میلاد مسعودت را گرامی می داریم.
ویژه نامه ولادت با سعادت امام
محمد باقر علیه السلام
مَن قُسِمَ لَهُ الرَّفقُ قَسِمَ لَهُ الإیمانُی
کسی که برایش مدارا تقسیم شده ایمان برای وی تقسیم گردیده
زمین چون رویش از گلهای رنگارنگ رنگین شد
نگارستان چینی شد زمین از نقش گوناگون
چمن رشک ختن از یاسمین وز بوی نسرین شد
دلِ آشفته شد محو گلی از گلشن طاها
اسیر سنبلی از بوستان آل یاسین شد
چه گویم از گل رویش؟ مپرس از سنبل مویش
ز فیض لعل دل جویش مذاق دهر شیرین شد
به میزان تعادل با گل رویش چه باشد گل
که با آن خرمن سنبل کم از یک خوشه پروین شد
جمال جانفزای او ظهور غیب مکنون بود
دو زلف مشکسای او حجاب عزّ و تمکین شد
به باغ استقامت اولین سرو آن قد و قامت
به میدان کرامت شهسوار ملک تکوین شد
سلیل۱ پاک احمد، زیب وزن مسند سرمد
ابوجعفر محمد، باقر علم نبیّین شد
محیط علم ربّانی، مدار فیض سبحانی
که در ذات و معانی ثانی عقل نخستین شد
حقایق گو، دقائق جو، رقائق جو، شقایق بو
سراج راه حق، کز او رواج دین و آیین شد
مرارتها چشید آن شاه خوبان از بنی مروان
مگر آن تلخ کامی بهر زهرکین به تمرین شد
عجب نبود گر از آن اخگر سوزان سراپا سوخت
چه او را شاهد بزم حقیقت شمع بالین شد
برای یکّه تاز عرصه ی میدان جانبازان
ز جور کینه مروانیان اسب اجل زین شد
شب میلادش، فضای ساکت و آرام مدینه، مبهوت نورافشانی خانه گلین
امام سجاد (ع) است و فروغی نورانی، آسمان مدینه را روشن کرده است؛
نوری که از چهره معصوم و منور نوزادی مبارک به آسمان ساطع است.
چشمه جاری شکافنده علم ها در بیابان خشکیده دانش جوشیدن گرفت
و جان جویندگان علم و معرفت را از زلال پر برکت خود سیراب ساخت
چشمه جاری شکافنده علم ها
در بیابان خشکیده دانش جوشیدن گرفت
و جان جویندگان علم و معرفت را
از زلال پر برکت خود سیراب ساخت.
شیعه نشان افتخار دیگری بر گردن آویخت
و بر این پیشوای معصوم خود بالید.
ای افتخار شیعه که درضیافت خانه حوزه ها
ودانشگاه ها سفره پر نعمت دانش تو گسترده است،
میلاد مسعودت را گرامی می داریم
نگاهی گذرا برولادت پنجمین خورشید
نام مبارک امام پنجم،محمد بود
لقب آن حضرت باقر یا باقرالعلوم است ،بدین جهت که: دریای دانش راشکافت و اسرار علوم را آشکارا ساخت .
القاب دیگری مانند شاکر و صابر و هادی نیزبرای آن حضرت ذکر کرده اند که هریک بازگوینده صفتی از صفات آن امام بزرگوار بوده است.
کنیه امام “ابوجعفر” بود.
مادرش فاطمه دختر امام حسن مجتبی(ع)است.
بنابراین نسبت آن حضرت از طرف مادر به سبط اکبر حضرت امام حسن(ع)و از سوی پدر به امام حسین(ع) می رسید.
پدرش حضرت سیدالساجدین، امام زین العابدین، علی بنالحسین(ع) است .
تولد حضرت باقر(ع) در روز جمعه سوم ماه صفر سال وبه روایتی اول ماه رجب ۵۷هجری در مدینه اتفاق افتاد .
در واقعه جانگداز کربلا همراه پدر و در کنار جدش حضرت سیدالشهداء کودکی بود که به چهارمین بهارزندگیش نزدیک می شد .
دوران امامت امام محمد باقر(ع) از سال۹۵ هجری که سال درگذشت امام زین العابدین(ع) است آغاز شد و تا سال ۱۱۴ه . یعنی مدت ۱۹سال و چند ماه ادامه داشته است .
دوران امامت
در دوره امامت امام محمد باقر(ع) و فرزندشان امام جعفرصادق(ع) مسائلی مانند انقراض امویان و بر سر کار آمدن عباسیان و پیداشدن مشاجرات سیاسی و ظهور سرداران و مدعیانی مانند ابوسلمه خلال و ابومسلم خراسانی و دیگران مطرح است.
ترجمه کتابهای فلسفی و مجادلات کلامی در این دوره پیش می آید،و عده ای از مشایخ صوفیه و زاهدان و قلندران وابسته به دستگاه خلافت پیدا می شوند .
قاضیها و متکلمانی به دلخواه مقامات رسمی و صاحب قدرتان پدید می آیندو فقه و قضاءو عقاید و کلام و اخلاق را بر طبق مصالح مراکز قدرت خلافت شرح و تفسیر می نماید ،و تعلیمات قرآنی به ویژه مسأله امامت و ولایت را، که پس از واقعه عاشورا و حماسه کربلا ، افکار بسیاری از حق طلبان را به حقانیت آل علی(ع) متوجه کرده بود، وپرده از چهره زشت ستمکاران اموی و دین به دنیا فروشان برگرفته بود ، به انحراف میکشاندند و احادیث نبوی را در بوته فراموشی قرار می دادند.
برخی نیز احادیثی به نفع دستگاه حاکم جعل کرده و یا مشغول جعل بودند و یا آنها را به سود ستمکاران غاصب خلافت دگرگون می نمودند.
اینها عواملی بود بسیار خطرناک که باید حافظان و نگهبانان دین در برابر آنها بایستند. بدین جهت امام محمد باقر(ع) و پس از وی امام جعفرصادق(ع) از موقعیت مساعد روزگار سیاسی ، برای نشر تعلیمات اصیل اسلامی و معارف حقه بهره جستند ، و دانشگاه تشیع و علوم اسلامی را پایه ریزی نمودند.
زیرا این امامان بزرگوار و بعد شاگردانشان وارثان و نگهبانان حقیقی تعلیمات پیامبر(ص) وناموس و قانون عدالت بودند ، و می بایست به تربیت شاگردانی عالم وعامل و یارانی شایسته و فداکار دست یازند ، و فقه آل محمد(ص) را جمع و تدوین و تدریس کنند .
به همین جهت محضر امام باقر(ع) مرکز علماء و دانشمندان و راویان حدیث وخطیبان وشاعران بنام بود. درمکتب تربیتیامام باقر(ع)علم و فضیلت به مردم آموختهمیشد.
ابوجعفر اماممحمدباقر(ع)متولی صدقات حضرت رسول(ص) و امیرالمؤمنین(ع) و پدر و جد خود بود و این صدقات رابر بنی هاشم ومساکین ونیازمندان تقسیم می کرد، واداره آنها رااز جهت مالی به عهده داشت.
امام باقر(ع) دارای خصال ستوده و مؤدب به آداب اسلامی بود. سیرت و صورتش ستوده بود. پیوسته لباس تمیز و نومی پوشید. در کمال وقار و شکوه حرکت می فرمود.
از آن حضرت می پرسیدند: جدت لباس کهنه و کم ارزش می پوشید، تو چرا لباس فاخر بر تن می کنی؟ پاسخ می داد :
مقتضای تقوای جدم و فرمانداری آن روز، که محرومان و فقرا و تهیدستان زیاد بودند، چنان بود. من اگر آن لباس بپوشم در این انقلاب افکار، نمی توانم تعظیم شعائر دین کنم.
امام پنجم(ع) بسیار گشاده رو و با مؤمنان و دوستان خوش برخورد بود .با همه اصحاب مصافحه می کرد ودیگران را نیز بدین کار تشویق می فرمود .
در ضمن سخنانش می فرمود : مصافحه کردن کدورتهای درونی را از بین می برد و گناهان دو طرف همچون برگ درختان در فصل خزان – می ریزد. امام باقر(ع) در صدقات و بخشش و آداب اسلامی مانند دستگیری ازنیازمندان و تشییع جنازه مؤمنین وعیادت از بیماران و رعایت ادب و آداب و سنندینی ، کمال مواظبت را داشت .
می خواست سنتهای جدش رسول الله (ص)را عملادر بین مردم زنده کند و مکارم اخلاقی را به مردم تعلیم نماید . در روزهای گرم برایرسیدگی به مزارع و نخلستانها بیرون می رفت ، و با کارگران و کشاورزان بیل می زد وزمین را برای کشت آماده می ساخت. آنچه از محصول کشاورزی که با عرق جبین و کدیمین به دست می آورد در راه خدا انفاق می فرمود .
بامداد که برای ادای نماز به مسجد جدش رسول الله(ص) می رفت، پس از گزاردن فریضه، مردم گرداگردش جمع می شدند و از انواردانش و فضیلت او بهره مند می گشتند .
مدت بیست سال معاویه در شام و کارگزارانش در مرزهای دیگر اسلامی درواژگون جلوه دادن حقایق اسلامی – با زور و زر و تزویر و اجیرکردن عالمان خود فروخته – کوشش بسیار کردند . ناچار حضرت سجاد(ع) و فرزندارجمندش امام محمد باقر(ع) پس از واقعه جانگداز کربلا و ستمهای بی سابقه آل ابوسفیان، که مردم به حقانیت اهل بیت عصمت(ع) توجه کردند، در اصلاح عقاید مردم به ویژه در مسأله امامت و رهبری، که تنها شایسته امام معصوم است، سعی بلیغ کردندو معارف حقه اسلامی را در جهات مختلف به مردم تعلیم دادند تا کار نشر فقه واحکام اسلام به جایی رسید که فرزند گرامی آن امام، حضرت امام جعفر صادق(ع)دانشگاهی با چهار هزار شاگرد پایه گذاری نمود، و احادیث و تعلیمات اسلامی را دراکناف و اطراف جهان آن روز اسلام انتشار داد.
امام سجاد(ع) با زبان دعا ومناجات و یادآوری از مظالم اموی وامر به معروف و نهی از منکر و امام باقر(ع) باتشکیل حلقه های درس ، زمینه این امر مهم را فراهم نمود و مسائل لازم دینی را برای مردم روشن فرمود .
نورحکمت و علم دین
|
روایاتى در دست است که وضع امام محمد باقر ( ع ) که خود در روزگارش مرزبان بزرگ فکرى و فرهنگى بوده و نقش مهمى در نشر اخلاق و فلسفه اصیل اسلامى و جهان بینى خاص قرآن , و تنظیم مبانى فقهى و تربیت شاگردانى مانند امام شافعى و تدوین مکتب داشته , موضع انقلابى برادرش زید را نیز تأ ییدمی کرده است چنانکه نقل شده امام محمد باقر ( ع ) میفرمود : خداوندا پشت من را به زید محکم کن .
و نیز نقل شده است که روزى زید بر امام باقر ( ع ) وارد شد , چون امام ( ع ) زید بن على را دید , این آیه را تلاوت کرد : یا ایها الذین آمنوا کونوا قوامین بالقسط شهداء لله .
یعنى : اى مؤمنان , بر پاى دارندگان عدالت باشید و گواهان , خداى را .
آنگاه فرمود : انت و الله یا زید من اهل ذلک , اى زید , به خدا سوگندتو نمونه عمل به این آیهاى .
میدانیم که زید برادر امام محمد باقر ( ع ) که تحت تأ ثیر تعلیمات ائمه ( ع ) براى اقامه عدل و دین قیام کرد .
سرانجام علیه هشام به عبدالملک اموى ,در سال ( ۱۲۰ یا ۱۲۲ ) زمان امامت امام جعفر صادق ( ع ) خروج کرد و دستگاه جبار , ناجوانمردانه او را به قتل رساند .بدن مقدس زید را سالها بر دار کردند و سپس سوزانیدند .
و چنانکه تاریخ مینویسد : گرچه نهضت زید نیز به نتیجهاى نینجامید و قیامهاى دیگرى نیز که در این دوره به وجود آمد , از جهت ظاهرى به نتایجى نرسید , ولى این قیامها و اقدامها در تاریخ تشیع موجب تحرک و بیدارى و بروز فرهنگ شهادت علیه دستگاه جور به شمار آمده و خون پاک شیعه را درجوشش و غلیان نگهداشته و خط شهادت را تا زمان ما در تاریخ شیعه ادامه داده است .
امام باقر ( ع ) و امام صادق ( ع ) گرچه به ظاهر به این قیامها دست نیازیدند , که زمینه را مساعد نمیدیدند , ولى در هر فرصت و موقعیت به تصحیح نظر جامعه درباره حکومت و تعلیم و نشر اصول اسلام و روشن کردن افکار , که نوعى دیگر از مبارزه است , دست زدند .
چه در این دوره , حکومت اموى رو به زوال بود و فتنه عباسیان دامنگیر آنان شده بود , از این رو بهترین فرصت براى نشرافکار زنده و تربیت شاگردان و آزادگان و ترسیم خط درست حکومت , پیش آمده بود و در حقیقت مبارزه سیاسى به شکل پایه ریزى و تدوین اصول مکتب که امرى بسیار ضرورى بود پیش آمد .
علم و تقوا و شجاعت
علم و تقوایش، زهد و پارسایى اش،چنان عظمت، جلالت و ابهتى به وى داده بود که کسى نمى توانست او را سیر نگاه کند. و دانشمندان بزرگ از جمله«حکم بن عتیبه» با همه عظمت و بزرگى اش، در نزد او، کودکى دانش آموز مى نمود.
یکى از همراهان هشام بن عبدالملک خلیفه اموى، به هنگام حج، چون توجه و احترام مردم به آن حضرت را دید، تصمیم گرفت با طرح سوالى او راشرمنده کند، و چون به نزد آن گرامى رسید و چشمش به او افتاد، تنش لرزید، رنگش پرید و زبانش بند آمد.
یا آن که در میان مردم چون یکى از آنها بود، و ازمتواضع ترین مردم به شمار مى آمد، ولى در مقابل ستمکاران، شجاعانه مى ایستاد و ازحق و حقیقت دفاع مى کرد.
آنگاه که خلیفه اموى هشام بن عبدالملک، آن حضرت را به دمشق احضار کرده بود، در مجلسى که تمام سران اموى گرد آمده بودند ابتدا هشام وسپس دیگر بزرگان بنى امیه آن حضرت را سرزنش کردند.
مردانه به پاخاست و از اسلام و اهل بیت پیامبر دفاع کرد، چنان که هشام از سخن آن حضرت، که امویان را غاصب حقوق اهل بیت معرفى مى کرد، به اندازه اى خشمگین شد که فرمان داد امام را زندانى کنند.
در مجلسى دیگر در نزد هشام در حالى که درکنار او و بر تخت وى نشسته بود، در پاسخ هشام، حقانیت خانواده خود را اثبات کرد، هشام از پاسخ امام چنان به خشم آمد، که صورتش سرخ شد و چشمانش برگشت.
رفتار با یاران و دیگر مردم
آن بزرگوار، یارانش را به همدردى و برادرى و نیز یارى مسلمانان سفارش مى کرد و مى فرمود:
«دوست داشتنى ترین کارها نزد خدا این است که مسلمانى، شکم مسلمانى را سیر کند، غمش را بزداید و دینش را ادا کند».
با همه مهربان بود. حتى با کسانى که نسبت به او رفتار بدى داشتند، از بد کاران در مى گذشت، اگر نیمه شب مهمانى مى رسید با مهربانى در به رویش باز مى کرد و در باز کردن بار و بنه اش به او کمک مى کرد، در تشییع جنازه مردم عادى شرکت مى کرد.
لغزش هاى یاران را نادیده مى گرفت و مى فرمود:«اصلاح امور زندگى و روش برخورد با مردم چون پیمانه پرى است که دو سوم آن زیرکى و یک سوم آن گذشت است».
از تحقیر مسلمانان نهى مى کرد و به غلامان و کنیزانش مى فرمود: «گدایان را گدا ننامید و آنها را با این نام نخوانید، بلکه آنان را به بهترین نامهایشان صدا بزنید».
در امر اصلاح جامعه و جلوگیرى از فساد و تنبیه بدکاران، تلاش مى کرد آنگاه که از دزدى افرادى آگاه شد، به غلامانش دستور داد. آن ها را گرفتند و به والى مدینه تحویل دادند و اموال دزدیده شده را خود به صاحبان آنها برگرداند.
یاران و همراهان را غذا مى داد و چون کمى از آنان فاصله مى گرفت در برخورد مجدد با آنان چنان احوال پرسى مى کرد که گویا مدت ها است آنها را ندیده است.
آراستگى ظاهر
موى سرش تمیز و مرتب بود و مى فرمود:«هرکس موى نگه مى دارد، آن را مرتب کند و فرق بگذارد» و به دو طرف سرشانه کند، ریش خود را کوتاه مى کرد و خط مى گرفت و موهاى دو طرف صورت و زیر چانه اش را مى سترد، حجامت مى کرد. دست ها و ناخن هایش را حنا مى گرفت. دندان هایش را که سست شده بود، با طلا محکم کرده بود. انگشترى در دست مى کرد، نقش انگشترى اش «العزه لله» بود.
غذا خوردن
غذا را با «بسم الله» آغاز و با «الحمد لله» ختم مى کرد، و آنچه را در اطراف سفره ریخته بود، اگر در خانه بود، بر مى داشت و اگر در بیابان بود براى پرندگان وا مى نهاد.
میهمانى دادن
غذا دادن به مومنین به ویژه شیعیان را بسیار مهم مى شمرد و به یاران خود سفارش مى کرد، که دوستان و هم کیشان خود را میهمان کنند و غذا بدهند. مى فرمود:
«کمک به خانواده یک مسلمان و سیر کردن شکمشان و بى نیاز کردن آن ها از مردم، برایم از هفتاد حج بهتر است» به سیر کردن شکم خیلى اهمیت مى داد. و سیر کردن یک نفر نزد وى از آزاد کردن یک بنده بهتر بود.
خانه اش منزلگاه شیعیان، مسلمانان، غریبان و رهگذران بود، میهمان زیاد به خانه مى برد. به میهمانان غذاى لذیذ مى داد، اجازه نمى داد میهمانش کارى انجام دهد
تجارت و کار
یارانش را به کار و کسب تشویق مى کرد، از شغل آنها مى پرسید. اگربیکار بودند، سفارش اکید مى کرد که به کارى مشغول شوند و مى فرمود:
«من کسى را که کار و کاسبى را رها کرده و به پشت بخوابد و بگوید; خدایا روزیم ده، دشمن دارم» به یکى از یارانش که بیکار بود فرمود: «مغازه اى بگیر، جلویش را جاروب کن و آب بپاش، بساطى در آن بگستر، چون چنین کنى وظیفه ات را انجام داده اى!» به یارانش سفارش مى کرد که اگر آب یا زمینى را مى فروشند حتما با پول آن آب و زمین بخرند.
آن گرامى تنها سفارش به کار نمى کرد، بلکه خود نیز به باغ و مزرعه خویش مى رفت و حتى در هواى گرم تابستان، عرق ریزان کار مى کرد. آن حضرت مى فرمود: «دنیا چه یاور خوبى براى طلب آخرت است» و غلامان خویش را به کارى وامى داشت بر آنها سخت نمى گرفت و آن ها را در انجام کار آزاد مى گذاشت.
اگر کارشان سنگین و مشکل بود خود نیز به آنها کمک مى کرد و مى فرمود: «هرگاه غلامان خود رابه کار مى گیرید، و کار بر آنان سخت است خودتان نیز با آنان کار کنید».
سخاوت و بخشش
امام باقر(ع) با آن که درآمدش کم، خرجش بسیار و عیال وار بود، درعین حال بخشندگى اش بین خاص و عام آشکار و بزرگوارى اش – مشهور، و فضل و نیکى اش معروف بود، افراد زیادى به امید بهره مندى از جود و کرمش به سویش مى شتافتند وهیچ یک ناامید بر نمى گشتند. هرکس به خانه اش وارد مى شد، از آنجا بیرون نمى رفت،مگر آنکه غذایش مى داد، لباس نیکویش مى پوشاند و مبلغى پول به او مى بخشید. بخشش او به حدى بود که مورد اعتراض نزدیکان قرار گرفت. آن حضرت یاور بیچارگان، یار درماندگان و دستگیر در راه ماندگان بود.
هرگاه شیعیانش از شهرهاى دیگر به دیدارش مى رفتند. زاد و توشه راه، لباس و جایزه شان مى داد، و مى فرمود:
«پیش از آنکه ملاقاتم کنید این ها برایتان آماده شده بود».
جایزه هایش بین پانصد تا هزار درهم بود. هم خود مى بخشید و هم به یاران وخویشانش سفارش مى کرد که بخشنده باشند، در یک روز هشت هزار دینار به مستمندان مدینه بخشید و خانواده اى را که یازده نفر بودند و همه غلام و کنیز بودند آزاد کرد. به سبب بخشش هایش نیازمندان زیادى به منزلش مراجعه مى کردند و آن حضرت به غلامان و کنیزانش سفارش مى کرد که آنها را تحقیر نکنند و گدا ننامند بلکه آنان را به بهترین نامهایشان صدا بزنند. هر روز جمعه یک دینار صدقه مى داد و مى فرمود:
«نیک و زشت و صدقه روز جمعه دو چندان مى شود»
و نیز مى فرمود:
«نیکى،فقر را مى زداید و بر عمر مى افزاید و از مرگ بد پیشگیرى مى کند». پیوسته یارانش را به همدردى و دستگیرى یکدیگر سفارش مى کرد
و مى فرمود: «چه بد برادرى است، برادرى که چون غنى باشى همراهت باشد و چون فقیر شوى تو را تنها بگذارد». و مى فرمود: «برادرى آنگاه کامل است که یکى از شما دست در جیب رفیقش کند و هرچه مى خواهد برگیرد».
علم بیکران امام باقر علیه السلام
امام ابوجعفر، باقرالعلوم، پنجمین پیشواى ما، در سوم ماه صفر سال پنجاه و هفت هجرى در شهر مدینه چشم به جهان گشود.(۱) او را”محمد” نامیدند و”ابوجعفر” کنیه و”باقرالعلوم” یعنى” شکافنده دانش ها” لقب آن گرامى است.
احاطه علمی امام به قدری بود که علما و دانشمندان بسیاری در باب میزان دانش ایشان سخن گفته اند که در این مقاله برخی از نظرات عالمان را مطرح می کنیم .
در کشف الغمه از حافظ عبد العزیز بن اخضر جنابذى در کتابش موسوم به معالم العتره الطاهره از حکم بن عتیبه نقل شده است که در مورد آیه ” ان فى ذلک لایات للمتوسمین”( حجر/۷۵)؛ و در این – عذاب- هوشمندان را عبرت و بصیرت بسیار است. گفت: ” به خدا سوگند محمد بن على در ردیف همین هوشمندان است.”
ابو زرعه نیز گفته است: به جان خودم ابو جعفر از بزرگترین دانشمندان است.
ابو نعیم در حلیه الاولیاء نوشته است: مردى از ابن عمر درباره مسئلهاى پرسش کرد. ابن عمر نتوانست او را پاسخ گوید. پس به سوى امام باقر(ع) اشاره کرد و به پرسش کننده گفت: نزد این کودک برو و این مسئله را از او بپرس و جواب او را هم به من بازگوى.
آن مرد به سوى امام باقر(ع) رفت و مشکل خود را مطرح کرد. امام نیز پاسخ او را گفت. مرد به نزد ابن عمر بازگشت و وى را از جواب امام باقر(ع) آگاه کرد. آنگاه ابن عمر گفت: اینان اهل بیتى هستند که از همه علوم آگاهى دارند.
در حلیه الاولیاء آمده است: محمد بن احمد بن حسین از محمد بن عثمان بن ابى شیبه، از ابراهیم بن محمد بن ابى میمون، از ابو مالک جهنى، از عبدالله بن عطاء، نقل کرده است که گفت: من هیچ یک از دانشمندان را ندیدم که نسبت به دانشمندى دیگر کم دانش تر باشند مگر نسبت به ابو جعفر. من حکم را مىدیدم که در نزد او چون شاگردى مىکرد.
شیخ مفید در کتاب ارشاد و ابن جوزی در تذکره الخواص مىنویسند: شریف ابو محمد حسن بن محمد از جدم، از محمد بن قاسم شیبانى، از عبد الرحمن بن صالح ازدى، از ابو مالک جهنى، از عبدالله بن عطاء مکى، روایت کرده است که گفت:
هرگز دانشمندى را ندیدم که نسبت به دانشمندى دیگر آگاهی هایش کمتر باشد مگر نسبت به ابو جعفر محمد بن على بن حسین. من حکم بن عتیبه را با آن آوازهاى که در میان پیروانش داشت مىدیدم که در مقابل آن حضرت چونان طفلى مىنمود که در برابر آموزگارش قرار گرفته است.
این سخن، چنان که ملاحظه گردید، از عطاء نقل شده و باز به همان گونه که شنیدید ابو نعیم اصفهانى و شیخ مفید آن را از عبد الله بن عطاء روایت کردهاند. محمد بن طلحه نیز در کتاب مطالب السؤول، این روایت را به همین نحو نقل کرده است. البته در این باره ملقب شدن آن حضرت به لقب باقرالعلوم و شهرت وى در میان خاص و عام و در هر عصر و زمان بدین لقب کفایت مىکند.
ابن شهر آشوب در کتاب مناقب از محمد بن مسلم نقل کرده است که گفت: من سى هزار حدیث از آن حضرت پرسیدم. شیخ مفید نیز در کتاب اختصاص، به نقل از جابر جعفى آورده است:
ابو جعفر امام باقر(ع) هفتاد هزار حدیث برایم گفت که هرگز از کسى نشنیده بودم.
بسیارى از دانشمندان از آن حضرت کسب علم کرده و بدو اقتدا نموده بودند و گفتار آن حضرت را پیروى مى کردند و از فقه و دلایل روشنى بخش حضرتش در توحید و فقه و کلام کمال استفاده را به عمل مىآوردند.
احتجاج آن حضرت با محمد بن منکدر از زاهدان و عابدان بلند آوازه عصر خویش
شیخ مفید در ارشاد می نویسد: شریف ابو محمد حسن بن محمد از جدم، از یعقوب بن یزید از محمد بن ابى عمیر، از عبد الرحمن بن حجاج، از ابوعبدالله امام صادق(ع) نقل کرده است که فرمود: محمد بن منکدر مى گفت: گمان نمىکردم کسى مانند على بن حسین، خلفى از خود باقى گذارد که فضل او را داشته باشد، تا این که پسرش محمد بن على را دیدم.
مىخواستم او را اندرزى گفته باشم اما او به من پند داد. ماجرا چنین بود که من به اطراف مدینه رفته بودم ساعت بسیار گرمی بود. در آن هنگام با محمد بن على مواجه شدم. من با خودم گفتم: یکى از شیوخ قریش در این گرما و با این حال در طلب دنیا کوشش مىکند. به خدا او را اندرز خواهم گفت.
پس نزدیک او شدم و سلامش دادم او نیز در حالى که عرق مىریخت با گشاده رویى جوابم گفت. به وى عرض کردم: خداوند کار ترا اصلاح کند! یکى از شیوخ قریش در این ساعت و با این حال براى دنیا کوشش مىکند! به راستى اگر مرگ فرا رسد و تو در این حال باشى چه مىکنى؟ او دست از کار برداشت و گفت:
به خدا سوگند اگر مرگ من در این حالت فرا رسد؛ مرگم فرا رسیده در حالى که من به طاعتى از طاعات الهى مشغولم. در حقیقت من با این طاعت مىخواهم خود را از تو و از دیگران بىنیاز کنم. بلکه من هنگامى از مرگ باک دارم که از راه برسد در حالى که من مشغول به یکى از معاصى الهى باشم.
محمد بن مکندر گوید: گفتم: “خدا تو را رحمت کند! مىخواستم اندرزت گفته باشم اما تو به من اندرز دادى.”
کلینى در کافى، مانند همین روایت را از امام صادق (ع) نقل کردهاند.
البته باید گفت که معناى سخن محمد بن منکدر که گفته بود: ”
مىخواستم اندرزت گفته باشم ولى تو به من اندرز دادى” این است که وى همچون طاووس یمانى و ابراهیم ادهم و… از متصوفه بود و اوقات خود را به عبادت سپرى مىکرد و دست از کسب و کار شسته بود و بدین سبب خود را سربار مردم کرده بود. و بار زندگى خود را بر دوش مردم نهاده بود او م ىخواست امام باقر (ع) را نصیحت کند که مثلا شایسته نیست آن حضرت در آن گرماى روز به طلب دنیا برود.
امام (ع) نیز به او پاسخ مىدهد که: بیرون آمدن وى براى یافتن رزق و روزى است تا احتیاج خود را از مردمان ببرد که این خود از برترین عبادات است.
اندرزى که این سخن براى ابن منکدر داشت این بود که وى در ترک کسب و کار و انداختن بار زندگیش بر دوش مردم و اشتغالش به عبادت راهى خطا در پیش گرفته است. به همین جهت بود که ابن منکدر گفت: ” مىخواستم اندرزت گفته باشم…”
بنابر همین اصل است که از صادقین علیهما السلام دستور اشتغال به کسب و کار و نهى از افکندن بار زندگى بر دوش دیگران صادر شده است. از آنان همچنین روایت شده است که اگر کسى به عبادت خداى پردازد و شخص دیگرى در پى کسب و کار روانه شود، عبادت این شخص اخیر بالاتر و برتر از آن دیگرى است. امام صادق(ع) از پیامبر(ص) نقل کرده است که فرمود:
” ملعون است ملعون است کسى که خود را سربار مردمان قرار دهد.”
منبع:
کتاب: سیره معصومان، ج ۵، ص ۱۸٫
نویسنده: سید محسن امین. ترجمه: على حجتى کرمانى .
سیره اجتماعی امام صادق علیه السلام
امامان ما تا حضرت باقرعلیه السلام وظیفه حفاظت اسلام را از خطرصدمه انحراف، و مصونیت اسلام را به عنوان قانونگذار تحقق بخشیدند، کوششهاى پیشوایان بعدی در مرحله دوم با فعالیت امام باقر(ع) آغاز گردید و برترى فعالیت آن بزرگوار این بود که به توده شیعه شکلى تفصیلى و خاص داده و آن را به حرکت درآورد.
این توده شیعى، به عنوان توده مؤمن و نگاهدارنده خط حقیقى اسلام شناخته می شد و به عبارت دیگرهمه کوشش امام این بود که به شیعه شکلى مخصوص بدهد و خصوصیات آن را مشخص کند و آن گروه را به عنوان گروه مؤمن و حافظ خط حقیقى اسلام بشناساند.
تفاوت میان این دو مرحله آن بود که پیشوایان مرحله نخستین معناى تشیع را در فضایی مخوف و نا آرام سیاسی آشکار کردند زیرا آنان به چاره گرى هدف مهم خود یعنى محافظت اسلام از صدمه انحراف توجه داشتند در حالی که پیشوایان مرحله دوم، به خصوص امام باقر(ع) فراز آمدند تا شیعه را به شکل حقیقى آن درآورند و در سطح عام، چهار چوبى تفصیلى و دربرگیرنده، به گروه شیعه بدهند و برنامهاش را تنظیم کنند.
معناى این سخن آن نیست که پیشوایان مرحله نخستین براى ظاهر ساختن توده شیعه کارى نکردند، بلکه فعالیت آنان در این زمینه فعالیت ثانوى و ایجاد نظم مخصوص بود و این فعالیت در سطحى خاص توسط امام على(ع) صورت گرفته بود و امثال سلمان پارسى و ابوذرغفارى و عماربن یاسر و مالک اشتر و دیگران از شیعیان او بودند.
نظر امت نسبت به امام باقر(ع)
آمدن امام(ع) مقدمهاى براى اقدام به وظایف دگرگون سازى امت بود. زیرا امت، او را فردى منحصر از فرزندان کسانى مىشناخت که جان خود را فدا کردند تا موج انحراف که نزدیک بود معالم اسلام را از میان ببرد متوقف گردد.
پس، آنان از این رو قربانى شدند تا مسلمانان بدانند که حکامى که به نام اسلام حکومت می کنند، از تطبیق اسلام با واقعیت آن به اندازهاى دورند که مفاهیم کتاب خدا و سنت رسول اکرم(ص) در یک طرف قرار دارد و آن حاکمان منحرف در طرف دیگر.
وظیفه کشف سرپرست حاکمان و واقعیت منحرف آنان و نشان دادن دورى آنان از اسلام از وظایف پیشوایان مرحله نخستین بود و از خلال مساعى و فداکارى آنان،آن وظیفه انجام گرفت و آن مهم تحقق یافت.
اینک امام باقر(ع) برآن شد تا آن معانى و مساعى را بارور گرداند و براى مسلمانان آشکار سازد که چنان امورى که تحقق یافته است و آن قربانیها و فداکاریهاى بزرگ، مجرد اعمال دلخواه نبود که عدهاى براى پیروزى اسلام به آن برخاسته باشند و غیرت و حمیتى که نسبت به اسلام داشتهاند آنان را برانگیخته باشد. بلکه آن فعالیتها، صورت منحصر فعالیتهایى است که با آن مواجه شدهاند تا بنیان تودهاى آگاه را پى افکنند که به اسلام، ایمان صحیح و آگاهانه داشته باشند.
چنین تودهاى را، معالم و منطق و شرایط مخصوصى است و باید داراى دیدى متمایز باشند که آن را در شئون گوناگون حیات اسلامى به کار برند.
در آن زمان شرایطی فراهم شد که کوششهاى امام باقر(ع) به فزونى روى گذارد تا آنچه نیاکان گذشته او(ع) آغاز کردند، بنیان گذارد و از دستاوردهایى که دراین میدان به آن صورت تحقق بخشیدند، فایده برد.
پس، خط تاریخى که با فداکاریها و کوششهاى امامان مرحله نخستین تجسم یافته بود، براى امام باقر(ع) و نزد امت اسلام مکان و منزلتى والا ایجاد کرد و ما این منزلت و مقام را از خلال مسلمات بسیار تاریخ مىشناسیم.
هشام که درآن زمان خلیفه بود وقتى به امام(ع) اشاره می کند و مىپرسد که این شخص کیست؟ به او می گویند او کسى است که مردم کوفه شیفته و مفتون اویند.
ابداع نقطه گذاری حروف توسط امام باقر علیه السلام
گفتیم که وظیفه مهم امام(ع) دراین مرحله، رویارویى با توضیح تفصیلى چهارچوب تشیع بود و نشان دادن صفات ممیز و برجسته آن به وسیله توسعه و نشر مفاهیم مکتب از سطح محدود و اشخاص معدود به سطحى وسیعتر، تا توده مردم را از حیث چون و چند پرورش دهند و اسلام حقیقى را مجسم سازند و براى همه شئون زندگانى چاره جویى منطقى اسلامى بیندیشند.
از دو راه امکان داشت که امام باقر(ع) در این زمینه براى تحقق بخشیدن به وظایف تاریخى خود اقدام فرماید:
الف- راه گسترده آموزش از درون حوزه خود که آن را به همین منظور تاسیس کرده بود. همچنین براى افزودن علما و طلاب علوم اسلامى و آموختن آداب آن، حوزه مزبور را بنا کرده بود.
امام باقر(ع) درعصر خود، در مورد علوم اسلامى، مرجع یگانه جهان اسلام بود و علماى عصر او در برابر وجود مقدسش(ع)، فروتنى مىنمودند. (۱) و این معنى اعترافى بود به مقام شامخ علمى او. حوزه او براى صدها دانشمند و محدث که تربیت کرده بود پایگاهى بود.
جابر جعفى گوید:«ابوجعفر هفتاد هزار حدیث براى من روایت کرد.» و محمد بن مسلم گوید: «هر مسئله که در نظرم دشوار مىنمود از ابو جعفر(ع) مىپرسیدم تا جایی که سى هزار حدیث ازامام سؤال کردم.» (۲)
ابن شهرآشوب از بقایاى اصحاب و تابعین برجسته و بزرگان و فقیهان اسلام بود. او از کسانى که از امام روایت نقل کردهاند، عدهاى بسیار را مىشمارد.
از صحابه،”جابربن عبد الله انصارى” و از تابعین،”جابر بن زید جعفى” و” کیسان سختیانى” و از فقیهان،”ابن مبارک” و “زهرى” و “اوزاعى” و “ابو حنیفه” و “مالک” و”شافعى” و “زیاد بن منذر” و از مصنفان،”طبرى” و “بلاذرى” و” سلامى” و “خطیب بغدادى” در تاریخ نویسى.
ب- از راه روبرویى امت با این چهارچوب. تقریبا در زندگى پیشوایان(ع) نخستین بار بود که مفهوم تشیع به اعتبار این که عقیده گروهى آگاه است، تمرکز مىیافت و شکل روشن می گرفت و حدود آن عقیده مرزبندى می شد. تشیعى که در تفسیر اسلام، طریقى خاص داشت و ناچار باید درهمه راههاى جامعه اسلامى انتشار یابد.
امام باقر(ع) از نظر دانشمندان
پیشواى پنجم طى مدت امامت خود، در همان شرایط نامساعد، به نشر و اشاعه حقایق و معارف الهى پرداخت و مشکلات علمى را تشریح نمود و جنبش علمى دامنه دارى به وجود آورد که مقدمات تاسیس یک «دانشگاه بزرگ اسلامى» را که در دوران امامت فرزند گرامیش امام صادق (ع) به اوج عظمت رسید، پى ریزى کرد.
امام پنجم در علم، زهد، عظمت و فضیلت سرآمد همه بزرگان بنى هاشم بود و مقام بزرگ علمى و اخلاقى او مورد تصدیق دوست و دشمن بود. به قدرى روایات و احادیث، در زمینه مسائل و احکام اسلامى، تفسیر، تاریخ اسلام، و انواع علوم، از آن حضرت به یادگار مانده است که تا آن روز از هیچ یک از فرزندان امام حسن و امام حسین علیهماالسلام به جا نمانده بود.(۱)
رجال و شخصیتهاى بزرگ علمى آن روز، و نیز عدهاى از یاران پیامبر(ص) که هنوز درحال حیات بودند، از محضر آن حضرت استفاده مىکردند.
«جابربن یزید جعفى» و «کیسان سجستانى» (از تابعین) و فقهائى مانند: «ابن مبارک»، «زهرى»، «اوزاعى»، «ابوحنیفه»، «مالک»، «شافعى»، «زیاد بن منذرنهدى» از آثار علمى او بهره مند شده سخنان آن حضرت را، بى واسطه و گاه با چند واسطه، نقل نمودهاند.
کتب و مولفات دانشمندان و مورخان اهل تسنن مانند: طبرى، بلا ذرى، سلامى، خطیب بغدادى، ابونعیم اصفهانى، و کتبى مانند: موطا مالک، سنن ابى داود، مسند ابى حنیفه، مسند مروزى، تفسیر نقاش، تفسیر زمخشرى، و دهها کتاب دیگر، که از مهمترین کتب جهان تسنن است، مملو از سخنان پرمغز پیشواى پنجم است و همه جا جمله: «قال محمد بن على» و یا «قال محمد الباقر» به چشم مىخورد. (۲)
کتب شیعه نیز در زمینههاى مختلف سرشار از سخنان و احادیث حضرت باقر(ع) است و هر کس کوچکترین آشنایى با این کتابها داشته باشد، این معنا را تصدیق مىکند.
آوازه علوم و دانشهاى امام باقرعلیه السلام چنان اقطار اسلامى را پر کرده بود که لقب «باقرالعلوم» (گشاینده دریچههاى دانش و شکافنده مشکلات علوم) به خود گرفته بود.
«ابن حجر هیثمى» مىنویسد:
“محمد باقر به اندازهاى گنجهاى پنهان معارف و دانشها را آشکار ساخته، حقایق احکام و حکمتها و لطایف دانشها را بیان نموده که جز بر عناصر بى بصیرت یا بد سیرت پوشیده نیست و از همینجاست که وى را شکافنده و جامع علوم، و برافرازنده پرچم دانش خواندهاند.” (۳)
«عبدالله بن عطأ» که یکى از شخصیتهاى برجسته و دانشمندان بزرگ عصر امام بود، مىگوید:
“من هرگز دانشمندان اسلام را در هیچ محفل و مجمعى به اندازه محفل محمد بن على (ع) از نظرعلمى حقیر و کوچک ندیدم. من «حکم بن عتیبه» را که در علم و فقه مشهور آفاق بود، دیدم که در خدمت محمد باقر(ع) مانند کودکى در برابر استاد عالی مقام، زانوى ادب بر زمین زده شیفته و مجذوب کلام و شخصیت او گردیده بود.”(۴)
امام باقر(ع) در سخنان خود،اغلب به آیات قرآن مجید استناد نموده از کلام خدا شاهد مىآورد و مىفرمود: «هر مطلبى گفتم، از من بپرسید که در کجاى قرآن است تا آیه مربوط به آن موضوع را معرفى کنم».(۵)
پی نوشت ها:
۱- شیخ مفید، الارشاد، قم، منشورات مکتبه بصیرتى، ص ۲۶۱٫
۲- ابن شهرآشوب، مناقب آل ابى طالب، قم، موسسه انتشارات علامه، ج ۴، ص ۱۹۵٫
۳- اظهر من مخبئات کنوزالمعارف و حقایق الاحکام و الحکم و اللطائف مالا یخفى الا على منطمس البصیره او فاسد الطویه و السریره و من ثم قیل و فیه هو باقرالعلم و جامعه و شاهرعلمه و ارفعه (الصواعق المحرقه، الطبعه الثانیه، قاهره، مکتبه القاهره، ص ۲۰۱).
۴- سبط ابن الجوزى، تذکره الخواص، نجف، منشورات المطبعه الحیدریه، ۱۳۸۳ ه”.ق، ص ۳۳۷ /على بن عیسى الاربلى، کشف الغمه، تبریز، مکتبه بنى هاشم، ۱۳۸۱ ه”.ق، ج ۲، ص ۳۲۹ / فضل بن الحسن البدایه و النهایه، الطبعه الثانیه، بیروت، مکتبه المعارف، ۱۹۷۷ م، ج ۹، ص .۳۱۱ در بعضى از نسخهها «حکم بن عیینه» ذکر شده است ولى «عتیبه» صحیح است. ر.ک به: کاظم مدیر شانه چى، علم الحدیث و درایه الحدیث، چاپ سوم، قم، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، ۱۳۶۲ ه”.ش، ص ۶۷٫ ۵- طبرسى، احتجاج، نجف، المطبعه المرتضویه، ۱۳۵۰ ه”.ق، ص ۱۷۶٫
دلم پر مى زند امشب براى حضرت باقر
که گویم شرحى از وصف و ثناى حضرت باقرندیده دیده ى گیتى به علم و دانش و تقوا
کسى را برتر و اعلم به جاى حضرت باقرز بهر رفع حاجات و نیاز خویش گردیده
سلاطین جهان یکسر گداى حضرت باقرزبان از وصف او لکن، قلم از مدح او عاجز
که جز حق کس نمى داند بهاى حضرت باقرنزاید مادر گیتى ز بهر خدمت مردم
به جود و بخشش و لطف و سخاى حضرت باقربه ذرات جهان یکسر بود او هادى
و رهبر
که جان عالمى گردد فداى حضرت باقربرو کسب فضیلت کن چو مردان خدا اى دل
ز بحر دانش بى منتهاى حضرت باقراگر گردد شفیع ما بنزد خالق یکتا
دى شفا بخشد دعاى حضرت باقر
بهر هر درز اندوه و غم و محنت بود
آسوده و راحت
بزیر سایه و تحت لواى حضرت باقر
خفاش سان خصم ولى از نور تابان کور شد
نور دو چشم ساقى کوثر از آن مسرور شد
ابلیس دید این نور را آزرده و رنجور شد
دل هاى مردان خدا پر از نشاط و شور شد
آمد امام پنجمین از فاطمه بنت حسن
چشم على بن الحسین روشن از این فخر ز من
بیت امام ساجدین روشن شد از نور خدا
از این تجلى در عجب سکّان عرش کبریا
سبّوح گو، قدوس گو کروبیان اندر سما
گویى عیان آمد ز نو انوار ختم الانبیا
آمد به دنیا زاده دخت امام مجتبى
رویش حسن بویش حسین از نسل پاک مرتضى
به به از این زیبا پسر کز دامن عصمت بود
از علم و حلم و فضل او دین نبى محکم بود
هم نام جدش مصطفى آن رهبر عالم بود
مانند شاه لافتى فرمانده اعظم بود
نیایشهایی از امام محمد باقر
پاک و منزّه است خالق و پروردگار،
پاک و منزه است نیرومند و توانا؛ پاک و منزّه است برانگیزاننده و ارث برنده؛ پاک و منزّه است آنکه تمامی اشیاء در برابرش خاضع است؛ پاک و منزّه است آنکه رعد به حمد او تسبیحش را گفته و فرشتگان از هراس تسبیح گوی اویند؛ پاک و منزّه است خدای بزرگ و او را میستایم.
خدایا! از تو میخواهم به زره محکمت و به نیرو و عظمت و سلطنت که مرا از شیطان رانده شده و از شرّ هر ستمگر کینه توز پناه دهی؛ خدایا! از تو میخواهم به محبتم به تو و به دوستیام نسبت به پیامبرت و به محبتم به خاندان پیامبرت که درود تو بر آنان باد، ای آنکه از پدر و مادر و تمامی مردم نیکوکارتری! تو بخشندهای هستی که بخل نمیورزد و بردباری که جهل در او راه ندارد و عزیزی هستی که ذلیل نمیگردد.
از امام صادق علیهالسلام ـ نقل شده که فرمود:
هنگامی که حوادث مهمّی تحقق مییافت پدرم این دعا را میخواند:
خدایا!
بر محمّد و خاندانش درود فرست و مرا بیامرز و مشمول رحمت قرار ده و عملم را پاک و بازگشتم را آسان و قلبم را مطمئن ساز و ترسم را ایمنی بخش و در تمامی عمرم به من سلامتی عطا کن و دینم را تثبیت گردان و خطاهایم را ببخش و چهرهام را درخشان گردان و در دینم مرا حفاظت فرما و روزیم را گسترده نما،
چرا که من ناتوانم و از زشتیِ اعمالم به واسطه زیباییهایی که نزد تو است، درگذر و مرا به نفسم مبتلا مگردان و مرا به فقدان دوست داغدار مساز.
خدایا!
یاد عطاهایت مرا مأنوس خود ساخته و امید به نعمت دادنت به من نیرو میدهد و از هنگام تولد هرگز از نعمتهایت بیبهره نبودهام و تو پروردگار و آقا و پناهگاه و حافظ و نگهبان و مهربان نسبت به من بوده و متکفّل روزیم گردیدهای و آنچه در مورد من تحقق مییابد، در قضا و قدر تو قرار دارد.
پس ای آقا و مولای من!
در مقدّرات و امور حتمیات سرعت رهایی و خلاصی از آنچه که در آنم و تندرستی و سلامتی را مقدّر نما، چرا که من برای دفع آنها کسی جز تو را نمییابم و در آنها تنها بر تو اعتماد دارم.
* * *
به نام بخشنده مهربان،
گواهی میدهم که معبودی جز خدا نیست،
یگانه بوده و شریکی ندارد و گواهی میدهم که محمّد بنده و فرستاده اوست؛ به خداوند و تمامی پیامبران او و آنچه بر تمامی پیامبران نازل کرده،
ایمان آوردم و وعده الهی حق است و ملاقات او حق است، و خدا راست گفته و پیامبران پیام را ابلاغ کردهاند و سپاس خدای را سزاست که پروردگار جهانیان است.
خدایا!
راههای شناخت خیر را به رویم باز کن و درهایش را گشوده گردان و به برکات رحمتت مرا بپوشان، بر من به حفاظت از زوال دینم منّت گذار،
قلبم را از به حفظ آنچه جهالت آن را از من نمیپذیری مشغولدار و برای هر خیر و نیکی زبانم را رام گردان، و قلبم را از ریا پاک نما و آن را در اندامم قرار نده و عملم را خالص برای خود قرار ده.
خدایا!
از شرّ جن و انس،
فتنهها و کیدها و محلهای دیدن فاسقان و از اینکه در دینم بلغزم و آخرتم را فاسد گرداند و اینکه آنان در زندگیام ضرری به من برسانند، یا مرا به بلایی دچار گردانند که قدرت تحملش را ندارم و صبر بر آن در توانم نیست به تو پناه میبرم؛ خدایا! پس مرا به مشکلات آن دچار مگردان تا از یاد تو مانع گردد و از عبادتت مرا مشغول دارد، تو حافظ و نگهبان و حراست کننده از تمامی امور میباشی.
خدایا!
تا آنگاه که زندهام مرا در زندگی آسوده گردان،
زندگی که بدان بر طاعتت نیرومند گردیده و به خشنودیت دست یابم و در روز قیامت به بهشت رهنمون گردم،
و مرا از رزق و روزی که مرا به طغیان کشاند،
بهرهمند مکن و به فقری که مرا بدبخت سازد و بر من تنگ گیرد مبتلا مساز.
خدایا از جانب خود سکینه و وقار بر من نازل فرما و زره محکمت را بر من بپوشان، و به پوشش فراگیرت مرا حفظ فرما و لباس عافیت را بر من بپوشان و سخن و کردارم را تصدیق گردان، و در فرزندان و خاندان و اموالم برکت عطا کن.
نیایشهای امام محمد باقر علیهالسلام در ماه ذیحجه
هنگام داخل شدن در مسجد الحرام
از آن حضرت روایت شده که فرمود
هنگامی که داخل مسجد الحرام شده و مقابل حجرالاسود قرار گرفتی بگو:
گواهی میدهم که معبودی جز خدا نیست، یگانه است و شریکی ندارد و گواهی میدهم که محمّد بنده و فرستاده اوست؛
به خدا ایمان آورده و به طاغوت و بتها و به بندگی شیطان و به بندگی هر کسی که غیر از خدا خوانده شود، کافر گردیم.
هنگام بوسیدن حجرالاسود
از آن حضرت روایت شده که فرمود:
سپس نزدیک حجرالاسود شده و با دست راستت آن را لمس کن،
آنگاه بگو:
به نام خدا، و خدا برتر است؛
خدایا!
امانتم را ادا کردم و میثاقم را عهده دار گردیدم تا در پیشگاه خود در قیامت به وفاداریام گواهی دهی.هنگامی که در مقابل ناودان کعبه قرار میگرفت
امام صادق از پدرش ـ که بر آنان درود باد ـ نقل میکند که آن حضرت هنگامی که در مقابل ناودان کعبه قرار میگرفت، عرض میکرد: خدایا! مرا از آتش رهایی بخش، و روزی حلالت را بر من گسترده ساز، و شرّ فاسقان جن و انس را از من دور نما، و به رحمتت مرا داخل بهشت گردان. *هنگام دست زدن به رکن یمانی
ابو مریم گوید: نزد امام باقرـ که بر او درود باد ـ بودم و طواف میکردم، آن حضرت هرگاه به رکن یمانی میرسید، آن را لمس مینمود و عرض میکرد:
خدایا! به من روی آور تا توبه نمایم و مرا حفاظت نما تا به گناه باز نگردم.دعا در صفا و مروه
زراره گوید: از آن حضرت سؤال کردم: انسان در صفا و مروه چه باید بگوید؟ فرمود: باید سه بار بگوید:
معبودی جز خدا نیست، یگانه است و شریکی ندارد، پادشاهی و ستایش از آن اوست، زنده کرده و میمیراند و او بر هر کار توانا است.دعا برای هر که از جانب کسی دیگر حج میکند
از آن حضرت نقل شده که فرمود: هر کس به نیابت از غیر خود حج میکند، باید هنگام احرام بگوید:
خدایا! من از طرف فلانی حج به جا میآورم، از او بپذیر و مرا در به جای آوردن آن اجر و پاداش ده.دعا در تکبیر در ایّام تشریق
خدا برتر است، خدا برتر است، معبودی جز خدا نیست و خدا برتر است، خدا برتر است و حمد و سپاس او را سزاست و خدا برتر است بر آنکه ما را هدایت کرده، و خدا برتر است بر آنکه ما را از گوشت حیوانات بهرهمند ساخته است.
منابع :
۱٫ گنجینه :: فروردین و اردیبهشت ۱۳۸۵، شماره ۵۸
۲٫ گنجینه :: آذر و دی ۱۳۸۴، شماره ۵۷منبع:سایت حوزه نت
امام باقر و نماز عشق بر سجدهگاه عبودیت
نماز در میان تمامی عبادات و مسایل معنوی و عرفانی از اهمیت و ارزش بسیاری برخوردار است،
از این رو تمامی انبیا،
امامان و عارفان و عاشقان به ادای این فریضه الهی اشاره و سفارش کردهاند. نماز در زندگی و حیات انسان به اندازهای ارزش دارد که اولیای الهی برای یک لحظه از آن غافل نبودند و از هر راهی که ممکن بود دیگران را هم به این عبادت ملکوتی تشویق میکردند.
امام محمد باقر (علیه السّلام) معروف به باقرالعلوم امام پنجم شیعیان نیز همانند دیگر معصومین در طول عمر پربرکت خود همواره به یاد خدا مشغول بود، در زهد و فضل و تقوا و آشنایی با رموز قرآن و سنت و تفسیر و احکام شرع سرآمد همگان بود. امام باقر (علیه السّلام) را از زاهدان بزرگ عالم اسلام خواندهاند به گونهای که ابو نعیم با عبارت “الحاضر الذاکر” و”الخاشع الصابر” از ایشان یاد کرده است.
عطار نیشابوری کتاب تذکره الاولیاء خود را با یاد این امام خاتمه داده و به پیروی از هجویری از آن حضرت به “برهان ارباب مشاهدت” و “امام اولاد نبی” و “گزیده نسل علی” تعبیر کرده است. علاوه بر زهد عملی، بیانات آن حضرت در تفسیر الفاظی چون عبادت، محبت، غنا، تقوا، توکل و دنیا راهگشای کسانی بوده که دین را از وجهه معنوی و عرفانی مینگریستهاند.
کلینی از امام صادق (علیه السّلام) نقل کرده است که فرمود:
“پدرم همواره ذکر خدا میگفت و افراد خانواده خود را هم به این کار سفارش میکرد.”
در روایتی از ابی ایوب پیرامون کیفیت نماز امام باقر (علیه السّلام) و امام جعفر صادق (علیه السّلام) آمده است:
“هنگامی که امام باقر (علیه السّلام) و امام صادق (علیه السّلام) به نماز میایستادند، رنگ صورت مبارکشان گاهی قرمز میشد، و گاهی زرد میگشت و، مثل این که این دو بزرگوار با کسی که با چشم او را میبینند مناجات میکردند.
بسیاری از بزرگان از جمله علامه مجلسی نقل کردهاند که در سفر حج امام باقر (علیه السّلام) را دیدند که غسل کرد و با پای برهنه وارد منطقه حرم شد،
چون به مسجد الحرام رسید،
به کعبه نگریست و با صدای بلند گریه کرد.آنگاه طواف کرد و بعد از نماز سربه سجده نهاد، هنگامی که سر از زمین برداشت محل سجده از بسیاری اشک مرطوب شده بود.
همچنین نقل شده است که امام باقر (علیه السّلام) در شبانه روز صد و پنجاه رکعت نماز میگزارد،
و از امام صادق (علیه السّلام) روایت شده است که پدرش را بنابر وصیت خود او، در جامهای که هنگام نماز بر تن میکرد به خاک سپردند.
آن امام بزرگوار از خوف خدا بسیار میگریست و هنگام مشکلات اهل بیت را جمع میکرد و با هم به ذکر و استغفار میپرداختند.
با وجود این که نماز به کسانی واجب است که به سن تکلیف رسیده باشند، اما به دلیل اهمیت و ارزش آن، امامان همواره سفارش میکردند که کودکان خود را از سنین شش و هفت سالگی به ادای این فریضه معنوی تشویق کنید.
در وسایل الشیعه پیرامون این مساله آمده است که:
معاویه بن وهب از امام باقر(علیه السّلام)میپرسد:
درچه زمانی کودکان خود را متوجه نماز کنیم؟
حضرت می فرماید: در هفت و شش سالگی. در جای دیگر ازاین کتاب نیز اشاره شده است: محمد بن مسلم که از یاران بی نظیر امامان است، از امام باقر یا امام صادق (علیه السّلام) میپرسد:
کودک در چه زمانی نماز بخواند؟
حضرت میفرماید:
وقتی که نماز را بفهمد.
عرضه میدارد:
چه زمانی میفهمد تا خواندن نماز بر او لازم باشد؟
امام میفرماید: در شش سالگی. حلبی از راویان بزرگوار شیعه از امام صادق (علیه السّلام) نقل میکند که حضرت از پدر بزرگوارشان امام باقر (علیه السّلام) روایت میکنند که ما فرزندانمان را در سن پنج سالگی به نماز امر میکنیم، پس شما آنان را به وقت هفت سالگی به دنیای نماز حرکت دهید.
در روایات بسیاری اشاره شده که امامان معصوم همواره انسانها را از سبک شمردن نماز برحذر داشتهاند،امام باقر(علیه السّلام) دراینباره میفرماید: “نمازت را سبک مشمار، به حقیقت که رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) به وقت مرگش فرمود: هرکس نماز را سبک انگارد از من نیست، هر کس شراب بنوشد از من نیست ، و الله قسم کنار کوثر بر من وارد نمیشود.”
همچنین از امام باقر (علیه السّلام) روایت شده که فرمودند:
“نماز موجب استواری اخلاص و دوری از کبر است.”
آن حضرت در جای دیگر میفرماید: “شیعه ما تنها کسی است که تقوا پیشه و مطیع خداوند باشد.”
امام باقر (علیه السّلام) در خصوص ذکر و یاد خدا میفرماید:
“گویا مومنان همان فقیهان (فرزانگان دین فهم) واهل اندیشیدن وپندگرفتن هستند.شنیدههای دنیوی ، گوش آنها را از (شنیدن) یاد خدا کر نمیکند و زرق و برق دنیا چشم آنان را از یاد خدا کور نمیگرداند.
امام باقر (علیه السّلام) همچنین فرمود: “با بسیاری ذکر در خلوت ، به دل نرمی نایل شو.”
امام باقر (علیه السّلام) همواره مومنان را به ادای نماز در اول وقت سفارش کرده و میفرمودند:
“بدان که اول وقت همیشه بهتر است پس تا جایی که میتوانی به کار خیر بشتاب محبوبترین کارها نزد خدای عز و جل کاری است که بنده بر آن مداومت ورزد گر چه اندک باشد.”
نمازنخستین چیزی است که روز قیامت دربارهاش سئوال میشود امام باقر(علیه السّلام) در اینباره میفرماید: “نخستین چیزی که بنده برای آن حسابرسی میشود نماز است اگر پذیرفته شد سایر اعمالش هم پذیرفته میشود.”
در وسایل الشیعه به نقل از امام باقر (علیه السّلام) درباره آداب نماز آمده است که فرمودند:
“هر مومنی محافظت برنمازش نماید، و او را در وقتش به جا آورد از انسانهای غافل شمرده نمیشود.”
پنج درس آموزنده
۱ – امام جعفر صادق علیه السلام حکایت نماید:
روزى پدرم – امام محمّد باقر علیه السلام – فرمود:
به خدا سوگند، بعضى روش هائى را چون :
در آغوش گرفتن ،
روى زانو نشاندن ،
بوسیدن و اظهار محبّت و مهربانى کردن ،
که نسبت به بعضى از فرزندانم انجام مى دهم .
با این که مى دانم شایسته آن محبّت ها نیستند؛ بلکه دیگرى شایسته و مستحقّ آن مهربانى ها و محبّت ها است .
این برخورد یکسان من با آن ها به خاطر آن است که آنچه برادران حضرت یوسف علیه السلام با وى انجام دادند،
در بین فرزندان من واقع نشود.
و خداوند حکیم داستان حضرت یوسف علیه السلام را به عنوان درس و تنبیه بیان کرده است تا آن که حسادت و کینه در خانواده ها و جامعه ما نباشد و آنچه بر سر یوسف علیه السلام آمد، بر فرزندان و برادران ما نیاید.(۱)
۲ –همچنین حضرت صادق آل محمّد صلوات اللّه علیهم حکایت فرمود:
روزى شخصى نزد پدرم ،
امام محمّد باقر علیه السلام آمد، پدرم از او سؤال نمود:
آیا ازدواج کرده اى؟
آن شخص گفت : خیر.
پدرم فرمود:
من دنیا و آنچه را که در آن است ، دوست ندارم اگر یک شب را بدون همسر باشم ؛ بدان که عظمت و فضیلت آن به قدرى است که دو رکعت نماز شخص متأهّل افضل است از یک شبانه روز عبادت و روزه یک فرد مجرّد.
و پس از آن پدرم ، مبلغ هفتصد دینار به آن شخص داد و فرمود:
با این پول ازدواج نما و توجّه داشته باش که رسول خدا صلى الله علیه و آله مى فرماید:
همسرى انتخاب کنید که هم شأن خودتان باشد که در توسعه روزى مفید مى باشد.(۲)
۳ – روزى برادر امام محمّد باقر علیه السلام به همراه بعضى از دوستانش وارد منزل آن حضرت شدند،
همین که نشستند، امام علیه السلام فرمود:
براى هر چیزى حدّ و مرزى هست و سپس سفره غذا چیده شد.
یکى از افراد گفت :
یا ابن رسول اللّه !
براى این سفره هم حدّ و حدودى وجود دارد؟
حضرت فرمود: بلى .
افراد سؤال کردند: آن چیست ؟
حضرت فرمود: آن که هنگام شروع (بسم اللّه الرّحمن الرّحیم ) بگوئى ؛
و چون خواستند سفره را جمع کنند (الحمدللّه) بگوئى ؛
و دیگر آن که هرکس از آنچه جلویش نهاده اند استفاده کند و چشم به جلوى دیگران نیندازد.(۳)
۴ – یکى از اصحاب امام محمّد باقر علیه السلام که در کوفه ،
مکتبِ قرآن داشت و زنان را نیز آموزش مى داد، روزى با یکى از زنان شاگرد خود شوخى لفظى کرد.
پس از گذشت چند روزى از این جریان ،
در مدینه منوّره به ملاقات آن حضرت آمد.
و چون وارد منزل حضرت گردید،
امام علیه السلام با تندى و خشم با او مواجه شد و فرمود:
هر که در خلوت مرتکب گناهى شود،
از عقاب و قهر خداوند متعال در امان نخواهد بود؛
و سپس افزود: به آن زن چه گفتى ؟
آن شخص از روى شرمسارى و خجالت در حالت سکوت ، با دست هایش ، صورت خود را پوشاند؛ و آن گاه حضرت به او فرمود: دیگر چنین نکن و از کردار خویش توبه نما.(۴)
۵ – امام جعفر صادق علیه السلام فرمود:
از پدرم ، حضرت ابوجعفر، باقرالعلوم علیه السلام شنیدم ، که مى فرمود:
من در منزل از غلامان خود و نیز از اهل منزل مشکلات و سختى هایى را تحمّل مى کنم که از حَنظَل – هندوانه ابوجهل – تلخ تر و بدتر مى باشد.
و سپس حضرت فرمود:
هر که در مقابل ناملایمات و حرف هاى نابجاى اهل منزل صبر و تحمّل کند، ثواب روزه دار و شب زنده دار نصیبش مى گردد و هم نشین با شهدایى مى شود، که در رکاب حضرت رسول صلى الله علیه و آله شهید شده باشند.(۵)
پی نوشت ها:۱- مستدرک الوسائل : ج ۱۵، ص ۱۷۱، تفسیر عیّاشى : ج ۲، ص ۱۶۶٫
۲- -عوالى اللئالى : ج ۳، ص ۲۸۲، ح ۶٫
۳- محاسن برقى : ص ۴۳۱، ح ۲۵۵٫
۴- خرایج راوندى : ج ۲، ص ۵۹۴، ح ۵ اختیار معرفه الرجال : ص ۱۷۳، ح ۲۹۵٫
۵- ثواب الا عمال : ص ۲۳۵، ح ۱٫
منبع:
چهل داستان و چهل حدیث از امام محمد باقر (ع )، عبداللّه صالحى
هماره نامت بلند باد ای آسمانی مرد زمینی!
تو از تبار نوری و تاریخ وامدار شعاع تباناک اندیشه توست.
ای تو سیراب از سرچشمه کلام خداوند!
کامهایمان تشنه باران کلام توست.
سخن بگو،
تا نور کلامت بر ما ببارد و زمین و زمان سینه به سینه از عطر گل محمدی آکنده شود.
دانش،
از نام تو آوازه گرفت،
آنگاه که شکافته شد و شگفتی آفرید.
ای اَبَرمردِ دانش و ای شکوه فرهنگ!
تو در زمانهای که ابرهای سیاه،
سایه تردید میگستردند،
خورشیدوار تابیدی تا بذرهای یقین جوانه زند و یخهای یأس و تردید آب شود.
ای امانتدارِ رسالت توحید و وارث تعلیمات محمدی و علوی!
تو یادگار کربلا بودی و سند مظلومیت بقیع. اینک بقیع قلب ما روشن از نور توست.
اینک خیل قاصدکها را بدرقه سلامی میکنیم که پیامبر(ص) بر تو فرستاد.
سلام ما را نیز پذیرا باش!
اى که احمد مبتلاى روى توست
خرّمى باغ زهرا بوى توست
اى تمام اهل عالم سائلت
لعن و نفرین خدا بر قاتلت
اى که علم از تو دو عالم یافتند
از چه رو قلب ترا بشکافتند
دور از رسم مودّت ماندهاند
مردم جاهل یهودت خواندهاند
اشک صادق در غمت جارى شده
گوییا زهر عدو کارى شده
استخوانهاى تو را فرسودهاند
از چه پاهایت ورم بنمودهاند
اى شده رخسار پر نور تو زرد
کى توان درک غریبى تو کرد
باز برخیز اى عزیز مصطفى
گو تو یا زهرا به امید شفا
آبروى هر دو عالم اسم توست
رخت احرامت کفن بر جسم توست
اى که امر بر عزا بنمودهاى
از مدینه تا مدینه بودهاى
خون رگهاى بریده دیدهاى
در کنار عمهات رنجیدهاى
آشنا هستى تو با سوز عطش
تشنه بودى خود در آن روز عطش
کام خشک شیر خواره دیدهاى
حنجرى را پاره پاره دیدهاى
ناظر آن دستهاى بستهاى
شاهد آن کودکان خستهاى
از روشنی طلعت رخشنده «باقر»
شد نور علوم نبوی بر همه ظاهر
منشق شده از نور «علیّ بن حسین» است
این نور که نورانی از او گشته ضمائر
بر «فاطمه بنت حسن» بس بُوَد این فخر
کاورده پدید این مه تابنده باهر
«باقر» لقب و کنیه «اباجعفر» و او
ربوده است لقب های دگر: هادی و شاکر
از هر بدی و عیب و زلل اوست مبرّ
جان و تنش از «یُذبَّ عنکم» شده ظاهر
دریای علوم است و، زداینده اوهام
گفتار حکیمانه او زیب منابر
از یک نفسش زنده کند صد چو مسیح
از یک نظرش دیده اعمی شده باصر
یاد آمدش از چهره تابان محمّد
با چشم بصیرت نگهش کرد چو «جابر»
عالم همه شد روشن از آن نور خدائی
شد بارور از او شجر دین و شعائر
خوش باد، زمینی که هم آغوش شد او ر
خوش آنکه به سوی حرمش گشته مسافر
دیگر غمی از محنت ایّام ندارد
هرکس به حرمخانه او گشت مجاور
وصفش نتوان گفت «حسان» با سخنی چند
چون، قصّه بلند است و زبان، الکن و قاصر
ای کاش که بالی بدهد عشق به من نیز
تا سوی حریمش پرم از شوق چو طائر
تا کی بدهد بار به دربار وصالش
جان بال سفر بسته، به لب آمده حاضر
گر اذن دهد، نیست کسی مانعِ راهم
چون دفتر عشق است گذرنامه شاعر
عصر ظهور در کلام امام باقر علیهالسلام
این آگاهیها و اطلاعرسانی آن ستارگان هدایت موجب شده است که اهل ایمان و منتظران حکومت عدل حضرت مهدی علیهالسلام بیش از پیش امیدوار و دلبسته آن عصر گشته، نسلهای بعدی را نیز با این فرهنگ مأنوس کنند.
دلدادگان فرهنگ انتظار با همه مشکلات و گرفتاریهایی که دشمنان برایشان فراهم میآورند، هرگز امید به رسیدن آن روز دیدنی و لذتبخش را از دست نمیدهند، بلکه شوق و عشقشان بیشتر میشود و زیر لب زمزمه میکنند:
چه خوش باشد که بعد از انتظاری به امیدی رسد امیدواری
سخن از خصوصیات انقلاب جهانی آن یار سفر کرده، زمانی شیرینتر میشود که امامان معصوم علیهمالسلام ویژگیها و نشانههای عصر ظهور حضرت قائم آل محمد صلیاللهعلیهوآله را برایمان توصیف کنند و بذر امید و آرزوی استقرار دولت کریمه امام زمان علیهالسلام را در دلهای به انتظار نشستهمان شکوفا گردانند تا رایحه دلانگیز دوران ظهور در روح و جسم انسانهایِ خسته از ظلم و ناعدالتی و فتنه و فساد، حیاتی تازه ببخشد.
اگر آن نائب رحمان ز درم بازآید
عمر بگذشته به پیرانه سرم بازآید
دارم امید خدایا که کنی تأخیری
در اجل تا به سرم تاج سرم بازآید
گر نثار قدم مهدی هادی نکنم
گوهر جان به چه کار دگرم بازآید
آنکه فرق سر من خاک کف پای وی است
پادشاهی کنم ار او به سرم بازآید
کوس نو دولتی از بام سعادت بزنم
گر ببینم که شه دین ز درم بازآید
میروم در طلبش کوی به کو دشت به دشت
شخصم ار باز نیاید خبرم بازآید
«فیض» نومید مشو در غم هجران و منال
شاید ار بشنود آه سحرم، بازآید
منتظران مژده باد
امام باقر علیهالسلام در گفتاری امیدآفرین و نشاطبخش به منتظران حقیقی آن حضرت مژده میدهد که
«یَأْتِی عَلَی النّاسِ زَمانٌ یَغِیبُ عَنْهُمْ اِمامُهُمْ فَیاطُوبی لِلثّابِتِینَ عَلی اَمْرِنا فِی ذلِکَ الزَّمانِ اِنَّ اَدْنی ما یَکُونُ لَهُمْ مِنَ الثّوابِ اَنْ یُنادِیَهُمُ الْبارِیءُ عَزَّ وَجَلَّ عِبادِی آمَنْتُمْ بِسِرّی وَصَدَّقْتُمْ بِغَیْبی فَأَبْشِرُوا بِحُسْنِ الثَّوابِ مِنّی؛(۱)
بر مردم زمانی میآید که امامشان از منظر آنان غایب میشود. خوشا به حال آنانکه در آن زمان در امر [ولایت] ما اهل بیت ثابتقدم و استوار بمانند! کمترین پاداشی که به آنان میرسد، این است که خدای متعال خطابشان میکند و میفرماید: بندگان من! شما به حجت پنهان من ایمان آوردید و غیب مرا تصدیق کردید. پس بر شما مژده باد که بهترین پاداش من در انتظارتان است.»
آنگاه امام باقر علیهالسلام ادامه داد:
«خداوند متعال به خاطر ارجگذاری از چنین منتظران راستینی به آنان میفرماید: شما مردان و زنان، بندگان حقیقی من هستید. رفتار نیک و شایستهتان را میپذیرم و از کردار ناپسندتان عفو میکنم و به خاطر شما سایر گنهکاران را میآمرزم و بندگانم را به خاطر شما با باران رحمت خود سیراب و از آنان بلا را دفع میکنم. ای عزیزترین بندگان من! اگر شما نبودید، عذاب دردناک خود را به مردم نافرمان نازل میکردم.»(۲)
یاران وفادار
پیشوای پنجم علیهالسلام در توصیف یاران حضرت مهدی علیهالسلام که در زمان غیبت، خود را برای شرکت در قیام جهانی آن حضرت آماده میکنند، به ابو خالد کابلی فرمود: «من به گروهی مینگرم که در آستانه ظهور از طرف مشرق زمین به پا میخیزند. آنان به دنبال طلب حق و ایجاد حکومت الهی تلاش میکنند. بارها از متولیان حکومت اجراء حق را خواستار میشوند، امّا با بیاعتنایی مسئولین مواجه میشوند. وقتی که وضع را چنین ببینند، شمشیرهای خود را به دوش مینهند و با اقتدار و قاطعیت تمام در انجام خواستهشان اصرار میورزند تا اینکه سردمداران حکومت نمیپذیرند و آن حق طلبانِ ثابت قدم، ناگزیر به قیام و انقلاب میگردند و کسی نمیتواند جلوگیرشان شود. این حقجویان وقتی که حکومت را به دست گرفتند، آن را به غیر از صاحب الامر علیهالسلام به کس دیگری نمیسپارند. کشتههای اینها همه از شهیدان راه حق محسوب میشوند.»
در اینجا امام باقر علیهالسلام به ابو خالد کابلی جملهای زیبا فرمود که میتواند نصب العین همه منتظران لحظات ظهور باشد.
آن حضرت فرمود:
«اَما اِنِّی لَوْ اَدْرَکْتُ ذلِکَ لاَءَسْتَبْقَیْتُ نَفْسی لِصاحِبِ هذَا الاْءَمْرِ؛(۳)
مطمئنا بدان! اگر من آن روزگاران را درک کنم، جانم را برای فداکاری در رکاب حضرت صاحب الامر علیهالسلام تقدیم میدارم.»
امام پنجم علیهالسلام در مورد استقامت و استواری یاران حضرت مهدی علیهالسلام به آیهای از قرآن استناد کرد و در تفسیر آیه
«فَاِذا جاءَ وَعْدُ اُوْلهُما بَعَثْنا عَلَیْکُمَ عِبادا لَنا اُولی بَأْسٍ شَدِیدٍ فَجاسُوا خِلالَ الدِّیارِ وَکانَ وَعْدا مَفْعُولاً»؛(۴)
«هنگامی که نخستین وعده فرا رسد، گروهی از بندگان پیکارجویِ خود را بر ضد شما برمیانگیزیم [تا شما را سخت درهم کوبند و برای به دست آوردن مجرمان [خانهها را جستجو میکنند و این وعدهای است قطعی.» فرمود: «این بندگان پیکارجو و مقاوم که به طرفداری از حق به پا میخیزند، همان حضرت قائم و یاران وفادار او هستند.»(۵)
چشم به راه ظهور
از منظر امام باقر علیهالسلام در عصر غیبت،
چشم به راه ظهور حضرت مهدی علیهالسلام بودن و انتظار حکومت آل محمد صلیاللهعلیهوآله را کشیدن از عبادات شایسته و برتر محسوب میشود. آن گرامی به نقل از وجود مقدس رسول اکرم صلیاللهعلیهوآله فرمود: «اَفْضَلُ الْعِبادَهِ انْتِظارُ الْفَرَجِ؛(۶) انتظار [پیروزی و] فرج [آل محمد صلیاللهعلیهوآله ] از برترین عبادات محسوب میشود.»
جهان در آستانه ظهور
در آستانه ظهور حضرت مهدی علیهالسلام اوضاع جهان به بدترین وضع خود میرسد و ظلم و ناعدالتی، تبعیض، تضییع حقوق دیگران به بدترین وضع خود تبدیل شده و مردم از هر کس و حکومتی ناامید گردیده، به دنبال روزنه امید و ندای عدالتی میگردند که آنان را از آن منجلاب ستم و از چنگال زورمداران و مستکبران نجات بخشد. مردم چنان از دست دروغگویان فتنهانگیز و فرصت طلب به تنگ میآیند که شب و روز آرزوی قیام منادی عدالت را در سر میپرورانند. حضرت امام باقر علیهالسلام فضای تاریک جهان قبل از ظهور را اینگونه بیان میکند:
«لا یَقُومُ الْقائِمُ اِلاّ عَلی خَوْفٍ شَدیدٍ مِنَ النّاسِ وَزَلازِلَ وَفِتْنَهٍ وَبَلاءٍ یُصیبُ النّاسَ وَطاعُونٍ قَبْلَ ذلِکَ وَسَیْفٍ قاطِعٍ بَیْنَ الْعَرَبِ وَاخْتِلافٍ شَدیدٍ بَیْنَ النّاسِ وَتشْتیتٍ فی دینِهِمْ وَتَغْییرٍ فی حالِهِمْ حَتّی یَتَمَنَّی الْمُتَمَنّی الْمَوْتَ صَباحا وَمَساءً مِنْ عِظَمِ ما یَری مِنْ کَلْبِ النّاسِ وَاَکْلِ بَعْضِهِمْ بَعْضا؛(۷)
حضرت قائم علیهالسلام قیام نمیکند،
مگر در حال ترس شدید مردم و زلزلهها و فتنه و بلایی که بر مردم فرا رسد و قبل از آن، گرفتار طاعون میشوند. آنگاه شمشیر برنده میان اعراب حاکم میشود و اختلاف میان مردم و تفرقه در دین و دگرگونی احوالشان به اوج میرسد؛ بهگونهای که هر کس بر اثر مشاهده درندهخویی و گزندگیای که در میان برخی از مردم نسبت به بعضی دیگر به وجود میآید، صبح و شام آرزوی مرگ میکند.»
امام آنگاه افزود:
«وقتی که یأس و ناامیدی تمام مردم را فرا گرفت و دیگر از هر جهت خود را در بنبست احساس کردند، امام غائب علیهالسلام قیام میکند.»
اقتدار حضرت مهدی علیهالسلام
برای اجراء عدالت و گسترش مساوات در جامعه اسلامی لازم است که موانع عدالت را از میان برداشت و راه آن را هموار کرد؛ زیرا اصحاب زر و زور و تزویر و کسانی که از درهم ریختگی جامعه در راه ترویج فساد و انحراف بهره میبرند، هرگز از عدالت و برنامههای عادلانه راضی نخواهند بود و با توسل به هر شیوهای در مسیر احقاق حقوق مردم سنگاندازی خواهند کرد. بنابراین، یکی از مهمترین ویژگیهای زمامداران عادل قاطعیت و صلابت در مقابله با دشمنان داخلی و خارجی است. امام زمان علیهالسلام نیز با اقتدار کامل مخالفین اسلام و دشمنان عدالت را سرکوب خواهد کرد. امام باقر علیهالسلام میفرماید:
«لَیْسَ شَأْنُهُ اِلاّ بِالسَّیْفِ؛(۸) آن حضرت [در سرکوب دشمنان قسم خوردهاش[ فقط شمشیر را میشناسد.»
او در قاطعیت همانند جدّش رسول خدا صلیاللهعلیهوآله عمل خواهد کرد و به خیانتکاران، کافران و عوامل داخلی دشمن اجازه هیچگونه توطئهای نخواهد داد.
حضرت باقر علیهالسلام درباره شباهت حضرت مهدی علیهالسلام به پیامبران الهی مطالبی فرموده و درباره تشابه حضرت خاتم الاوصیاء به حضرت پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله فرموده است:
«وَاَمّا مِنْ مُحَمَّدٍ صلیاللهعلیهوآله فَالْقِیامُ بِالسَّیْفِ وَتَبْیینُ آثارِهِ ثُمَّ یَضَعُ سَیْفَهُ عَلی عاتِقِهِ ثَمانِیَهَ اَشْهُرٍ فَلا یَزالُ یَقْتُلُ اَعْداءَ اللّهِ حَتّی یَرْضَی اللّهُ عَزَّ وَجَلَّ؛(۹) و امّا [شباهت حضرت مهدی علیهالسلام ] به پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله قیام با شمشیر است [که دشمنان لجوج را از میان برمیدارد] و آثار آن حضرت را آشکار میکند. آنگاه هشت ماه به صورت مسلّح و آماده به سر میبرد و همواره با دشمنان خدا مبارزه میکند تا اینکه خداوند راضی شود.»
بانوان در دولت مهدوی
بدون تردید بانوانِ شایسته و متعهد در دولت آن حضرت جایگاه ارزشمندی دارند. نقش زن در آن زمان همانند زنان صدر اسلام، فراخور حال آنان و نسبت به موقعیت ویژهشان خواهد بود؛ یعنی همان رسالتی که یک زن مسلمان طبق آیین اسلام به دوش گرفته است، در عصر ظهور نیز به آن پایبند خواهد بود. آنچه از روایات برمیآید، آن است که عدهای از کارگزاران آن حضرت از بانوان ارجمند هستند. جابر بن یزید جعفی از یاران نزدیک امام محمد باقر علیهالسلام به نقل از آن حضرت فرمود: «وَیَجِیءُ وَاللّهِ ثَلاثُ مِائَهٍ وَبِضْعَهَ عَشَرَ رَجُلاً فیهِمْ خَمْسُونَ امْرَأَهً یَجْتَمِعُونَ بِمَکَّهَ عَلی غَیْرِ میعادٍ؛(۱۰)
به خدا سوگند! ۳۱۳ نفر یاران مهدی علیهالسلام میآیند که پنجاه نفر از آنان زن میباشند و بدون هیچگونه وعده قبلی در شهر مکه گرد هم جمع میشوند.»
روایت دیگری در این زمینه از ام سلمه، همسر رسول خدا صلیاللهعلیهوآله از طریق اهل سنت نقل شده است که پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله در آن گفتار با اشاره به عصر ظهور و اجتماع یاران حضرت مهدی علیهالسلام در اطراف آن حضرت میفرماید:
«یَعُوذُ عائِذٌ فِی الْحَرَمِ فَیَجْتَمِعُ النّاسُ اِلَیْهِ کَالطَیْرِ الْوارِدِ الْمُتَفَرِّقَهِ حَتّی یَجْتَمِعَ اِلَیْهِ ثَلاثُ مِائَهٍ وَاَرْبَعَهَ عَشَرَ رَجُلاً فِیهِ نِسْوَهٌ…؛
[در زمان ظهور[ پناهخواهی به حرم خداوند در مکه پناهنده میشود. مردم همانند کبوتران از هر سو به جانب ا و رو میآورند تا اینکه سیصد و چهارده نفر که عدهای از آنان زن هستند، دور او را میگیرند.» و ادامه داد: «و از همانجا خروج میکنند و بر تمام ستمگران و اعوان و انصارشان پیروز میگردند و عدل را آنچنان در روی زمین برقرار میسازند که زندگان آرزو میکنند که ای کاش مردههایشان نیز از طعم آن عدالت میچشیدند!»(۱۱)
مخالفین دولت مهدوی
سران جبهه باطل معمولاً افرادی خودخواه، متکبر، صاحب صفات ناپسند انسانی هستند که در مقابل حق خودنمایی میکنند. آنان چنان در منجلاب فساد و گناه غوطهورند که انسانهای حقطلب و جلوههای فضیلت را خطرناکترین دشمنان خویش قلمداد میکنند. به همین جهت، تمام تلاشهای خود را برای نابودی آیین حق و رهبران الهی به کار میگیرند. امّا خداوند طبق سنت پایدار خود همواره حق را پیروز گردانیده و دشمنانش را مأیوس و مغلوب کرده است.
قرآن میفرماید: «یُرِیدُونَ أَن یُطْفِئُواْ نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَ هِهِمْ وَیَأْبَی اللَّهُ إِلآَّ أَن یُتِمَّ نُورَهُ وَلَوْ کَرِهَ الْکَـفِرُونَ »؛(۱۲)
«[مخالفین حق [میخواهند نور خدا را با دهانهای خود خاموش کنند، ولی خدا جز این نمیخواهد که نورش را کامل کند؛ هر چند کافران را خوش نیاید.»
در عصر ظهور، تلاشهای زیادی صورت میگیرد تا از استقرار حکومت قائم آل محمد صلیاللهعلیهوآله جلوگیری شود، امّا آن حضرت به لطف و مدد الهی، تمام موانع را از میان برمیدارد. سفیانی یکی از دشمنان سرسخت حضرت مهدی علیهالسلام است.
امیر مؤمنان علی علیهالسلام در مورد جنایات وی به کوفیان فرمود: «بدا به حال کوفه! سفیانی چه جنایاتی در آنجا انجام میدهد! به حریم شما تجاوز میکند، کودکان را سر میبرد و ناموس شما را هتک میکند.»(۱۳)
امام باقر علیهالسلام درباره ویژگیهای این دشمن سرسخت حضرت مهدی علیهالسلام فرمود: «اگر سفیانی را مشاهده کنی، در واقع پلیدترین مردم را دیدهای. وی دارای رنگی بور و سرخ و کبود است. هرگز سر به بندگی خدا فرو نیاورده و مکه و مدینه را ندیده است.»(۱۴)
امام باقر علیهالسلام میفرماید: «گویا من سفیانی (سرکرده دشمنان حضرت امام عصر علیهالسلام ) را میبینم که در زمینهای سرسبز شما در کوفه اقامت گزیده، ندا میدهد که هر کس سر یک تن از شیعیان علی علیهالسلام را بیاورد، هزار درهم پاداش اوست. در این هنگام، همسایه به همسایه دیگر حمله میکند و میگوید: این شخص از شیعیان است. او را میکشد و هزار درهم جایزه میگیرد.»(۱۵)
شیصبانی نیز یکی دیگر از سران جبهه باطل در عصر ظهور است. او از دشمنان کینهتوز اهل بیت علیهمالسلام و حضرت مهدی علیهالسلام میباشد. ریشهاش به بنیعباس میرسد و شخصی بدکردار، شیطان صفت و گمنام است. امام باقر علیهالسلام به جابر جعفی فرمود: «سفیانی خروج نمیکند، مگر آنکه قبل از او شیصبانی در سرزمین عراق خروج میکند. او همانند جوشیدن آب از زمین، یکباره پیدا میشود و فرستادگان شما را به قتل میرساند. بعد از آن در انتظار خروج سفیانی و ظهور قائم علیهالسلام باشید.»(۱۶)
دجّال نیز فتنهگری کذّاب و فریبنده است که موجی از آشوب و فتنه به پا میکند و بسیاری را با دسیسههای شیطانیاش میفریبد. چشم راست او ناپیداست و نام اصلیاش صیف بن عائد است. او ادّعای خدایی میکند. در سحر و جادو، زبردست و در فریب مردم، مهارت عجیبی دارد. شیطان صفتان به اطراف او گرد میآیند.
امّا طبق مشیت الهی و سنت تغییرناپذیرش همچنان که در طول تاریخ همواره به اثبات رسیده است، اهل باطل همچون کف روی آب نابود شدنی هستند و حضرت مهدی علیهالسلام نیز با غلبه بر سران کفر و فتنه و نفاق طومار زندگانی دشمنان فضیلت و کمال را درهم میپیچد و بساط عدل و داد و انسانیت را در روی زمین میگسترد.
________________________________________
۱. کمال الدین، ج ۱، ص ۳۳۰.
۲. همان.
۳. غیبت نعمانی، ص ۲۷۳.
۴. اسراء / ۵.
۵. تفسیر عیاشی، ج ۲، ص ۲۸۱.
۶. بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۱۲۵.
۷. همان، ص ۲۳۰.
۸. همان، ص ۳۵۴.
۹. کمال الدین، ص ۳۲۹.
۱۰. بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۲۲.
۱۱. معجم احادیث المهدی علیهالسلام ، ج ۱، ص ۵۰۱؛ المعجم الاوسط، ج ۵، ص ۳۳۴.
۱۲. توبه / ۳۲.
۱۳. یوم الخلاص، ص ۹۳.
۱۴. بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۳۵۴.
۱۵. بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۱۵.
۱۶. غیبت نعمانی، ص ۳۰۲.
یا باقر از فرط غمت افسرده گشتیم
از غصه جانسوز تو پژمرده گشتیم
هر شیعه در دل حجله داغ تو بسته
سنگینى داغت دل ما را شکسته
سوز دلت از سینه ات بار سفر ساخت
در سینه ما رفت و ما را دیدهتر ساخت
پنجم امام و هفتمین معصوم هستى
جانم فدایت پس چرا مسموم هستى
اى صبر مطلق، گشتهاى بى تاب از چه؟
اى کشتى عدل خدا، گرداب از چه؟
جسم شریفت از چه کم کم آب گشته
بنگر که صادق از غمت بى تاب گشته
تو یادگار آخرینِ کربلایى
تو داغدار و دل غمینِ کربلایى
تفسیر دشت کربلا در سینه توست
دلها گرفتار غم دیرینه توست
با رفتنت دیگر تو آسوده ز دردى
داغ یتیمى را به صادق هدیه کردى
تاریکى صحن تو بر غربت گواه است
شمعى ندارد قبر تو بى بارگاه است
اى کاش بر قبرت حرم سازیم امامم
بر گنبدش پرچم بیافرازیم امامم
آییم پابوس و تو را زوّار گردیم
ما بى کسان هم لایق دیدار گردیم