نبودن حریم میان زن و مرد و آزادى معاشرتهاى بى بند و بار هیجانها و التهابهاى جنسى را فزونى مىبخشد و تقاضاى ارتباط را به صورت یک عطش روحى و یک خواست اشباع نشدنى درمىآورد.غریزه جنسى غریزهاى نیرومند، عمیق و «دریا صفت» است، هر چه بیشتر اطاعتشود سرکشتر مىگردد، همچون آتش که هر چه به آن بیشتر خوراک بدهند شعلهورتر مىشود.براى درک این مطلب به دو چیز باید توجه داشت:
جنبه روانى حجاب
کتاب: مجموعه آثار جلد ۱۹ صفحه ۴۳۴
نویسنده: استاد شهید مرتضى مطهرى
نبودن حریم میان زن و مرد و آزادى معاشرتهاى بى بند و بار هیجانها و التهابهاى جنسى را فزونى مىبخشد و تقاضاى سکس را به صورت یک عطش روحى و یک خواست اشباع نشدنى درمىآورد.غریزه جنسى غریزهاى نیرومند، عمیق و «دریا صفت» است، هر چه بیشتر اطاعتشود سرکشتر مىگردد، همچون آتش که هر چه به آن بیشتر خوراک بدهند شعلهورتر مىشود.براى درک این مطلب به دو چیز باید توجه داشت:
۱٫ تاریخ همان طورى که از آزمندان ثروت یاد مىکند که با حرص و آزى حیرتآور در پى گرد آوردن پول و ثروت بودهاند و هر چه بیشتر جمع مىکردهاند حریصتر مىشدهاند، همچنین از آزمندانى در زمینه مسائل جنسى یاد مىکند.اینها نیز به هیچ وجه از نظر حس تصرف و تملک زیبارویان در یک حدى متوقف نشدهاند. صاحبان حرمسراها و در واقع همه کسانى که قدرت استفاده داشتهاند چنین بودهاند.
کریستن سن نویسنده کتاب ایران در زمان ساسانیان در فصل نهم کتاب خویش مىنویسد:
«در نقش شکار طاق بستان فقط چند تن از سه هزار زنى که خسرو (پرویز) در حرم داشت مىبینیم.این شهریان هیچ گاه از این میل سیر نمىشد.دوشیزگان و بیوگان و زنان صاحب اولاد را در هر جا نشان مىدادند به حرم خود مىآورد.هر زمان که میل تجدید حرم مىکرد نامهاى چند به فرمانروایان اطراف مىفرستاد و در آن وصف زن کامل عیار را درج مىکرد.پس عمال او هر جا زنى را با وصف نامه مناسب مىدیدند به خدمت مىبردند.» از این گونه جریانها در تاریخ قدیم بسیار مىتوان یافت.در جدید این جریانها به شکل حرمسرا نیست، به شکل دیگر است، با این تفاوت که در جدید لزومى ندارد کسى به اندازه خسرو پرویز و هارون الرشید امکانات داشته باشد.در جدید به برکت تجدد فرنگى، براى مردى که یک صد هزارم پرویز و هارون امکانات داشته باشد میسر است که به اندازه آنها از جنس زن بهرهکشى کند.
۲٫هیچ فکر کردهاید که حس «تغزل» در بشر چه حسى است؟ قسمتى از ادبیات جهان عشق و غزل است.در این بخش از ادبیات، مرد، محبوب و معشوق خود را ستایش مىکند، به پیشگاه او نیاز مىبرد، او را بزرگ و خود را کوچک جلوه مىدهد، خود را نیازمند کوچکترین عنایت او مىداند، مدعى مىشود که محبوب و معشوق «صد ملک جان به نیم نظر مىتواند بخرد، پس چرا در این معامله تقصیر مىکند» ، از فراق او دردمندانه مىنالد.
این چیست؟ چرا بشر در مورد سایر نیازهاى خود چنین نمىکند؟ آیا تاکنون دیدهاید که یک آدم پول پرستبراى پول، یک آدم جاه پرستبراى جاه و مقام غزلسرایى کند؟ ! آیا تاکنون کسى براى نان غزلسرایى کرده است؟ چرا هر کسى از شعر و غزل دیگرى خوشش مىآید؟ چرا همه از دیوان حافظ اینقدر لذت مىبرند؟ آیا جز این است که همه کس آن را با زبان یک غریزه عمیق که سراپاى وجودش را گرفته است منطبق مىبیند؟ چقدر اشتباه مىکنند کسانى که مىگویند یگانه عامل اساسى فعالیتهاى بشر عامل اقتصاد است!!
بشر براى عشقهاى جنسى خود موسیقى خاصى دارد، همچنانکه براى معنویات نیز موسیقى خاص دارد، در صورتى که براى حاجتهاى صرفا مادى از قبیل آب و نان موسیقى ندارد.
من نمىخواهم ادعا کنم که تمام عشقها جنسى است و هم هرگز نمىگویم که حافظ و سعدى و سایر غزلسرایان صرفا از زبان غریزه جنسى سخن گفتهاند.این مبحث، مبحث دیگرى است که جداگانه باید بحثشود.
ولى قدر مسلم این است که بسیارى از عشقها و غزلها عشق و غزلهایى است که مرد براى زن داشته است.همین قدر کافى است که بدانیم توجه مرد به زن از نوع توجه به نان و آب نیست که با سیر شدن شکم اقناع شود، بلکه یا به صورت حرص و آز و تنوع پرستى درمىآید و یا به صورت عشق و غزل.ما بعدا در این باره بحثخواهیم کرد که در چه شرایطى حالتحرص و آز جنسى تقویت مىشود و در چه شرایطى شکل عشق و غزل پیدا مىکند و رنگ معنوى به خود مىگیرد.
به هر حال اسلام به قدرت شگرف این غریزه آتشین توجه کامل کرده است. روایات زیادى درباره خطرناک بودن «نگاه» ، خطرناک بودن خلوت با زن، و بالاخره خطرناک بودن غریزهاى که مرد و زن را به یکدیگر پیوند مىدهد وارد شده است.
اسلام تدابیرى براى تعدیل و رام کردن این غریزه اندیشیده است و در این زمینه، هم براى زنان و هم براى مردان تکلیف معین کرده است.یک وظیفه مشترک که براى زن و مرد هر دو مقرر فرموده مربوط به نگاه کردن است:
قل للمؤمنین یغضوا من ابصارهم و یحفظوا فروجهم…قل للمؤمنات یغضضن من ابصارهن و یحفظن فروجهن .
خلاصه این دستور این است که زن و مرد نباید به یکدیگر خیره شوند، نباید چشم چرانى کنند، نباید نگاههاى مملو از شهوت به یکدیگر بدوزند، نباید به قصد لذت بردن به یکدیگر نگاه کنند.یک وظیفه هم خاص زنان مقرر فرموده است و آن این است که بدن خود را از مردان بیگانه پوشیده دارند و در اجتماع به جلوهگرى و دلربایى نپردازند، به هیچ وجه و هیچ صورت و با هیچ شکل و رنگ و بهانهاى کارى نکنند که موجبات تحریک مردان بیگانه را فراهم کنند.
روح بشر فوق العاده تحریک پذیر است.اشتباه است که گمان کنیم تحریک پذیرى روح بشر محدود به حد خاصى است و از آن پس آرام مىگیرد.
همان طور که بشر – اعم از مرد و زن – در ناحیه ثروت و مقام از تصاحب ثروت و از تملک جاه و مقام سیر نمىشود و اشباع نمىگردد، در ناحیه جنسى نیز چنین است.
هیچ مردى از تصاحب زیبارویان و هیچ زنى از متوجه کردن مردان و تصاحب قلب آنان و بالاخره هیچ دلى از هوس سیر نمىشود.
و از طرفى تقاضاى نامحدود خواه ناخواه انجام ناشدنى است و همیشه مقرون ستبه نوعى احساس محرومیت.دست نیافتن به آرزوها به نوبه خود منجر به اختلالات روحى و بیماریهاى روانى مىگردد.
چرا در دنیاى غرب اینهمه بیمارى روانى زیاد شده است؟ علتش آزادى اخلاقى جنسى و تحریکات فراوان سکسى است که به وسیله جراید و مجلات و سینماها و تئاترها و محافل و مجالس رسمى و غیر رسمى و حتى خیابانها و کوچهها انجام مىشود.
اما علت اینکه در اسلام دستور پوشش اختصاص به زنان یافته است این است که میل به خودنمایى و خودآرایى مخصوص زنان است.از نظر تصاحب قلبها و دلها مرد شکار است و زن شکارچى، همچنانکه از نظر تصاحب جسم و تن، زن شکار است و مرد شکارچى.میل زن به خودآرایى از این نوع حس شکارچیگرى او ناشى مىشود. در هیچ جاى دنیا سابقه ندارد که مردان لباسهاى بدن نما و آرایشهاى تحریک کننده به کار برند.این زن است که به حکم طبیعتخاص خود مىخواهد دلبرى کند و مرد را دلباخته و در دام علاقه به خود اسیر سازد.لهذا انحراف تبرج و برهنگى از انحرافهاى مخصوص زنان است و دستور پوشش هم براى آنان مقرر گردیده است.
ما درباره طغیان پذیرى غریزه جنسى و اینکه بر خلاف ادعاى افرادى مانند راسل غریزه جنسى با آزاد گذاشتن کامل و خصوصا با فراهم کردن وسائل تحریک هرگز سیر نمىشود و اشباع نمىگردد و همچنین درباره انحراف «چشم چرانى» در مردان و انحراف «تبرج» در زنان، باز هم بحثخواهیم کرد.
گردآورنده: علی علی اکبری