خانه / مشاوره و پرسش و پاسخ / عرفان و موسیقی

عرفان و موسیقی

سوال:نظر شما درباره عرفان و موسیقی چیست و ارتباط بعضی از عرفا(مثل مولانا)را با موسیقی چگونه تعریف می کنید؟

 

پاسخ:

باسلام و آرزوی موفقیت روز افزون برای شما عزیز

مطالبی که در ذیل می آید اندکی ثقیل و کلام دقیقی است، از این رو تأمل بیشتری را می طلبد.

 در ابتدا کلام شهید مطهری را ذکر کرده و با ایشان موافقیم که می فرمایند: «حرف ما این است که اگر منطق قرآن را در یک طرف بگذاریم و منطق عرفان را در باب عقل در طرف دیگر، اینها با همدیگر خوب نمی-خواند و سازشی ندارد.»[۱] این بحث منحصر به “جدال عقل با عشق” نبوده و شامل بسیاری از مباحث دیگر نیز می شود که موسیقی از آن جمله است.

 منشأ اشتباه ما این است که دین و عرفان خدا را با اشخاص سنجیده و مقایسه می کنیم و حال این که به فرموده علی (ع): «دین خدا با اشخاص شناخته نمى‏شود، بلکه با دلیل حق شناخته مى‏شود پس حق را بشناس تا اهل آن را بشناسى[۲]». حقیقت این است که دست کم برخی عرفا، انسان های کامل عرفان، ولی نیمه کامل از نظر قرآن هستند[۳] و لذا نمی توانند اُسوه کاملی باشند. مولوی نیز از این امر استثناء پذیر نیست؛ یکی از اشتباهات ایشان در همین بحث موسیقی، رقص و سماع است و این شاید به دلیل موقعیت زمانی و مکانی وی بوده که به ظاهر سنی مذهب بوده و در میان اهل تسنن زندگی می کرد زیرا اهل سنّت صرف موسیقی را حرام نمی دانند مگر این که با حرامی دیگر همراه باشد. ولی از دیدگاه ائمه معصومین و همه فقهای شیعه موسیقی که متناسب با مجلس گناه باشد(موسیقی لهوی) و یا عقل انسان را خیره سر کرده و گناه را در نظرش آسان جلوه دهد( موسیقی مطرب) حرام است. و چون در زندگی مولوی موسیقی، رقص و سماع بوده، لذا این نوع کارهای ایشان مورد تأیید هیچ یک از فقهای شیعه نمی باشد. هر چند که ایشان فرد ملاّ و باسواد و از شخصیت های مانگار است.

نظر برخی بزرگان درباره مولوی: (۴)

آیت الله بروجردی و مولوی

حضرت آیت الله صافی گلپایگانی (دامت برکاته) یکی از مراجع تقلید معاصر در دیداری که در بهمن سال ۱۳۷۷ از مرکز تحقیقات موسسه فرهنگی دارالحدیث در قم داشتند، فرمودند: «در ایامی که در بروجرد بودم، گاه الهاماتی از غیب داشتم، یک وقت مشغول مطالعه کتاب مثنوی مولوی بودم که ناگاه صدیی شنیدم که : این شخص راه را گم کرده است، به محض شنیدن این سخن، کتاب را بستم و زمین گذاستم و پس از آن دیگر مطالعه نکردم، همان وقت کتاب «عده الداعی» کنارم بود مشغول مطالعه آن شدم.» نگارنده از آیت الله صافی پرسید: بعضی از ایشان نقل کرده اند که فرموده : «پس از شنیدن آن صدا، برای اطمینان خاطر از این که الهام غیبی است، از خانه بیرون آمدم و به کوچه نگاه کردم هیچ کس در کوچه نبود.» آیت الله صافی فرمود: «ایشان شک نداشت که آن الهام غیبی بوده است.»

ملا احمد نراقی و مولوی

فقیه و عارف نامدار مرحوم ملا احمد نراقی نیز در کتاب مثنوی «طاقدیس»، جناب مولوی را از نظر عملی مورد انتقاد قرار داده است، آن جا که می گوید:

عقل این است ای رفیق معنوی

هین بگو این با جناب مولوی

مولوی گیرم که فهمد نیک و زشت

راه دوزخ داند و راه بهشت

چون کند؟ بیچاره نفسش سرکش است

افکند خود را، اگر چه آتش است

این روا، آن ناروا داند درست

لیک پایش در عمل لنگ است و سست

فقه و حکمت خواند، جهلش کم نشد

عالم و دانا شد و آدم نشد

علم چبود؟ فهم راه نیک و بد

عقل چبود؟ اختیار نفس خود

چون نداری نفس خود در اختیار

ز امتیاز نیک و بد او را چه کار

کی کند دانستن سرکه انگبین

دفع صفرا، ای نگار نازنین

گر شناسی خوب، حلوای شکر

کی شود کام تو شیرین ای پسر؟[۵]

[۵] . مثنوی طاقدیس، ص ۲۸۳

 

نظر شیخ رجبعلی خیاط درباره مولوی

جناب شیخ، حافظ را از اولیای خدا می دانست و از جایگاه رفیع او در برزخ خبر می داد ولی در مورد مولوی حرف داشت و می فرمود: «او در برزخ گرفتار است» یکی از شاگردان شیخ از او نقل می کند که فرمود: «خواستم کتاب مثنوی را بخوانم، در عالم معنا شخصی را در جلو و دیگری را پشت سر خود دیدم که یکی به دیگری می گفت: «نگذارید بخوابد.» با شنیذن این سخن پیش خود فکر کردم که چرا هنگام قرائت قرآن نمی گویند: «نگذارید بخوابد؟! از این رو کتاب را کنار گذاشتم.»

(۴)منبع:کتاب کیمیای محبت نوشته محمدی ری شهری

________________________________________

[۱]. مرتضی مطهری؛ انسان کامل، چاپ اول، ص ۱۰۴٫

[۲] . بحار الانوار: ج ۶ ص ۱۷۸ ح ۷٫

۳٫ شهید مطهری نیز در ص۳۷ انسان کامل به این موضوع می پردازد.

 

همچنین ببینید

اگر رضاخان توانست با چماق چادر را بردارد ما هم می توانیم…

عده ای بر این عقیده اند که در کارهای فرهنگی نباید سخت گیری باشد و ...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *