خانه / مناسبتنامه / ویژه نامه ولادت با سعادت امام محمد باقر(ع)

ویژه نامه ولادت با سعادت امام محمد باقر(ع)


السلام علیک یا محمد بن علی، ایّها الامام الباقر یابن رسول الله …

چشمه جاری شکافنده علم ها در بیابان خشکیده دانش جوشیدن گرفت و جان جویندگان علم و معرفت را از زلال پر برکت

خود سیراب ساخت. شیعه نشان افتخار دیگری بر گردن آویخت و بر این پیشوای معصوم خود بالید. ای افتخار شیعه که در


ضیافت خانه حوزه ها و دانشگاه ها سفره پر نعمت دانش تو گسترده است،


میلاد مسعودت را گرامی می داریم.



ویژه نامه ولادت با سعادت امام

محمد باقر علیه السلام



حدیث امام باقر (ع) فرمودند:

مَن قُسِمَ لَهُ الرَّفقُ قَسِمَ لَهُ الإیمانُی

کسی که برایش مدارا تقسیم شده ایمان برای وی تقسیم گردیده




بهار آمد هوا چون زلف یارم باز مشکین شد
زمین چون رویش از گلهای رنگارنگ رنگین شد

نگارستان چینی شد زمین از نقش گوناگون
چمن رشک ختن از یاسمین وز بوی نسرین شد

دلِ آشفته شد محو گلی از گلشن طاها
اسیر سنبلی از بوستان آل یاسین شد

چه گویم از گل رویش؟ مپرس از سنبل مویش
ز فیض لعل دل جویش مذاق دهر شیرین شد

به میزان تعادل با گل رویش چه باشد گل
که با آن خرمن سنبل کم از یک خوشه پروین شد

جمال جانفزای او ظهور غیب مکنون بود
دو زلف مشکسای او حجاب عزّ و تمکین شد

به باغ استقامت اولین سرو آن قد و قامت
به میدان کرامت شهسوار ملک تکوین شد

سلیل۱ پاک احمد، زیب وزن مسند سرمد
ابوجعفر محمد، باقر علم نبیّین شد

محیط علم ربّانی، مدار فیض سبحانی
که در ذات و معانی ثانی عقل نخستین شد

حقایق گو، دقائق جو، رقائق جو، شقایق بو
سراج راه حق، کز او رواج دین و آیین شد

مرارتها چشید آن شاه خوبان از بنی مروان
مگر آن تلخ کامی بهر زهرکین به تمرین شد

عجب نبود گر از آن اخگر سوزان سراپا سوخت
چه او را شاهد بزم حقیقت شمع بالین شد

برای یکّه تاز عرصه ی میدان جانبازان
ز جور کینه مروانیان اسب اجل زین شد


محمدحسین غروی اصفهانی(کمپانی)


شب میلادش، فضای ساکت و آرام مدینه، مبهوت نورافشانی خانه گلین
امام سجاد (ع) است و فروغی نورانی، آسمان مدینه را روشن کرده است؛

نوری که از چهره معصوم و منور نوزادی مبارک به آسمان ساطع است.

چشمه جاری شکافنده علم ها در بیابان خشکیده دانش جوشیدن گرفت
و جان جویندگان علم و معرفت را از زلال پر برکت خود سیراب ساخت

چشمه جاری شکافنده علم ها

در بیابان خشکیده دانش جوشیدن گرفت

و جان جویندگان علم و معرفت را

از زلال پر برکت خود سیراب ساخت.

شیعه نشان افتخار دیگری بر گردن آویخت

و بر این پیشوای معصوم خود بالید.

ای افتخار شیعه که درضیافت خانه حوزه ها

ودانشگاه ها سفره پر نعمت دانش تو گسترده است،

میلاد مسعودت را گرامی می داریم


نگاهی گذرا برولادت پنجمین خورشید


نام مبارک امام پنجم،محمد بود

لقب آن حضرت باقر یا باقرالعلوم است ،بدین جهت که: دریای دانش راشکافت و اسرار علوم را آشکارا ساخت .

القاب دیگری مانند شاکر و صابر و هادی نیزبرای آن حضرت ذکر کرده اند که هریک بازگوینده صفتی از صفات آن امام بزرگوار بوده است.

کنیه امام “ابوجعفر” بود.

مادرش فاطمه دختر امام حسن مجتبی(ع)است.

بنابراین نسبت آن حضرت از طرف مادر به سبط اکبر حضرت امام حسن(ع)و از سوی پدر به امام حسین(ع) می رسید.

پدرش حضرت سیدالساجدین، امام زین العابدین، علی بنالحسین(ع) است .

تولد حضرت باقر(ع) در روز جمعه سوم ماه صفر سال وبه روایتی اول ماه رجب ۵۷هجری در مدینه اتفاق افتاد .

در واقعه جانگداز کربلا همراه پدر و در کنار جدش حضرت سیدالشهداء کودکی بود که به چهارمین بهارزندگیش نزدیک می شد .

دوران امامت امام محمد باقر(ع) از سال۹۵ هجری که سال درگذشت امام زین العابدین(ع) است آغاز شد و تا سال ۱۱۴ه . یعنی مدت ۱۹سال و چند ماه ادامه داشته است .


دوران امامت

در دوره امامت امام محمد باقر(ع) و فرزندشان امام جعفرصادق(ع) مسائلی مانند انقراض امویان و بر سر کار آمدن عباسیان و پیداشدن مشاجرات سیاسی و ظهور سرداران و مدعیانی مانند ابوسلمه خلال و ابومسلم خراسانی و دیگران مطرح است.

ترجمه کتابهای فلسفی و مجادلات کلامی در این دوره پیش می آید،و عده ای از مشایخ صوفیه و زاهدان و قلندران وابسته به دستگاه خلافت پیدا می شوند .

قاضیها و متکلمانی به دلخواه مقامات رسمی و صاحب قدرتان پدید می آیندو فقه و قضاءو عقاید و کلام و اخلاق را بر طبق مصالح مراکز قدرت خلافت شرح و تفسیر می نماید ،و تعلیمات قرآنی به ویژه مسأله امامت و ولایت را، که پس از واقعه عاشورا و حماسه کربلا ، افکار بسیاری از حق طلبان را به حقانیت آل علی(ع) متوجه کرده بود، وپرده از چهره زشت ستمکاران اموی و دین به دنیا فروشان برگرفته بود ، به انحراف میکشاندند و احادیث نبوی را در بوته فراموشی قرار می دادند.

برخی نیز احادیثی به نفع دستگاه حاکم جعل کرده و یا مشغول جعل بودند و یا آنها را به سود ستمکاران غاصب خلافت دگرگون می نمودند.

اینها عواملی بود بسیار خطرناک که باید حافظان و نگهبانان دین در برابر آنها بایستند. بدین جهت امام محمد باقر(ع) و پس از وی امام جعفرصادق(ع) از موقعیت مساعد روزگار سیاسی ، برای نشر تعلیمات اصیل اسلامی و معارف حقه بهره جستند ، و دانشگاه تشیع و علوم اسلامی را پایه ریزی نمودند.

زیرا این امامان بزرگوار و بعد شاگردانشان وارثان و نگهبانان حقیقی تعلیمات پیامبر(ص) وناموس و قانون عدالت بودند ، و می بایست به تربیت شاگردانی عالم وعامل و یارانی شایسته و فداکار دست یازند ، و فقه آل محمد(ص) را جمع و تدوین و تدریس کنند .

به همین جهت محضر امام باقر(ع) مرکز علماء و دانشمندان و راویان حدیث وخطیبان وشاعران بنام بود. درمکتب تربیتی‌امام باقر(ع)علم و فضیلت به مردم آموخته‌می‌شد.

ابوجعفر امام‌محمدباقر(ع)متولی صدقات حضرت رسول(ص) و امیرالمؤمنین(ع) و پدر و جد خود بود و این صدقات رابر بنی هاشم ومساکین ونیازمندان تقسیم می کرد، واداره آنها رااز جهت مالی به عهده داشت.

امام باقر(ع) دارای خصال ستوده و مؤدب به آداب اسلامی بود. سیرت و صورتش ستوده بود. پیوسته لباس تمیز و نومی پوشید. در کمال وقار و شکوه حرکت می فرمود.

از آن حضرت می پرسیدند: جدت لباس کهنه و کم ارزش می پوشید، تو چرا لباس فاخر بر تن می کنی؟ پاسخ می داد :

مقتضای تقوای جدم و فرمانداری آن روز، که محرومان و فقرا و تهیدستان زیاد بودند، چنان بود. من اگر آن لباس بپوشم در این انقلاب افکار، نمی توانم تعظیم شعائر دین کنم.

امام پنجم(ع) بسیار گشاده رو و با مؤمنان و دوستان خوش برخورد بود .با همه اصحاب مصافحه می کرد ودیگران را نیز بدین کار تشویق می فرمود .

در ضمن سخنانش می فرمود : مصافحه کردن کدورتهای درونی را از بین می برد و گناهان دو طرف همچون برگ درختان در فصل خزانمی ریزد. امام باقر(ع) در صدقات و بخشش و آداب اسلامی مانند دستگیری ازنیازمندان و تشییع جنازه مؤمنین وعیادت از بیماران و رعایت ادب و آداب و سنندینی ، کمال مواظبت را داشت .

می خواست سنتهای جدش رسول الله (ص)را عملادر بین مردم زنده کند و مکارم اخلاقی را به مردم تعلیم نماید . در روزهای گرم برایرسیدگی به مزارع و نخلستانها بیرون می رفت ، و با کارگران و کشاورزان بیل می زد وزمین را برای کشت آماده می ساخت. آنچه از محصول کشاورزی که با عرق جبین و کدیمین به دست می آورد در راه خدا انفاق می فرمود .

بامداد که برای ادای نماز به مسجد جدش رسول الله(ص) می رفت، پس از گزاردن فریضه، مردم گرداگردش جمع می شدند و از انواردانش و فضیلت او بهره مند می گشتند .

مدت بیست سال معاویه در شام و کارگزارانش در مرزهای دیگر اسلامی درواژگون جلوه دادن حقایق اسلامی – با زور و زر و تزویر و اجیرکردن عالمان خود فروخته – کوشش بسیار کردند . ناچار حضرت سجاد(ع) و فرزندارجمندش امام محمد باقر(ع) پس از واقعه جانگداز کربلا و ستمهای بی سابقه آل ابوسفیان، که مردم به حقانیت اهل بیت عصمت(ع) توجه کردند، در اصلاح عقاید مردم به ویژه در مسأله امامت و رهبری، که تنها شایسته امام معصوم است، سعی بلیغ کردندو معارف حقه اسلامی را در جهات مختلف به مردم تعلیم دادند تا کار نشر فقه واحکام اسلام به جایی رسید که فرزند گرامی آن امام، حضرت امام جعفر صادق(ع)دانشگاهی با چهار هزار شاگرد پایه گذاری نمود، و احادیث و تعلیمات اسلامی را دراکناف و اطراف جهان آن روز اسلام انتشار داد.

امام سجاد(ع) با زبان دعا ومناجات و یادآوری از مظالم اموی وامر به معروف و نهی از منکر و امام باقر(ع) باتشکیل حلقه های درس ، زمینه این امر مهم را فراهم نمود و مسائل لازم دینی را برای مردم روشن فرمود .

پیش فرض

نورحکمت و علم دین

رسول اکرم اسلام(ص) در پرتو چشم واقع بین و با روشن بینی وحی الهی وظایفی را که فرزندان و اهل بیت گرامی اش در آینده انجام خواهند داد و نقشی را که در شناخت و شناساندن معارف حقه به عهده خواهند داشت، ضمناحادیثی که از آن حضرت روایت شده ، تعیین فرموده است. چنان که در این حدیث آمده است :

روزی جابر بن عبدالله انصاری که در آخر عمردو چشم جهان بینش تاریک شده بود به محضر حضرت سجاد (ع) شرفیاب شد. صدای کودکی را شنید، پرسید کیستی ؟

گفت من محمد بن علی بن الحسینم،

جابر گفت :نزدیک بیا، سپس دست او را گرفت و بوسید وعرض کرد :

روزی خدمت جدت رسول خدا (ص) بودم. فرمود :شاید زنده بمانی و محمد بن علی بن الحسین که یکی از اولاد من است ملاقات کنی. سلام من را به او برسان و بگو: خدا به تو نور حکمت دهد. علم و دین را نشر بده.

امام پنجم هم به امر جدش قیام کرد و در تمام مدت عمر به نشر علم و معارف دینی و تعلیم حقایق قرآنی و احادیث نبوی (ص) پرداخت.

این جابر بن عبدالله انصاری همان کسی است که در نخستین سال بعد از شهادت حضرت امام حسین (ع) به همراهی عطیه که مانند جابراز بزرگان و عالمان با تقوا و از مفسران بود ،

در اربعین حسینی به کربلا آمد و غسل کرد، و در حالی که عطیه دستش را گرفته بود در کنار قبر مطهر حضرت سیدالشهداء آمد و زیارت آن سرور شهیدان را انجام داد.

باری، امام باقر علیه السلام منبع انوار حکمت و معدن احکام الهی بود. نام نامی آن حضرت با دهها و صدهاحدیث و روایت و کلمات قصار و اندرزهایی همراه است ، که به ویژه در۱۹سال امامت برای ارشاد مستعدان و دانش اندوزان و شاگردان شایسته خود بیان فرموده است.

بنا به روایاتی که نقل شده است، در هیچ مکتب و محضری دانشمندان خاضع تر و خاشع تر از محضرمحمد بن علی (ع) نبوده اند .
در زمان امیرالمؤمنین علی(ع) گوئیا، مقام علم و ارزش دانش هنوز چنان که باید بر مردم روشن نبود، گویا مسلمانان هنوز قدم از تنگنای حیات مادی بیرون ننهاده و از زلال دانش علوی جامی ننوشیده بودند، و درکنار دریای بیکران وجود علی (ع) تشنه لب بودند و جز عده ای معدود قدر چونان گوهری را نمی دانستند. بی جهت نبود که مولای متقیان بارها می فرمود:

سلونی قبل ازتفقدونی
پیش از آنکه من را از دست بدهید از من بپرسید .

و بارها می گفت: من به راههای آسمان از راههای زمین آشناترم. ولی کو آن گوهرشناسی که قدر گوهر وجود علی را بداند ؟

اما به تدریج ، به ویژه در زمان امام محمد باقر(ع) مردم کم کم لذت علوم اهل بیت و معارف اسلامی را درک می کردند ، و مانند تشنه لبی که سالها از لذات آب گوارا محروم مانده و یا قدر آن را ندانسته باشد، زلال گوارای دانش امام باقر)ع)را دریافتند و تسلیم مقام علمی امام(ع) شدند، و به قول یکی از مورخان :”مسلمانان در این هنگام از میدان جنگ و لشکر کشی متوجه فتح دروازه های علم و فرهنگ شدند “.

امام باقر(ع) نیز چون زمینه قیام بالسیف (قیام مسلحانه) در آن زمانبه علت خفقان فراوان و کمبود حماسه آفرینان فراهم نبود، از این رو، نشر معارفاسلام و فعالیت علمی را و هم مبارزه عقیدتی و معنوی با سازمان حکومت اموی را، ازاین طریق مناسب تر می دید، و چون حقوق اسلام هنوز یک دوره کامل و مفصل تدریس نشده بود، به فعالیتهای ثمر بخش علمی در این زمینه پرداخت.

اما بدین خاطر که نفس شخصیت امام و سیر تعلیمات او در ابعاد و مرزهای مختلف بر ضرر حکومت بود، مورد اذیت وایذاء دستگاه قرار می گرفت.

در عین حال امام هیچگاه از اهمیت تکلیفی شورش (علیه دستگاه) غافل نبود، و از راه دیگری نیز آن را دامن می زد: و آن راه، تجلیل وتأیید برادر شورشی اش زید بن علی بن الحسین بود.


روایاتى در دست است که وضع امام محمد باقر ( ع ) که خود در روزگارش مرزبان بزرگ فکرى و فرهنگى بوده و نقش مهمى در نشر اخلاق و فلسفه اصیل اسلامى و جهان بینى خاص قرآن , و تنظیم مبانى فقهى و تربیت شاگردانى مانند امام شافعى و تدوین مکتب داشته , موضع انقلابى برادرش زید را نیز تأ ییدمی کرده است چنانکه نقل شده امام محمد باقر ( ع ) میفرمود : خداوندا پشت من را به زید محکم کن .

و نیز نقل شده است که روزى زید بر امام باقر ( ع ) وارد شد , چون امام ( ع ) زید بن على را دید , این آیه را تلاوت کرد : یا ایها الذین آمنوا کونوا قوامین بالقسط شهداء لله .
یعنى : اى مؤمنان , بر پاى دارندگان عدالت باشید و گواهان , خداى را .
آنگاه فرمود : انت و الله یا زید من اهل ذلک , اى زید , به خدا سوگندتو نمونه عمل به این آیهاى .
میدانیم که زید برادر امام محمد باقر ( ع ) که تحت تأ ثیر تعلیمات ائمه ( ع ) براى اقامه عدل و دین قیام کرد .
سرانجام علیه هشام به عبدالملک اموى ,در سال ( ۱۲۰ یا ۱۲۲ ) زمان امامت امام جعفر صادق ( ع ) خروج کرد و دستگاه جبار , ناجوانمردانه او را به قتل رساند .بدن مقدس زید را سالها بر دار کردند و سپس سوزانیدند .

و چنانکه تاریخ مینویسد : گرچه نهضت زید نیز به نتیجهاى نینجامید و قیامهاى دیگرى نیز که در این دوره به وجود آمد , از جهت ظاهرى به نتایجى نرسید , ولى این قیامها و اقدامها در تاریخ تشیع موجب تحرک و بیدارى و بروز فرهنگ شهادت علیه دستگاه جور به شمار آمده و خون پاک شیعه را درجوشش و غلیان نگهداشته و خط شهادت را تا زمان ما در تاریخ شیعه ادامه داده است .

امام باقر ( ع ) و امام صادق ( ع ) گرچه به ظاهر به این قیامها دست نیازیدند , که زمینه را مساعد نمیدیدند , ولى در هر فرصت و موقعیت به تصحیح نظر جامعه درباره حکومت و تعلیم و نشر اصول اسلام و روشن کردن افکار , که نوعى دیگر از مبارزه است , دست زدند .

چه در این دوره , حکومت اموى رو به زوال بود و فتنه عباسیان دامنگیر آنان شده بود , از این رو بهترین فرصت براى نشرافکار زنده و تربیت شاگردان و آزادگان و ترسیم خط درست حکومت , پیش آمده بود و در حقیقت مبارزه سیاسى به شکل پایه ریزى و تدوین اصول مکتب که امرى بسیار ضرورى بود پیش آمد .


علم و تقوا و شجاعت

علم و تقوایش، زهد و پارسایى ‏اش،چنان عظمت، جلالت و ابهتى به وى داده بود که کسى نمى ‏توانست او را سیر نگاه کند. و دانشمندان بزرگ از جمله‏«حکم بن عتیبه‏» با همه عظمت و بزرگى ‏اش، در نزد او، کودکى دانش‏ آموز مى‏ نمود.

یکى از همراهان هشام بن عبدالملک خلیفه اموى، به هنگام ‏حج، چون توجه و احترام مردم به آن حضرت را دید، تصمیم گرفت‏ با طرح سوالى او راشرمنده کند، و چون به نزد آن گرامى رسید و چشمش به او افتاد، تنش لرزید، رنگش ‏پرید و زبانش بند آمد.

یا آن که در میان مردم چون یکى از آنها بود، و ازمتواضع ‏ترین مردم به شمار مى‏ آمد، ولى در مقابل ستمکاران، شجاعانه مى ‏ایستاد و ازحق و حقیقت دفاع مى‏ کرد.

آنگاه که خلیفه اموى هشام بن عبدالملک، آن حضرت را به‏ دمشق احضار کرده بود، در مجلسى که تمام سران اموى گرد آمده بودند ابتدا هشام وسپس دیگر بزرگان بنى‏ امیه آن حضرت را سرزنش کردند.

مردانه به پاخاست و از اسلام و اهل بیت پیامبر دفاع کرد، چنان که هشام از سخن‏ آن حضرت، که امویان را غاصب حقوق اهل بیت معرفى مى‏ کرد، به اندازه ‏اى خشمگین شد که فرمان داد امام را زندانى کنند.

در مجلسى دیگر در نزد هشام در حالى که درکنار او و بر تخت وى نشسته بود، در پاسخ هشام، حقانیت‏ خانواده خود را اثبات ‏کرد، هشام از پاسخ امام چنان به خشم آمد، که صورتش سرخ شد و چشمانش برگشت.


رفتار با یاران و دیگر مردم

آن بزرگوار، یارانش را به همدردى و برادرى و نیز یارى مسلمانان سفارش مى‏ کرد و مى ‏فرمود:

«دوست داشتنى‏ ترین کارها نزد خدا این ‏است که مسلمانى، شکم مسلمانى را سیر کند، غمش را بزداید و دینش را ادا کند».

با همه مهربان بود. حتى با کسانى که نسبت‏ به او رفتار بدى داشتند، از بد کاران‏ در مى ‏گذشت، اگر نیمه شب مهمانى مى ‏رسید با مهربانى در به رویش باز مى‏ کرد و در باز کردن بار و بنه‏ اش به او کمک مى ‏کرد، در تشییع جنازه مردم عادى شرکت مى‏ کرد.

لغزش هاى یاران را نادیده مى ‏گرفت و مى‏ فرمود:«اصلاح امور زندگى و روش برخورد با مردم چون پیمانه پرى است که دو سوم آن زیرکى و یک سوم آن گذشت است‏».

از تحقیر مسلمانان نهى مى‏ کرد و به غلامان و کنیزانش مى‏ فرمود: «گدایان را گدا ننامید و آنها را با این نام نخوانید، بلکه آنان را به بهترین نامهایشان صدا بزنید».

در امر اصلاح جامعه و جلوگیرى از فساد و تنبیه بدکاران، تلاش مى‏ کرد آنگاه که ‏از دزدى افرادى آگاه شد، به غلامانش دستور داد. آن ها را گرفتند و به والى مدینه ‏تحویل دادند و اموال دزدیده شده را خود به صاحبان آنها برگرداند.

یاران و همراهان را غذا مى ‏داد و چون کمى از آنان فاصله مى‏ گرفت در برخورد مجدد با آنان چنان احوال پرسى مى‏ کرد که گویا مدت ها است آنها را ندیده است.


آراستگى ظاهر

موى سرش تمیز و مرتب بود و مى ‏فرمود:«هرکس موى نگه مى ‏دارد، آن را مرتب کند و فرق بگذارد» و به دو طرف سرشانه کند، ریش خود را کوتاه مى ‏کرد و خط مى ‏گرفت و موهاى دو طرف صورت و زیر چانه ‏اش را مى ‏سترد، حجامت مى‏ کرد. دست ها و ناخن هایش را حنا مى‏ گرفت. دندان هایش را که سست ‏شده بود، با طلا محکم کرده بود. انگشترى در دست مى ‏کرد، نقش انگشترى‏ اش «العزه لله‏» بود.

غذا خوردن

غذا را با «بسم الله‏» آغاز و با «الحمد لله‏» ختم مى‏ کرد، و آنچه ‏را در اطراف سفره ریخته بود، اگر در خانه بود، بر مى ‏داشت و اگر در بیابان بود براى پرندگان وا مى ‏نهاد.



میهمانى دادن

غذا دادن به مومنین به ویژه شیعیان را بسیار مهم مى‏ شمرد و به ‏یاران خود سفارش مى ‏کرد، که دوستان و هم کیشان خود را میهمان کنند و غذا بدهند. مى ‏فرمود:

«کمک به خانواده یک مسلمان و سیر کردن شکمشان و بى‏ نیاز کردن آن ها از مردم، برایم از هفتاد حج‏ بهتر است‏» به سیر کردن شکم خیلى اهمیت مى ‏داد. و سیر کردن یک نفر نزد وى از آزاد کردن یک بنده بهتر بود.

خانه‏ اش منزلگاه شیعیان، مسلمانان، غریبان و رهگذران بود، میهمان زیاد به خانه ‏مى ‏برد. به میهمانان غذاى لذیذ مى‏ داد، اجازه نمى ‏داد میهمانش کارى انجام دهد

تجارت و کار

یارانش را به کار و کسب تشویق مى ‏کرد، از شغل آنها مى ‏پرسید. اگربیکار بودند، سفارش اکید مى‏ کرد که به کارى مشغول شوند و مى‏ فرمود:

«من کسى را که کار و کاسبى را رها کرده و به پشت ‏بخوابد و بگوید; خدایا روزیم ده، دشمن‏ دارم‏» به یکى از یارانش که بیکار بود فرمود: «مغازه ‏اى بگیر، جلویش را جاروب ‏کن و آب بپاش، بساطى در آن بگستر، چون چنین کنى وظیفه ‏ات را انجام داده ‏اى!» به ‏یارانش سفارش مى‏ کرد که اگر آب یا زمینى را مى‏ فروشند حتما با پول آن آب و زمین‏ بخرند.

آن گرامى تنها سفارش به کار نمى ‏کرد، بلکه خود نیز به باغ و مزرعه خویش‏ مى ‏رفت و حتى در هواى گرم تابستان، عرق ریزان کار مى ‏کرد. آن حضرت ‏مى ‏فرمود: «دنیا چه یاور خوبى براى طلب آخرت است‏» و غلامان خویش را به کارى وامى ‏داشت‏ بر آنها سخت نمى ‏گرفت و آن ها را در انجام کار آزاد مى ‏گذاشت.

اگر کارشان ‏سنگین و مشکل بود خود نیز به آنها کمک مى‏ کرد و مى‏ فرمود: «هرگاه غلامان خود رابه کار مى‏ گیرید، و کار بر آنان سخت است‏ خودتان نیز با آنان کار کنید».



سخاوت و بخشش


امام باقر(ع) با آن که درآمدش کم، خرجش بسیار و عیال وار بود، درعین حال بخشندگى ‏اش بین خاص و عام آشکار و بزرگوارى ‏اش – مشهور، و فضل و نیکى ‏اش ‏معروف بود، افراد زیادى به امید بهره ‏مندى از جود و کرمش به سویش مى‏ شتافتند وهیچ یک ناامید بر نمى ‏گشتند. هرکس به خانه‏ اش وارد مى ‏شد، از آنجا بیرون نمى ‏رفت،مگر آنکه غذایش مى ‏داد، لباس نیکویش مى‏ پوشاند و مبلغى پول به او مى ‏بخشید. بخشش‏ او به حدى بود که مورد اعتراض نزدیکان قرار گرفت. آن حضرت یاور بیچارگان، یار درماندگان و دستگیر در راه ماندگان بود.

هرگاه شیعیانش از شهرهاى دیگر به دیدارش مى ‏رفتند. زاد و توشه راه، لباس و جایزه ‏شان مى ‏داد، و مى ‏فرمود:

«پیش از آنکه ملاقاتم کنید این ها برایتان آماده شده ‏بود».

جایزه ‏هایش بین پانصد تا هزار درهم بود. هم خود مى‏ بخشید و هم به یاران وخویشانش سفارش مى ‏کرد که بخشنده باشند، در یک روز هشت هزار دینار به مستمندان‏ مدینه بخشید و خانواده ‏اى را که یازده نفر بودند و همه غلام و کنیز بودند آزاد کرد. به سبب بخشش هایش نیازمندان زیادى به منزلش مراجعه مى‏ کردند و آن حضرت به‏ غلامان و کنیزانش سفارش مى ‏کرد که آنها را تحقیر نکنند و گدا ننامند بلکه آنان ‏را به بهترین نامهایشان صدا بزنند. هر روز جمعه یک دینار صدقه مى‏ داد و مى‏ فرمود:

«نیک و زشت و صدقه روز جمعه دو چندان مى ‏شود»

و نیز مى ‏فرمود:

«نیکى،فقر را مى‏ زداید و بر عمر مى ‏افزاید و از مرگ بد پیشگیرى مى‏ کند». پیوسته یارانش‏ را به همدردى و دستگیرى یکدیگر سفارش مى ‏کرد

و مى ‏فرمود: «چه بد برادرى است، برادرى که چون غنى باشى همراهت‏ باشد و چون فقیر شوى تو را تنها بگذارد». و مى ‏فرمود: «برادرى آنگاه کامل است که یکى از شما دست در جیب رفیقش کند و هرچه مى ‏خواهد برگیرد».



علم بیکران امام باقر علیه السلام


امام ابوجعفر، باقرالعلوم، پنجمین پیشواى ما، در سوم ماه صفر سال پنجاه و هفت هجرى در شهر مدینه چشم به جهان گشود.(۱) او را”محمد” نامیدند و”ابوجعفر” کنیه و”باقرالعلوم‏” یعنى‏” شکافنده‏ دانش ها” لقب آن گرامى است.

احاطه علمی امام به قدری بود که علما و دانشمندان بسیاری در باب میزان دانش ایشان سخن گفته اند که در این مقاله برخی از نظرات عالمان را مطرح می کنیم .

در کشف الغمه از حافظ عبد العزیز بن اخضر جنابذى در کتابش موسوم به معالم العتره الطاهره از حکم بن عتیبه نقل شده است که در مورد آیه ” ان فى ذلک لایات للمتوسمین”( حجر/۷۵)؛ و در این – عذاب- هوشمندان را عبرت و بصیرت بسیار است. گفت: ” به خدا سوگند محمد بن على در ردیف همین هوشمندان است.”

ابو زرعه نیز گفته است: به جان خودم ابو جعفر از بزرگترین دانشمندان است.

ابو نعیم در حلیه الاولیاء نوشته است: مردى از ابن عمر درباره مسئله‏اى پرسش کرد. ابن عمر نتوانست او را پاسخ گوید. پس به سوى امام باقر(ع) اشاره کرد و به پرسش کننده گفت: نزد این کودک برو و این مسئله را از او بپرس و جواب او را هم به من بازگوى.

آن مرد به سوى امام باقر(ع) رفت و مشکل خود را مطرح کرد. امام نیز پاسخ او را گفت. مرد به نزد ابن عمر بازگشت و وى را از جواب امام باقر(ع) آگاه کرد. آنگاه ابن عمر گفت: اینان اهل بیتى هستند که از همه علوم آگاهى دارند.

در حلیه الاولیاء آمده است: محمد بن احمد بن حسین از محمد بن عثمان بن ابى شیبه، از ابراهیم بن محمد بن ابى میمون، از ابو مالک جهنى، از عبدالله بن عطاء، نقل کرده است که گفت: من هیچ یک از دانشمندان را ندیدم که نسبت به دانشمندى دیگر کم دانش ‏تر باشند مگر نسبت به ابو جعفر. من حکم را مى‏دیدم که در نزد او چون شاگردى مى‏کرد.

شیخ مفید در کتاب ارشاد و ابن جوزی در تذکره الخواص مى‏نویسند: شریف ابو محمد حسن بن محمد از جدم، از محمد بن قاسم شیبانى، از عبد الرحمن بن صالح ازدى، از ابو مالک جهنى، از عبدالله بن عطاء مکى، روایت کرده است که گفت:

هرگز دانشمندى را ندیدم که نسبت به دانشمندى دیگر آگاهی هایش کمتر باشد مگر نسبت به ابو جعفر محمد بن على بن حسین. من حکم بن عتیبه را با آن آوازه‏اى که در میان پیروانش داشت مى‏دیدم که در مقابل آن حضرت چونان طفلى مى‏نمود که در برابر آموزگارش قرار گرفته است.

این سخن، چنان که ملاحظه گردید، از عطاء نقل شده و باز به همان گونه که شنیدید ابو نعیم اصفهانى و شیخ مفید آن را از عبد الله بن عطاء روایت کرده‏اند. محمد بن طلحه نیز در کتاب مطالب السؤول، این روایت را به همین نحو نقل کرده است. البته در این باره ملقب شدن آن حضرت به لقب باقرالعلوم و شهرت وى در میان خاص و عام و در هر عصر و زمان بدین لقب کفایت مى‏کند.

ابن شهر آشوب در کتاب مناقب از محمد بن مسلم نقل کرده است که گفت: من سى هزار حدیث از آن حضرت پرسیدم. شیخ مفید نیز در کتاب اختصاص، به نقل از جابر جعفى آورده است:

ابو جعفر امام باقر(ع) هفتاد هزار حدیث برایم گفت که هرگز از کسى نشنیده بودم.
شیخ مفید مى‏ نویسد: از هیچ کدام از فرزندان امام حسن و امام حسین علیهم االسلام این اندازه از علم دین و آثار و سنت و علم قرآن و سیره و فنون ادب که از امام باقر علیه السلام صادر شده، ظاهر نشده است.

بسیارى از دانشمندان از آن حضرت کسب علم کرده و بدو اقتدا نموده بودند و گفتار آن حضرت را پیروى مى‏ کردند و از فقه و دلایل روشنى بخش حضرتش در توحید و فقه و کلام کمال استفاده را به عمل مى‏آوردند.


احتجاج آن حضرت با محمد بن منکدر از زاهدان و عابدان بلند آوازه عصر خویش

شیخ مفید در ارشاد می نویسد: شریف ابو محمد حسن بن محمد از جدم، از یعقوب بن یزید از محمد بن ابى عمیر، از عبد الرحمن بن حجاج، از ابوعبدالله امام صادق(ع) نقل کرده است که فرمود: محمد بن منکدر مى ‏گفت: گمان نمى‏کردم کسى مانند على بن حسین، خلفى از خود باقى گذارد که فضل او را داشته باشد، تا این که پسرش محمد بن على را دیدم.

مى‏خواستم او را اندرزى گفته باشم اما او به من پند داد. ماجرا چنین بود که من به اطراف مدینه رفته بودم ساعت بسیار گرمی ‏بود. در آن هنگام با محمد بن على مواجه شدم. من با خودم گفتم: یکى از شیوخ قریش در این گرما و با این حال در طلب دنیا کوشش مى‏کند. به خدا او را اندرز خواهم گفت.

پس نزدیک او شدم و سلامش دادم او نیز در حالى که عرق مى‏ریخت با گشاده ‏رویى جوابم گفت. به وى عرض کردم: خداوند کار ترا اصلاح کند! یکى از شیوخ قریش در این ساعت و با این حال براى دنیا کوشش مى‏کند! به راستى اگر مرگ فرا رسد و تو در این حال باشى چه مى‏کنى؟ او دست از کار برداشت و گفت:

به خدا سوگند اگر مرگ من در این حالت فرا رسد؛ مرگم فرا رسیده در حالى که من به طاعتى از طاعات الهى مشغولم. در حقیقت من با این طاعت مى‏خواهم خود را از تو و از دیگران بى‏نیاز کنم. بلکه من هنگامى از مرگ باک دارم که از راه برسد در حالى که من مشغول به یکى از معاصى الهى باشم.

محمد بن مکندر گوید: گفتم: “خدا تو را رحمت کند! مى‏خواستم اندرزت گفته باشم اما تو به من اندرز دادى.”

کلینى در کافى، مانند همین روایت را از امام صادق (ع) نقل کرده‏اند.
البته باید گفت که معناى سخن محمد بن منکدر که گفته بود: ”

مى‏خواستم اندرزت گفته باشم ولى تو به من اندرز دادى” این است که وى همچون طاووس یمانى و ابراهیم ادهم و… از متصوفه بود و اوقات خود را به عبادت سپرى مى‏کرد و دست از کسب و کار شسته بود و بدین سبب خود را سربار مردم کرده بود. و بار زندگى خود را بر دوش مردم نهاده بود او م ى‏خواست امام باقر (ع) را نصیحت کند که مثلا شایسته نیست آن حضرت در آن گرماى روز به طلب دنیا برود.

امام (ع) نیز به او پاسخ مى‏دهد که: بیرون آمدن وى براى یافتن رزق و روزى است تا احتیاج خود را از مردمان ببرد که این خود از برترین عبادات است.

اندرزى که این سخن براى ابن منکدر داشت این بود که وى در ترک کسب و کار و انداختن بار زندگیش بر دوش مردم و اشتغالش به عبادت راهى خطا در پیش گرفته است. به همین جهت بود که ابن منکدر گفت: ” مى‏خواستم اندرزت گفته باشم…”

بنابر همین اصل است که از صادقین علیهما السلام دستور اشتغال به کسب و کار و نهى از افکندن بار زندگى بر دوش دیگران صادر شده است. از آنان همچنین روایت شده است که اگر کسى به عبادت خداى پردازد و شخص دیگرى در پى کسب و کار روانه شود، عبادت این شخص اخیر بالاتر و برتر از آن دیگرى است. امام صادق(ع) از پیامبر(ص) نقل کرده است که فرمود:

” ملعون است ملعون است کسى که خود را سربار مردمان قرار دهد.”

منبع:
کتاب: سیره معصومان، ج ۵، ص ۱۸٫

نویسنده: سید محسن امین. ترجمه: على حجتى کرمانى .


سیره اجتماعی امام صادق علیه السلام


امامان ما تا حضرت باقرعلیه السلام وظیفه حفاظت اسلام را از خطرصدمه انحراف، و مصونیت اسلام را به عنوان قانونگذار تحقق بخشیدند، کوششهاى پیشوایان بعدی در مرحله دوم با فعالیت امام باقر(ع) آغاز گردید و برترى‏ فعالیت آن بزرگوار این بود که به توده شیعه شکلى تفصیلى و خاص داده و آن ‏را به حرکت درآورد.

این توده ‏شیعى، به عنوان توده مؤمن و نگاهدارنده خط حقیقى اسلام شناخته می شد و به ‏عبارت دیگرهمه کوشش امام این بود که به شیعه شکلى مخصوص بدهد و خصوصیات آن را مشخص کند و آن گروه را به عنوان گروه مؤمن و حافظ خط حقیقى اسلام بشناساند.

تفاوت میان این دو مرحله آن بود که پیشوایان مرحله نخستین معناى‏ تشیع را در فضایی مخوف و نا آرام سیاسی آشکار کردند زیرا آنان به چاره ‏گرى هدف‏ مهم خود یعنى محافظت اسلام از صدمه انحراف توجه داشتند در حالی که ‏پیشوایان مرحله دوم، به خصوص امام باقر(ع) فراز آمدند تا شیعه را به شکل حقیقى ‏آن درآورند و در سطح عام، چهار چوبى تفصیلى و دربرگیرنده، به گروه ‏شیعه بدهند و برنامه‏اش را تنظیم کنند.

معناى این سخن آن نیست که پیشوایان ‏مرحله نخستین براى ظاهر ساختن توده شیعه کارى نکردند، بلکه فعالیت آنان‏ در این زمینه فعالیت ثانوى و ایجاد نظم مخصوص بود و این فعالیت در سطحى‏ خاص توسط امام على(ع) صورت گرفته بود و امثال سلمان پارسى و ابوذرغفارى و عماربن یاسر و مالک اشتر و دیگران از شیعیان او بودند.


نظر امت نسبت به امام باقر(ع)

آمدن امام(ع) مقدمه‏اى براى اقدام به وظایف دگرگون سازى ‏امت بود. زیرا امت، او را فردى منحصر از فرزندان کسانى مى‏شناخت که جان ‏خود را فدا کردند تا موج انحراف که نزدیک بود معالم اسلام را از میان ببرد متوقف گردد.

پس، آنان از این رو قربانى شدند تا مسلمانان بدانند که حکامى ‏که به نام اسلام حکومت می کنند، از تطبیق اسلام با واقعیت آن به اندازه‏اى‏ دورند که مفاهیم کتاب خدا و سنت رسول اکرم(ص) در یک طرف قرار دارد و آن حاکمان منحرف در طرف دیگر.

وظیفه کشف سرپرست‏ حاکمان و واقعیت منحرف آنان و نشان دادن‏ دورى آنان از اسلام از وظایف پیشوایان مرحله نخستین بود و از خلال مساعى‏ و فداکارى آنان،آن وظیفه انجام گرفت و آن مهم تحقق یافت.

اینک امام باقر(ع) برآن شد تا آن معانى و مساعى را بارور گرداند و براى ‏مسلمانان آشکار سازد که چنان امورى که تحقق یافته است و آن قربانیها و فداکاریهاى بزرگ، مجرد اعمال دلخواه نبود که عده‏اى براى پیروزى اسلام ‏به آن برخاسته باشند و غیرت و حمیتى که نسبت به اسلام داشته‏اند آنان را برانگیخته باشد. بلکه آن فعالیتها، صورت منحصر فعالیتهایى است که با آن ‏مواجه شده‏اند تا بنیان توده‏اى آگاه را پى افکنند که به اسلام، ایمان صحیح و آگاهانه داشته باشند.

چنین توده‏اى را، معالم و منطق و شرایط مخصوصى است‏ و باید داراى دیدى متمایز باشند که آن را در شئون گوناگون حیات اسلامى‏ به کار برند.

در آن زمان شرایطی فراهم شد که کوششهاى امام باقر(ع) به فزونى روى گذارد تا آنچه نیاکان گذشته او(ع) آغاز کردند، بنیان گذارد و از دستاوردهایى که ‏دراین میدان به آن صورت تحقق بخشیدند، فایده برد.

پس، خط تاریخى که با فداکاریها و کوششهاى امامان مرحله نخستین ‏تجسم یافته بود، براى امام باقر(ع) و نزد امت اسلام مکان و منزلتى والا ایجاد کرد و ما این منزلت و مقام را از خلال مسلمات بسیار تاریخ مى‏شناسیم.

هشام که درآن زمان خلیفه بود وقتى به امام(ع) اشاره می کند و مى‏پرسد که این شخص‏ کیست؟ به او می گویند او کسى است که مردم کوفه شیفته و مفتون اویند.


ابداع نقطه گذاری حروف توسط امام باقر علیه السلام

گفتیم که وظیفه مهم امام(ع) دراین مرحله، رویارویى با توضیح تفصیلى ‏چهارچوب تشیع بود و نشان دادن صفات ممیز و برجسته آن به وسیله توسعه و نشر مفاهیم مکتب از سطح محدود و اشخاص معدود به سطحى وسیعتر، تا توده ‏مردم را از حیث چون و چند پرورش دهند و اسلام حقیقى را مجسم سازند و براى همه شئون زندگانى چاره جویى منطقى اسلامى بیندیشند.

از دو راه امکان داشت که امام باقر(ع) در این زمینه براى تحقق بخشیدن ‏به وظایف تاریخى خود اقدام فرماید:

الف- راه گسترده آموزش از درون حوزه خود که آن را به همین منظور تاسیس کرده بود. همچنین براى افزودن علما و طلاب علوم اسلامى و آموختن‏ آداب آن، حوزه مزبور را بنا کرده بود.

امام باقر(ع) درعصر خود، در مورد علوم اسلامى، مرجع یگانه جهان ‏اسلام بود و علماى عصر او در برابر وجود مقدسش(ع)، فروتنى مى‏نمودند. (۱) و این معنى اعترافى بود به مقام شامخ علمى او. حوزه او براى صدها دانشمند و محدث که تربیت کرده بود پایگاهى بود.

جابر جعفى گوید:«ابوجعفر هفتاد هزار حدیث براى من روایت کرد.» و محمد بن مسلم گوید: «هر مسئله که در نظرم دشوار مى‏نمود از ابو جعفر(ع) مى‏پرسیدم ‏تا جایی که سى هزار حدیث ازامام سؤال کردم.» (۲)

ابن شهرآشوب از بقایاى اصحاب و تابعین برجسته و بزرگان و فقیهان ‏اسلام بود. او از کسانى که از امام روایت نقل کرده‏اند، عده‏اى بسیار را مى‏شمارد.

از صحابه،”جابربن عبد الله انصارى” و از تابعین،”جابر بن زید جعفى” و” کیسان‏ سختیانى” و از فقیهان،”ابن مبارک” و “زهرى” و “اوزاعى” و “ابو حنیفه” و “مالک” و”شافعى” و “زیاد بن منذر” و از مصنفان،”طبرى” و “بلاذرى” و” سلامى” و “خطیب بغدادى” ‏در تاریخ نویسى.

ب- از راه روبرویى امت با این چهارچوب. تقریبا در زندگى پیشوایان(ع) نخستین بار بود که مفهوم تشیع به اعتبار این که عقیده گروهى آگاه است، تمرکز مى‏یافت و شکل روشن می گرفت و حدود آن عقیده مرزبندى می شد. تشیعى ‏که در تفسیر اسلام، طریقى خاص داشت و ناچار باید درهمه راه‏هاى جامعه‏ اسلامى انتشار یابد.


امام باقر(ع) از نظر دانشمندان


پیشواى پنجم طى مدت امامت خود، در همان شرایط نامساعد، به نشر و اشاعه حقایق و معارف الهى پرداخت و مشکلات علمى را تشریح نمود و جنبش علمى دامنه دارى به وجود آورد که مقدمات تاسیس یک «دانشگاه بزرگ اسلامى» را که در دوران امامت فرزند گرامیش امام صادق (ع) به اوج عظمت رسید، پى ریزى کرد.
امام پنجم در علم، زهد، عظمت و فضیلت سرآمد همه بزرگان بنى هاشم بود و مقام بزرگ علمى و اخلاقى او مورد تصدیق دوست و دشمن بود. به قدرى روایات و احادیث، در زمینه مسائل و احکام اسلامى، تفسیر، تاریخ اسلام، و انواع علوم، از آن حضرت به یادگار مانده است که تا آن روز از هیچ یک از فرزندان امام حسن و امام حسین علیهماالسلام به جا نمانده بود.(۱)

رجال و شخصیتهاى بزرگ علمى آن روز، و نیز عده‏اى از یاران پیامبر(ص) که هنوز درحال حیات بودند، از محضر آن حضرت استفاده مى‏کردند.

«جابربن یزید جعفى» و «کیسان سجستانى» (از تابعین) و فقهائى مانند: «ابن مبارک»، «زهرى»، «اوزاعى»، «ابوحنیفه»، «مالک»، «شافعى»، «زیاد بن منذرنهدى» از آثار علمى او بهره‏ مند شده سخنان آن حضرت را، بى واسطه و گاه با چند واسطه، نقل نموده‏اند.

کتب و مولفات دانشمندان و مورخان اهل تسنن مانند: طبرى، بلا ذرى، سلامى، خطیب بغدادى، ابونعیم اصفهانى، و کتبى مانند: موطا مالک، سنن ابى داود، مسند ابى حنیفه، مسند مروزى، تفسیر نقاش، تفسیر زمخشرى، و دهها کتاب دیگر، که از مهمترین کتب جهان تسنن است، مملو از سخنان پرمغز پیشواى پنجم است و همه جا جمله: «قال محمد بن على» و یا «قال محمد الباقر» به چشم مى‏خورد. (۲)

کتب شیعه نیز در زمینه‏هاى مختلف سرشار از سخنان و احادیث حضرت باقر(ع) است و هر کس کوچکترین آشنایى با این کتابها داشته باشد، این معنا را تصدیق مى‏کند.

آوازه علوم و دانشهاى امام باقرعلیه السلام چنان اقطار اسلامى را پر کرده بود که لقب «باقرالعلوم» (گشاینده دریچه‏هاى دانش و شکافنده مشکلات علوم) به خود گرفته بود.

«ابن حجر هیثمى» مى‏نویسد:
“محمد باقر به اندازه‏اى گنجهاى پنهان معارف و دانشها را آشکار ساخته، حقایق احکام و حکمتها و لطایف دانشها را بیان نموده که جز بر عناصر بى بصیرت یا بد سیرت پوشیده نیست و از همینجاست که وى را شکافنده و جامع علوم، و برافرازنده پرچم دانش خوانده‏اند.” (۳)

«عبدالله بن عطأ» که یکى از شخصیتهاى برجسته و دانشمندان بزرگ عصر امام بود، مى‏گوید:
“من هرگز دانشمندان اسلام را در هیچ محفل و مجمعى به اندازه محفل محمد بن على (ع) از نظرعلمى حقیر و کوچک ندیدم. من «حکم بن عتیبه» را که در علم و فقه مشهور آفاق بود، دیدم که در خدمت محمد باقر(ع) مانند کودکى در برابر استاد عالی مقام، زانوى ادب بر زمین زده شیفته و مجذوب کلام و شخصیت او گردیده بود.”(۴)

امام باقر(ع) در سخنان خود،اغلب به آیات قرآن مجید استناد نموده از کلام خدا شاهد مى‏آورد و مى‏فرمود: «هر مطلبى گفتم، از من بپرسید که در کجاى قرآن است تا آیه مربوط به آن موضوع را معرفى کنم».(۵)


پی نوشت ها:
۱- شیخ مفید، الارشاد، قم، منشورات مکتبه بصیرتى، ص ۲۶۱٫
۲- ابن شهرآشوب، مناقب آل ابى طالب، قم، موسسه انتشارات علامه، ج ۴، ص ۱۹۵٫
۳- اظهر من مخبئات کنوزالمعارف و حقایق الاحکام و الحکم و اللطائف مالا یخفى الا على منطمس البصیره او فاسد الطویه و السریره و من ثم قیل و فیه هو باقرالعلم و جامعه و شاهرعلمه و ارفعه (الصواعق المحرقه، الطبعه الثانیه، قاهره، مکتبه القاهره، ص ۲۰۱).
۴- سبط ابن الجوزى، تذکره الخواص، نجف، منشورات المطبعه الحیدریه، ۱۳۸۳ ه”.ق، ص ۳۳۷ /على بن عیسى الاربلى، کشف الغمه، تبریز، مکتبه بنى هاشم، ۱۳۸۱ ه”.ق، ج ۲، ص ۳۲۹ / فضل بن الحسن البدایه و النهایه، الطبعه الثانیه، بیروت، مکتبه المعارف، ۱۹۷۷ م، ج ۹، ص .۳۱۱ در بعضى از نسخه‏ها «حکم بن عیینه» ذکر شده است ولى «عتیبه» صحیح است. ر.ک به: کاظم مدیر شانه چى، علم الحدیث و درایه الحدیث، چاپ سوم، قم، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، ۱۳۶۲ ه”.ش، ص ۶۷٫ ۵- طبرسى، احتجاج، نجف، المطبعه المرتضویه، ۱۳۵۰ ه”.ق، ص ۱۷۶٫




دلم پر مى ‏زند امشب براى حضرت باقر
که گویم شرحى از وصف و ثناى حضرت باقر

ندیده دیده ى گیتى به علم و دانش و تقوا
کسى را برتر و اعلم به جاى حضرت باقر

ز بهر رفع حاجات و نیاز خویش گردیده
سلاطین جهان یکسر گداى حضرت باقر

زبان از وصف او لکن، قلم از مدح او عاجز
که جز حق کس نمى ‏داند بهاى حضرت باقر

نزاید مادر گیتى ز بهر خدمت مردم
به جود و بخشش و لطف و سخاى حضرت باقر

به ذرات جهان یکسر بود او هادى و رهبر
که جان عالمى گردد فداى حضرت باقر

برو کسب فضیلت کن چو مردان خدا اى دل
ز بحر دانش بى منتهاى حضرت باقر

اگر گردد شفیع ما بنزد خالق یکتا
بهر هر دردى شفا بخشد دعاى حضرت باقر

ز اندوه و غم و محنت بود آسوده و راحت
بزیر سایه و تحت لواى حضرت باقر

“ژولیده نیشابوری “




امشب ز لطف کبریا عالم همه پرنور شد

شمس عیان شد در جهان ظلمت دوباره دور شد

خفاش سان خصم ولى از نور تابان کور شد
نور دو چشم ساقى کوثر از آن مسرور شد

ابلیس دید این نور را آزرده و رنجور شد
دل هاى مردان خدا پر از نشاط و شور شد

آمد امام پنجمین از فاطمه بنت حسن
چشم على بن الحسین روشن از این فخر ز من

بیت امام ساجدین روشن شد از نور خدا
از این تجلى در عجب سکّان عرش کبریا

سبّوح گو، قدوس گو کروبیان اندر سما
گویى عیان آمد ز نو انوار ختم الانبیا

آمد به دنیا زاده دخت امام مجتبى
رویش حسن بویش حسین از نسل پاک مرتضى

به به از این زیبا پسر کز دامن عصمت بود
از علم و حلم و فضل او دین نبى محکم بود

هم نام جدش مصطفى آن رهبر عالم بود
مانند شاه لافتى فرمانده اعظم بود



نیایش‏هایی از امام محمد باقر
پاک و منزّه است خالق و پروردگار،
پاک و منزه است نیرومند و توانا؛ پاک و منزّه است برانگیزاننده و ارث برنده؛ پاک و منزّه است آنکه تمامی اشیاء در برابرش خاضع است؛ پاک و منزّه است آنکه رعد به حمد او تسبیحش را گفته و فرشتگان از هراس تسبیح گوی اویند؛ پاک و منزّه است خدای بزرگ و او را می‏ستایم.
خدایا! از تو می‏خواهم به زره محکمت و به نیرو و عظمت و سلطنت که مرا از شیطان رانده شده و از شرّ هر ستمگر کینه توز پناه دهی؛ خدایا! از تو می‏خواهم به محبتم به تو و به دوستی‏ام نسبت به پیامبرت و به محبتم به خاندان پیامبرت که درود تو بر آنان باد، ای آنکه از پدر و مادر و تمامی مردم نیکوکارتری! تو بخشنده‏ای هستی که بخل نمی‏ورزد و بردباری که جهل در او راه ندارد و عزیزی هستی که ذلیل نمی‏گردد.
از امام صادق علیه‏السلام ـ نقل شده که فرمود:
هنگامی که حوادث مهمّی تحقق می‏یافت پدرم این دعا را می‏خواند:
خدایا!
بر محمّد و خاندانش درود فرست و مرا بیامرز و مشمول رحمت قرار ده و عملم را پاک و بازگشتم را آسان و قلبم را مطمئن ساز و ترسم را ایمنی بخش و در تمامی عمرم به من سلامتی عطا کن و دینم را تثبیت گردان و خطاهایم را ببخش و چهره‏ام را درخشان گردان و در دینم مرا حفاظت فرما و روزیم را گسترده نما،
چرا که من ناتوانم و از زشتیِ اعمالم به واسطه زیبایی‏هایی که نزد تو است، درگذر و مرا به نفسم مبتلا مگردان و مرا به فقدان دوست داغدار مساز.
خدایا!
یاد عطاهایت مرا مأنوس خود ساخته و امید به نعمت دادنت به من نیرو می‏دهد و از هنگام تولد هرگز از نعمت‏هایت بی‏بهره نبوده‏ام و تو پروردگار و آقا و پناهگاه و حافظ و نگهبان و مهربان نسبت به من بوده و متکفّل روزیم گردیده‏ای و آنچه در مورد من تحقق می‏یابد، در قضا و قدر تو قرار دارد.
پس ای آقا و مولای من!
در مقدّرات و امور حتمی‏ات سرعت رهایی و خلاصی از آنچه که در آنم و تندرستی و سلامتی را مقدّر نما، چرا که من برای دفع آنها کسی جز تو را نمی‏یابم و در آنها تنها بر تو اعتماد دارم.

* * *
به نام بخشنده مهربان،
گواهی می‏دهم که معبودی جز خدا نیست،
یگانه بوده و شریکی ندارد و گواهی می‏دهم که محمّد بنده و فرستاده اوست؛ به خداوند و تمامی پیامبران او و آنچه بر تمامی پیامبران نازل کرده،
ایمان آوردم و وعده الهی حق است و ملاقات او حق است، و خدا راست گفته و پیامبران پیام را ابلاغ کرده‏اند و سپاس خدای را سزاست که پروردگار جهانیان است.
خدایا!
راه‏های شناخت خیر را به رویم باز کن و درهایش را گشوده گردان و به برکات رحمتت مرا بپوشان، بر من به حفاظت از زوال دینم منّت گذار،
قلبم را از به حفظ آنچه جهالت آن را از من نمی‏پذیری مشغول‏دار و برای هر خیر و نیکی زبانم را رام گردان، و قلبم را از ریا پاک نما و آن را در اندامم قرار نده و عملم را خالص برای خود قرار ده.
خدایا!
از شرّ جن و انس،
فتنه‏ها و کیدها و محل‏های دیدن فاسقان و از اینکه در دینم بلغزم و آخرتم را فاسد گرداند و اینکه آنان در زندگی‏ام ضرری به من برسانند، یا مرا به بلایی دچار گردانند که قدرت تحملش را ندارم و صبر بر آن در توانم نیست به تو پناه می‏برم؛ خدایا! پس مرا به مشکلات آن دچار مگردان تا از یاد تو مانع گردد و از عبادتت مرا مشغول دارد، تو حافظ و نگهبان و حراست کننده از تمامی امور می‏باشی.
خدایا!
تا آنگاه که زنده‏ام مرا در زندگی آسوده گردان،
زندگی که بدان بر طاعتت نیرومند گردیده و به خشنودیت دست یابم و در روز قیامت به بهشت رهنمون گردم،
و مرا از رزق و روزی که مرا به طغیان کشاند،
بهره‏مند مکن و به فقری که مرا بدبخت سازد و بر من تنگ گیرد مبتلا مساز.
خدایا از جانب خود سکینه و وقار بر من نازل فرما و زره محکمت را بر من بپوشان، و به پوشش فراگیرت مرا حفظ فرما و لباس عافیت را بر من بپوشان و سخن و کردارم را تصدیق گردان، و در فرزندان و خاندان و اموالم برکت عطا کن.


نیایش‏های امام محمد باقر علیه‏السلام در ماه ذیحجه
هنگام داخل شدن در مسجد الحرام
از آن حضرت روایت شده که فرمود
هنگامی که داخل مسجد الحرام شده و مقابل حجرالاسود قرار گرفتی بگو:
گواهی می‏دهم که معبودی جز خدا نیست، یگانه است و شریکی ندارد و گواهی می‏دهم که محمّد بنده و فرستاده اوست؛
به خدا ایمان آورده و به طاغوت و بت‏ها و به بندگی شیطان و به بندگی هر کسی که غیر از خدا خوانده شود، کافر گردیم.
هنگام بوسیدن حجرالاسود
از آن حضرت روایت شده که فرمود:
سپس نزدیک حجرالاسود شده و با دست راستت آن را لمس کن،
آنگاه بگو:
به نام خدا، و خدا برتر است؛
خدایا!
امانتم را ادا کردم و میثاقم را عهده دار گردیدم تا در پیشگاه خود در قیامت به وفاداری‏ام گواهی دهی.

هنگامی که در مقابل ناودان کعبه قرار می‏گرفت
امام صادق از پدرش ـ که بر آنان درود باد ـ نقل می‏کند که آن حضرت هنگامی که در مقابل ناودان کعبه قرار می‏گرفت، عرض می‏کرد: خدایا! مرا از آتش رهایی بخش، و روزی حلالت را بر من گسترده ساز، و شرّ فاسقان جن و انس را از من دور نما، و به رحمتت مرا داخل بهشت گردان. *هنگام دست زدن به رکن یمانی
ابو مریم گوید: نزد امام باقرـ که بر او درود باد ـ بودم و طواف می‏کردم، آن حضرت هرگاه به رکن یمانی می‏رسید، آن را لمس می‏نمود و عرض می‏کرد:
خدایا! به من روی آور تا توبه نمایم و مرا حفاظت نما تا به گناه باز نگردم.

دعا در صفا و مروه
زراره گوید: از آن حضرت سؤال کردم: انسان در صفا و مروه چه باید بگوید؟ فرمود: باید سه بار بگوید:
معبودی جز خدا نیست، یگانه است و شریکی ندارد، پادشاهی و ستایش از آن اوست، زنده کرده و می‏میراند و او بر هر کار توانا است.

دعا برای هر که از جانب کسی دیگر حج می‏کند

از آن حضرت نقل شده که فرمود: هر کس به نیابت از غیر خود حج می‏کند، باید هنگام احرام بگوید:
خدایا! من از طرف فلانی حج به جا می‏آورم، از او بپذیر و مرا در به جای آوردن آن اجر و پاداش ده.

دعا در تکبیر در ایّام تشریق

خدا برتر است، خدا برتر است، معبودی جز خدا نیست و خدا برتر است، خدا برتر است و حمد و سپاس او را سزاست و خدا برتر است بر آنکه ما را هدایت کرده، و خدا برتر است بر آنکه ما را از گوشت حیوانات بهره‏مند ساخته است.

منابع :

۱٫ گنجینه :: فروردین و اردیبهشت ۱۳۸۵، شماره ۵۸
۲٫ گنجینه :: آذر و دی ۱۳۸۴، شماره ۵۷

منبع:سایت حوزه نت



امام باقر و نماز عشق بر سجده‌گاه عبودیت
نماز در میان تمامی عبادات و مسایل معنوی و عرفانی از اهمیت و ارزش بسیاری برخوردار است،
از این رو تمامی انبیا،
امامان و عارفان و عاشقان به ادای این فریضه الهی اشاره و سفارش کرده‌اند. نماز در زندگی و حیات انسان به اندازه‌ای ارزش دارد که اولیای الهی برای یک لحظه از آن غافل نبودند و از هر راهی که ممکن بود دیگران را هم به این عبادت ملکوتی تشویق می‌کردند.
امام محمد باقر (علیه السّلام) معروف به باقرالعلوم امام پنجم شیعیان نیز همانند دیگر معصومین در طول عمر پربرکت خود همواره به یاد خدا مشغول بود، در زهد و فضل و تقوا و آشنایی با رموز قرآن و سنت و تفسیر و احکام شرع سرآمد همگان بود. امام باقر (علیه السّلام) را از زاهدان بزرگ عالم اسلام خوانده‌اند به گونه‌ای که ابو نعیم با عبارت “الحاضر الذاکر” و”الخاشع الصابر” از ایشان یاد کرده است.
عطار نیشابوری کتاب تذکره الاولیاء خود را با یاد این امام خاتمه داده و به پیروی از هجویری از آن حضرت به “برهان ارباب مشاهدت” و “امام اولاد نبی” و “گزیده نسل علی” تعبیر کرده است. علاوه بر زهد عملی، بیانات آن حضرت در تفسیر الفاظی چون عبادت، محبت، غنا، تقوا، توکل و دنیا راهگشای کسانی بوده که دین را از وجهه معنوی و عرفانی می‌نگریسته‌اند.
کلینی از امام صادق (علیه السّلام) نقل کرده است که فرمود:
“پدرم همواره ذکر خدا می‌گفت و افراد خانواده خود را هم به این کار سفارش می‌کرد.”
در روایتی از ابی ایوب پیرامون کیفیت نماز امام باقر (علیه السّلام) و امام جعفر صادق (علیه السّلام) آمده است:
هنگامی که امام باقر (علیه السّلام) و امام صادق (علیه السّلام) به نماز می‌ایستادند، رنگ صورت مبارکشان گاهی قرمز می‌شد، و گاهی زرد می‌گشت و، مثل این که این دو بزرگوار با کسی که با چشم او را می‌بینند مناجات می‌کردند.
بسیاری از بزرگان از جمله علامه مجلسی نقل کرده‌اند که در سفر حج امام باقر (علیه السّلام) را دیدند که غسل کرد و با پای برهنه وارد منطقه حرم شد،
چون به مسجد الحرام رسید،
به کعبه نگریست و با صدای بلند گریه کرد.آنگاه طواف کرد و بعد از نماز سربه سجده نهاد، هنگامی که سر از زمین برداشت محل سجده از بسیاری اشک مرطوب شده بود.
همچنین نقل شده است که امام باقر (علیه السّلام) در شبانه روز صد و پنجاه رکعت نماز می‌گزارد،
و از امام صادق (علیه السّلام) روایت شده است که پدرش را بنابر وصیت خود او، در جامه‌ای که هنگام نماز بر تن می‌کرد به خاک سپردند.
آن امام بزرگوار از خوف خدا بسیار می‌گریست و هنگام مشکلات اهل بیت را جمع می‌کرد و با هم به ذکر و استغفار می‌پرداختند.
با وجود این که نماز به کسانی واجب است که به سن تکلیف رسیده باشند، اما به دلیل اهمیت و ارزش آن، امامان همواره سفارش می‌کردند که کودکان خود را از سنین شش و هفت سالگی به ادای این فریضه معنوی تشویق کنید.
در وسایل الشیعه پیرامون این مساله آمده است که:
معاویه بن وهب از امام باقر(علیه السّلام)می‌پرسد:
درچه زمانی کودکان خود را متوجه نماز کنیم؟
حضرت می فرماید: در هفت و شش سالگی. در جای دیگر ازاین کتاب نیز اشاره شده است: محمد بن مسلم که از یاران بی نظیر امامان است، از امام باقر یا امام صادق (علیه السّلام) می‌پرسد:
کودک در چه زمانی نماز بخواند؟
حضرت می‌فرماید:
وقتی که نماز را بفهمد.
عرضه می‌دارد:
چه زمانی می‌فهمد تا خواندن نماز بر او لازم باشد؟
امام می‌فرماید: در شش سالگی. حلبی از راویان بزرگوار شیعه از امام صادق (علیه السّلام) نقل می‌کند که حضرت از پدر بزرگوارشان امام باقر (علیه السّلام) روایت می‌کنند که ما فرزندانمان را در سن پنج سالگی به نماز امر می‌کنیم، پس شما آنان را به وقت هفت سالگی به دنیای نماز حرکت دهید.
در روایات بسیاری اشاره شده که امامان معصوم همواره انسان‌ها را از سبک شمردن نماز برحذر داشته‌اند،امام باقر(علیه السّلام) دراین‌باره می‌فرماید: “نمازت را سبک مشمار، به حقیقت که رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) به وقت مرگش فرمود: هرکس نماز را سبک انگارد از من نیست، هر کس شراب بنوشد از من نیست ، و الله قسم کنار کوثر بر من وارد نمی‌شود.”
همچنین از امام باقر (علیه السّلام) روایت شده که فرمودند:
“نماز موجب استواری اخلاص و دوری از کبر است.”
آن حضرت در جای دیگر می‌فرماید: “شیعه ما تنها کسی است که تقوا پیشه و مطیع خداوند باشد.”
امام باقر (علیه السّلام) در خصوص ذکر و یاد خدا می‌فرماید:
گویا مومنان همان فقیهان (فرزانگان دین فهم) واهل اندیشیدن وپندگرفتن هستند.شنیده‌های دنیوی ، گوش آنها را از (شنیدن) یاد خدا کر نمی‌کند و زرق و برق دنیا چشم آنان را از یاد خدا کور نمی‌گرداند.
امام باقر (علیه السّلام) همچنین فرمود: “با بسیاری ذکر در خلوت ، به دل نرمی نایل شو.”
امام باقر (علیه السّلام) همواره مومنان را به ادای نماز در اول وقت سفارش کرده و می‌فرمودند:
بدان که اول وقت همیشه بهتر است پس تا جایی که می‌توانی به کار خیر بشتاب محبوبترین کارها نزد خدای عز و جل کاری است که بنده بر آن مداومت ورزد گر چه اندک باشد.”
نمازنخستین چیزی است که روز قیامت درباره‌اش سئوال می‌شود امام باقر(علیه السّلام) در این‌باره می‌فرماید: “نخستین چیزی که بنده برای آن حسابرسی می‌شود نماز است اگر پذیرفته شد سایر اعمالش هم پذیرفته می‌شود.”
در وسایل الشیعه به نقل از امام باقر (علیه السّلام) درباره آداب نماز آمده است که فرمودند:
هر مومنی محافظت برنمازش نماید، و او را در وقتش به جا آورد از انسان‌های غافل شمرده نمی‌شود.”


پنج درس آموزنده


۱ – امام جعفر صادق علیه السلام حکایت نماید:
روزى پدرم – امام محمّد باقر علیه السلام – فرمود:
به خدا سوگند، بعضى روش هائى را چون :
در آغوش گرفتن ،
روى زانو نشاندن ،
بوسیدن و اظهار محبّت و مهربانى کردن ،
که نسبت به بعضى از فرزندانم انجام مى دهم .
با این که مى دانم شایسته آن محبّت ها نیستند؛ بلکه دیگرى شایسته و مستحقّ آن مهربانى ها و محبّت ها است .
این برخورد یکسان من با آن ها به خاطر آن است که آنچه برادران حضرت یوسف علیه السلام با وى انجام دادند،
در بین فرزندان من واقع نشود.
و خداوند حکیم داستان حضرت یوسف علیه السلام را به عنوان درس و تنبیه بیان کرده است تا آن که حسادت و کینه در خانواده ها و جامعه ما نباشد و آنچه بر سر یوسف علیه السلام آمد، بر فرزندان و برادران ما نیاید.(۱)
۲ –همچنین حضرت صادق آل محمّد صلوات اللّه علیهم حکایت فرمود:
روزى شخصى نزد پدرم ،
امام محمّد باقر علیه السلام آمد، پدرم از او سؤال نمود:
آیا ازدواج کرده اى؟
آن شخص گفت : خیر.
پدرم فرمود:
من دنیا و آنچه را که در آن است ، دوست ندارم اگر یک شب را بدون همسر باشم ؛ بدان که عظمت و فضیلت آن به قدرى است که دو رکعت نماز شخص متأهّل افضل است از یک شبانه روز عبادت و روزه یک فرد مجرّد.
و پس از آن پدرم ، مبلغ هفتصد دینار به آن شخص داد و فرمود:
با این پول ازدواج نما و توجّه داشته باش که رسول خدا صلى الله علیه و آله مى فرماید:
همسرى انتخاب کنید که هم شأن خودتان باشد که در توسعه روزى مفید مى باشد.(۲)
۳ – روزى برادر امام محمّد باقر علیه السلام به همراه بعضى از دوستانش وارد منزل آن حضرت شدند،
همین که نشستند، امام علیه السلام فرمود:
براى هر چیزى حدّ و مرزى هست و سپس سفره غذا چیده شد.
یکى از افراد گفت :
یا ابن رسول اللّه !
براى این سفره هم حدّ و حدودى وجود دارد؟
حضرت فرمود: بلى .
افراد سؤال کردند: آن چیست ؟
حضرت فرمود: آن که هنگام شروع (بسم اللّه الرّحمن الرّحیم ) بگوئى ؛
و چون خواستند سفره را جمع کنند (الحمدللّه) بگوئى ؛
و دیگر آن که هرکس از آنچه جلویش نهاده اند استفاده کند و چشم به جلوى دیگران نیندازد.(۳)
۴ – یکى از اصحاب امام محمّد باقر علیه السلام که در کوفه ،
مکتبِ قرآن داشت و زنان را نیز آموزش مى داد، روزى با یکى از زنان شاگرد خود شوخى لفظى کرد.
پس از گذشت چند روزى از این جریان ،
در مدینه منوّره به ملاقات آن حضرت آمد.
و چون وارد منزل حضرت گردید،
امام علیه السلام با تندى و خشم با او مواجه شد و فرمود:
هر که در خلوت مرتکب گناهى شود،
از عقاب و قهر خداوند متعال در امان نخواهد بود؛
و سپس افزود: به آن زن چه گفتى ؟
آن شخص از روى شرمسارى و خجالت در حالت سکوت ، با دست هایش ، صورت خود را پوشاند؛ و آن گاه حضرت به او فرمود: دیگر چنین نکن و از کردار خویش توبه نما.(۴)
۵ – امام جعفر صادق علیه السلام فرمود:
از پدرم ، حضرت ابوجعفر، باقرالعلوم علیه السلام شنیدم ، که مى فرمود:
من در منزل از غلامان خود و نیز از اهل منزل مشکلات و سختى هایى را تحمّل مى کنم که از حَنظَل – هندوانه ابوجهل – تلخ ‌تر و بدتر مى باشد.
و سپس حضرت فرمود:
هر که در مقابل ناملایمات و حرف هاى نابجاى اهل منزل صبر و تحمّل کند، ثواب روزه دار و شب زنده دار نصیبش مى گردد و هم نشین با شهدایى مى شود، که در رکاب حضرت رسول صلى الله علیه و آله شهید شده باشند.(۵)

پی نوشت ها:

۱- مستدرک الوسائل : ج ۱۵، ص ۱۷۱، تفسیر عیّاشى : ج ۲، ص ۱۶۶٫
۲- -عوالى اللئالى : ج ۳، ص ۲۸۲، ح ۶٫
۳- محاسن برقى : ص ۴۳۱، ح ۲۵۵٫
۴- خرایج راوندى : ج ۲، ص ۵۹۴، ح ۵ اختیار معرفه الرجال : ص ۱۷۳، ح ۲۹۵٫
۵- ثواب الا عمال : ص ۲۳۵، ح ۱٫
منبع:
چهل داستان و چهل حدیث از امام محمد باقر (ع )، عبداللّه صالحى


هماره نامت بلند باد ای آسمانی مرد زمینی!
تو از تبار نوری و تاریخ وامدار شعاع تباناک اندیشه توست.
ای تو سیراب از سرچشمه کلام خداوند!

کام‌هایمان تشنه باران کلام توست.
سخن بگو،
تا نور کلامت بر ما ببارد و زمین و زمان سینه به سینه از عطر گل محمدی آکنده شود.
دانش،

از نام تو آوازه گرفت،
آنگاه که شکافته شد و شگفتی آفرید.
ای اَبَرمردِ دانش و ای شکوه فرهنگ!
تو در زمانه‌ای که ابرهای سیاه،
سایه تردید می‌گستردند،
خورشیدوار تابیدی تا بذرهای یقین جوانه زند و یخ‌های یأس و تردید آب شود.
ای امانت‌دارِ رسالت توحید و وارث تعلیمات محمدی و علوی!
تو یادگار کربلا بودی و سند مظلومیت بقیع. اینک بقیع قلب ما روشن از نور توست.
اینک خیل قاصدک‌ها را بدرقه سلامی می‌کنیم که پیامبر(ص) بر تو فرستاد.
سلام ما را نیز پذیرا باش!


اى که احمد مبتلاى روى توست
خرّمى باغ زهرا بوى توست

اى تمام اهل عالم سائلت

لعن و نفرین خدا بر قاتلت

اى که علم از تو دو عالم یافتند
از چه رو قلب ترا بشکافتند


دور از رسم مودّت مانده‏اند
مردم جاهل یهودت خوانده‏اند


اشک صادق در غمت جارى شده
گوییا زهر عدو کارى شده


استخوانهاى تو را فرسوده‏اند
از چه پاهایت ورم بنموده‏اند


اى شده رخسار پر نور تو زرد

کى توان درک غریبى تو کرد

باز برخیز اى عزیز مصطفى

گو تو یا زهرا به امید شفا


آبروى هر دو عالم اسم توست

رخت احرامت کفن بر جسم توست

اى که امر بر عزا بنموده‏اى

از مدینه تا مدینه بوده‏اى

خون رگهاى بریده دیده‏اى

در کنار عمه‏ات رنجیده‏اى

آشنا هستى تو با سوز عطش

تشنه بودى خود در آن روز عطش

کام خشک شیر خواره دیده‏اى

حنجرى را پاره پاره دیده‏اى

ناظر آن دستهاى بسته‏اى

شاهد آن کودکان خسته‏اى



از روشنی طلعت رخشنده «باقر»
شد نور علوم نبوی بر همه ظاهر

منشق شده از نور «علیّ بن حسین» است
این نور که نورانی از او گشته ضمائر

بر «فاطمه بنت حسن» بس بُوَد این فخر
کاورده پدید این مه تابنده باهر

«باقر» لقب و کنیه «اباجعفر» و او
ربوده است لقب های دگر: هادی و شاکر

از هر بدی و عیب و زلل اوست مبرّ
جان و تنش از «یُذبَّ عنکم» شده ظاهر

دریای علوم است و، زداینده اوهام
گفتار حکیمانه او زیب منابر

از یک نفسش زنده کند صد چو مسیح
از یک نظرش دیده اعمی شده باصر

یاد آمدش از چهره تابان محمّد
با چشم بصیرت نگهش کرد چو «جابر»

عالم همه شد روشن از آن نور خدائی
شد بارور از او شجر دین و شعائر

خوش باد، زمینی که هم آغوش شد او ر
خوش آنکه به سوی حرمش گشته مسافر

دیگر غمی از محنت ایّام ندارد
هرکس به حرمخانه او گشت مجاور

وصفش نتوان گفت «حسان» با سخنی چند
چون، قصّه بلند است و زبان، الکن و قاصر

ای کاش که بالی بدهد عشق به من نیز
تا سوی حریمش پرم از شوق چو طائر

تا کی بدهد بار به دربار وصالش
جان بال سفر بسته، به لب آمده حاضر

گر اذن دهد، نیست کسی مانعِ راهم
چون دفتر عشق است گذرنامه شاعر


عصر ظهور در کلام امام باقر علیه‏السلام

این آگاهیها و اطلاع‏رسانی آن ستارگان هدایت موجب شده است که اهل ایمان و منتظران حکومت عدل حضرت مهدی علیه‏السلام بیش از پیش امیدوار و دلبسته آن عصر گشته، نسلهای بعدی را نیز با این فرهنگ مأنوس کنند.

دلدادگان فرهنگ انتظار با همه مشکلات و گرفتاریهایی که دشمنان برایشان فراهم می‏آورند، هرگز امید به رسیدن آن روز دیدنی و لذتبخش را از دست نمی‏دهند، بلکه شوق و عشقشان بیشتر می‏شود و زیر لب زمزمه می‏کنند:
چه خوش باشد که بعد از انتظاری به امیدی رسد امیدواری
سخن از خصوصیات انقلاب جهانی آن یار سفر کرده، زمانی شیرین‏تر می‏شود که امامان معصوم علیهم‏السلام ویژگیها و نشانه‏های عصر ظهور حضرت قائم آل محمد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله را برایمان توصیف کنند و بذر امید و آرزوی استقرار دولت کریمه امام زمان علیه‏السلام را در دلهای به انتظار نشسته‏مان شکوفا گردانند تا رایحه دل‏انگیز دوران ظهور در روح و جسم انسانهایِ خسته از ظلم و ناعدالتی و فتنه و فساد، حیاتی تازه ببخشد.

اگر آن نائب رحمان ز درم بازآید
عمر بگذشته به پیرانه سرم بازآید
دارم امید خدایا که کنی تأخیری
در اجل تا به سرم تاج سرم بازآید
گر نثار قدم مهدی هادی نکنم
گوهر جان به چه کار دگرم بازآید
آن‏که فرق سر من خاک کف پای وی است
پادشاهی کنم ار او به سرم بازآید
کوس نو دولتی از بام سعادت بزنم
گر ببینم که شه دین ز درم بازآید
می‏روم در طلبش کوی به کو دشت به دشت
شخصم ار باز نیاید خبرم بازآید
«فیض» نومید مشو در غم هجران و منال
شاید ار بشنود آه سحرم، بازآید


منتظران مژده باد
امام باقر علیه‏السلام در گفتاری امیدآفرین و نشاط‏بخش به منتظران حقیقی آن حضرت مژده می‏دهد که
«یَأْتِی عَلَی النّاسِ زَمانٌ یَغِیبُ عَنْهُمْ اِمامُهُمْ فَیاطُوبی لِلثّابِتِینَ عَلی اَمْرِنا فِی ذلِکَ الزَّمانِ اِنَّ اَدْنی ما یَکُونُ لَهُمْ مِنَ الثّوابِ اَنْ یُنادِیَهُمُ الْبارِی‏ءُ عَزَّ وَجَلَّ عِبادِی آمَنْتُمْ بِسِرّی وَصَدَّقْتُمْ بِغَیْبی فَأَبْشِرُوا بِحُسْنِ الثَّوابِ مِنّی؛(۱)

بر مردم زمانی می‏آید که امامشان از منظر آنان غایب می‏شود. خوشا به حال آنان‏که در آن زمان در امر [ولایت] ما اهل بیت ثابت‏قدم و استوار بمانند! کمترین پاداشی که به آنان می‏رسد، این است که خدای متعال خطابشان می‏کند و می‏فرماید: بندگان من! شما به حجت پنهان من ایمان آوردید و غیب مرا تصدیق کردید. پس بر شما مژده باد که بهترین پاداش من در انتظارتان است.»
آن‏گاه امام باقر علیه‏السلام ادامه داد:
«خداوند متعال به خاطر ارج‏گذاری از چنین منتظران راستینی به آنان می‏فرماید: شما مردان و زنان، بندگان حقیقی من هستید. رفتار نیک و شایسته‏تان را می‏پذیرم و از کردار ناپسندتان عفو می‏کنم و به خاطر شما سایر گنهکاران را می‏آمرزم و بندگانم را به خاطر شما با باران رحمت خود سیراب و از آنان بلا را دفع می‏کنم. ای عزیزترین بندگان من! اگر شما نبودید، عذاب دردناک خود را به مردم نافرمان نازل می‏کردم.»(۲)
یاران وفادار
پیشوای پنجم علیه‏السلام در توصیف یاران حضرت مهدی علیه‏السلام که در زمان غیبت، خود را برای شرکت در قیام جهانی آن حضرت آماده می‏کنند، به ابو خالد کابلی فرمود: «من به گروهی می‏نگرم که در آستانه ظهور از طرف مشرق زمین به پا می‏خیزند. آنان به دنبال طلب حق و ایجاد حکومت الهی تلاش می‏کنند. بارها از متولیان حکومت اجراء حق را خواستار می‏شوند، امّا با بی‏اعتنایی مسئولین مواجه می‏شوند. وقتی که وضع را چنین ببینند، شمشیرهای خود را به دوش می‏نهند و با اقتدار و قاطعیت تمام در انجام خواسته‏شان اصرار می‏ورزند تا اینکه سردمداران حکومت نمی‏پذیرند و آن حق طلبانِ ثابت قدم، ناگزیر به قیام و انقلاب می‏گردند و کسی نمی‏تواند جلوگیرشان شود. این حق‏جویان وقتی که حکومت را به دست گرفتند، آن را به غیر از صاحب الامر علیه‏السلام به کس دیگری نمی‏سپارند. کشته‏های اینها همه از شهیدان راه حق محسوب می‏شوند.»
در اینجا امام باقر علیه‏السلام به ابو خالد کابلی جمله‏ای زیبا فرمود که می‏تواند نصب العین همه منتظران لحظات ظهور باشد.
آن حضرت فرمود:
«اَما اِنِّی لَوْ اَدْرَکْتُ ذلِکَ لاَءَسْتَبْقَیْتُ نَفْسی لِصاحِبِ هذَا الاْءَمْرِ؛(۳)
مطمئنا بدان! اگر من آن روزگاران را درک کنم، جانم را برای فداکاری در رکاب حضرت صاحب الامر علیه‏السلام تقدیم می‏دارم.»
امام پنجم علیه‏السلام در مورد استقامت و استواری یاران حضرت مهدی علیه‏السلام به آیه‏ای از قرآن استناد کرد و در تفسیر آیه
«فَاِذا جاءَ وَعْدُ اُوْلهُما بَعَثْنا عَلَیْکُمَ عِبادا لَنا اُولی بَأْسٍ شَدِیدٍ فَجاسُوا خِلالَ الدِّیارِ وَکانَ وَعْدا مَفْعُولاً»؛(۴)
«هنگامی که نخستین وعده فرا رسد، گروهی از بندگان پیکارجویِ خود را بر ضد شما برمی‏انگیزیم [تا شما را سخت درهم کوبند و برای به دست آوردن مجرمان [خانه‏ها را جستجو می‏کنند و این وعده‏ای است قطعی.» فرمود: «این بندگان پیکارجو و مقاوم که به طرفداری از حق به پا می‏خیزند، همان حضرت قائم و یاران وفادار او هستند.»(۵)


چشم به راه ظهور
از منظر امام باقر علیه‏السلام در عصر غیبت،
چشم به راه ظهور حضرت مهدی علیه‏السلام بودن و انتظار حکومت آل محمد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله را کشیدن از عبادات شایسته و برتر محسوب می‏شود. آن گرامی به نقل از وجود مقدس رسول اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله فرمود: «اَفْضَلُ الْعِبادَهِ انْتِظارُ الْفَرَجِ؛(۶) انتظار [پیروزی و] فرج [آل محمد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله ] از برترین عبادات محسوب می‏شود.»
جهان در آستانه ظهور
در آستانه ظهور حضرت مهدی علیه‏السلام اوضاع جهان به بدترین وضع خود می‏رسد و ظلم و ناعدالتی، تبعیض، تضییع حقوق دیگران به بدترین وضع خود تبدیل شده و مردم از هر کس و حکومتی ناامید گردیده، به دنبال روزنه امید و ندای عدالتی می‏گردند که آنان را از آن منجلاب ستم و از چنگال زورمداران و مستکبران نجات بخشد. مردم چنان از دست دروغگویان فتنه‏انگیز و فرصت طلب به تنگ می‏آیند که شب و روز آرزوی قیام منادی عدالت را در سر می‏پرورانند. حضرت امام باقر علیه‏السلام فضای تاریک جهان قبل از ظهور را این‏گونه بیان می‏کند:
«لا یَقُومُ الْقائِمُ اِلاّ عَلی خَوْفٍ شَدیدٍ مِنَ النّاسِ وَزَلازِلَ وَفِتْنَهٍ وَبَلاءٍ یُصیبُ النّاسَ وَطاعُونٍ قَبْلَ ذلِکَ وَسَیْفٍ قاطِعٍ بَیْنَ الْعَرَبِ وَاخْتِلافٍ شَدیدٍ بَیْنَ النّاسِ وَتشْتیتٍ فی دینِهِمْ وَتَغْییرٍ فی حالِهِمْ حَتّی یَتَمَنَّی الْمُتَمَنّی الْمَوْتَ صَباحا وَمَساءً مِنْ عِظَمِ ما یَری مِنْ کَلْبِ النّاسِ وَاَکْلِ بَعْضِهِمْ بَعْضا؛(۷)

حضرت قائم علیه‏السلام قیام نمی‏کند،
مگر در حال ترس شدید مردم و زلزله‏ها و فتنه و بلایی که بر مردم فرا رسد و قبل از آن، گرفتار طاعون می‏شوند. آن‏گاه شمشیر برنده میان اعراب حاکم می‏شود و اختلاف میان مردم و تفرقه در دین و دگرگونی احوالشان به اوج می‏رسد؛ به‏گونه‏ای که هر کس بر اثر مشاهده درنده‏خویی و گزندگی‏ای که در میان برخی از مردم نسبت به بعضی دیگر به وجود می‏آید، صبح و شام آرزوی مرگ می‏کند.»
امام آن‏گاه افزود:
«وقتی که یأس و ناامیدی تمام مردم را فرا گرفت و دیگر از هر جهت خود را در بن‏بست احساس کردند، امام غائب علیه‏السلام قیام می‏کند


اقتدار حضرت مهدی علیه‏السلام
برای اجراء عدالت و گسترش مساوات در جامعه اسلامی لازم است که موانع عدالت را از میان برداشت و راه آن را هموار کرد؛ زیرا اصحاب زر و زور و تزویر و کسانی که از درهم ریختگی جامعه در راه ترویج فساد و انحراف بهره می‏برند، هرگز از عدالت و برنامه‏های عادلانه راضی نخواهند بود و با توسل به هر شیوه‏ای در مسیر احقاق حقوق مردم سنگ‏اندازی خواهند کرد. بنابراین، یکی از مهم‏ترین ویژگیهای زمامداران عادل قاطعیت و صلابت در مقابله با دشمنان داخلی و خارجی است. امام زمان علیه‏السلام نیز با اقتدار کامل مخالفین اسلام و دشمنان عدالت را سرکوب خواهد کرد. امام باقر علیه‏السلام می‏فرماید:
«لَیْسَ شَأْنُهُ اِلاّ بِالسَّیْفِ؛(۸) آن حضرت [در سرکوب دشمنان قسم خورده‏اش[ فقط شمشیر را می‏شناسد.»
او در قاطعیت همانند جدّش رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله عمل خواهد کرد و به خیانتکاران، کافران و عوامل داخلی دشمن اجازه هیچ‏گونه توطئه‏ای نخواهد داد.
حضرت باقر علیه‏السلام درباره شباهت حضرت مهدی علیه‏السلام به پیامبران الهی مطالبی فرموده و درباره تشابه حضرت خاتم الاوصیاء به حضرت پیامبر اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله فرموده است:
«وَاَمّا مِنْ مُحَمَّدٍ صلی‏الله‏علیه‏و‏آله فَالْقِیامُ بِالسَّیْفِ وَتَبْیینُ آثارِهِ ثُمَّ یَضَعُ سَیْفَهُ عَلی عاتِقِهِ ثَمانِیَهَ اَشْهُرٍ فَلا یَزالُ یَقْتُلُ اَعْداءَ اللّهِ حَتّی یَرْضَی اللّهُ عَزَّ وَجَلَّ؛(۹) و امّا [شباهت حضرت مهدی علیه‏السلام ] به پیامبر اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله قیام با شمشیر است [که دشمنان لجوج را از میان برمی‏دارد] و آثار آن حضرت را آشکار می‏کند. آن‏گاه هشت ماه به صورت مسلّح و آماده به سر می‏برد و همواره با دشمنان خدا مبارزه می‏کند تا اینکه خداوند راضی شود.»

بانوان در دولت مهدوی
بدون تردید بانوانِ شایسته و متعهد در دولت آن حضرت جایگاه ارزشمندی دارند. نقش زن در آن زمان همانند زنان صدر اسلام، فراخور حال آنان و نسبت به موقعیت ویژه‏شان خواهد بود؛ یعنی همان رسالتی که یک زن مسلمان طبق آیین اسلام به دوش گرفته است، در عصر ظهور نیز به آن پای‏بند خواهد بود. آنچه از روایات برمی‏آید، آن است که عده‏ای از کارگزاران آن حضرت از بانوان ارجمند هستند. جابر بن یزید جعفی از یاران نزدیک امام محمد باقر علیه‏السلام به نقل از آن حضرت فرمود: «وَیَجِی‏ءُ وَاللّهِ ثَلاثُ مِائَهٍ وَبِضْعَهَ عَشَرَ رَجُلاً فیهِمْ خَمْسُونَ امْرَأَهً یَجْتَمِعُونَ بِمَکَّهَ عَلی غَیْرِ میعادٍ؛(۱۰)
به خدا سوگند! ۳۱۳ نفر یاران مهدی علیه‏السلام می‏آیند که پنجاه نفر از آنان زن می‏باشند و بدون هیچ‏گونه وعده قبلی در شهر مکه گرد هم جمع می‏شوند.»
روایت دیگری در این زمینه از ام سلمه، همسر رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله از طریق اهل سنت نقل شده است که پیامبر اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله در آن گفتار با اشاره به عصر ظهور و اجتماع یاران حضرت مهدی علیه‏السلام در اطراف آن حضرت می‏فرماید:
«یَعُوذُ عائِذٌ فِی الْحَرَمِ فَیَجْتَمِعُ النّاسُ اِلَیْهِ کَالطَیْرِ الْوارِدِ الْمُتَفَرِّقَهِ حَتّی یَجْتَمِعَ اِلَیْهِ ثَلاثُ مِائَهٍ وَاَرْبَعَهَ عَشَرَ رَجُلاً فِیهِ نِسْوَهٌ…؛
[در زمان ظهور[ پناه‏خواهی به حرم خداوند در مکه پناهنده می‏شود. مردم همانند کبوتران از هر سو به جانب ا و رو می‏آورند تا اینکه سیصد و چهارده نفر که عده‏ای از آنان زن هستند، دور او را می‏گیرند.» و ادامه داد: «و از همان‏جا خروج می‏کنند و بر تمام ستمگران و اعوان و انصارشان پیروز می‏گردند و عدل را آن‏چنان در روی زمین برقرار می‏سازند که زندگان آرزو می‏کنند که ای کاش مرده‏هایشان نیز از طعم آن عدالت می‏چشیدند!»(۱۱)


مخالفین دولت مهدوی
سران جبهه باطل معمولاً افرادی خودخواه، متکبر، صاحب صفات ناپسند انسانی هستند که در مقابل حق خودنمایی می‏کنند. آنان چنان در منجلاب فساد و گناه غوطه‏ورند که انسانهای حق‏طلب و جلوه‏های فضیلت را خطرناک‏ترین دشمنان خویش قلمداد می‏کنند. به همین جهت، تمام تلاشهای خود را برای نابودی آیین حق و رهبران الهی به کار می‏گیرند. امّا خداوند طبق سنت پایدار خود همواره حق را پیروز گردانیده و دشمنانش را مأیوس و مغلوب کرده است.
قرآن می‏فرماید: «یُرِیدُونَ أَن یُطْفِئُواْ نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَ هِهِمْ وَیَأْبَی اللَّهُ إِلآَّ أَن یُتِمَّ نُورَهُ وَلَوْ کَرِهَ الْکَـفِرُونَ »؛(۱۲)
«[مخالفین حق [می‏خواهند نور خدا را با دهانهای خود خاموش کنند، ولی خدا جز این نمی‏خواهد که نورش را کامل کند؛ هر چند کافران را خوش نیاید.»
در عصر ظهور، تلاشهای زیادی صورت می‏گیرد تا از استقرار حکومت قائم آل محمد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله جلوگیری شود، امّا آن حضرت به لطف و مدد الهی، تمام موانع را از میان برمی‏دارد. سفیانی یکی از دشمنان سرسخت حضرت مهدی علیه‏السلام است.
امیر مؤمنان علی علیه‏السلام در مورد جنایات وی به کوفیان فرمود: «بدا به حال کوفه! سفیانی چه جنایاتی در آنجا انجام می‏دهد! به حریم شما تجاوز می‏کند، کودکان را سر می‏برد و ناموس شما را هتک می‏کند.»(۱۳)
امام باقر علیه‏السلام درباره ویژگیهای این دشمن سرسخت حضرت مهدی علیه‏السلام فرمود: «اگر سفیانی را مشاهده کنی، در واقع پلیدترین مردم را دیده‏ای. وی دارای رنگی بور و سرخ و کبود است. هرگز سر به بندگی خدا فرو نیاورده و مکه و مدینه را ندیده است.»(۱۴)
امام باقر علیه‏السلام می‏فرماید: «گویا من سفیانی (سرکرده دشمنان حضرت امام عصر علیه‏السلام ) را می‏بینم که در زمینهای سرسبز شما در کوفه اقامت گزیده، ندا می‏دهد که هر کس سر یک تن از شیعیان علی علیه‏السلام را بیاورد، هزار درهم پاداش اوست. در این هنگام، همسایه به همسایه دیگر حمله می‏کند و می‏گوید: این شخص از شیعیان است. او را می‏کشد و هزار درهم جایزه می‏گیرد.»(۱۵)
شیصبانی نیز یکی دیگر از سران جبهه باطل در عصر ظهور است. او از دشمنان کینه‏توز اهل بیت علیهم‏السلام و حضرت مهدی علیه‏السلام می‏باشد. ریشه‏اش به بنی‏عباس می‏رسد و شخصی بدکردار، شیطان صفت و گمنام است. امام باقر علیه‏السلام به جابر جعفی فرمود: «سفیانی خروج نمی‏کند، مگر آنکه قبل از او شیصبانی در سرزمین عراق خروج می‏کند. او همانند جوشیدن آب از زمین، یکباره پیدا می‏شود و فرستادگان شما را به قتل می‏رساند. بعد از آن در انتظار خروج سفیانی و ظهور قائم علیه‏السلام باشید.»(۱۶)
دجّال نیز فتنه‏گری کذّاب و فریبنده است که موجی از آشوب و فتنه به پا می‏کند و بسیاری را با دسیسه‏های شیطانی‏اش می‏فریبد. چشم راست او ناپیداست و نام اصلی‏اش صیف بن عائد است. او ادّعای خدایی می‏کند. در سحر و جادو، زبردست و در فریب مردم، مهارت عجیبی دارد. شیطان صفتان به اطراف او گرد می‏آیند.
امّا طبق مشیت الهی و سنت تغییرناپذیرش همچنان که در طول تاریخ همواره به اثبات رسیده است، اهل باطل همچون کف روی آب نابود شدنی هستند و حضرت مهدی علیه‏السلام نیز با غلبه بر سران کفر و فتنه و نفاق طومار زندگانی دشمنان فضیلت و کمال را درهم می‏پیچد و بساط عدل و داد و انسانیت را در روی زمین می‏گسترد.

________________________________________
۱. کمال الدین، ج ۱، ص ۳۳۰.
۲. همان.
۳. غیبت نعمانی، ص ۲۷۳.
۴. اسراء / ۵.
۵. تفسیر عیاشی، ج ۲، ص ۲۸۱.
۶. بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۱۲۵.
۷. همان، ص ۲۳۰.
۸. همان، ص ۳۵۴.
۹. کمال الدین، ص ۳۲۹.
۱۰. بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۲۲.
۱۱. معجم احادیث المهدی علیه‏السلام ، ج ۱، ص ۵۰۱؛ المعجم الاوسط، ج ۵، ص ۳۳۴.
۱۲. توبه / ۳۲.
۱۳. یوم الخلاص، ص ۹۳.
۱۴. بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۳۵۴.
۱۵. بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۱۵.
۱۶. غیبت نعمانی، ص ۳۰۲.




یا باقر از فرط غمت افسرده گشتیم
از غصه جانسوز تو پژمرده گشتیم


هر شیعه در دل حجله داغ تو بسته
سنگینى داغت دل ما را شکسته


سوز دلت از سینه ات بار سفر ساخت
در سینه ما رفت و ما را دیده‏تر ساخت


پنجم امام و هفتمین معصوم هستى
جانم فدایت پس چرا مسموم هستى


اى صبر مطلق، گشته‏اى بى تاب از چه؟
اى کشتى عدل خدا، گرداب از چه؟


جسم شریفت از چه کم کم آب گشته
بنگر که صادق از غمت بى تاب گشته


تو یادگار آخرینِ کربلایى
تو داغدار و دل غمینِ کربلایى


تفسیر دشت کربلا در سینه توست
دلها گرفتار غم دیرینه توست


با رفتنت دیگر تو آسوده ز دردى
داغ یتیمى را به صادق هدیه کردى


تاریکى صحن تو بر غربت گواه است
شمعى ندارد قبر تو بى بارگاه است


اى کاش بر قبرت حرم سازیم امامم
بر گنبدش پرچم بیافرازیم امامم


آییم پابوس و تو را زوّار گردیم
ما بى کسان هم لایق دیدار گردیم



همچنین ببینید

زنان افتخار آفرین شهید در دفاع مقدس

زهرا حسینی راوی کتاب دا با آغاز جنگ، زهرا حسینی که در آن هنگام دختری ...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *