سیمای حقیقی مسأله حجاب
حقیقت امر اینست که در مسأله پوشش – و به اصطلاح عصر اخیر حجاب – سخن در این نیست که آیا زن خوب است پوشیده در اجتماع ظاهر شود یا عریان ؟ روح سخن اینست که آیا زن و تمتعات مرد از زن باید رایگان باشد ؟ آیا مرد باید حق داشته باشد که از هر زنی در هر محفلی حداکثر تمتعات را به استثناء زنا ببرد یا نه ؟ اسلام که به روح مسائل مینگرد جواب میدهد : خیر ، مردان فقط در محیط خانوادگی و در کادر قانون ازدواج و همراه با یک سلسله تعهدات سنگین میتوانند از زنان به عنوان همسران قانونی کامجوئی کنند ، اما در محیط اجتماع استفاده از زنان بیگانه ممنوع است . و زنان نیز از اینکه مردان را در خارج از کانون خانوادگی کامیاب سازند به هر صورت و به هر شکل ممنوع میباشند…
درست است که صورت ظاهر مسأله اینست که زن چه بکند ؟ پوشیده بیرون بیاید یا عریان ؟ یعنی آنکس که مسأله به نام او عنوان میشود زن است ، و احیانا مسأله با لحن دلسوزانهای طرح میشود که آیا بهتر است زن آزاد باشد یا محکوم و اسیر و در حجاب ؟ اما روح مسأله و باطن مطلب چیز دیگر است و آن اینکه آیا مرد باید در بهرهکشی جنسی از زن ، جز از جهت زنا ، آزادی مطلق داشته باشد یا نه ؟ یعنی آنکه در این مسأله ذی نفع است مرد است نه زن ، و لااقل مرد از زن در این مسأله ذی نفعتر است . به قول ویل دورانت : ” دامنهای کوتاه برای همه جهانیان بجز خیاطان نعمتی است “
پس روح مسأله ، محدودیت کامیابیها به محیط خانوادگی و همسران مشروع ، یا آزاد بودن کامیابیها و کشیده شدن آنها به محیط اجتماع است . اسلام طرفدار فرضیه اول است
از نظر اسلام محدودیت کامیابیهای جنسی به محیط خانوادگی و همسران مشروع ، از جنبه روانی به بهداشت روانی اجتماع کمک میکند ، و از جنبه خانوادگی سبب تحکیم روابط افراد خانواده و برقراری صمیمیت کامل بین زوجین میگردد ، و از جنبه اجتماعی موجب حفظ و استیفاء نیروی کار و فعالیت اجتماع میگردد ، و از نظر وضع زن در برابر مرد ، سبب میگردد که ارزش زن در برابر مرد بالا رود
فلسفه پوشش اسلامی
فلسفه پوشش اسلامی به نظر ما چند چیز است . بعضی از آنها جنبه روانی دارد و بعضی جنبه خانه و خانوادگی ، و بعضی دیگر جنبه اجتماعی ، و بعضی مربوط است به بالا بردن احترام زن و جلوگیری از ابتذال او .
حجاب در اسلام از یک مسأله کلیتر و اساسیتری ریشه میگیرد و آن اینست که اسلام میخواهد انواع التذاذهای جنسی ، چه بصری و لمسی و چه نوع دیگر به محیط خانوادگی و در کادر ازدواج قانونی اختصاص یابد ، اجتماع منحصرا برای کار و فعالیت باشد . برخلاف سیستم غربی عصر حاضر که کار و فعالیت را با لذتجوئیهای جنسی به هم میآمیزد ، اسلام میخواهد این دو محیط را کاملا از یکدیگر تفکیک کند
اکنون به شرح چهار قسمت فوق میپردازیم :
۱-آرامش روانی
نبودن حریم میان زن و مرد و آزادی معاشرتهای بی بندوبار ، هیجانها و التهابهای جنسی را فزون میبخشد و تقاضای سکس را به صورت یک عطش روحی و یک خواست اشباع نشدنی در میآورد . غریزه جنسی ، غریزهای نیرومند ، عمیق و ” دریا صفت ” است ، هر چه بیشتر اطاعت شود سرکشتر میگردد ، همچون آتش که هر چه به آن بیشتر خوراک بدهند ، شعله ورتر میشود . برای درک این مطلب به دو چیز باید توجه داشت :
۱ – تاریخ همانطوری که از آزمندان ثروت یاد میکند که با حرص و آزی حیرتآور در پی گرد آوردن پول و ثروت بودهاند و هرچه بیشتر جمع میکردهاند حریصتر میشدهاند ، همچنین از آزمندانی در زمینه مسائل جنسی یاد میکند . اینها نیز به هیچ وجه از نظر حس تصرف تملک زیبا رویان در یک حدی متوقف نشدهاند . صاحبان حرمسراها و در واقع همه کسانی که قدرت استفاده داشتهاند چنین بودهاند.
کریستن سن نویسنده کتاب ” ایران در زمان ساسانیان ” در فصل نهم کتاب خویش مینویسد :
“در نقش شکار طاق بستان فقط چند تن از سه هزار زنی که خسرو ( پرویز ) در حرم داشت میبینیم . این شهریار هیچگاه از این میل سیر نمیشد
دوشیزگان و بیوگان و زنان صاحب اولاد را در هر جا نشان میدادند ، به حرم خود میآورد . هر زمان که میل تجدید حرم میکرد ، نامهای چند به فرمانروایان اطراف میفرستاد و در آن وصف زن کامل عیار را درج میکرد . پس عمال او هرجا زنی را با وصف نامه مناسب میدیدند ، به خدمت میبردند “
از اینگونه جریانها در تاریخ قدیم بسیار میتوان یافت . در جدید این جریانها به شکل حرمسرا نیست ، به شکل دیگر است ، با این تفاوت که در جدید لزومی ندارد کسی به اندازه خسرو پرویز و هارون الرشید امکانات داشته باشد . در جدید به برکت تجدد فرنگی ، برای مردی که یک صد هزارم پرویز و هارون امکانات داشته باشد میسر است که به اندازه آنها از جنس زن بهرهکشی کند
۲-هیچ فکر کردهاید که حس ” تغزل ” در بشر چه حسی است ؟ قسمتی از ادبیات جهان عشق و غزل است . در این بخش از ادبیات ، مرد ، محبوب و معشوق خود را ستایش میکند ، به پیشگاه او نیاز میبرد ، او را بزرگ و خود را کوچک جلوه میدهد ، خود را نیاز میبرد ، او را بزرگ و خود را کوچک جلوه میدهد ، خود را نیازمند کوچکترین عنایت او میداند ، مدعی میشود که محبوب و معشوق ” صد ملک جان به نیم نظر میتواند بخرد ، پس چرا در این معامله تقصیر میکند ” از فراق او دردمندانه مینالد
این چیست ؟ چرا بشر در مورد سایر نیازهای خود چنین نمیکند ؟ آیا تاکنون دیدهاید که یک آدم پول پرست برای پول ، و یک آدم جاهپرست برای جاه و مقام غزلسرائی کرده است ؟ ! آیا تاکنون کسی برای نان غزلسرائی کرده است ؟ چرا هر کسی از شعر و غزل دیگری خوشش میآید ؟ چرا همه از دیوان حافظ اینقدر لذت میبرند ؟ آیا جز این است که همه کس آنرا با زبان یک غریزه عمیق که سراپای وجودش را گرفته است منطبق میبیند ؟ چه قدر اشتباه میکنند کسانی که میگویند یگانه عامل اساسی فعالیتهای بشر عامل اقتصاد است !
بشر برای عشقهای جنسی خود موسیقی خاصی دارد ، همچنانکه برای معنویات نیز موسیقی خاص دارد ، در صورتی که برای حاجتهای صرفا مادی از قبیل آب و نان و موسیقی ندارد
من نمیخواهم ادعا کنم که تمام عشقها جنسی است و هم هرگز نمیگویم که حافظ و سعدی و سایر غزلسرایان صرفا از زبان غریزه جنسی سخن گفتهاند . این مبحث ، مبحث دیگری است که جداگانه باید بحث شود
ولی قدر مسلم اینست که بسیاری از عشقها و غزلها عشق و غزلهائی است که مرد برای زن داشته است . همین قدر کافی است که بدانیم توجه مرد به زن از نوع توجه به نان و آب نیست که با سیر شدن شکم اقناع شود ، بلکه یا به صورت حرص و آز و تنوع پرستی در میآید و یا به صورت عشق و غزل . ما بعدا در این باره بحث خواهیم کرد که در چه شرائطی حالت حرص و آز جنسی تقویت میشود و در چه شرائطی شکل عشق و غزل پیدا میکند و رنگ معنوی به خود میگیرد .
به هر حال اسلام به قدرت شگرف این غریزه آتشین توجه کامل کرده است.
روایات زیادی درباره خطرناک بودن غریزهای که مرد و زن را به یکدیگر پیوند میدهد وارد شده است
اسلام تدابیری برای تعدیل و رام کردن این غریزه اندیشیده است و در این زمینه هم برای زنان و هم برای مردان ، تکلیف معین کرده است . یک وظیفه مشترک که برای زن و مرد ، هر دو ، مقرر فرموده مربوط به نگاه کردن است : « قل للمؤمنین یغضوا من ابصارهم و یحفظوا فروجهم . . . قل للمؤمنات یغضضن من ابصارهن و یحفظن فروجهن»
خلاصه این دستور اینست که زن و مرد نباید به یکدیگر خیره شوند ، نباید چشم چرانی کنند ، نباید نگاههای مملو از شهوت به یکدیگر بدوزند ، نباید به قصد لذت بردن به یکدیگر نگاه کنند . یک وظیفه هم خاص زنان مقرر فرموده است و آن اینست که بدن خود را از مردان بیگانه پوشیده دارند و در اجتماع به جلوهگری و دلربائی نپردازند . به هیچ وجه و هیچ صورت و با هیچ شکل و رنگ و بهانهای کاری نکنند که موجبات تحریک مردان بیگانه را فراهم کنند.
روح بشر فوق العاده تحریک پذیر است . اشتباه است که گمان کنیم تحریک پذیری روح بشر محدود به حد خاصی است و از آن پس آرام میگیرد
همانطور که بشر – اعم از مرد و زن – در ناحیه ثروت و مقام از تصاحب ثروت و از تملک جاه و مقام سیر نمیشود و اشباع نمیگردد ، در ناحیه جنسی نیز چنین است . هیچ مردی از تصاحب زیبا رویان و هیچ زنی از متوجه کردن مردان و تصاحب قلب آنان و بالاخره هیچ دلی از هوس سیر نمیشود
و از طرفی تقاضای نامحدود خواه ناخواه انجام ناشدنی است و همیشه مقرون است به نوعی احساس محرومیت . دست نیافتن به آرزوها به نوبه خود منجر به اختلالات روحی و بیماریهای روانی میگردد
چرا در دنیای غرب اینهمه بیماری روانی زیاد شده است ؟ علتش آزادی اخلاقی و جنسی و تحریکات فراوان سکسی است که به وسیله جرائد و مجلات و سینماها و تئاترها و محافل و مجالس رسمی و غیر رسمی و حتی خیابانها و کوچهها انجام میشود
اما علت اینکه در اسلام دستور پوشش اختصاص به زنان یافته است این است که میل به خودنمائی و خودآرائی مخصوص زنان است . از نظر تصاحب قلبها و دلها مرد شکار است و زن شکارچی ، همچنانکه از نظر تصاحب جسم و تن ، زن شکار است و مرد شکارچی . میل زن به خودآرائی از این نوع حس شکارچیگری او ناشی میشود . در هیچ جای دنیا سابقه ندارد که مردان لباسهای بدن نما و آرایشهای تحریک کننده به کار برند . این زن است که به حکم طبیعت خاص خود میخواهد دلبری کند و مرد را دلباخته و در دام علاقه به خود اسیر سازد . لهذا انحراف تبرج و برهنگی از انحرافهای مخصوص زنان است و دستور پوشش هم برای آنان مقرر گردیده است
اما درباره طغیان پذیری غریزه جنسی و اینکه بر خلاف ادعای افرادی مانند راسل ، غریزه جنسی با آزاد گذاشتن کامل و خصوصا با فراهم کردن وسائل تحریک هرگز سیر نمیشود و اشباع نمیگردد و همچنین درباره انحراف ” چشم چرانی ” در مردان و انحراف ” تبرج ” در زنان ، باز هم بحث خواهیم کرد .
۲– استحکام پیوند خانوادگی
شک نیست که هر چیزی که موجب تحکیم پیوند خانوادگی و سبب صمیمیت رابطه زوجین گردد ، برای کانون خانواده مفید است و در ایجاد آن باید حداکثر کوشش مبذول شود . و بالعکس هر چیزی که باعث سستی روابط زوجین و دلسردی آنان گردد به حال زندگی خانوادگی زیانمند است و باید با آن مبارزه کرد
اختصاص یافتن استمتاعات و التذاذهای جنسی به محیط خانوادگی و در کادر ازدواج مشروع ، پیوند زن و شوهری را محکم میسازد و موجب اتصال بیشتر زوجین به یکدیگر میشود
فلسفه پوشش و منع کامیابی جنسی از غیر همسر مشروع ، از نظر اجتماع خانوادگی اینست که همسر قانونی شخص از لحاظ روانی عامل خوشبخت کردن او به شمار برود ، در حالی که در سیستم آزادی کامیابی ، همسر قانونی از لحاظ روانی یک نفر رقیب و مزاحم و زندانبان به شمار میرود و در نتیجه کانون خانوادگی براساس دشمنی و نفرت پایهگذاری میشود
علت اینکه جوانان امروز از ازدواج گریزانند و هر وقت به آنان پیشنهاد میشود ، جواب میدهند که حالا زود است ، ما هنوز بچهایم ، و یا به عناوین دیگر از زیر بار آن شانه خالی میکنند همین است . و حال آنکه در قدیم یکی از شیرینترین آرزوهای جوانان ازدواج بود . جوانان پیش از آنکه به برکت دنیای اروپا کالای زن اینهمه ارزان و فراوان گردد ، ” شب زفاف را کم از تخت پادشاهی ” نمیدانستند
ازدواج در قدیم پس از یک دوران انتظار و آرزومندی انجام میگرفت و به همین دلیل زوجین یکدیگر را عامل نیکبختی و سعادت خود میدانستند ، ولی امروز کامجوئیهای جنسی در غیر کادر ازدواج به حد اعلی فراهم است و دلیلی برای آن اشتیاقها وجود ندارد
معاشرتهای آزاد و بیبند وبار پسران و دختران ، ازدواج را به صورت یک وظیفه و تکلیف و محدودیت در آورده است که باید آن را با توصیههای اخلاقی و یا احیانا – چنانکه برخی از جرائد پیشنهاد میکنند – با اعمال زور بر جوانان تحمیل کرد
تفاوت آن جامعه که روابط جنسی را محدود میکند به محیط خانوادگی و کادر ازدواج قانونی ، با اجتماعی که روابط آزاد در آن اجازه داده میشود اینست که ازدواج در اجتماع اول پایان انتظار و محرومیت ، و در اجتماع دوم آغاز محرومیت و محدودیت است . در سیستم روابط آزاد جنسی ، پیمان ازدواج به دوران آزادی دختر و پسر خاتمه میدهد و آنها را ملزم میسازد که به یکدیگر وفادار باشند و در سیستم اسلامی به محرومیت و انتظار آنان پایان میبخشد
سیستم روابط آزاد اولا موجب میشود که پسران تا جائی که ممکن است از ازدواج و تشکیل خانواده سر باز زنند و فقط هنگامی که نیروهای جوانی و شور و نشاط آنها رو به ضعف و سستی مینهد ، اقدام به ازدواج کنند و در این موقع زن را فقط برای فرزند زادن و احیانا برای خدمتکاری و کلفتی بخواهند ، و ثانیا پیوند ازدواجهای موجود را سست میکند و سبب میگردد به جای اینکه خانواده بر پایه یک عشق خالص و محبت عمیق استوار باشد و هر یک از زن و شوهر همسر خود را عامل سعادت خود بداند بر عکس به چشم رقیب و عامل سلب آزادی و محدودیت ببیند و چنانکه اصطلاح شده است یکدیگر را زندانبان بنامند
وقتی پسر یا دختری میخواهد بگوید ازدواج کردهام ، میگوید برای خودم زندانبان گرفتهام . این تعبیر برای چیست ؟ برای اینکه قبل از ازدواج آزاد بود هر کجا بخواهد برود ، با هر کس بخواهد بر قصد ، بلاسد ، هیچکس نبود که بگوید بالای چشمت ابرو است . ولی پس از ازدواج این آزادیها محدود شده است ، اگر یک شب دیر به خانه بیاید مورد مؤاخذه همسرش قرار میگیرد که کجا بودی ؟ و اگر در محفلی با التهاب با دختری بر قصد ، همسرش به او اعتراض میکند . واضح است که روابط خانواده در چنین سیستمی تا چه اندازه سرد و سست و غیر قابل اطمینان است . بعضیها مانند برتراند راسل پنداشتهاند که جلوگیری از معاشرتهای آزاد صرفا به خاطر اطمینان مرد نسبت به نسل است ، برای حل اشکال ، استفاده از وسائل ضد آبستنی را پیشنهاد کردهاند ، در صورتی که مسأله ، تنها پاکی نسل نیست . مسأله مهم دیگر ایجاد پاکترین و صمیمیترین عواطف بین زوجین و برقرار ساختن یگانگی و اتحاد کامل در کانون خانواده است . تأمین این هدف وقتی ممکن است که زوجین از هرگونه استمتاع از غیر همسر یا همسران قانونی چشم بپوشند ، مرد چشم به زن دیگر نداشته باشد و زن نیز در صدد تحریک و جلب توجه کسی جز شوهر خود نباشد ، و اصل ممنوعیت هر نوع کامیابی جنسی در غیر کادر خانواده حتی قبل از ازدواج هم رعایت گردد
به علاوه ، زنی که تا اینجا پیش رفته است که به پیروی از امثال راسل و تقلید از صاحبان مکتب ” اخلاق نوین جنسی ” با داشتن همسر قانونی ، عشق خود را در جای دیگر جستجو میکند و با مرد مورد عشق و علاقه خود همبستر میشود ، چه اطمینانی هست که به خاطر همسر قانونی که چندان مورد علاقهاش نیست وسائل ضد آبستنی به کار برد و از مرد مورد عشق و علاقه خود آبستن نشود و فرزند را به ریش همسر قانونی نبندد .
قطعا چنین زنی مایل است که فرزندی که به دنیا میآورد از مرد مورد علاقهاش باشد نه از مردی که فقط به حکم قانون همسر او است و الزاما به حکم قانون نباید از غیر او آبستن بشود . همچنان مرد نیز طبعا علاقهمند است که از زن مورد عشق و علاقهاش فرزند داشته باشد نه از زنی که با زور قانون به او پیوند کردهاند . دنیای اروپا عملا نشان داده است که با وجود وسائل ضد آبستنی ،آمار فرزندان غیر مشروع وحشتآور است
۳– واری اجتماع
کشانیدن تمتعات جنسی از محیط خانه به اجتماع ، نیروی کار و فعالیت اجتماع را ضعیف میکند . برعکس آنچه که مخالفین حجاب خردهگیری کردهاند و گفتهاند : ” حجاب موجب فلج کردن نیروی نیمی از افراد اجتماع است ” بی حجابی و ترویج روابط آزاد جنسی موجب فلج کردن نیروی اجتماع است
آنچه موجب فلج کردن نیروی زن و حبس استعدادهای او است حجاب به صورت زندانی کردن زن و محروم ساختن او از فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی است و در اسلام چنین چیزی وجود ندارد . اسلام نه میگوید که زن از خانه بیرون نرود و نه میگوید حق تحصیل علم و دانش ندارد – بلکه علم و دانش را فریضه مشترک زن و مرد دانسته است – و نه فعالیت اقتصادی خاصی را برای زن تحریم میکند . اسلام هرگز نمیخواهد زن بیکار و بیعار بنشیند و وجودی عاطل و باطل بار آید
پوشانیدن بدن به استثناء وجه و کفین مانع هیچگونه فعالیت فرهنگی یا اجتماعی یا اقتصادی نیست . آنچه موجب فلج کردن نیروی اجتماع است آلوده کردن محیط کار به لذتجوئیهای شهوانی است
آیا اگر پسر و دختری در محیط جداگانهای تحصیل کنند و فرضا در یک محیط درس میخوانند دختران بدن خود را بپوشانند و هیچگونه آرایشی نداشته باشند بهتر درس میخوانند و فکر میکنند و به سخن استاد گوش میکنند یا وقتی که کنار هر پسری یک دختر آرایش کرده با دامن کوتاه تا یک وجب بالای زانو نشسته باشد ؟ آیا اگر مردی در خیابان و بازار و اداره و کارخانه و غیره با قیافههای محرک و مهیج زنان آرایش کرده دائما مواجه باشد بهتر سرگرم کار و فعالیت میشود یا در محیطی که با چنین مناظری روبرو نشود ؟ اگر باور ندارید از کسانی که در این محیط کار میکنند بپرسید . هر مؤسسه یا شرکت یا ادارهای که سخت مایل است کارها به خوبی جریان یابد ، از این نوع آمیزشها جلوگیری میکند . اگر باور ندارید تحقیق کنید
حقیقت اینست که این وضع بی حجابی رسوا که در میان ما است و از اروپا و آمریکا هم داریم جلو میافتیم از مختصات جامعههای پلید سرمایهداری غربی است و یکی از نتائج سوء پول پرستیها و شهوترانیهای سرمایهداران غرب است ، بلکه یکی از طرق و وسائلی است که آنها برای تخدیر و بی حس کردن اجتماعات انسانی و در آوردن آنها به صورت مصرف کننده اجباری کالاهای خودشان به کار میبرند
” اطلاعات ” ۴۷ / ۹ / ۵ گزارشی از اداره کل نظارت بر مواد خوردنی ، آشامیدنی ، آرایشی نقل کرده است . درباره لوازم آرایش چنین مینویسد : ” تنها در ظرف یک سال ۲۱۰ هزار کیلو مواد و لوازم آرایش از قبیل ماتیک ، سرخاب ، کرم ، پودر ، سایه چشم برای مصرف خانمها وارد شده است . از این مقدار ۱۸۱ هزار کیلوگرم آن انواع کرم بوده است . در این مدت به ۱۶۵۰ قوطی و ۲۵۰۰ دوجین پودر صورت و ۴۶۰۴ عدد روژلب ، ۲۲۸۰ عدد صابون لاغری ، ۲۲۸۰ آمپول آرایشی اجازه ورود داده شده است . البته باید ۳۱۰۰ عدد سایه چشم و ۲۴۰۰ خط چشم را نیز به آن اضافه کرد “
آری باید زن ایرانی به بهانه ” تجدد ” و ” تقدم ” و ” مقتضیات زمان ” هر روز و هر ساعت با وسائلی که در دنیای سرمایهداری تهیه میشود خود را در معرض نمایش بگذارد تا بتواند چنین مصرف کننده لایقی برای کارخانههای اروپائی باشد . اگر زن ایرانی بخواهد خود را فقط برای همسر قانونی و یا برای حضور در مجالس اختصاصی زنان بیاراید ، نه مصرف کننده لایقی برای سرمایهداران غربی خواهد بود و نه وظیفه و مأموریت دیگرش را که عبارت است از انحطاط اخلاق جوانان و ضعف اراده آنان و ایجاد رکود در فعالیت اجتماعی ، به نفع استعمار غرب انجام خواهد داد
در جامعههای غیر سرمایهداری با همه احساسات ضد مذهبی که در آنجا وجود دارد کمتر شنیده میشود که چنین رسوائیها به نام آزادی زن وجود داشته باشد
۴- ارزش و احترام زن
قبلا گفتیم که مرد به طور قطع از نظر جسمانی بر زن تفوق دارد . از نظر مغز و فکر نیز تفوق مرد لااقل قابل بحث است . زن در این دو جبهه در برابر مرد قدرت مقاومت ندارد ، ولی زن از طریق عاطفی و قلبی همیشه تفوق خود را بر مرد ثابت کرده است . حریم نگهداشتن زن میان خود و مرد یکی از وسائل مرموزی بوده است که زن برای حفظ مقام و موقع خود در برابر مرد از آن استفاده کرده است
اسلام زن را تشویق کرده است که از این وسیله استفاده کند . اسلام مخصوصا تأکید کرده است که زن هر اندازه متینتر و با وقارتر و عفیفتر حرکت کند و خود را در معرض نمایش برای مرد نگذارد بر احترامش افزوده میشود
بعدا در تفسیر آیات سوره احزاب خواهیم دید که قرآن کریم پس از آنکه توصیه میکند زنان خود را بپوشانند میفرماید : ” « ذلک ادنی ان یعرفن فلا یؤذین »” . یعنی این کار برای اینکه به عفاف شناخته شوند و معلوم شود خود را در اختیار مردان قرار نمیدهند بهتر است ، و در نتیجه دور باش و حشمت آنها مانع مزاحمت افراد سبکسر میگردد
حریم عفاف
آیه ۵۹ – ۶۰ سوره احزاب چنین است : ” « یا ایها النبی قل لازواجک و بناتک و نساء المؤمنین یدنین علیهن من جلابیبهن ذلک ادنی ان یعرفن فلا یؤذین و کان الله غفورا رحیما ( ۵۹ ) لئن لم ینته المنافقون و الذین فی قلوبهم مرض و المرجفون فی المدینه لنغرینک بهم ثم لا یجاورونک فیها الا قلیلا (۶۰) »]
ترجمه : ای پیغمبر به همسران و دخترانت و به زنان مؤمنین بگو که جلبابهای ( روسریها ) خویش را به خود نزدیک سازند . این کار برای اینکه شناخته شوند و مورد اذیت قرار نگیرند نزدیکتر است و خدا آمرزنده و مهربان است
اگر منافقان و بیمار دلان و کسانی که در شهر نگرانی به وجود میآورند ، از کارهای خود دست بر ندارند ما ترا علیه ایشان خواهیم برانگیخت . در آنوقت فقط مدت کمی در مجاورت تو خواهند زیست
در این آیه دو مطلب را باید مورد دقت قرار داد : یکی اینکه جلباب چیست و نزدیک کردن آن یعنی چه ؟ دیگر اینکه آنچه به عنوان علت و فایده این دستور ذکر شده که : ” شناخته شوند و مورد آزار واقع نشوند ” چه معنی دارد ؟ اما مطلب اول : در اینکه جلباب چه نوع لباسی را میگویند ، کلمات مفسرین و لغویین مختلف است و به دست آوردن معنای صحیح کلمه دشوار میباشد
در المنجد مینویسد : ” الجلباب : القمیص او الثوب الواسع ” ( یعنی جلباب پیراهن یا لباس گشاد است (
در مفردات راغب که کتاب دقیق و معتبری است و مخصوص شرح لغتهای قرآن نگاشته شده است میگوید : ” الجلابیب : القمص و الخمر ” ( یعنی پیراهن و روسری )
قاموس میگوید : ” و الجلباب کسرداب و سنمار : القمیص و ثوب واسع للمرأه دون الملحفه او ما تغطی به ثیابها من فوق کالملحفه ، او هو الخمار . یعنی جلباب عبارت است از پیراهن و یک جامه گشاد و بزرگ کوچکتر از ملحفه
و یا خود ملحفه ( چادر مانند ) که زن به وسیله آن تمام جامههای خویش را میپوشد ، یا چارقد “
در لسان العرب مینویسد : ” الجلباب ثوب اوسع من الخمار دون الرداء تغطی به المرأه رأسها و صدرها . یعنی جلباب جامهای است از چارقد بزرگتر و از عبا کوچکتر . زن به وسیله آن سر و سینه خود را میپوشاند “
عبارت ” کشاف ” نیز قریب به همین است . و در تفسیر مجمع البیان آنجا که لغت را معنی میکند میگوید : ” الجلباب خمار المرأه الذی یغطی رأسها و وجهها اذا خرجت لحاجه
یعنی جلباب عبارت است از روسری ای که در موقع خروج از منزل به کار برده میشود و سر و صورت را با آن میپوشانند “
ولی ضمن تفسیر آیه میگوید : ” ای قل لهولاء فلیسترن موضع الجیب بالجلباب و هو الملائه التی تشتمل بها المرأه یعنی مقصود اینست که با روپوشی که زن به خود میگیرد محل گریبان را بپوشاند “
بعد میگوید : ” و گفته شده است که جلباب همان چارقد است و مقصود آیه اینست که زنان آزاد در وقت بیرون رفتن پیشانیها و سرها را بپوشانند “
چنانکه ملاحظه میفرمائید معنی جلباب از نظر مفسران چندان روشن نیست
آنچه صحیحتر به نظر میرسد اینست که در اصل لغت ، کلمه جلباب شامل هر جامه وسیع میشده است ، ولی غالبا در مورد روسریهائی که از چارقد بزرگتر و از ردا کوچکتر بوده است به کار میرفته است . ضمنا معلوم میشود دو نوع روسری برای زنان معمول بوده است : یک نوع روسریهای کوچک که آنها را خمار یا مقنعه مینامیده اند و معمولا در داخل خانه از آنها استفاده میکردهاند . نوع دیگر روسریهای بزرگ که مخصوص خارج منزل بوده است
این معنی با روایاتی که در آنها لفظ جلباب ذکر شده است نیز سازگار است ، مانند روایت عبیدالله حلبی که در تفسیر آیه ۶۱ سوره نور نقل کردیم
مضمونش این بود که در مورد زنان سالخورده جایز است خمار و جلباب را کنار بگذارند و نگاه به موی آنها مانعی ندارد . از این جمله فهمیده میشود که جلباب وسیله پوشانیدن موی سر بوده است
همچنین در روایات دیگر در کافی ( ۱ ) در تفسیر همان آیه وارد شده است که حضرت صادق علیه السلام میفرماید : ” « الخمار و الجلباب اذا کانت المرأه مسنه » ” یعنی وقتی زن سالخوردهای باشد جایز است چارقد و روسری را زمین بگذارد
بنابراین مقصود از نزدیک ساختن جلباب ، پوشیدن با آن میباشد ، یعنی وقتی میخواهند از خانه بیرون بروند روسری بزرگ خود را با خود بردارند
البته معنی لغوی نزدیک ساختن چیزی ، پوشانیدن با آن نیست بلکه از مورد ، چنین استفاده میشود . وقتی که به زن بگویند جامه ات را به خود نزدیک کن مقصود اینست که آن را رها نکن ، آنرا جمع و جور کن ، آنرا بی اثر و بی خاصیت رها نکن و خود را با آن بپوشان
استفاده زنان از روپوشهای بزرگ که بر سر میافکندهاند دو جور بوده است : یک نوع صرفا جنبه تشریفاتی و اسمی داشته است همچنانکه در عصر حاضر بعضی بانوان چادری را میبینیم که چادر داشتن آنها صرفا جنبه تشریفاتی دارد . با چادر هیچ جای بدن خود را نمیپوشانند ، آنرا رها میکنند . وضع چادر سرکردنشان نشان میدهد که اهل پرهیز از معاشرت با مردان بیگانه نیستند و از اینکه مورد بهرهبرداری چشمها قرار بگیرند ابا و امتناعی ندارند . نوع دیگر برعکس بوده و هست : زن چنان با مراقبت جامههای خود را به خود میگیرد و آنرا رها نمیکند که نشان میدهد اهل عفاف و حفاظ است .
خودبخود دورباشی ایجاد میکند و ناپاکدلان را مأیوس میسازد . بعدا خواهیم گفت که تعلیلی که در ذیل جمله آمده است مؤید همین معنی است
و اما مطلب دوم یعنی بحث در علتی که برای این دستور ذکر شده است : مفسرین گفتهاند : گروهی از منافقین ، اوائل شب که هوا تازه تاریک میشد ، در کوچه ها و معابر مزاحم کنیزان میشدند . البته برای کنیزان چنانکه قبلا گفتیم پوشانیدن سر واجب نبوده است . گاهی از اوقات این جوانان مزاحم و فاسد ، متعرض زنان آزاد نیز میشدند و بعد مدعی میشدند که ما نفهمیدیم آزاد زن است و پنداشتیم کنیز است . لذا به زنان آزاد دستور داده شد که بدون جلباب یعنی در حقیقت بدون لباس کامل از خانه خارج نشوند تا کاملا از کنیزان تشخیص داده شوند و مورد مزاحمت و اذیت قرار نگیرند
بیان مذکور خالی از ایراد نیست ، زیرا چنین میفهماند که مزاحمت نسبت به کنیزان مانعی ندارد و منافقین آن را به عنوان عذری مقبول برای خود ذکر میکرده اند ، در حالی که چنین نیست . اگر چه پوشانیدن موی سر بر کنیزان واجب نبوده است ، شاید رمز آن هم این بوده که وضع کنیز معمولا جالب و تحریک آمیز نیست و مورد رغبت کسی واقع نمیشود و به علاوه کارشان خدمت بوده چنانکه قبلا اشاره کردیم ، ولی در هر حال این مزاحمتها حتی در مورد کنیزان نیز گناه محسوب میشده است و منافقین نمیتوانستهاند کنیز بودن را عذر خود قلمداد کنند
احتمال دیگری که در معنای این جمله داده شده این است که وقتی زن پوشیده و سنگین از خانه بیرون رود و جانب عفاف و پاکدامنی را رعایت کند ، افراد فاسد و مزاحم ، جرأت نمیکنند متعرض آنها شوند
بنا به احتمال اول معنی جمله : ” « ذلک ادنی ان یعرفن فلا یؤذین » ” اینست که بدینوسیله شناخته میشوند که آزادند نه کنیز ، پس مورد آزار و تعقیب جوانان قرار نمیگیرند . ولی بنا به احتمال دوم معنی جمله اینست که بدینوسیله شناخته میشوند که زنان نجیب و عفیف میباشند . و بیمار دلان از اینکه به آنها طمع ببندند چشم میپوشند زیرا معلوم میشود اینجا حریم عفاف است ، چشم طمع کور ، و دست خیانت کوتاه است
در این آیه حدود پوشش بیان نشده است . از این آیه نمیتوان فهمید که آیا پوشیدن چهره لازم است یا نه ؟ آیهای که متعرض حدود پوشش است آیه ۳۱ سوره نور است که قبلا درباره آن بحث شد
مطلبی که از این آیه استفاده میشود و یک حقیقت جاودانی است اینست که زن مسلمان باید آنچنان در میان مردم رفت و آمد کند که علائم عفاف و وقار و سنگینی و پاکی از آن هویدا باشد و با این صفت شناخته شود ، و در اینوقت است که بیمار دلان که دنبال شکار میگردند از آنها مأیوس میگردند و فکر بهرهکشی از آنها در مخیلهشان خطور نمیکند . میبینیم که جوانان ولگرد همیشه متعرض زنان جلف و سبک و لخت و عریان میگردند . وقتی که به آنها اعتراض میشود که چرا مزاحم میشوی ؟ میگویند اگر دلش این چیزها را نخواهد با این وضع بیرون نمیآید
این دستور که در این آیه آمده است مانند دستوری است که در بیست و پنج آیه قبل از این آیه خطاب به زنان رسول خدا وارد شده است : ” « فلا تخضعن بالقول فیطمع الذی فی قلبه مرض »” یعنی در سخن گفتن رقت زنانه و شهوتآلود که موجب تحریک طمع بیمار دلان میگردد به کار نبرید . در این دستور ، وقار و عفاف در کیفیت سخن گفتن را بیان میکند و در آیه مورد بحث ، دستور وقار در رفت و آمد را
ما قبلا گفتیم که حرکات و سکنات انسان گاهی زباندار است . گاهی وضع لباس ، راه رفتن ، سخن گفتن زن معنی دار است و به زبان بیزبانی میگوید دلت را به من بده ، در آرزوی من باش ، مرا تعقیب کن . گاهی برعکس با بیزبانی میگوید دست تعرض از این حریم کوتاه است
به هر حال آنچه از این آیه استفاده میشود اینست نه کیفیت خاصی برای پوشش . از نظر کیفیت پوشش فقط آیه ۳۱ سوره نور است که مطلب را بیان میفرماید و با توجه بدینکه این آیه بعد از آیه سوره نور نازل شده است میتوان فهمید که منظور از ” « یدنین علیهن من جلابیبهن »” اینست که دستور قبلی سوره نور را کاملا رعایت نمایند تا از شر آزار مزاحمان راحت گردند
در آیه قبل از این آیه میفرماید : ” « و الذین یؤذون المؤمنین و المؤمنات بغیر ما اکتسبوا فقد احتملوا بهتانا و اثما مبینا » ” یعنی آنانکه بدون جهت مردان و زنان با ایمان را آزار میرسانند بهتان و گناه بزرگی مرتکب میگردند . این آیه رسما به کسانی پرخاش میکند که مردان و زنان مسلمان را آزار میرسانند . بلافاصله به زنان دستور میدهد که در رفتار خود وقار و سنگینی را کاملا رعایت کنند تا از آزار افراد مزاحم مصونیت پیدا کنند . توجه بدین آیه ، بهتر به فهم مقصود آیه مورد بحث کمک میکند
مفسران غالبا هدف جمله ” « یدنین علیهن من جلابیبهن »” را پوشانیدن چهره دانستهاند ، یعنی این جمله را کنایه از پوشیدن چهره دانسته اند
مفسران قبول دارند که مفهوم اصلی ” یدنین ” پوشانیدن نیست اما چون غالبا پنداشته اند که این دستور برای باز شناخته شدن زنان آزاد از کنیزان بوده است ، اینچنین تعبیر کرده اند . ولی ما قبلا گفتیم که این تفسیر صحیح نیست . به هیچ وجه قابل قبول نیست که قرآن کریم فقط زنان آزاد را مورد عنایت قرار دهد و از آزار کنیزان مسلمان چشم بپوشد . آنچه عجیب به نظر میرسد اینست که مفسرانی که در اینجا چنین گفته اند غالبا همانها هستند که در تفسیر سوره نور با کمال صراحت گفته اند که پوشانیدن چهره و دو دست لازم نیست و آنرا امر حرجی دانسته اند ، از قبیل زمخشری و فخررازی . چطور شده است که این مفسران متوجه تناقض در سخن خود نشده اند و ادعای منسوخیت آیه نور را هم نکرده اند
حقیقت اینست که این مفسران تناقضی میان مفهوم آیه نور و آیه احزاب قائل نبوده اند . آیه نور را یک دستور کلی و همیشگی میدانسته اند خواه مزاحمتی در کار باشد یا نباشد ولی آیه سوره احزاب را مخصوص موردی میدانسته اند که زن آزاد یا مطلق زن مورد مزاحمت افراد ولگرد قرار میگرفته است
نکته ای از آیه مورد بحث استفاده میشود ، و آن اینست که افرادی که در کوچه ها و خیابانها مزاحم زنان میگردند ، از نظر قانون اسلام مستحق مجازات سخت و شدیدی میباشند . تنها مثلا آنها را به کلانتری جلب کردن و تراشیدن سر آنها کافی نیست . بسیار سختتر باید مجازات شوند . قرآن میفرماید : ” « لئن لم ینته المنافقون و الذین فی قلوبهم مرض و المرجفون فی المدینه لنغرینک بهم ثم لا یجاورونک فیها الا قلیلا »” یعنی اگر اینها دست از عمل زشت خود بر ندارند ترا فرمان میدهیم که به آنها حمله بری که دیگر جز اندکی در پناه تو نخواهند بود . حداقل آنچه از این آیه مفهوم میشود تبعید آنها از جامعه پاک اسلامی است . جامعه ، هر اندازه برای عفاف و پاکی احترام بیشتری قائل باشد برای خائنان مجازات شدیدتری قائل میشود ، و عکس آن.
نظام حقوق زن در اسلام،شهید مطهری