قالَ الامامُ الْعَسْکَرى(علیه السلام)
۱– پرهیز از جدال و شوخى
«لا تُمارِ فَیَذْهَبَ بَهاؤُکَ وَ لا تُمازِحْ فَیُجْتَرَأَ عَلَیْکَ»
جدال مکن که ارزشت مىرود و شوخى مکن که بر تو دلیر شوند.
(تحف العقول ص ۴۸۶)
۲- تواضع در نشستن
«مَنْ رَضِىَ بِدُونِ الشَّرَفِ مِنَ الْمجْلِسِ لَمْ یَزَلِ اللّهُ وَ مَلائِکَتُهُ یُصَلُّونَ عَلَیْهِ حَتّى یَقُومَ».
هر که به پایین نشستن در مجلس خشنود باشد، پیوسته خدا و فرشته ها بر او رحمت فرستند تا برخیزد.
۳- هلاکت در ریاست و افشاگرى
«دَعْ مَنْ ذَهَبَ یَمینًا وَ شِمالاً، فَإِنَّ الرّاعِىَ یَجْمَعُ غَنَمَهُ جَمْعَها بِأَهْوَنِ سَعْى وَ إِیّاکَ وَ الاْذاعَهَ وَ طَلَبَ الرِّیاسَهِ، فَإِنَّهُما یَدْعُوانِ إِلَى الْهَلَکَهِ».
آن که را به راست و چپ رود واگذار! به راستى چوپان، گوسفندانش را به کمتر تلاشى گِرد آوَرَد. مبادا اسرار را فاش کرده و سخن پراکنى کنى و در پیریاست باشى، زیرا این دو، آدمى را به هلاکت میکشانند.
۴- گناهى که بخشوده نشود
«مِنَ الذُّنُوبِ الَّتى لا تُغْفَرُ : لَیْتَنى لا أُؤاخَذُ إِلاّ بِهذا. ثُمَّ قالَ: أَلاْشْراکُ فِى النّاسِ أَخْفى مِنْ دَبیبِ الَّنمْلِ عَلَى الْمَسْحِ الاْسْوَدِ فِى اللَّیْلَهِ الْمُظْلِمَه».
از جمله گنـاهانى کـه آمرزیده نشود ایـن است که [آدمى ] بگوید: اى کاش مرا به غیر از این گناه مؤاخذه نکنند. سپس فرمود: شرک در میان مردم از جنبش مورچه بر روپوش سیاه در شب تار نهانتر است.
۵- نزدیکتر به اسم اعظم
«بِسْمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ أَقْرَبُ إِلَى اسْمِ اللّهِ الاَْعْظَمِ مِنْ سَوادِ الْعَیْنِ إِلى بَیاضِها».
«بسم اللّه الرّحمن الرّحیم» به اسم اعظم خدا، از سیاهى چشم به سفیدىاش نزدیکتر است.
۶- دوستى نیکان و دشمنى بدان
«حُبُّ الاْبْرارِ لِلاَبْرارِ ثَوابٌ لِلاْبْرارِ، وَ حُبُّ الْفُجّارِ لِلاَبْرارِ فَضیلَهٌ لِلاَبْرارِ، وَ بُغْضُ الْفُجّارِ لِلاْبْرارِ زَیْنٌ لِلاْبْرارِ، وَ بُغْضُ الاْبْرارِ لِلْفُجّارِ خِزْىٌ عَلَى الْفُجّارِ».
دوستى نیکان به نیکان، ثوابست براى نیکان. و دوستى بدان به نیکان، فضیلت است براى نیکان. و دشمنى بدان با نیکان، زینت است براى نیکان. و دشمنى نیکان با بدان، رسوایى است براى بدان.
۷- سلام نشانه تواضع
«مِنَ التَّواضُعِ أَلسَّلامُ عَلى کُلِّ مَنْ تَمُرُّ بِهِ، وَ الْجُلُوسُ دُونَ شَرَفِ الْمجْلِسِ».
از جمله تواضع و فروتنى، سلام کردن بر هر کسى است که بر او میگذرى، و نشستن در پایین مجلس است.
۸- خنده بیجا
«مِنَ الْجَهْلِ أَلضِّحْکُ مِنْ غَیْرِ عَجَب».
خنده بیجا از نادانى است.
۹- همسایه بد
«مِنَ الْفَواقِرِ الَّتى تَقْصِمُ الظَّهْرَ جارٌ إِنْ رَأى حَسَنَهً أَطْفَأَها وَ إِنْ رَأى سَیِّئَهً أَفْشاها».
از بلاهاى کمرشکن، همسایهاى است که اگر کردار خوبى را بیند نهانش سازد و اگر کردار بدى را بیند آشکارش نماید.
۱۰- پندى گویا و جامع
«أُوصیکُمْ بِتَقْوَى اللّهِ وَ الْوَرَعِ فى دینِکُمْ وَالاْجْتَهادِ لِلّهِ وَ صِدْقِ الْحَدیثِ وَ أَداءِ الأَمانَهِ إِلى مَنِ ائْتَمَنَکُمْ مِنْ بَرٍّ أَوْ فاجِر وَ طُولُ السُّجُودِ وَ حُسْنِ الْجَوارِ. فَبِهذا جاءَ مُحَمَّدٌ(صلى الله علیه وآله وسلم) صَلُّوا فى عَشائِرِهِمْ وَ اشْهَدُوا جَنائِزَهُمْ وَ عُودُوا مَرْضاهُمْ وَ أَدُّوا حُقُوقَهُمْ، فَإِنَّ الرَّجُلَ مِنْکُمْ إِذا وَرَعَ فى دینِهِ وَ صَدَقَ فى حَدیثِهِ وَ أَدَّى الاَمانَهَ وَ حَسَّنَ خُلْقَهُ مَعَ النّاسِ قیلَ: هذا شیعِىٌ فَیَسُرُّنى ذلِکَ. إِتَّقُوا اللّهَ وَ کُونُوا زَیْنًا وَ لا تَکُونُوا شَیْنًا، جُرُّوا إِلَیْنا کُلَّ مَوَدَّه وَ ادْفَعُوا عَنّا کُلَّ قَبیح، فَإِنَّهُ ما قیلَ فینا مِنْ حَسَن فَنَحْنُ أَهْلُهُ وَ ما قیلَ فینا مِنْ سُوء فَما نَحْنُ کَذلِکَ».
«لَناحَقٌّ فى کِتابِ اللّهِ وَ قَرابَهٌ مِنْ رَسُولِ اللّهِ وَ تَطْهیرٌ مِنَ اللّهِ لا یَدَّعیهِ أَحَدٌ غَیْرُنا إِلاّ کَذّابٌ. أَکْثِرُوا ذِکْرَ اللّهِ وَ ذِکْرَ الْمَوْتِ وَ تِلاوَهَ الْقُرانِ وَ الصَّلاهَ عَلَى النَّبِىِّ(صلى الله علیه وآله وسلم)فَإِنَّ الصَّلاهَ عَلى رَسُولِ اللّهِ عَشْرُ حَسَنات، إِحْفَظُواما وَصَّیْتُکُمْ بِهِ وَ أَسْتَوْدِعُکُمُ اللّهَ وَ أَقْرَأُ عَلَیْکُمْ السَّلامَ».
شما را به تقواى الهى و پارسایى در دینتان و تلاش براى خدا و راستگویى و امانتدارى درباره کسى که شما را امین دانسته ـ نیکوکار باشد یا بدکار ـ و طول سجود و حُسنِ همسایگى سفارش مىکنم. محمّد(صلى الله علیه وآله وسلم)براى همین آمده است. در میان جماعت هاى آنان نماز بخوانید و بر سر جنازه آنها حاضر شوید و مریضانشان را عیادت کنید. و حقوقشان را ادا نمایید، زیرا هر یک از شما چون در دینش پارسا و در سخنش راستگو و امانتدار و خوش اخلاق با مردم باشد، گفته مىشود: این یک شیعه است، و این کارهاست که مرا خوشحال میسازد. تقواى الهى داشته باشید، مایه زینت باشید نه زشتى، تمام دوستى خود را به سوى ما بکشانید و همه زشتى را از ما بگردانید، زیرا هر خوبى که درباره ما گفته شود ما اهل آنیم و هر بدى درباره ما گفته شود ما از آن به دوریم. در کتاب خدا براى ما حقّى و قرابتى از پیامبر خداست و خداوند ما را پاک شمرده، احدى جز ما مدّعى این مقام نیست، مگر آن که دروغ مىگوید. زیاد به یاد خدا باشید و زیاد یاد مرگ کنید و زیاد قرآن را تلاوت نمایید و زیاد بر پیغمبر(صلى الله علیه وآله وسلم) سلام و تحیّت بفرستید. زیرا صلوات بر پیامبر خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) ده حسنه دارد. آنچه را به شما گفتم حفظ کنید و شما را به خدا میسپارم، و سلام بر شما. (بحارالانوار-جلد۷۵-صحفه۳۷۲باب۲۹)
۱۱- اندیشه در کار خدا
«لَیْسَتِ الْعِبادَهُ کَثْرَهَ الصِّیامِ وَ الصَّلوهِ وَ إِنَّما الْعِبادَهُ کَثْرَهُ التَّفَکُّرِ فى أَمْرِ اللّهِ»
عبادت کردن به زیادى روزه و نماز نیست، بلکه [حقیقتِ] عبادت، زیاد در کار خدا اندیشیدن است.
(تحف العقول، ص۴۴۸)
۱۲- پلیدى خشم
«أَلْغَضَبُ مِفْتاحُ کُلِّ شَرّ».
خشم و غضب، کلید هر گونه شرّ و بدى است.
۱۳- ویژگیهاى شیعیان
«شیعَتُنا الْفِئَـهُ النّاجِیَهُ وَالْفِرْقَهُ الزّاکِیَهُ صارُوا لَنا رادِئًا وَصَوْنًا وَ عَلَى الظَّلَمَهِ أَلَبًّا وَ عَوْنًا سَیَفْجُرُ لَهُمْ یَنابیعُ الْحَیَوانِ بَعْدَ لَظْىِ مُجْتَمَعِ النِّیرانِ أَمامَ الرَّوْضَهِ».
پیروان ما، گروه هاى نجات یابنده و فرقههاى پاکى هستند که حافظان [آیین] مایند، و ایشان در مقابل ستمکاران، سپر و کمککار ما [هستند]. به زودى چشمههاى حیات [منجىِ بشریّت] بعد از گدازه تودههاى آتش! پیش از ظهور براى آنان خواهد جوشید.
۱۴- ناآرامى کینه توز
«أَقَلُّ النّاسِ راحَهً أَلْحُقُودُ».
کینه توز، ناآرامترینِ مردمان است.
۱۵- پارساترین مردم
«أَوْرَعُ النّاسِ مَنْ وَقَفَ عِنْدَ الشُّبْهَهِ، أَعْبَدُ النّاسِ مَنْ أَقامَ عَلَى الْفَرائِضِ أَزْهَدُ النّاسِ مَنْ تَرَکَ الْحَرامَ، أَشَدُّ النّاسِ اجْتَهادًا مَنْ تَرَکَ الذُّنُوبَ».
پارساترین مردم کسى است که در هنگام شبهه توقّف کند. عابدترین مردم کسى است که واجبات را انجام دهد. زاهدترین مردم کسى است که حرام را ترک نماید. کوشننده ترین مردم کسى است که گناهان را رها سازد.
تحف العقول، ص ۴۸۹
۱۶- وجود مؤمن
«أَلْمُؤْمِنُ بَرَکَهٌ عَلَى الْمُؤْمِنِ وَ حُجَّهٌ عَلَى الْکافِرِ».
مؤمن براى مؤمن ،برکت و بر کافر، اتمام حجّت است.
تحف العقول، ص۴۸۹
۱۷- محصول اعمال
«إِنَّکُمْ فى آجال مَنْقُوصَه وَ أَیّام مَعْدُودَه وَ الْمَوْتُ یَأْتى بَغْتَهً، مَنْ یَزْرَعْ خَیْرًا یَحْصِدُ غِبْطَهً وَ مَنْ یَزْرَعْ شَرًّا یَحْصِدُ نِدامَهً، لِکُلِّ زارِع ما زَرَعَ لا یُسْبَقُ بَطىءٌ بِحَظِّهِ، وَ لا یُدْرِکُ حَریصٌ ما لَمْ یُقَدَّرُ لَهُ، مَنْ أُعْطِىَ خَیْرًا فَاللّهُ أَعْطاهُ، وَ مَنْ وُقِىَ شَرًّا فَاللّهُ وَقاه».
شما عمر کاهنده و روزهاى برشمرده اى دارید، و مرگ به ناگهان مىآید، هر کس تخم خیرى بکارد به خوشى بِدْرَوَد، و هر کس تخم شرّى بکارد به پشیمانى بِدْرَوَد. هر که هر چه بکارد همان براى اوست. کُندکار را بهره از دست نرود و آزمند آنچه را مقدرّش نیست در نیابد، هر که به خیرى رسد خدایش داده، و هر که از شرّى رهد خدایش رهانده.
۱۸- شناخت احمق و حکیم
«قَلْبُ الأَحْمَقِ فى فَمِهِ وَ فَمُ الْحَکیمِ فى قَلْبِهِ».
قلب احمق در دهان او و دهان حکیم در قلب اوست.
۱۹- تلاش براى رزق مقدّر
«لا یَشْغَلْکَ رِزْقٌ مَضْمُونٌ عَنْ عَمَل مَفْرُوض».
رزق و روزىِ ضمانت شده، تو را از کار واجب باز ندارد.
۲۰- عزّتِ حقگرایى
«ما تَرَکَ الْحَقَّ عَزیزٌ إِلاّ ذَلَّ، وَلا أَخَذَ بِهِ ذَلیلٌ إِلاّ عَزَّ»
هیچ عزیزى حقّ را رها نکند، مگر آن که ذلیل گردد و هیچ ذلیلى به حقّ نیاویزد، مگر آن که عزیز شود.
۲۱- دوست نادان
«صَدیقُ الْجاهِلِ تَعَبٌ».
دوست نادان، مایه رنج است.
۲۲- بهترین خصلت
«خَصْلَتانِ لَیْسَ فَوْقَهُما شَىْءٌ: أَلاْیمانُ بِاللّهِ وَ نَفْعُ الاِخْوانِ».
دو خصلت است که بهتر و بالاتر از آنها چیزى نیست:ایمان به خدا و سود رساندن به برادران.
۲۳- نتیجه جسارت بر پدر
«جُرْأَهُ الْوَلَدِ عَلى والِدِهِ فى صِغَرِهِ تَدْعُوا إِلَى الْعُقُوقِ فى کِبَرِهِ».
جرأت و دلیرى فرزند بر پدرش در کوچکى، سبب عاقّ و نارضایتى پدر در بزرگى میشود.
۲۴- بهتر از حیات و بدتر از مرگ
«خَیْرٌ مِنَ الْحَیاهِ ما إِذا فَقَدْتَهُ أَبْغَضْتَ الْحَیاهَ وَ شَرُّ مِنَ الْمَوْتِ ما إِذا نَزَلَ بِکَ أَحْبَبْتَ الْمَوْتَ».
بهتر از زندگى چیزى است که چون از دستش دهى، از زندگى بدت آید، و بدتر از مرگ چیزى است که چون به سرت آید مرگ را دوست بدارى.
۲۵- وابستگى و خوارى
«ما أَقْبَحَ بِالْمُؤْمِنِ أَنْ تَکُونَ لَهُ رَغْبَهٌ تُذِلُّهُ».
چه زشت است براى مؤمن، دلبستگى به چیزى که او را خوار دارد.
۲۶- نعمت بلا
«ما مِنْ بَلِیَّه إِلاّ وَ لِلّهِ فیها نِعْمَهٌ تُحیطُ بِها».
هیچ بلایى نیست، مگر این که در آن از طرف خدا نعمتى است.
۲۷- اکرام بدون افراط
«لا تُکْرِمِ الرَّجُلَ بِما یَشُقُّ عَلَیْهِ».
هیچ کس را طورى اکرام مکن که بر او سخت گذرد.
۲۸- ارزش پند پنهان
«مَنْ وَعَظَ أَخاهُ سِرًّا فَقَدْ زانَهُ، وَ مَنْ وَعَظَهُ عَلانِیَهً فَقَدْ شانَهُ».
هر که در نهان، برادر خود را پند دهد او را آراسته، و هر که آشکارا برادرش را پند دهد او را کاسته.
۲۹- تواضع و فروتنى
«أَلتَّواضُعُ نِعْمَهٌ لا یُحْسَدُ عَلَیْها».
تواضع و فروتنى، نعمتى است که بر آن حسد نبرند.
تحف العقول، ص ۴۸۹
۳۰- سختى تربیت نادان
«رِیاضَهُ الْجاهِلِ وَ رَدُّ المُعْتادِ عَنْ عادَتِهِ کَالْمُعْجِزِ».
پرورش دادن نادان و ترک دادن معتاد از عادتش، مانند معجزه است.
۳۱- شادى بیجا
«لَیْسَ مِنَ الأَدَبِ إِظْهارُ الْفَرَحِ عِنْدَ الْمحْزُونِ».
اظهار شادى نزد غمدیده، از بیادبى است.
تحف العقول، ص۴۸۹
۳۲- جمال ظاهر و باطن
«حُسْنُ الصُّورَهِ جَمالُ ظاهر، وَ حُسْنُ الْعَقْلِ جَمالُ باطِن».
صورت نیکو، زیبایى ظاهرى است،و عقل نیکو، زیبایى باطنى است.
۳۳- کلید تمام گناهان
«جُعِلَتِ الْخَبائِثُ فى بَیْت وَ جُعِلَ مِفْتاحُهُ الْکَذِبَ».
تمام پلیدیها در خانهاى قرار داده شده و کلید آن دروغگویى است.
بحار الانوار، ج۷۸، ص ۳۷۷
۳۴- چشم پوشى از لغزش و یادآورى احسان
«خَیْرُ إِخْوانِکَ مَنْ نَسِىَ ذَنْبَکَ وَ ذَکَرَ إِحْسانَکَ إِلَیْهِ».
بهترین برادران تو کسى است که خطایت را نادیده گیرد و احسانت را یادآور شود.
۳۵- مدح نالایق
«مَنْ مَدَحَ غَیْرَالمُسْتَحِقِّ فَقَدْ قامَ مَقامَ المُتَّهَمِ».
هر که نالایقى را ثنا گوید، خود در موضعِ اتّهام قرار گیرد.
۳۶- راه دوستیابى
«مَنْ کانَ الْورَعُ سَجِیَّتَهُ، وَ الْکَرَمُ طَبیعَتَهُ، وَ الْحِلْمُ خُلَّتَهُ کَثُرَ صَدیقُهُ».
کسى که پارسایى خوى او، و بخشندگى طبیعت او، و بردبارى خصلت او باشد دوستانش بسیار شوند.
۳۷- انس با خدا
«مَنْ آنـَسَ بِاللّهِ إِسْتَوْحَشَ مِنَ النّاسِ».
کسى که با خدا مأنوس باشد، از مردم گریزان گردد.
مسند الامام العسکری، ص ۲۸۷
نکته: شاید برخی از خوانندگان برایشان سؤال (شبهه) پیش بیاید که چه طور ممکنه کسی با ایمان باشه و از مردم گریزان، اگر این طور بود پیامبر باید مردم گریزترین آدم روی زمین میشد.
این سؤال به طور تفصیل توسط علامه محمودی در کتاب «نهج السعاده فی مستدرک نهج البلاغه» پاسخ داده شده است. وی در ذیل روایت امام عسکری علیه السلام که فرمودند «منْ آنـَسَ بِاللّهِ إِسْتَوْحَشَ مِنَ النّاسِ.»: کسى که با خدا مأنوس باشد، از مردم گریزان گردد. میگوید: بحث انزوا و دوری و وحشت از مردم، ناظر به مجالس باطل، صرف اوقات در لهو و لعب، غفلت، جهالت و غیبت و کارهای حرام دیگر است. ایشان کلامی از ابن میثم بحرانی شارح نهج البلاغه در این باره میآورد که سودمند است. نهج السعاده فی مستدرک نهج البلاغه ج ۸ ص ۱۰۷
۳۸- خرابى منارهها و کاخها
«إِذا قامَ الْقائِمُ أَمَرَ بِهَدْمِ الْمَنائِرِ وَ الْمَقاصیرِ الَّتى فِى الْمَساجِدِ».
هنگامى که قائم (علیه السلام) قیام کند، دستور به خرابى منارهها و کاخهاى مساجد دهد.
۳۹- نماز شب، سیر شبانه
«إِنَّ الْوُصُولَ إِلَى اللّهِ عَزَّوَجَلَّ سَفَرٌ لا یُدْرَکُ إِلاّ بِامْتِطاءِ اللَّیْلِ».
وصول به خداوند عزّوجلّ، سفرى است که جز با عبادت در شب حاصل نگردد.
مسند الامام العسکری، ص۲۹۰
۴۰- ادبى بسنده
«کَفاکَ أَدَبًا تَجَنُّبُکَ ما تَکْرَهُ مِنْ غَیْرِکَ».
در مقام ادب براى تو همین بس که آنچه براى دیگران نمیپسندى، خود، از آن دورى کنى.
مسند الامام العسکری، ص۲۸۸
منبع: کتاب شریف تحف العقول، ابن شعبه حران، ناشر: جامعه مدرسین ص ۴۸۶
کتاب بحارالانوار