خانه / پرونده ها / داستان

داستان

داستان حجاب

بهش گفتم: امام زمان (عج) رو دوست داری؟ گفت: آره! خیلی دوسش دارم. گفتم: امام زمان(عج) حجاب رو دوست داره یا نه؟ گفت: آره! گفتم : پس چرا کاری که آقا دوست داره انجام نمیدی؟ گفت: خب چیزه!…. ولی دوست داشتن امام زمان (عج) به ظاهر نیست، به دله. گفتم: ...

ادامه مطلب

والله روسری خود را برنمی دارم!!!

یک روز جلوی در موسسه در نیویورک دختر خانم جوانی جلوی من را گرفت و اظهار داشت: می خواهد مسلمان شود چند بار تعدادی کتاب درباره اسلام به او دادم تا مطالعه کند. بعد از این یک روز همین دختر با عصبانیت وارد موسسه شد و گفت: اگر همین الآن ...

ادامه مطلب

بعد از ماه رمضان…

پدر بزرگم روحانی هستند و خانواده ام کاملا مذهبی اند مادرم دوست داشت من چادر سرم کنم ولی چون اون موقع ها دوستانم چادری نبودند منم یه جوری برام سخت بود چادری بشم. البته حجابم همیشه کامل بود وهر وقت به قم می رفتم (که محل زندگی پدر بزرگم هست) ...

ادامه مطلب

پنج روایت معتبر از حجابی که به‌همین آسانی به دست نیامد

کمتر کسی هست که «مروه الشربینی» را نشناسد. شهیده حجاب که در دادگاهی در آلمان مورد هجوم متهم قرار گرفت و پیش چشمان فرزندش با ۱۸ ضربه چاقو به شهادت رسید. اما امثال او کم نیستند. کسانی که برای بدست آوردن گوهر حجاب سختی های زیادی کشیده اند و حتی ...

ادامه مطلب

دخترک ۵ ساله و مادر چادری …

دخترک رو به مادرش کرد و گفت: مامان چرا خانم مربیمون چادر میزنه ولی شما نمی پوشی؟ مامانش جواب داد:  آخه دخترم وقتی چادر میزنم گرمم میشه.تازه چادر دست و پا گیر هم هستش. گفت: چرا مامانم چادر نمی پوشه و میگه گرمم میشه و فردا صبح وقتی که دخترک رفت ...

ادامه مطلب

امر به معروف یک شهید

خرداد سال ۶۰ بود هر روز منتظر خبری تازه بودیم از جبهه از عملیاتها هر روز شاهد تشییع پیکر تعدادی از بهترین فرزندان غیور این مملکت بودیم و تنها کاری که از دست ما برمی آمد این بود که هرکجا امکان کمک به جبهه برای دختران وجود داشت حاضر شویم.

ادامه مطلب

بهلول و آب انگور

روزی یکی از دوستان بهلول گفت:ای بهلول من اگر انگور بخورم آیا حرام است؟ بهلول گفت:نه! پرسید:اگربعد از خوردن انگور زیر آفتاب دراز بکشم آیا حرام است؟ بهلول گفت:نه! پرسید:پس چگونه است که اگر انگور را در خمره ای بگذاریم و آن را زیر نور آفتاب قرار دهیم و بعد ...

ادامه مطلب

زیباترین دختردنیا!

عکس یک دختر بود که، زیرش نوشته بود « اجمل بنات عصرها » «زیباترین دختر روزگار» گفت: آقایان من درباره این عکس از شما سوالی می کنم. اگر شما را مخیر کنند بین اینکه با این دختر بطور مشروع و قانونی ازدواج کنید – از همان اولین لحظه ملاقات عقد ...

ادامه مطلب

نهی از منکر استتاری

داشتم از دانشگاه برمی گشتم .وقتی به ایستگاه اتوبوس رسیدم، دیدم یه خانم با پوشش خیلی ناجور لم داده روی صندلی ایستگاه (از اون جور نشستن ها که اگه استاد سر کلاس ببینه، یا از کلاس بیرونت می کنه و یا حداقل بهت تذکر می ده)دیدم هر کسی که داره ...

ادامه مطلب

راهیان نور و حقایقی که با دلم دیدم

سلام من مژده هستم ۱۹ سالمه ۱۸ سال راحت و اسوده بدون هیچ دغدغه ای بدون هیچ فکری واسه خودم زندگی کردم بدون اینکه بدون زندگی چیه هدف از زندگی چیه؟ تا اینکه با دختر خالم که واقعا اگر اونو نداشتم پام به اینجور جاها باز نمی شد، رفتیم مزار ...

ادامه مطلب