خانه / مناسبتنامه / ویژه نامه ولادت امام محمد باقر(علیه السلام)

ویژه نامه ولادت امام محمد باقر(علیه السلام)


ویژه نامه میلاد فرخنده امام محمد باقر علیه السلام
السلام علیک یامحمدبن علی،ایّهاالامام الباقر یابن رسول الله…
چشمه جاری شکافنده علم ها در بیابان خشکیده دانش جوشیدن گرفت و جان جویندگان علم و معرفت را از زلال پر
برکت خود سیراب ساخت. شیعه نشان افتخار دیگری بر گردن آویخت و بر این پیشوای معصوم خود بالید. ای افتخار شیعه که در ضیافت خانه حوزه ها و دانشگاه ها سفره پر نعمت دانش تو گسترده است، میلاد مسعودت را گرامی می داریم

امشب ز لطف کبریا عالم همه بر نور شد
شمسی عیان شد در جهان ؛ ظلمت دو باره دورشد

خفاش سان خصم دنی از نور تابان کور شد
نور دو جشم ساقی کوثر از آن مسرورشد

ابلیس دید این نوررا آزرده و رنجور شد
دلهای مردان خدا پر از نشاط و شورشد

آمد امام بنجمین از فاطمه بنت حسن
جشم علی بن الحسین ، روشن از این فخر زمن

بیت امام ساجدین روشن شد از نور خدا
از این تجلی در عجب سکان عرش کبریا

سبوح کو ،قدوس کو ، کروبیان اندر سما
گوئی عیان آمد زنو ، انوار ختم الأنبیاء

آمد بدنیازادهْ دخت امام مجتبی
رویش حسن ، بویش حسن ، نسل علی مرتضی

به به از این زیبا پسر؛ کز دامن عصمت بود
کنج سخا ، کان کرم ، بر مصطفی عترت بود

خلاصه ای از زندگانی امام محمدباقر(ع)

نام مبارک امام پنجم محمد بود .لقب آن حضرت باقر یا باقرالعلوم است. بدین جهت که: دریای دانش راشکافت و اسرار علوم را آشکارا ساخت .

القاب دیگری مانند شاکر و صابر و هادی نیزبرای آن حضرت ذکر کرده اند که هریک بازگوینده صفتی از صفات آن امام بزرگوار بودهاست.

کنیه امام “ابوجعفر” بود. مادرش فاطمه دختر امام حسن مجتبی(ع)است. بنابراین نسبت آن حضرت از طرف مادر به سبط اکبر حضرت امام حسن(ع)و از سوی پدر به امام حسین(ع) می رسید. پدرش حضرت سیدالساجدین، امام زین العابدین، علی بنالحسین(ع)است .

تولد حضرت باقر(ع) در روز جمعه سوم ماهصفر سال ۵۷هجری در مدینه اتفاق افتاد .در واقعه جانگداز کربلا همراه پدر و در کنار جدش حضرت سیدالشهداء کودکی بود که به چهارمین بهارزندگیش نزدیک می شد .

دوران امامت امام محمد باقر(ع) از سال۹۵ هجری که سال درگذشت امام زین العابدین(ع) است آغاز شد و تا سال ۱۱۴ه . یعنیمدت ۱۹سال و چند ماه ادامه داشته است .

در دوره امامت امام محمد باقر(ع) و فرزندشان امام جعفرصادق(ع) مسائلی مانند انقراض امویان و بر سر کار آمدن عباسیان و پیداشدن مشاجرات سیاسی و ظهور سرداران و مدعیانی مانند ابوسلمه خلال و ابومسلم خراسانی و دیگران مطرح است، .

ترجمه کتابهای فلسفی و مجادلات کلامی در این دوره پیش می آید،و عده ای از مشایخ صوفیه و زاهدان و قلندران وابسته به دستگاه خلافت پیدا می شوند .قاضیها و متکلمانی به دلخواه مقامات رسمی و صاحب قدرتان پدید می آیندو فقه و قضاءو عقاید و کلام و اخلاق را بر طبق مصالح مراکز قدرت خلافت شرح و تفسیر می نماید ،و تعلیمات قرآنی به ویژه مسأله امامت و ولایت را، که پس از واقعه عاشورا و حماسه کربلا ، افکار بسیاری از حق طلبان را به حقانیت آل علی(ع) متوجه کرده بود، وپرده از چهره زشت ستمکاران اموی و دین به دنیا فروشان برگرفته بود ، به انحراف میکشاندند و احادیث نبوی را در بوته فراموشی قرار می دادند.

برخی نیز احادیثی به نفع دستگاه حاکم جعل کرده و یا مشغول جعل بودند و یا آنها را به سود ستمکاران غاصب خلافت دگرگون می نمودند.

اینها عواملی بود بسیار خطرناک که باید حافظان و نگهباناندین در برابر آنها بایستند. بدین جهت امام محمد باقر(ع) و پس از وی امام جعفرصادق(ع) از موقعیت مساعد روزگار سیاسی ، برای نشر تعلیمات اصیل اسلامی و معارف حقه بهره جستند ، و دانشگاه تشیع و علوم اسلامی را پایه ریزی نمودند. زیرا این امامان بزرگوار و بعد شاگردانشان وارثان و نگهبانان حقیقی تعلیمات پیامبر(ص) وناموس و قانون عدالت بودند ، و می بایست به تربیت شاگردانی عالم وعامل و یارانیشایسته و فداکار دست یازند ، و فقه آل محمد(ص) را جمع و تدوین و تدریس کنند .

به همین جهت محضر امام باقر(ع) مرکز علماء و دانشمندان و راویان حدیث وخطیبان وشاعران بنام بود. درمکتب تربیتی‌امام باقر(ع)علم و فضیلت به مردم آموخته‌می‌شد.

ابوجعفر امام‌محمدباقر(ع)متولی صدقات حضرت رسول(ص) و امیرالمؤمنین(ع) و پدر و جد خود بود و این صدقات رابر بنی هاشم ومساکین ونیازمندان تقسیم می کرد، واداره آنها رااز جهت مالی به عهده داشت.

امام باقر(ع) دارای خصالستوده و مؤدب به آداب اسلامی بود. سیرت و صورتش ستوده بود. پیوسته لباس تمیز و نومی پوشید. در کمال وقار و شکوه حرکت می فرمود. از آن حضرت می پرسیدند: جدت لباس کهنه و کم ارزش می پوشید، تو چرا لباس فاخر بر تن می کنی؟ پاسخ می داد :

مقتضای تقوای جدم و فرمانداری آن روز، کهمحرومان و فقرا و تهیدستان زیاد بودند، چنان بود. من اگر آن لباس بپوشم در اینانقلاب افکار، نمی توانم تعظیم شعائر دین کنم.

امام پنجم(ع) بسیار گشاده رو و با مؤمنانو دوستان خوش برخورد بود .با همه اصحاب مصافحه می کرد ودیگران را نیز بدین کار تشویق می فرمود .

در ضمن سخنانش می فرمود : مصافحه کردنکدورتهای درونی را از بین می برد و گناهان دو طرف – همچون برگ درختان در فصل خزان – می ریزد. امام باقر(ع) در صدقات و بخشش و آداب اسلامی مانند دستگیری ازنیازمندان و تشییع جنازه مؤمنین وعیادت از بیماران و رعایت ادب و آداب و سنندینی ، کمال مواظبت را داشت .

می خواست سنتهای جدش رسول الله (ص)را عملادر بین مردم زنده کند و مکارم اخلاقی را به مردم تعلیم نماید . در روزهای گرم برایرسیدگی به مزارع و نخلستانها بیرون می رفت ، و با کارگران و کشاورزان بیل می زد وزمین را برای کشت آماده می ساخت. آنچه از محصول کشاورزی- که با عرق جبین و کدیمین – به دست می آورد در راه خدا انفاق می فرمود .

بامداد که برای ادای نماز به مسجد جدش رسول الله(ص) می رفت، پس از گزاردن فریضه، مردم گرداگردش جمع می شدند و از انواردانش و فضیلت او بهره مند می گشتند .

مدت بیست سال معاویه در شام و کارگزارانش در مرزهای دیگر اسلامی درواژگون جلوه دادن حقایق اسلامی – با زور و زر و تزویر و اجیرکردن عالمان خود فروخته – کوشش بسیار کردند .

ناچار حضرت سجاد(ع) و فرزندارجمندش امام محمد باقر(ع) پس از واقعه جانگداز کربلا و ستمهای بی سابقه آلابوسفیان، که مردم به حقانیت اهل بیت عصمت(ع) توجه کردند، در اصلاح عقاید مردم به ویژه در مسأله امامت و رهبری، که تنها شایسته امام معصوم است، سعی بلیغ کردندو معارف حقه اسلامی را در جهات مختلف -به مردم تعلیم دادند تا کار نشر فقه واحکام اسلام به جایی رسید که فرزند گرامی آن امام، حضرت امام جعفر صادق(ع)دانشگاهی با چهار هزار شاگرد پایه گذاری نمود، و احادیث و تعلیمات اسلامی را دراکناف و اطراف جهان آن روز اسلام انتشار داد.

امام سجاد(ع) با زبان دعا ومناجات و یادآوری از مظالم اموی وامر به معروف و نهی از منکر و امام باقر(ع) باتشکیل حلقه های درس ، زمینه این امر مهم را فراهم نمود و مسائل لازم دینی را برایمردم روشن فرمود .

السلام علیک یا باقر علم النبیین

ائینه دار نهضت فرداست امشب
میلاد پیک روزعاشوراست امشب
هنگامه شادی زین العابدین است
میلاد مسعودامام پنجمین است

میلاد پنجمین گل بوستان امامت و و لایت ؛ شکافنده علوم؛

امام محمدباقر علیه السلام بر شیعیان مبارک

ولادت با سعادت

حـضـرت امـام مـحـمـّدبـاقـر عـلیـه السـلام ، پـنـجـمـیـن پـیـشـواى ما بنابر روایتی روز ، اول ماه رجب سال پنجاه و هفت هجرى .۱ در شهر مدینه چشم به جهان گشود. او اولین فـرزنـدى بـود کـه از پـدر و مـادر فـاطمى ، علوى وهاشمى متولد مى شد زیرا پدرش على بن الحـسین علیه السلام و مادرش فاطمه دختر امام حسن مجتبى علیه السلام بود و به همین جهت او را هاشمّى من هاشمیین و فاطمى من فاطمیین و علوّى من علویین مى خواندند. در حادثه جانگداز کربلا همراه پدر و در کنار جدش حضرت سیدالشهداء کودکى بود که به چهارمین بهار زندگیش نزدیک می‌شد.

پدر امام
پدرش حضرت سیدالساجدین، امام زین العابدین على بن الحسین علیه‌السلام است

مادر امام
فـاطـمـه بـا کنیه ام عبدالله دخترامام حسن مجتبى علیه السلام بود. امام حسین علیه السلام که بـعـد از شـهـادت امـام حـسـن علیه السلام سـیـّد خـانـدان و کـفـیـل و سـرپـرسـت اهـل بـیـت امـام حـسـن علیه السلام هـم بود، فاطمه را به عقد فرزندش امام سجاد درآورد و دخترش فاطمه حـورالعـیـن را نـیـز بـه عـقـد بـرادر زاده اش حسن فرزند امام حسن درآورد.امام باقر ثمره ازدواج اول و عبدالله محض نیز ثمره ازدواج دوم بود.

بنابراین نسبت آن حضرت از طرف مادر به سبط اکبر حضرت امام حسن علیه‌السلام و از سوى پدر به امام حسین علیه‌السلام می‌رسید. ام عبدالله از بانوان فاضل ، با عفّت ومعظّم اهل بیت علیهم السلام بود. امام صادق علیه السلام درحق او مى فرماید : جـدّه ام صـدّیقه اى بود که درمیان اولاد امام حسن مجتبى علیه السلام هیچ زنى به پایه او نمى رسید.
عـظـمـت شـاءن ایـن بـانـو بـه حـدى بـود کـه کـرامـات عـجـیـبـى از او ظـاهـر شـد.. امـام بـاقـر نقل مى کند:
روزى مـادرم کـنـار دیـوارى نـشـسته بود که ناگاه دیوار شکاف برداشت و صداى ریزش و از جاکنده شدن سختى شنیدیم . مادرم با اشاره دست گفت : نه ، قسم به حق پیامبر که خدا به تو اجـازه فـرو ریـخـتـن نـداده اسـت . پـس دیـوار درهـوا مـعـلق مـانـد تـا مادرم از آنجا گذشت و پدرم صددینار از جانب او صدقه داد.

دوران امامت امام

دوران امامت امام محمد باقر علیه‌السلام از سال ۹۵ هجرى که سال درگذشت امام سجاد علیه‌السلام است آغاز شد و تا سال ۱۱۴ هجری یعنى مدت ۱۹ سال و چند ماه ادامه داشته است .

در دوره امامت امام محمد باقر علیه‌السلام و فرزندش امام جعفرصادق علیه‌السلام مسایلى مانند انقراض امویان و بر سر کار آمدن عباسیان و پیدا شدن مشاجرات سیاسى و ظهور سرداران و مدعیانى مانند ابومسلم خراسانى و دیگران مطرح است، ترجمه کتاب‌هاى فلسفى و مجادلات کلامى در این دوره پیش می‌آید , و عده‌اى از مشایخ صوفیه و زاهدان و قلندران وابسته به دستگاه خلافت پیدا می‌شوند .قاضی‌ها و متکلمانى به دلخواه مقامات رسمى و صاحب قدرتان پدید می‌آیند و فقه و عقاید و کلامو اخلاق را بر طبق مصالح مراکز قدرت خلافت شرح و تفسیر می‌نماید و تعلیمات قرآنى به ویژه مساله امامت و ولایت را، که پس از واقعه عاشورا و حماسه کربلا، افکار بسیارى از حق طلبان را به حقانیت آلعلى علیه‌السلام متوجه کرده بود و پرده از چهره زشت ستمکاران اموى و دین به دنیا فروشان برگرفته بود، به انحراف می‌کشاندند و احادیث نبوى را در بوته فراموشى قرار می‌دادند.

برخى نیز احادیثى به نفع دستگاه حاکم ساخته و یا مشغول جعل بودند و یا آنها را به سود ستمکاران غاصب خلافت دگرگون می‌ نمودند .اینها عواملى بود بسیار خطرناک که باید حافظان و نگهبانان دین در برابر آنها بایستند. بدین جهت امام محمد باقر علیه‌السلام و پس از وى امام جعفر صادق علیه‌السلام از موقعیت مساعد روزگار سیاسى، براى نشر تعلیمات اصیل اسلامى بهره جستند و دانشگاه تشیع و علوم اسلامى را پایه‌ریزى نمودند .

زیرا این امامان بزرگوار و بعد شاگردانشان وارثان و نگهبانان حقیقى تعلیمات پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله و قانون عدالت بودند و می‌بایست به تربیت شاگردانى عالم و عامل و یارانى شایسته و فداکار دست یازند و فقهآل محمدعلیهم‌السلام را جمع و تدوین و تدریس کنند .

به همین جهت محضر امام باقر علیه‌السلام مرکز علماء ودانشمندان و راویان حدیثو خطیبان و شاعران بنام بود. در مکتب تربیتى امام باقر علیه‌السلام علم و فضیلت به مردم آموخته می‌شد. ایشان متولى صدقات پدر و جد خود بود و این صدقات را بر بنى هاشم و مساکین و نیازمندان تقسیم می‌کرد و اداره آنها را از جهت مالى به عهده داشت

کنیه والقاب امام

امـام پـنـجـم ، نـامـش مـحـمـد و کـنـیـه اش ابـوجـعفر. و به چند لقب معروف بود که مـشهورترین آنها لقب باقر و باقرالعلوم مى باشد پیامبر اسلام صلى الله علیه وآله آن بـزرگوار را بدین لقب خواند یا به تعبیر دقیقتر خداوند او را در تورات با این لقب معرفى فـرمـود. او را بدین لقب خواندند چون علم را شکافت و در گستره پهناور آن وارد شد.
آن امـام بـزرگـوار را بـه خـاطـر شـبـاهـت بـسـیـار بـه رسول خدا، شبیه هم مى خواندند..
دیگر القاب امام باقرعلیه السالم عبارت بوداز: امین ، شاکر، هادى ، صابر و شاهد.

دوران زندگی امام محمد باقر علیه السلام
امام باقر علیه‌السلام داراى خصال ستوده و مؤدب به آداب اسلامى بود . سیرت و صورتش ستوده بود . پیوسته لباس تمیز و نو می ‌پوشید.
در کمال وقار و شکوه حرکت می‌فرمود. از آن حضرت می‌پرسیدند : جدت لباس کهنه و کم ارزش می‌پوشید، تو چرا لباس فاخر بر تن می‌کنى؟
پاسخ می‌داد: مقتضاى تقواى جدم و فرماندارى آن روز، که محرومان و فقرا و تهیدستان زیاد بودند، چنان بود. من اگر آن لباس بپوشم در این انقلاب افکار، نمی‌توانم تعظیم شعائر دین کنم.

بسیار گشاده‌رو و با مؤمنان و دوستان، خوش برخورد بود. در بخشش و آداب اسلامى مانند دستگیرى از نیازمندان و تشییع جنازه مؤمنین و عیادت از بیماران و رعایت ادب و آداب و سنن دینى، کمال مواظبت را داشت.

در صدقات و بخشش و آداب اسلامى مانند دستگیرى از نیازمندان و تشییع جنازه مؤمنین و عیادت از بیماران و رعایت ادب و آداب و سنن دینى، کمال مواظبت را داشت.
می‌خواست سنت‌هاى جدشرسول الله را عملا در بین مردم زنده کند و مکارم اخلاقى را به مردم تعلیم نماید.

در روزهاى گرم براى رسیدگى به مزارع و نخلستان‌ها بیرون می‌رفت و با کارگران و کشاورزان بیل می‌زد و زمین را براى کشت آماده می‌ساخت. آنچه ازمحصول کشاورزى که با عرق جبین و کد یمین به دست می‌آورد در راه خدا انفاق می‌فرمود.

بامداد که براى اداى نماز به مسجد می‌رفت، پس از گزاردن نماز، مردم گرداگردش جمع می‌شدند و از انوار دانش و فضیلت او بهره‌مند می‌گشتند.

شخصیت اخلاقی

در گفتار راستگوترین و در دیدار گشاده رو ترین و در بذل جان در راه خدا، بخشنده ترین و در اخلاق متواضع‌ترین مردمان بود. از خوف خدا بسیار می‌گریست و هنگام مشکلات اهل بیت را جمع می‌کرد و با هم به ذکر و استغفار می‌پرداختند.

قسمت عمده درآمد خود را در راه خدا انفاق می‌فرمود و خود مانند غلامانش در مزرعه کار می‌کرد.

در زهد و فضل و تقوا و آشنایی با رموز قرآن و سنت و تفسیر و احکام شرع سرآمد همگان بود

علی بن عیسی اربلی در کتاب کشف الغمه و انب طلحه در مطالب السوول و سبط ابن جوزی در تذکره الائمه و سایر محدثین اهل سنت از عبدالله بن عطاء مکی روایت کرده‌اند که گفته است: علما را نزد هیچ‌ کس حقیرتر از آن ندیدم که در محضر ابوجعفر محمد بن علی دیدم

امام محمد باقرعلیه السلام در مورد نمونه‌ای از اخلاق امام باقر روایت است که مردى از اهل شام در مدینه ساکن بود و به خانه ‏امام بسیار مى‏آمد و به آن گرامى مى‏گفت: «… در روى زمین بغض و کینه‌ کسى را بیش از تو در دل ندارم و با هیچ کس بیش از تو و خاندانت دشمن نیستم! و عقیده‌‏ام آنست که اطاعت‏ خدا و پیامبر و امیرمؤمنان در دشمنى با توست، اگر مى ‏بینى به خانه تو رفت و آمد دارم بدان جهت است که تو مردى سخنور و ادیب و خوش بیان هستى!»
در عین حال امام علیه السلام با او مدارا مى فرمود و به نرمى سخن می گفت. چندى بر نیامد که شامى بیمار شد و مرگ را رویا روى خویش دید و از زندگى نومید شد، پس وصیت کرد که چون درگذرد ابو جعفر «امام باقر» بر او نماز گزارد.

شب به نیمه رسید و بستگانش او را تمام شده یافتند. بامداد وصى او به مسجد آمد و امام باقر علیه السلام را دید که نماز صبح به پایان برده و به تعقیب نشسته است، و آن گرامى همواره چنین بود که پس از نماز به ذکر و تعقیب مى ‏پرداخت.

عرض کرد: آن مرد شامى به دیگر سراى شتافته و خود چنین خواسته که شما بر او نماز گزارید. فرمود: او نمرده است.شتاب مکنید تا من بیایم.

پس برخاست و وضو و طهارت را تجدید فرمود و دو رکعت نماز خواند و دست‌ها را به دعا برداشت، سپس به سجده رفت و همچنان تا بر آمدن آفتاب، در سجده ماند، آنگاه به خانه‏ شامى آمد و بر بالین او نشست و او را صدا زد و او پاسخ داد.

امام او را برنشانید و پشتش را به دیوار تکیه داد و شربتى طلبید و به کام او ریخت و به بستگانش فرمود غذاهاى سرد به او بدهند و خود بازگشت. دیرى بر نیامد که شامى شفا یافت و به نزد امام آمد و عرض کرد: «گواهى مى ‏دهم که تو حجت ‏خدا بر مردمانى.»

شخصیت علمی

بی تردید چنان که بسیاری از علمای اهل سنت نیز گفته اند، امام باقر علیه السلام در زمان حیات خویش شهرت فراوانی داشته و همواره محضر او از دوستدارانش، از تمامی بلاد و سرزمین‌های اسلامی، پر بوده است.

موقعیت علمی ایشان، به مثابه شخصیتی عالم و فقیه، به ویژه به عنوان نماینده علوم اهل بیت، بسیاری را وا می‌داشت تا از محضر او بهره گیرند و حل اشکالات علمی و فقهی خود را از او بطلبند.

در این میان، اهل عراق که بسیاری از آنان شیعه بودند بیش از دیگران مفتون شخصیت آن حضرت شده بودند. مراجعه کنندگان، خضوعی خاص نسبت به شخصیت علمی امام داشتند چنان که عبدالله بن عطای مکی گوید: علما را در محضر هیچ کسی کوچکتر از زمان حضور در محضر امام باقر علیه السلام ندیدم. حکم بن عتیبه با تمام عظمت علمی اش در میان مردم، در برابر آن حضرت مانند دانش آموزی در مقابل معلم خود به نظر می رسید.

امام از موقعیت مساعد روزگار سیاسى، براى نشر تعلیمات اصیل اسلامى بهره جسته و دانشگاه تشیع و علوم اسلامى را پایه‌ریزى نمودند.

شهرت علمی امام، در حد تعبیر ابن عنبه، مشهورتر از آن است که کسی بخواهد آن را بیان کند. این شهرت در زمان خود ایشان، نه تنها در حجاز که «کان سید فقهاء الحجاز» بلکه حتی در عراق و خراسان نیز به طور گسترده فراگیر شده بود. چنان که راوی می گوید: دیدم که مردم خراسان دور حضرت حلقه زده و اشکالات علمی خود را از ایشان می پرسیدند.

ذهبی درباره امام باقر علیه السلام می نویسد: ایشان از کسانی است که بین علم و عمل، سیادت و شرف و وثاقت و متانت جمع کرده و برای خلافت اهلیت داشت.

ابرش کلبی از هشام بن عبدالملک پرسید: این کیست که مردم عراق او را در میان گرفته و مشکلات علمی خود را از وی می پرسند؟ هشام گفت: این پیامبر کوفه است، خود را پسر رسول خدا و شکافنده علم و مفسر قرآن می‌داند.

دوران زندگی و شهادت امام

امام باقر علیه السلام با پنج خلیفه از خلفاى بنى امیه معاصر بود که عبارتند از: ولید بن عبدالملک (۹۶ ق) و سلیمان بن عبدالملک ( ۹۹ ق) و عمر بن عبد العزیز (۱۰۱ ق) و یزید بن عبدالملک (۱۰۷ق) و هشام بن عبدالملک ( ۱۲۵ ق) و همه آنان جز عمر بن عبدالعزیز در ستمگرى و استبداد و خودکامگى دست کمى از نیاکان خود نداشتند و پیوسته براى امام باقرعلیه السلام مشکلاتى فراهم مى نمودند.

ولى در عین حال، او از طریق تعلیم و تربیت، جنبشى علمى به وجود آورد و مقدمات تأسیس یک مرکز علمى اسلامى را در دوران امامت خود پى ریزى کرد که در زمان فرزند بزرگوارش امام جعفر صادق علیه السلام به نتیجه کامل رسید.

روش کار پیشوایان ما به ویژه امام سجاد و امام باقر علیهماالسلام که در اوضاع فشار و خفقان به سر مى بردند به شیوه مخفى و زیرزمینى بود، شیوه اى که موجب مى شد کسى از کارهاى آنان مطلع نشود. همین کارهاى پنهانى، گاهى که آشکار مى شد، خلفا را سخت عصبانى مى نمود در نتیجه، وسایل تبعید و زندانى شدن آنها فراهم مى شد.

سرانجام، امام باقر علیه السلام که پیوسته مورد خشم و غضب خلیفه وقت، هشام بن عبدالملک بود، به وسیله ایادى او مسموم شد و در روز دوشنبه ۷ ذیحجه سال ۱۱۴ هجرى قمرى در ۵۷ سالگى به شهادت رسید. بدن مطهر آن دریای بیکران دانش خدایی در قبرستان بقیع، در کنار پدر و جد بزرگوارش امام حسن مجتبی و امام سجاد علیهم االسلام به خاک سپرده شده است.

اصحاب امام باقر علیه السلام

آوازه علوم و دانش امام باقر(ع) چنان اطراف و اکناف پیچیده بود که ملقب به باقرالعلوم؛ یعنى شکافنده دانش‌ها گردید. در مکتب امام ابوجعفر باقرالعلوم که درود فرشتگان بر او شاگردانى نمونه و ممتاز پرورش یافتند که اینک به نام برخى از آنان اشاره مى ‏شود:

۱-ابان بن تغلب: او محضر سه امام – امام زین العابدین، امام محمد باقر و امام جعفر صادق علیهم السلام – را درک نمود .
ابان از شخصیت‌های علمی عصر خود بود و در تفسیر، حدیث، فقه، قرائت و لغت تسلط بسیاری داشت. والایی دانش ابان چنان بود که امام باقر علیه السلام به او فرمود: در مسجد مدینه بنشین و به رای مردم فتوا بده، زیرا دوست دارم، مردم فردی چون تو را در میان شیعیان ما ببینند.

۲-زراره: دانشمندان شیعه از میان شاگردان امام باقر و امام صادق علیهماالسلام، شش تن را فقیه تر می شمرند که زراره یکی از آنها است. از امام صادق نقل است که فرمود: اگر “برید بن معاویه”، “ابوبصیر”، “محمد بن مسلم” و “زراره ” نبودند، آثار پیامبر(معارف شیعه) از میان می رفت؛ آنان بر حلال و حرام خدا امین هستند. باز فرمود: برید، زراره، محمد بن مسلم و احول در زندگی و مرگ، نزد من محبوب‌ترین مردمان هستند.

۳-کمیت اسدی: شاعری سر آمد بود و زبان گویایش در دفاع از اهل بیت، اشعاری پر مغز می سرود. اشعارش چنان کوبنده و رسواگر بود که پیوسته از طرف خلفای اموی تهدید به مرگ می شد.
۴-محمد بن مسلم: فقیه اهل بیت و از یاران راستین امام باقر و امام صادق علیهماالسلام بود. چنان که گفته شد، امام صادق او را یکی از آن چهار تن به شمار آورده که آثار پیامبر به وجودشان پا برجا و باقی است.

نقش خاتم

از آنـجـا کـه هـمـگـى امامان علیهم السلام در شرایط خفقانى باشدت و ضعف زندگى مى کردند وراهـهـاى اظـهـار نـظـر صـریح براى آنان مهیّا نبود، روشهاى گوناگونى براى اظهار نظر و بیان عقاید ومعارف ومنویات خویش پیش مى گرفتند.

یکى از این روشها، به دست کردن انگشتر و حـکّ عـباراتى خاص بر آن بود. هر کدام از امامان به اقتضاى شرایط و حوادث دوران زندگى یـک یـا چـنـد انگشتر داشت وگاهى نیز ازانگشتر امامان قبلى استفاده مى کرد..

عباراتى هم که بر نگین انگشترها حکّ مى شد بیانگر موضعى سیاسى ، مفهومى اعتقادى یا شاخصه اى اخلاقى بود که بیان و ثبت آن حداقل درهمین سطح لازم بود. این مطلب از نوع و تفاوت نقش خاتم امامان علیهم السلام کاملا آشکار مى گردد.. به عنوان مثال نقش خاتم امام حسین علیه السلام این جمله بود:
(ان الله بالغ امره )
خداوند امر واراده خود را به انجام مى رساند.

امـام بـا ایـن شـعـار این مطلب را اعلام مى کند که گرچه حکومت ظالمانه اموى زمینه هاى سلطه را بـه طور کامل فراهم کرده وگرچه دستهاى یارى مسلمانان از او دریغ مى شود و او را در غربت و تـنـهـایى وامى گذارند ولى او به وظیفه خودقیام مى کند و مى داند که خداوند اراده خود را هر چه باشد ـمحقق مى گرداند و تا خداوند با او و او در طریق رضاى خداوند است از هیچ چیز باک ندارد.

واما بعد از امام حسین علیه السلام نوبت به امام سجادعلیه السلام مى رسد و ایشان بر انگشتر خود حک مى کند:

خَزِىَ وَ شَقِىَ قاتِلُ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِی
قاتل حسین بن على علیه السلام خوار و بدبخت شد

و بـا ایـن روش بـر زنـده نـگـه داشـتـن یـاد حماسه عاشورا و ایجاد نفرت نسبت به ظالمان به خاندان پیامبر اقدام مى کند.

امـــام بـــاقـــر عـلیـه السـلام نـیـز ایـن روش اعلام راى ، نظر، مبارزه وتبلیغ را ادامه داد و با تـوجـهبـه شـرایـط مختلف دوران امامت خویش انگشترهایى با عبارات متفاوت داشت . گاهى بـراى یـادآورى یاد امام حسین وتاکید براستمرار مبارزه اى که آن بزرگوار با ظالمان در پیش ‍ گرفت و تاکیدبـر نـقـش هـدایـتـ گرانه امام حسین علیه السلام ، خاتم جدش امام حسین عـلیـه السـلام را در دسـت مـى کـــرد و بـراى ایـنـکـه عـزت و اقتدار بنى امیه را پوشالى وتـهـى مـعـرفـى کند همانند عمویش امامحـسـن علیه السلام ، بر انگشترى خود حک کرده بود:
“اَلْعِزَّهُ لِلّهِ”
هـمـه عـزت از آن خـداسـت
و یـا
“اَلْعـِزَّهُ لِلّهِ جـَمـیـعاً”
ودر انگشترى دیگر حک کرده بود:
اَلْقُوَّهُ لِلّهِ جَمیعاً.

پی نوشت ها:
۱۵ – بحارالانوار، ج ۴۶، ص ۲۱۳ به نقل از اعلام الورى ، ص ۲۵۹ و مصباح المتهجد، ص ۵۵۷وارشـاد ص ۲۷۹٫ البـتـه بـعـضـى ولادت او را در سـوم صـفـر سال پنجاه و هفت دانسته اند (بحارالانوار به نقل از روضه الواعظین ، ص ۲۴۸ و مصباح کفعمى ، ص ‍ ۵۲۱ و دروس شهید، ص ۱۵۴ و کشف الغمه ، ج ۲، ص ۳۲۹).
– بـحـارالانـوار، ج ۴۶، ص ۲۱۵ واعـلام الورى ، ص ۲۵۹ واعـیـان الشـیـعه ، ج ۸، ص ۳۹۰٫
کـافـى ، ج ۱، ص ۴۶۹ (کـانـت صـدّیـقـهً لم تـدرک فـى آل الحسن (ع ) امراهٌ مثلُها)
– همان مدرک .
– ر.ک بـحـارالانـوار، ج ۴۶، ص ۲۲۳ و ۲۲۵ واصول کافى ، ج ۱، ص ۳۹۰٫ ۲۲ – حیاه الامام الباقر، باقر شریف القرشى ، ج ۱، ص ۲۲٫
– مناقب ، ج ۴، ص ۲۱۰٫
– حیاه الامام الباقر، ج ۱، ص ۲۲٫
–نقش الخواتیم لدى الائمـه …)
تنقیح المقال ، ج ۱، ص ۱۹۹٫
رساله امام محمد باقر علیه السلام، سعد الخیر / روضه کافی ج اول
(ص ۷۹ – ۷۵ )

کلام امام

۱-همانا خداوند عزوجل نگاه دارد به وسیله تقوا بنده را از آنچه عقلش بدان دسترسی ندارد.

۲-بردباری جامه شخص دانا و عالم است مبادا خود را از آن برهنه کنی.

۳-خدا بر خویش مهرورزی را لازم کرده و رحمت او بر خشمش پیشی جسته و از روی راستی و درستی به انجام رسیده، پس چنان نیست که خداوند به بندگان خشم آغاز کند پیش از آن که آنان او را به خشم آورند…

۴-هر ملتی که کتاب خدا را به پشت سر انداخته خدا نیز علم کتاب را از آنها بگیرد…

امام باقر علیه‌السلام می‌فرمایند:

«إن الذی یعلّم العلم منکم له أجر مثل أجر المتعلّم و له الفضل علیه فتعلّموا العلم من حمله العلم و علّموه إخوانکم کما علّمکموه العلماء ؛ از دانشمندان دانش را فرا بگیرید و آن را به برادران دینی خود بیاموزید؛ همان گونه که دانشمندان آنرا به شما آموختند.»
(اصول کافی، جلد۱، صفحه ۳۵)

امام محمد باقر علیه‌السلام پایه گذار انقلاب فرهنگی شیعه محسوب می‌شود. گرچه انتشار معارف شیعه به دست امام صادق علیه‌السلام صورت گرفت، ولی به دست امام باقر علیه‌السلام پایه گذاری شد.

در دوران امام باقر علیه‌السلام دولت بنی امیه رو به زوال بود و مردم نیز از آنها متنفر بودند. از طرف دیگر اختلاف شدیدی در ممالک اسلامی پدید آمده بود و هر کسی از گوشه‌ای قیام می‌کرد و در نتیجه خلفا به سرعت تغییر می‌کردند؛ چنانکه در مدّت امامت امام باقر علیه‌السلام، در مدت نوزده سال پنج خلیفه روی کار آمدند. لذا موقعیت مناسبی برای آن حضرت که از ظلم بنی امیه فارغ شده بود، پدید آورد تا انقلابی علمی را آغاز نماید. با بهره گیری از همین فرصت بود که بزرگانی از شیعیان و اهل تسنن در اطراف ایشان جمع شدند و حقایق و معارف اسلام را منتشر کردند. از این جهت رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله نیز از سالها پیش به ایشان لقب “باقر” داده بودند. امام باقر ملقّب به این لقب است چون شکافنده علم است. پایه علوم اسلامی را شناخت و فروع آن را درک نمود و آن را توسعه داد.

انتشار دین و معارف اسلامی را ایشان پایه ریزی کرده است. شیخ مفید در کتاب ارشاد می‌گوید: «افرادی از اصحاب رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وآله که باقی مانده بودند (نظیر جابربن عبدالله انصاری) و همچنین بزرگان مسلمین (نظیر جابر جعفی، کیسان سختیانی، امین مبارک، زهری، اوزاعی، ابی حنیفه، مالک، شافعی و زیاد بن منذر)، از امام باقر علیه‌السلام روایت نقل می‌کنند. همچنین نویسندگانی نظیر طبری، بلاذری، سلامی، خطیب، ابی داود، اسکافی، مروزی، اصفهانی، بسیط و نقاش و… از امام باقر علیه‌السلام روایت نقل می‌کنند. این افراد از علمای اهل سنت هستند که بعضی از آنان به فیض محضر امام باقر علیه‌السلام رسیده‌اند.

همچنین بسیاری از علمای اهل تسنن نیز اقرار دارند که آن حضرت، بزرگترین عالم زمان خویش بوده است.
اصحاب خاصّ امام باقر علیه‌السلام و همچنین افرادی که از او روایت نقل می‌کنند بیشتر از چندین هزار نفرند؛ ولی افراد فوق‌العاده بارزی در میان آنها وجود دارند که افتخار شیعه هستند. به عنوان نمونه تنها یکی از آنها، یعنی محمد بن مسلم، سی هزار روایت از امام باقر علیه‌السلام نقل کرده است.
ابن حجر – دانشمند اهل تسنن – در ‌مورد این امام بزرگوار می‌گوید: «او جامع علوم و شکافنده و توسعه دهنده علم بود. او نمایانگر علم بود و دانش را رفعت داد. قلب او مهذب و علم و عمل او پاک و پاکیزه بود. او طاهر و مطهر بود، خُلق او عالی بود و عمر او در اطاعت خداوند صرف شد. تبحّری در عرفان داشت که زبان گویای آن نیست. سخنان او در عرفان و سیر و سلوک به حدّی است که نمی‌تواند در این گفتار ضبط شود.»

اما با وجود همه اینها،‌شان ائمه طاهرین علیهم‌السلام هنوز هم در تاریخ ناشناخته مانده است…

بس که رنگین است از عکس خزان هر سوهوا

باد چون دامان پُرگل می رود از بوستان
گلشن طبع مرا گویی بهار است این خزان
بشکفد هر دم زشاخ ِ خامه ام رنگین گلی
کرده ما را فارغ از گلشن ز سیر گلستان
ما ز سیر گلشن معنی، دلی وا می کنیم
می کنم زین حرف ها، کلک زبان را امتحان
نی غلط گفتم، چه آید زین پریشان گفته ها
سرور دنیا و دین، فخر زمین وآسمان
تا نویسم شمه ای از مدحت شاهی که اوست
آن که می بالد سخن بر خود زمدحش هر زمان
نور چشم مصطفی” باقر” امام پنجمین
حکم حق را بود گوش و حرف حق را بُد زبان
صنع حق را بود چشم و یاد حق را بود دل
راه حق را رهنما و حصن دین را پاسبان
کاخ ملت را ستون وقصر دانش را اساس
گر شود قدر سخن با این سبک قدری، گران
از وقارش چون بگویم شمه یی، نبود عجب
لفظ و معنی گرددش بر گرد سر پروانه سان
شمع فکر مدحش از فانوس دل تا روشن است
نیست جز تعریف عرض حال منظوری از آن
حد ” واعظ ” کی بود شاها تلاش مدح تو؟
وقت همراهی است ای امید گاه شیعیان
هست ما را وقت تنگ و پای لگن و راه سنگ
بی کسم، بیچاره ام، بی دست و پایم، الامان!
دردمندم، نامردام ، بینوایم، عاجزم
گر تو برداری زخاکم، آسمانم، آسمان
گر تو افروزی چراغم، آفتابم آفتاب!
مدعا در پرده ی دل نیز پیش او عیان
گو سخن راه دعا سر کن دگر، زان رو که هست
تا به گیتی از بهار و از خزان باشد نشان
تا به دل، از دوستی و دشمنی باشد اثر
دشمنش بر خاک ریزد، همچون اوراق خزان
دوستش از خاک خیزد، همچو گلهای بهار
واعظ قزوینی

احادیت نورانی

قالَ الاْمامُ أبوُ جَعْفَر محمّد الباقر عَلَیْه السلام :

إذا أرَدْتَ أنْ تَعْلَمَ أنَّ فیکَ خَیْراً، فَانْظُرْ إلى قَلْبِکَ فَإنْ کانَ یُحِبُّ أهْلَ طاعَهِ اللّهِ وَ یُبْغِضُ أهْلَ مَعْصِیَتِهِ فَفیکَ خَیْرٌ; وَاللّهُ یُحِبُّک، وَ إذا کانَ یُبْغِضُ أهْلَ طاعَهِ اللّهِ وَ یُحِبّ أهْلَ مَعْصِیَتِهِ فَلَیْسَ فیکَ خَیْرٌ; وَ اللّهُ یُبْغِضُکَ، وَالْمَرْءُ مَعَ مَنْ أحَبَّ.

حضرت امام محمد باقر علیه السلام فرمودند:

اگر خواستى بدانى که در وجودت خیر و خوشبختى هست یا نه، به درون خود دقّت کن اگر اهل عبادت و طاعت را دوست دارى و از اهل معصیت و گناه ناخوشایندى، پس در وجودت خیر و سعادت وجود دارد، و خداوند تو را دوست مى دارد. ولى چنانچه از اهل طاعت و عبادت ناخوشایند باشى و به اهل معصیت عشق و علاقه ورزیدى، پس خیر و خوبى در تو نباشد، و خداوند تو را دشمن دارد.

اصول کافى: ج ۲، ص ۱۰۳، ح ۱۱، وسائل الشّیعه: ج ۱۶، ص ۱۸۳، ح ۱

قالَ الاْمامُ أبوُ جَعْفَر محمّد الباقر عَلَیْه السلام :

لَوْ أنَّ الاْمامَ رُفِعَ مِنَ الاْرْضِ ساعَهً، لَماجَتْ بِأهْلِها کَما یَمُوجُ الْبَحْرُ بِأهْلِهِ.

حضرت امام محمد باقرعلیه السلام فرمودند:

اگر امام و حجّت خدا لحظه اى از روى زمین و از بین افراد جامعه برداشته شود، زمین اهل خود را در خود مى بلعد و فرو مى برد همان طورى که دریا چیزهاى خود را در خود متلاطم و آشفته مى سازد.
اصول کافی: ج ۱، ص ۱۷۹، ح ۱۲

قالَ الاْمامُ أبوُ جَعْفَر محمّد الباقر عَلَیْه السلام :

إنَّ جَمیعَ دَوابِّ الاْرْضِ لَتُصَلّی عَلى طالِبِ الْعِلْمِ حَتّى الْحیتانِ فی الْبَحْرِ

حضرت امام محمد باقر علیه السلام فرمودند:

به درستى که تمام موجودات و جانوراان زمین و بلکه ماهیان دریا براى تحصیل کنندگان علوم ـ اسلامى و معارف الهى تحیّت و درود مى فرستند.

بحارالأنوار: ج ۱، ص ۱۳۷، ح ۳۱

قالَ الاْمامُ أبوُ جَعْفَر محمّد الباقر عَلَیْه السلام:

مَنْ ثَبَتَ عَلى وِلایَتِنا فِی غِیْبَهِ قائِمِنا، أعْطاهُ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ اَجْرَ ألْفِ شَهید مِنْ شُهَداءِ بَدْر وَ حُنَیْن.

حضرت امام محمد باقر علیه السلام فرمودند:

کسى که در زمان غیبت امام زمان (عجّل الله فرجه الشّریف) بر ایمان و ولایت ما اهل بیت عصمت و طهارت پا برجا و ثابت بماند، خداوند متعال پاداش و ثواب هزار شهید از شهداى جنگ بدر و حنین به او عطا مى فرماید.

إثبات الهداه: ج ۳، ص ۴۶۷

الامام محمد ابن علی الباقرعلیه السلام:

ان لله عقوبات فی القلوب و الابدان ضنک فی المعیشه و وهن فی العباده و ما ضرب عبد بعقوبه اعظم من قسوه القلوب .

حضرت امام محمد باقرعلیه السلام فرمودند:

خداوند برای دلها و بدنها کیفرهایی دارد : تنگی در معیشت سستی در عبادت و به هیچ بنده ای کیفری بزرگتر از قساوت قلب چشانده نشده است.

بحارج۷۵ص۱۷۶

الامام باقر العلوم علیه السلام:

اذا هممت بخیر فبادر فانک لا تدری ما یحدث

حضرت امام محمد باقر علیه السلام فرمودند:

هر گاه اهنگ کار خیری کردی شتاب کن چرا که نمیدانی چه پیش خواهد امد .

کافی ج ۲ ص ۱۴۲

محبت اهل بیت علیهم السلا م

محبت ودیعه ای الهی است که خداوند نزد انسان قرار داده است . و افراد از این موهبت در طرق گوناگون استفاده می نماید .. و برخی این نعمت را صرف عشق ورزیدن به عترت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می نمایند .
– عیاشی در کتاب ” تفسیر”از برید بن معاویه عجلی نقل کرده است که گفت: نزد امام باقر (ع) حاضر بودم که ناگاه شخصی که از خراسان پیاده برای ملاقات آن حضرت سفر کرده بود وارد شد، دو پای خود را که ترکیدگی و شکاف برداشته بود برای نشان دادن بیرون آورد و عرض کرد: به خدا قسم چیزی جزمحبت شما اهل بیت مرا به این کار وانداشت، و دوستی شما باعث شد که این راه طولانی را پیاده بپیمایم.
امام باقر (ع) فرمود:
” به خدا قسم اگر سنگی ما را دوست بدارد خداوند تبارک و تعالی او را با ما محشور گرداند، و آیا دین چیزی جز محبت است؟”
همانا خداوند می فرماید:
” قُل إنْ کُنْتُم تُحِبُّونَ الله فَاتَّبِعُونی یُحْبِبْکُمُ الله ” ( ال عمران /۳۱)
” بگو اگر شما خدا را دوست دارید از من پیروی کنید تا خدا شما را دوست داشته باشد.”
و فرموده است: ” یُحِبُّونَ مَن هاجَرَ إلَیْهِم.” ( حشر/۹)
” مهاجرین را که به سوی ایشان آمدند دوست می دارند. ”
( ودو مرتبه تکرار فرمود) آیا دین چیزی جز محبت و دوستی است؟(۱)
– کلینی در کتاب ” کافی”از حکم بن عتبه نقل می کند:
در خدمت امام باقر (ع) بودم و خانه پر از جمعیت بود که ناگاه پیرمردی که برعصای خود تکیه می کرد آمد تا آنکه کنار در اتاق ایستاد و رو کرد به امام باقر (ع) و گفت:” السلام علیک یابن رسول الله و رحمه الله و برکاته” ، ای فرزند رسول خدا! درود و رحمت و برکات خداوندی بر شما باد. سپس ساکت شد و منتظر جواب ماند.
امام(ع) سلام او را به همان گونه پاسخ داد، آنگاه پیرمرد روی خود را به اهل مجلس کرد و به آنها سلام نمود و ساکت ماند تا آنکه جمعیت همگی سلام او را پاسخ گفتند.
سپس رو کرد به امام باقر(ع) و عرض کرد: ای فرزند رسول خدا! مرا نزدیک خود جای بده، خدا مرا فدایت گرداند. به خدا قسم ! به راستی من شما را دوست دارم و هر کس شما را دوست داشته باشد دوست دارم، و به خدا قسم این دوستی ام به خاطر طمع دنیوی نیست، و من به راستی با دشمنان شما دشمنم، و از آنها بیزارم ونفرت دارم، و به خدا قسم این دشمنی و نفرت به خاطرانتقامجوئی یا کدورتی شخصی که بین من و او باشد نیست، و به خدا قسم حلال شما را حلال می دانم و حرام شما را حرام می دانم، و منتظر امر شما و دولت کریمه شما هستم، آیا امیدوار باشم و شما نسبت به من امیدی دارید؟ خداوند مرا فدای شما گرداند.
امام باقر(ع) فرمود:
به سوی من بیا، بسوی من بیا، پس او را کنارخود نشانید سپس فرمود:
ای پیرمرد! شخصی خدمت پدرم علی بن الحسین (ع) رسید و از آن حضرت همین سئوال تو را پرسش نمود، پدرم به او فرمود:
اگر با این حال از دنیا رفتی بر رسول خدا، امیرالمؤمنین ، امام مجتبی، امام حسین و علی بن الحسین(ع) وارد می شوی و دلت آرام می گیرد ، قلبت خشنود و چشمانت روشن می گردد و هنگامی که جان به حلقومت می رسید فرشتگان با آغوش باز و با دسته های گل به استقبال تو می آیند.
و اگر زنده ماندی آنچه باعث روشنی چشمان تو است ، خواهی دید و در مقامات عالی بهشت با ما خواهی بود.
پیرمرد که گویا از شنیدن گفتار امام باقر (ع) شوق زده شده بود عرض کرد: ای ابوجعفر! چه فرمودید؟
امام (ع) بار دیگر مطالبی را که فرموده بود تکرارکرد.
پیرمرد شگفت زده گفت: الله اکبر، ای ابوجعفر! اگر بمیرم بر رسول خدا ، امیرالمؤمنین ، امام حسن ، امام حسین و علی بن الحسین(ع) وارد می شوم …. و همان مطالبی را که امام (ع) فرموده بود تکرار کرد. سپس پیرمرد صدا را به گریه بلند کرد و گریه راه گلویش را گرفته هق هق می کرد تا نقش زمین گردید، اهل مجلس از مشاهده حال این پیرمرد و گریه های او همه ناله کردند.
امام باقر(ع) با انگشتان مبارک اشک از گوشه های چشم پیرمرد پاک کرد و آنها را فرو ریخت..
پیرمرد سر بلند کرد و به امام باقر (ع) عرض کرد: ای فرزند رسول خدا! دست مبارک خود را بده تا ببوسم خداوند مرا فدای شما گرداند. آنگاه دست امام(ع) را گرفت و بوسید وبر چشمان و صورت خود نهاد، سپس پیراهن خود را بالا زد و سینه و شکم خود را برهنه نمود و دست امام(ع) را بر آن گذاشت و بعد از آن از جا برخاست و خداحافظی کرد. امام باقر(ع) از پشت سرش به او نگاه می کرد و او می رفت، سپس رو به اهل مجلس کرد و فرمود:
هر که دوست دارد یکی از اهل بهشت را ببیند به این شخص نگاه کند..
پی نوشتها:

۱- تفسیر عیاشی ، ج۱، ص ۱۶۷، ح ۲۷٫
۲- الوافی، ج ۵، ص ۷۹۹، ح ۳٫

امام محمد باقر علیه السلام :
” زبان، کلید هر خوبی وبدی است. سزاوار است که مومن بر زبان خود مُهر زند، چنانکه بر طلا و نقره اش مُهر می زند.”(۱)
امام محمد باقر علیه السلام چهار سال پیش از واقعه عاشورا در سال ۵۷ هجری، از پدر و مادری علوی ( امام سجاد و دختر امام حسن مجتبی علیهما السلام) در مدینه، چشم هستی را به جمال خویش روشن نمود.
درباره روز ولادت ایشان اختلاف است. برخی میلاد آن حضرت را سوم صفر و برخی اول رجب گفته اند.(۲)

موقعیت روائی امام

در میان امامان پس از امیرمومنان علیه السلام ، بخش عمده ای از روایات به امام باقر و امام صادق علیهما السلام منتهی می گردد و این به دلیل موقعیت خاص سیاسی جامعه آن روز بود که این دو امام بیش از امامان دیگر فرصت نشر علوم آل محمد علیهم السلام را پیدا نمودند.

ابن شهر آشوب می نویسد: از فرزندان امام حسن و امام حسین علیهما السلام آنچه در زمینه تفسیر، کلام، فتوا و احکام حلال و حرام از آن حضرت صادر شده ،از کس دیگری صادر نشده است.(۳)
نشر این احادیث سبب شهرت عظیم علمی آن امام همام، در آن روزگار به عنوان عالم، امام، فقیه و محدث بوده است. ابوزهره از میان انبوه کسانی که به آن حضرت مراجعه و از محضر ایشان کسب علم کرده اند، به سفیان ثوری، سفیان بن عینیه( محدث مکه) و ابوحنیفه اشاره کرده است.(۴)
ابرش کلبی از هشام بن عبدالملک پرسید: این کیست که مردم عراق او را در میان گرفته و مشکلات علمی خود را از او می پرسند؟ هشام گفت: این پیامبر کوفه است، خود را پسر رسول خدا و شکافنده علم و مفسر قرآن می داند.(۵)

روایت جابربن عبدالله انصاری

جابربن عبدالله انصاری روایتی در فضیلت امام باقر علیه السلام نقل نموده که به نوشته ابن شهر آشوب ، فقهای مدینه و عراق، همگی آن را روایت کرده اند . در این روایت جابر گوید(۶): رسول خدا مرا مورد خطاب قرار داد و فرمود: تو بعد از من آنقدر زنده می مانی که مردی از فرزندان مرا- که شبیه ترین مردم به من و نامش مطابق نام من باشد- زیارت کنی، وقتی که او را دیدی، سلام مرا به او برسان و این سفارش مرا حتماً عمل کرده و سهل مگیر.

یعقوبی در ادامه حدیث چنین آورده است(۷) :
وقتی جابر به سنین پیری رسید و مرگ خود را نزدیک دید، پیوسته می گفت، ای باقر ای باقر، کجایی. تا این که روزی آن حضرت را دید و خود را به وی رسانید، در حالی که دست و پای حضرت را می بوسید و می گفت: پدر و مادرم فدای تو که شبیه پدرت رسول خدا هستی، رسول خدا بر تو سلام فرستاد.

ویژگیهای اخلاقی امام باقر علیه السلام

کسی از جانب پروردگار عهده دار مقام امامت می شود که در تقوا، خداترسی و اجلال او، تواضع و فروتنی و نشان دادن اخلاص در بندگی نمونه باشد ، تا برای دیگران الگو قرار گیرد.

ما نیز به فراخور توان خویش پرتوهایی ازمؤلفه های اخلاقی امام باقر علیه السلام را که بر ما تابیده است را ذکر می نماییم.
ابن شهر آشوب در کتاب مناقب در مورد امام باقرعلیه السلام می نویسد:
او راستگوترین و گشاده روترین و بخشنده ترین مردمان بود. در میان اهل بیت کمترین ثروت و درعین حال بیشترین هزینه را داشت. هر جمعه یک دینار صدقه می داد و می فرمود: صدقه روز جمعه به خاطر فضیلت این روز بردیگر روزها، دو چندان می شود. چون پیشامدی غم انگیز به او روی می نمود زنان و کودکان را جمع می کرد و آنگاه خود دعا می کرد و آنان آمین می گفتند. بسیار ذکر خدا می گفت. راه می رفت در حالی که ذکر خدا می گفت. غذا می خورد در حالی که ذکر خدا می گفت. با مردم سخن می گفت، اما این امر او را از ذکر خدا باز نمی داشت. فرزندانش را جمع می کرد و به آنان می فرمود تا طلوع آفتاب ذکر بگویند. هر کس از آنان را که می توانست قرآن بخواند به تلاوت قرآن و هر کس را که نمی توانست به گفتن ذکر، امر می فرمود. شیخ مفید نیز درباره آن حضرت می گوید: مراتب بخشندگی او در خاص و عام آشکار و بزرگواری اش در میان مردم مشهور و با وجود کثرت عیال و متوسط بودن وضع زندگی اش به تفضیل و احسان شناخته شده بود.
از سلیمان بن دمدم نقل شده است که گفت: آن حضرت از پانصد درهم تا ششصد و تا هزار درهم هدیه می داد و هیچ گاه از دادن صله به برادران و دیدار کنندگان و امیدواران و آرزومندانش به ستوه نمی آمد. هرگاه می خندید، می فرمود: خداوندا بر من خشم مگیر!
أبی در کتاب نثر الدر می نویسد: هر گاه فرد دردمند و گرفتاری را می دید ، زیر لب استعاذه می گفت و هیچ گاه از اهل خانه اش شنیده نشد که به فقیر بگوید: ای فقیر خدا به تو برکت دهد و یا ای فقیر این را بگیر بلکه آن حضرت همواره می فرمود که فقیران را با بهترین نامهایشان صدا بزنند.(۸) ابونعیم اصفهانی به هنگامی که از امام باقر در کتاب خود( حلیه الاولیاء) نام می برد او را با این صفات وصف می کند: حاضر، ذاکر، خاشع، صابر ابوجعفر محمد بن علی الباقر .(۹)

عبادت امام

درباره خشوع فراوان آن امام در برابر خداوند، از افلح ، آزاد کرده ابوجعفر بشنویم که چه می گوید: با محمد بن علی به قصد حج بیرون شدم. چون به مسجد درآمد به خانه خدا نگریست با صدای بلند گریست. عرض کردم: پدر و مادرم به فدایت مردم به شما می نگرند ای کاش اندکی صدای خود را پایین می آوردید. امام به من پاسخ داد: وای برتو ای افلح ! چرا نگریم ؟! شاید خدای تعالی در اثر این گریه بر من به مهربانی بنگرد و فردا در پیشگاهش سرفراز و رستگار شوم. افلح گوید: آنگاه امام طواف کرد و سپس آمد تا نزد مقام نماز گزارد. سپس سر از سجودش برداشت و دیدم که پیشانی آن حضرت از بسیاری اشک ، خیس شده است.

افلح می افزاید: آن حضرت هر گاه می خندید، می فرمود: خداوندا بر من خشم مگیر!(۱۰)
فرزند بزرگوارش امام جعفر صادق علیه السلام در وصف اخلاص و عبادت پدرش چنین می فرماید:
پدرم بسیار ذکر خدا می گفت. من با او می رفتم، و او ذکر خدا می گفت. با او غذا می خوردم و او ذکر خدا می گفت. با مردم سخن می گفت، اما این امر او را از ذکرخدا باز نمی داشت. زبانش را می دیدم که به کامش می چسبید و با این وصف پیوسته از گفتن ذکر لا اله الا الله باز نمی ایستاد. ما را جمع می کرد و به ما می فرمود که تا طلوع آفتاب ذکر خدا بگوییم و هر یک از ما را که می توانست بخواند به تلاوت قرآن فرمان می داد و هر که نمی توانست، می فرمود ذکر بگوید.(۱۱)
امام صادق (ع) در همین باره باز می فرماید:
من بستر پدرم را می گستردم و انتظار می کشیدم تا بیاید. چون او به بسترش می آمد و می خوابید من نیز به سوی بستر خود می رفتم. شبی او دیر کرد و من به جستجویش به مسجد رفتم . مردم همه در خواب بودند . ناگهان پدرم را دیدم که در مسجد به حال سجده است. در مسجد جز او کس دیگر نبود. ناله اش را می شنیدم که می گفت: پیراسته ای پرورگارا! تو، به حقیقت پروردگار منی .. از روی تعبد وبندگی تو را سجده می کنم. معبودا! کردار من اندک است پس تو خود آن را برایم دو چندان کن. بارالها! مرا از شکنجه ات درروزی که بندگانت را بر می انگیزی، در امان نگاه دار و بر من نظر کن که توالبته توبه پذیر و مهربانی .(۱۲)

عشق به قرآن
آن حضرت بسیار به قرآن عشق می ورزید و بدان علاقه نشان می داد و تحت تأثیر آیات آن قرار می گرفت. ابان بن میمون قداح گوید: ابوجعفرعلیه السلام به من فرمود: قرآن بخوان؟ پرسیدم: از کدام سوه بخوانم؟ فرمود: از سوره نهم( توبه). ابان گوید: آمدم که حواس خودرا بر آن سوره متمرکز کنم آن حضرت فرمود: از سوره یونس بخوان. ابان گوید: این آیه را خواندم:

” لِلَّذینَ أَحْسَنُوا الحُسْنی وَ زِیادَهُ وَ لا یرْهَقُ وُجُوهَهُمْ قَتَرُ وَلا ذِلَّهُ”. ( یونس /۲۶)
” برای کسانی که ایمان آوردند نیکوی و زیادت است و هرگز بر رخسارش گرد خجالت و ذلت ننشیند.”
امام با شنیدن این آیه فرمود: بس است. آنگاه گفت : رسول خدا (ص) فرمود: در شگفتم که چطور وقتی قرآن می خوانم پیر نمی شوم.(۱۳)

تسلیم رضای خدا

آن حضرت (ع) کاملاً به فرمان خداوند تسلیم بود. یکی از اصحابش روایت می کند که عده ای نزد ابوجعفر آمدند و دیدند که پسر آن حضرت بیمار و خود وی نیز ناراحت و اندوهگین است و آرام و قرار ندارد. دیدار کنندگان گفتند: به خدا قسم اگر به وی مصیبتی رسد، می ترسیم از او چیزی ببینیم که خوش نداریم. پس دیری نپایید که صدای شیون و زاری بر آن پسر بلند شد. در این لحظه امام باقرعلیه السلام با رویی گشاده و حالتی متفاوت با آنچه پیش از این داشت، بر دیدار کنندگان وارد شد . آنان عرض کردند: فدایت شویم، ما از حالتی که شما پیش از این داشتید، می ترسیدیم( با مرگ این کودک) حادثه ای پیش آید که موجب اندوه و ناراحتی ما شود! حضرت به آنان پاسخ داد: ما مایلیم کسانی که به آنان علاقه داریم، سالم بمانند و بهبود یابند. اما هنگامی که فرمان خدا جاری می شود به آنچه که او دوست می دارد گردن می نهیم.(۱۴)

انجام اعمال صالح

آن حضرت از انجام هیچ کردار صالحی فروگذار نمی کرد. در این باره روایت جالبی از یکی از اصحاب آن حضرت نقل شده است.

راوی می گوید: ابوجعفر (ع) در تشییع جنازه یکی از مردان قریش حاضر شد. من نیز با آن حضرت بودم. مردی به نام عطاء در میان تشییع کنندگان بود. ناگاه زنی فریاد سر داد. عطاء گفت: ای زن اگر ساکت نشوی ما باز می گردیم، اما زن خاموش نشد و در نتیجه عطاء بازگشت. راوی می گوید: به ابوجعفر گفتم: عطاء بازگشت. امام پرسید: چرا؟ گفتم:
این زن فریاد سر داد و عطاء به او گفت: یا خاموش شو یا ما باز می گردیم و چون این زن دست از فریاد برنداشت عطاء هم بازگشت.
امام علیه السلام فرمود: به راه خود ادامه دهیم. اگر ما باطلی را با حق ببینیم و حق را به باطل واگذاریم حق مسلمان را ادا نکرده ایم. چون بر جنازه، نماز گزارده شد، صاحب عزا به ابوجعفر عرض کرد: باز گرد که تو پاداش خود را گرفتی خداوند تو را بیامرزد. تو نمی توانی راه بروی، اما آن حضرت از بازگشت امتناع ورزید . به آن حضرت عرض کردم: صاحب عزا به تو اجازه بازگشت داد و من حاجتی دارم که می خواهم آن را از شما درخواست کنم: آن حضرت پاسخ داد: من با جنازه می روم. ما به اجازه او نرفتیم و به اجازه او هم باز نمی گردیم بلکه این فضل و پاداشی است که ما آن را طلب کرده بودیم. انسان تا آن اندازه که به دنبال جنازه می رود، پاداش آن را
دریافت می کند. (۱۵)

آداب معاشرت امام

معاشرت آن حضرت با دیگران در نهایت ادب و بزگواری بود . به عنوان مثال ابوعبیده از ادب امام باقرعلیه السلام به هنگام سفر روایتی نقل کرده و گفته است: من رفیق راه ابوجعفر بودم. ابتدا من سوار می شدم و سپس آن حضرت . پس چون هر دو بر پشت مرکب سوار می شدیم، سلام می کرد و احوال می پرسید مانند کسی که انگار تا این لحظه دوستش را ندیده بود و با من مصافحه می کرد و به هنگام پایین آمدن، پیش از من فرود می آمد و چون هر دو قرار می یافتیم، سلام می داد و احوالپرسی می کرد چنان که گویی تازه دوستش را دیده است.

پس به او عرض کردم: ای فرزند رسول خدا کاری می کنی که پیشینیان ما چنین نکرده اند واگر حتی یک بار هم این کار را بکنند، بسیار است.
امام فرمود:” آیا نمی دانی در مصافحه چه چیزی (نهفته) است؟ دو مؤمن که با یکدیگر برخورد می کنند و یکی از آنها با دیگری مصافحه می کند گناهان آن دو فرو می ریزد چونان که برگ از درخت می ریزد و خداوند تا زمانی که آن دو ازهم جدا شوند به آن دو می نگرد.(۱۶)

سعه صدر امام

امام در رفتار با مردم نکوکار و عفیف و پاکدامن بود. بدین سان از گناه دیگران تا آنجا که می توانست چشم می پوشید و همین بهترین اثر را در دل مردمان می گذاشت.

روزی مردی مسیحی( از روی طعنه) به آن حضرت گفت: تو بقری؟
امام فرمود: نه من باقرم. باز مرد به قصد طعنه گفت: تو فرزند آشپزی؟
امام فرمود: آشپزی حرفه مادرم بود. مرد باز گفت: تو پسر آن زن سیاه چرده زنگی بد اخلاقی؟
حضرت پاسخ داد: اگر تو راست می گویی خداوند او را بیامرزد و اگرتو دروغ می گویی خداوند تو را بیامرزد!
مرد نصرانی از اخلاق امام باقرعلیه السلام مات و مبهوت ماند و همین امر او را واداشت تا به دست امام باقر(ع) به دین اسلام تشرف یابد.(۱۷)

پی نوشت ها:

۱- تحف العقول ، ص ۳۰۸٫
۲- قول اول در کشف الغمه، ج ۲، ص ۱۳۶ و قول دوم در مسارالشیعه، ص ۳۳ آمده است.
۳- مناقب آل ابی طالب، ج ۳، ص ۳۲۷٫
۴- الامام الصادق علیه السلام ، ص ۲۲٫
۵- بحار الانوار، ج ۴۶، ص ۳۵۵٫
۶- بحار الانوار، ج ۴۶، ص ۲۹۴٫
۷- تاریخ الیعقوبی، ج ۲، ص ۳۲۰٫
۸- فی رحاب ائمه اهل البیت- سیره الباقر، ص ۶٫
۹- حلیه الاولیاء ، ص ۲۸۹٫
۱۰- همان، ص ۲۹۰٫
۱۱- حلیه الاولیاء، ص ۲۹۸٫
۱۲- همان، ص ۳۰۱٫
۱۳- حلیه الاولیاء ، ص ۳۰۳٫
۱۴- همان، ص ۳۰۱٫
۱۵- همان .

۱۶- همان، ص ۲۸۹٫
۱۷- همان .

بهار آمد هوا چون زلف یارم باز مشکین شد
زمین چون رویش از گلهای رنگارنگ رنگین شد
نگارستان چینی شد زمین از نقش گوناگون
چمن رشک ختن از یاسمین وز بوی نسرین شد
دلِ آشفته شد محو گلی از گلشن طاها
اسیر سنبلی از بوستان آل یاسین شد
چه گویم از گل رویش؟ مپرس از سنبل مویش
ز فیض لعل دل جویش مذاق دهر شیرین شد
به میزان تعادل با گل رویش چه باشد گل
که با آن خرمن سنبل کم از یک خوشه پروین شد
جمال جانفزای او ظهور غیب مکنون بود
دو زلف مشکسای او حجاب عزّ و تمکین شد
به باغ استقامت اولین سرو آن قد و قامت
به میدان کرامت شهسوار ملک تکوین شد
سلیل۱ پاک احمد، زیب وزن مسند سرمد
ابوجعفر محمد، باقر علم نبیّین شد
محیط علم ربّانی، مدار فیض سبحانی
که در ذات و معانی ثانی عقل نخستین شد
حقایق گو، دقائق جو، رقائق جو، شقایق بو
سراج راه حق، کز او رواج دین و آیین شد
مرارتها چشید آن شاه خوبان از بنی مروان
مگر آن تلخ کامی بهر زهرکین به تمرین شد
عجب نبود گر از آن اخگر سوزان سراپا سوخت
چه او را شاهد بزم حقیقت شمع بالین شد
برای یکّه تاز عرصه ی میدان جانبازان
ز جور کینه مروانیان اسب اجل زین شد

محمدحسین غروی اصفهانی

التماس دعا

همچنین ببینید

زنان افتخار آفرین شهید در دفاع مقدس

زهرا حسینی راوی کتاب دا با آغاز جنگ، زهرا حسینی که در آن هنگام دختری ...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *