجاد این آرامش به زن داده واو را در این امر روانى اصل دانسته ومرد را مجذوب مهر زن معرفى کرده است. ضمن آن که حقیقت هر دو را یک گوهر دانسته وهیچ امتیازى از لحاظ مبدا قابلى آفرینش بین آنها قائل نشده است. در سوره اعراف مىفرماید:
هو الذی خلقکم من نفس واحده و جعل منها زوجها لیسکن الیها (۱)
منظور از نفس واحده همان حقیقت واحده وگوهر واحد است. یعنى مبدا قابلى همه شما انسانها یک حقیقت است ودر این امر هیچ فرقى بین زن ومرد نیست چنانکه هیچ امتیازى بین انسان اولى وغیر اولى نیست واین گونه از تعبیرها همانند تعبیر به بنىآدم است که شامل همه انسانها حتى حضرت آدم… نیز خواهد شد نظیر آیه ذریه:
و اذ اخذ ربک من بنیآدم من ظهورهم ذریتهم… (۲)
وهنگامى را که پروردگارت از پشت فرزندان آدم، ذریه آنان را برگرفت…
که این اخذ میثاق اختصاص به فرزندان آدم ندارد بلکه شامل آن حضرت هم خواهد بود.
کلمه نفس در آیه مزبور تانیثسماعى ومجازى دارد نه حقیقى وتانیث کلمه واحده به همین لحاظ است ومعناى نفس واحده همانا حقیقت واحد اصل فارد است.
منظور از زوج در این آیه نیز زن است که همسر مرد است. وبهترین تعبیر از زن کلمه زوج است نه زوجه که جمع آن ازواج است نه زوجات. وتعبیر از زن به کلمه زوجه فصیح نیستبلکه راغب در مفردات آن را لغت ردیئه دانسته وبه همین خاطر در هیچ قسمت از قرآن از زن به عنوان زوجه واز زنان دنیا یا آخرت به عنوان زوجات یاد نشده بلکه فقط زوج وازواج یاد شده است.
چون عنوان زن با تعبیر زوج مطرح شده قهرا مرد به عنوان شوهر از آیه استفاده مىشود وضمیر مذکر لیسکن، به مرد بر مىگردد یعنى مرد بدون آفرینش زن سکینت وآرامش ندارد ونیازمند به انیس است.
مرجع ضمیر مؤنث – الیها نفس واحده نیست وبلکه به زوج بر مىگردد یعنى زن ومفاد آن چنین مىشود که گرایش انسى مرد به زن است وبدون آن مانوس نیست وبا وى انس گرفته وآرام مىشود.
و من آیاته ان خلق لکم من انفسکم ازواجا لتسکنوا الیها و جعل بینکم موده و رحمه ان فی ذلک لایات لقوم یتفکرون (۳)
و از نشانههاى او این که از خودتان همسرانى براى شما آفرید تا بدانها آرام گیرید، ومیانتان دوستى ورحمت نهاد. آرى، در این نعمتبراى مردمى که مىاندیشند نشانههایى است.
مطالبى که از این آیه کریمه استنباط مىشود غیر از آنچه از آیه سوره اعراف استظهار شد عبارت است از:
۱- تمام زنها از لحاظ گوهر هستى واصل مبدا قابلى همتاى مرداناند وخلقت هیچ زنى جداى از خلقت مرد نیست، البته مساله طینتحکم جدایى دارد که طینت اولیاى الهى از غیر آنها ممتاز است، وآن بحث، اختصاصى به زن یا مرد ندارد، ودر این همتایى بین نخستین انسان وانسانهاى بعدى فرقى نیست چنانکه در این جهت امتیازى بین اولیا ودیگران نیست.
۲- تمام زنها از لحاظ حقیقت از سنخ گوهر مرداناند نظیر آنچه که درباره رسول اکرم (ص) تعبیر شده است که:
لقد من الله على المؤمنین اذ بعث فیهم رسولا من انفسهم (۴)
خداوند منت نهاد بر مؤمنین آنگاه که در میان آنها پیامبرى از خودشان برانگیخت و…
لقد جاءکم رسول من انفسکم عزیز علیه ما عنتم (۵)
پیامبرى از خودتان به سوى شما آمد که بر او دشوار استشما در رنجبیفتید.
البته تفاوت فراوانى بین وجود نورانى نبى اکرم (ص) ودیگران وجود دارد لیکن آنها باعث نمىشود که وجود مبارک رسول گرامى (ص) نوعى جداى از نوع متعارف انسان باشد، چنانکه وجود نورانى حضرت فاطمه زهرا یافت نمىشود واین تمایزهاى معنوى مانع وحدت نوعى آن حضرت با زنان ومردان دیگر نخواهد بود.
۳- منشا گرایش مرد به زن وآرمیدن مرد در سایه انس به زن همانا مودت ورحمتى است که خداوند بین آنها قرار داده واین مودت الهى ورحمتخدایى غیر از گرایش شهوى حیوانها به عنوان آیه الهى یاد نشده وروى آن اصرارى دیده نمىشود.
آنچه در حدیث زراره از حضرت امام صادق… رسیده نیز همین معنا را تایید مىنماید که اصالت در گرایش مرد به زن همان محبت الهى است زیرا مساله شهوت جنسى بعد از انس انسانى حضرت آدم به حوا به او داده شد ودر مرتبه قبلى که سخن از مهر قلبى استسخن از غریزه شهوى اصلا مطرح نبوده ونیست. واز این رهگذر زن محبوب رسول اکرم (ص) واقع شده است که فرمود:
«حبب الی من دنیاکم النساء و الطیب و قره عینی فی الصلاه» (۶)
ودر پرتو همین نگرش است که حضرت امام باقر… از رسول اکرم (ص) نقل نموده است:
«ما بنی بناء فى الاسلام احب الى الله تعالى من التزویج» (۷)
وحضرت امام صادق… از پیامبر گرامى (ص) نقل فرموده است:
«من تزوج احرز نصف دینه…» (۸)
وحضرت امام صادق… فرموده است:
«اکثر الخیر فی النساء» . (۹)
دو دیدگاه متفاوت
اگر گرایش وانس زن ومرد با بصیرت ملکوتى مشاهده شود حکم آن همان است که بیان شد واگر با نگاه ملکى دیده شود حکمش آن است که انسان کامل یعنى حضرت على بن ابیطالب… جامع جلال وجمال الهى مىفرماید:
«حیاء یرتفع، و عورات تجتمع، اشبه شیء بالجنون، الاصرار علیه هرم، الافاقه منه ندم…» (۱۰)
یعنى هنگام زناشویى حیا وشرم رختبر مىبندد وعورتها باهم جمع مىشوند، شبیهترین چیز به دیوانگى است، اصرار بر آن مایه پیرى است وبه هوش آمدن از آن با پیشمانى همراه است… وچیزى که مایه ارتفاع شرم وپایه پشیمانى ونزدیک به جنون استسنت پیامبران نخواهد گردید، بلکه این سکینت ومودت ورحمت که جاذبهاى الهى بین مرد وزن است واساس تشکیل حوزه رحامت وتاسیس سلسله ارحام ومحارم وتامین روابط مهر آمیز خانوادگى وزمینه ساختار نظام برین انسانى است که سنت دیرین انبیاء وبویژه خاتم (ص) آنهاست. از این رهگذر بعضى از فقهاى گرانقدر اسلام پیمان نکاح را یک عقد معاوضى بین دو نفر به نام زن وشوهر ندانسته بلکه آن را یک معاهدهگونه عبادت مىدانند ولزوم عقد نکاح را که از عقود لازمه است چیزى همانند عقد بیع، اجاره و… نمىدانند وشرط خیار را در آن باطل مىشمارند.
پىنوشتها:
۱٫ اعراف، ۱۸۹٫
۲٫ اعراف، ۱۷۲٫
۳٫ روم، ۲۱٫
۴٫ ال عمران، ۱۶۴٫
۵٫ توبه، ۱۲۸٫
۶٫ خصال صدوق، باب ثلاثه.
۷٫ من لایحضرهالفقیه، ج۳، ص۳۸۳٫
۸٫ همان.
۹٫ همان ماخذ، ص۳۸۵٫
۱۰٫ غررودرر، ج۳، ص۴۱۷٫