خانه / از منظر اجتماعی روانی تاریخی / از منظر اجتماعی / وقتی باربی ام به دست من چادری شد

وقتی باربی ام به دست من چادری شد

فکر کنم الان دیگه همه می دونند “باربی” یکی از سلاح های موثر تهاجم فرهنگی استعمار برای کودکان و حتی بزرگسالانه که خیلی از اهداف خودش رو با این اسلحه پیش می بره که فقط یک نمونه اش الگوسازی در ناخودآگاه ذهن کودکان ماست.دیروز وقتی خاطره ای رو درین باره می خوندم از تدبیر ساده اما موثر یک مادر خردمند و مومن غرق شعف شدم که چطور یک تهدید به نام باربی رو برای فرزند خودش تبدیل به یک فرصت کردند.

خاطره رو با هم بخونیم:
عروسک باربی رو وقتی کلاس سوم بودم شناختم…
دست و پاش ۹۰درجه کج و راست میشد و انگشتای ظریفی داشت..
و این برای من که عاشق چیزهای کوچولو و ظریف (مث خونه کوچیک،ماشین کوچیک) بودم رویا بود…
خونه یکی از دخترهای افه ای فامیل بودیم
که برای آب کردن دل من ، کمد باربی هاشو بهم نشون داد…
باباش وقتی سفرهای دریایی میرفت یکی از اینا رو براش می آورد… عید اون سال مامانم بعد از اصرار فراوان برام یکی از اونا رو با تمام وسایلش خرید…. اون سال من به تکلیف رسیده بودم و باربی من لباس درست و حسابی نداشت….مامانم قاطیِ بازی کردن من می شد و می گفت آخه اینکه اینطوری نمی تونه بره بیرون…
و براش یه شلوار و چادر نماز و یه چادر مشکی دوخت با مقنعه….
فکر می کنید چی شد؟
زانوهای باربی ام شکست….
چون با من نماز میخوند و من وقت تشهد برای اینکه روی دو زانو بشینه زانوهاشو تا ته خم می کردم…
و طبعا یک باربی آمریکایی عادتی به دو زانو چهار زانو نشستن نداره و اصلا خمی زانوهاش تا این حد طراحی نشده….
من بعد از اون ۵ -۶ تا باربی دیگه خریدم و همشون بعد از دو روز زانو نداشتند…
داشتم فکر می کردم چقدر تحت تاثیر این عروسک بودم؟
مامانم یه کاری کرد که من فکر کنم بازیه
ناخناشو با هم کوتاه کردیم چون میرفت مدرسه
لاکاشو پاک کردیم…
موهاشو بافتیم
مث خودم چادر سرش کردم
و نماز جمعه هم می رفت…
مامانم خیلی ساده نذاشت من مث باربی بشم چون باربی مث من شد…
و این راه حل خوبی بود تا وفتی که جایگزینی براش پیدا می کرد..

همچنین ببینید

شناخت انحرافات جامعه اسلامی

حجت الاسلام و المسلمین رفیعی در برنامه سمت خدای تاریخ ۱۳۹۷/۰۱/۳۰ مطالب بسیار جذابی را ...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *