حال سؤال این است که اگر عقل غیر از عشق است، انبیاء و اولیای الهی با آن همه تلاش شبانه روزی که راحت طلبی را کنار گذارده بودند و از جان و دل کمر همت به عبادت و مناجات با حق و خدمت به خلق بسته بودند، آیا کارشان عاشقانه بود یا عاقلانه؟! به طوری غرق در عبادت بودند که وقتی در نماز تیر از پای مبارک امیرالمومنین (ع) درآوردند، وی متوجه نشد. اگر روان انسان واحد است، وجود دو عنصر عقل و دل چگونه قابل تصور است؟
حقیقت این است که انسان یک حقیقت بیشتر نیست و طبع و ذهن و دل، جلوه های آن است. حرکت ارادی به سوی تکامل، دارای سه مؤلفه “آگاهی، شوق و عمل” است و این سه نیاز به منشاء دارد. منشاء آگاهی و معرفت عقل و منشاء شوق دل ایت و عمل برایند این دو است و با وجود این که علم و اندیشه، کار عقل و ایمان و عشق و باور، کار دل است، ولی در برخی از آیات و روایات کار هر کدام به دیگری نسبت داده شده است. ( برای مثال آیه ۴۶ از سوره حج و آیه ۹۳ سوره توبه).
عقل و قلب دو جلوه روحند، یعنی یک روح است که دو نمود دارد و به قول آیت الله جوادی آملی: قلب در اصطلاح اهل حکمت، از مراتب عقل عملی به شمار می آید.
علامه طباطبایی نیز می فرمایند: همانا مراد از عقل که در کلام خداوند متعال آمده، ادراک تامی است که برای انسان، با وجود فطرت سالم به دست می آید. عقل نه تنها رو در روی عشق نیست، بلکه به سبب کسب معرفت از راه تعقل به معشوق خود عقل، محل بروز و ظهور عشق می گردد، زیرا با دقت نظر در استعمالات قرآن و سنت، عقل گران بهاترین چیزی است که ما را به سوی هدایت سوق می دهد و تنها در مقابل هوس های ناسزا، که موجب انحراف از مسیر انسانی می گردد، مانع و نگهدارنده آدمی می گردد.
بنابراین، منظور از عقلی که با عشق در جدال است، یکی از دو مورد زیر است:
- عقلی است که به نظر شرع و متابعت انبیا و نور ایمان پرورش نیافته و از ظلمت طبیعت و آفت “وهم” و “خیال” صاف نگشته است. چنین عقلی چون از ادراک امور اخروی و تصدیق انبیاء (ع) بی بهره مانده است، لذا عقل معاش بوده فقط به فکر ظاهر معاش و سودجویی و حسابگری خویش است. و از همین سطحی و قشری نگری است که: پای استدلالیان چوبین بود.
چنین عقل سودجویی آدمی را نه تنها به ایثار و خدمت به خلق، شب زنده داری در دل شب و کنار گذاشتن خواب خوش و جهاد در راه خدا (که کشت و کشتار در پی دارد) و خلاصه هر آن چه که ماورای دنیای ظاهری است، تشویق نمی کند که منع نیز می کند.
در میان پرده خون، عشق را گلزارها ——- عاشقان را با جمال عشق بی چون کارها
عقل گوید: شش جهت حد است و بیرون راه نیست – عشق گوید: راه هست و رفته ام من بارها
و چنین عقلی که خودخواهانه و با استدلالاتی زیرکانه به دنیاپرستی اشتغال دارد مورد تأیید شرع قرار نگرفته است. از نظر اسلام، عقل باید جامع نگر و عاقبت اندیش باشد.
- عقل کاملی که به نور ایمان پرورش یافته است. همان طوری که گفته شد، چنین عقلی تنها در جایی که پای هوا و هوس در میان باشد مانع است و عشقی که در این مباحث مورد مذمت عقل قرار می گیرد، عشقی است مخرب که از هوای نفس و شهوت برخاسته است، علی (ع) در این باره می فرماید: “کسی که عاشق چیزی شد، چشمش کور و دلش بیمار می گردد”.
این حالت در چنین عشق هایی است. چنان که حضرت علی(ع) می فرمایند: “چه بسیار عقل هایی که در بند هوای نفس اند”.
به قول دکتر الکسیس کارل، اگر عشق با عقل همکاری نداشته باشد، انسان به ماشینی می ماند که در تارکی شب، بدون چراغ و ترمز، با سرعتی زیاد حرکت می کند و هیچ تصور نمی رود که این ماشین سقوط کند.
از این رو، عقل در راهنمایی به عشق حقیقی و کمال انسانی و جلوگیری از وساوس و دسایس، “وهم” و “تخیل شیطانی”، با عنایت و توفیق الهی یگانه مؤثر و تنها عامل است. از نظر اسلام، عقل باید جامع نگر و عاقبت اندیش باشد.
آیت الله جوادی آملی می فرمایند: آن جا که مصاف عشق و عقل است و سالک عارف، عقل مصطلح را در پای عشق قربانی می کند، در حال جهاد اکبر است، چنان که سالار شهیدان حسین بن علی (ع) عشق را بر عقل متعارف ترجیح داد.
به عبارت دیگر، انسان براساس فطرت خویش مجذوب کمال مطلق و عاشق حسن و خیری است که از هر نقص و عیبی به کلی پاک است، ولی قوه وهم و خیال، بیشتر اوقات، آدمی را از راه راست عشق منحرف کرده و به سراب عشق دچار می کند. در این میان نیرویی لازم است که مانع انحراف و فریب کاری او گردد و آن همان نیروی خرد و عقل است که “فیاض کل”، معرفت و هدایت به سوی عشق حقیقی را به او سپرده است. به واسطه همین نیروی عقل است که آدمی با درک عظمت، جلال و جمال معشوق حقیقی، خاضع، مطیع، صادق، خالص، دلسپرده و سرسپرده گردیده و پیام محبوب را که فرمود: “اگر خدا را دوست دارید، پس او را پیروی کنید تا خدا نیز شما را دوست بدارد”، با تمامی وجودش دریافت می کند. از همین رو عقل در هر موجودی بیشتر و شریف تر، عشق در وی ثابت تر و ظریف تر و کامل تر است، چنان که پیامبر اسلام (ص) و دیگر اولیای الهی عاقل ترین و عاشق ترین موجودات بودند.
برگرفته از کتاب دلبستگی در آثار امام خمینی (س) نوشته آقای یاسین کمالی وحدت موسسه چاپ و نشر عروج.