خانه / مناسبتنامه / ویژه نامه شهادت امام جواد(ع)

ویژه نامه شهادت امام جواد(ع)

 

قالَ الامام محمد تقی علیه السلام :

وَحَقیقَهُ الاْدَبِ:اِجْتِماعُ خِصالِ الْخیْرِ،وَتَجافى خِصالِ الشَّرِ

 

حقیقت ادب و تربیت عبارت است از: دارا بودن
خصلت هاى خوب ،خالى بودن از صفات زشت و ناپسند.

 

گه قتل شه دنیا و دین است …

دل افســــرده‎ام با غــم قــــرین اســــت

که در فکر جواد العارفیـــــن اســــــت

چــرا غمگیــــن در این عالــم نبـاشــم

پریشان قلب ختم المرسلیـــــن اســــت

شــد از زهر جفــــا و کینــه مسمـــــوم

جهان از ماتمش با غم قــــرین اســـت

بــه هنگــام شبــاب، از کـیـــد دشمــن

خزان، گلزار سلطان مبیـــــن اســـــت

میـــان حــــجـــــره در بســـتــه بــــر او

ز آهش، لرزه بر عرش بریــن اســــت

غبار غـــم نشســتــــه بــــر رخ مـــــاه

گه قتل شـــه دنیــــــا و دیـــن اســــــت

لبــش عطشان و جانـش بر لبــــش بود

چنان جدش که دریا آفریــــــن اســـــت

هنــــوزم در تمــــام کــــون، قطــــــره

بپا شور عـزا در شهر دیــــن اســـــت

«ألسَّلامُ عَلَیکَ یااَباجَعفَرٍمُحَمَّدَ بنَ عَلیٍّ البَرَّالتَّقِیَّ»

شهادت مظلومانه پاره تن حضرت علی بن موسی الرّضا
علیهم السلام
٬ باب المراد عالمین ٬جـوادالأئـمـه،

حضرت امام محمّد تقی علیهالسلام را به محضر مقدّس

و منوّر حضرت حجه بن الحسن العسکری و تمامی
شیعیان و محبّان آن حضرت تسلیت
و تعزیت عرض می نمائیم



لوح مقدرات به هم خورده خاک است؛ آسمان در هم پیچیده است؛
ستاره‌ای روشن نیست؛ ماه، در سوی دیگر آسمان فرو ریخته است؛ شیطان، پشت درهای بسته نامردی، زهر در کاسه می‌ریزد.

آسمان در خویش مچاله می‌شود از اندوه؛ خاک، تاب نمی‌آورد؛
واپسین لحظاتِ نفس کشیدنِ بغداد است در هوایی که مولا در آن
نفس می‌کشد.جوانی‌اش را ملائک به نوحه نشسته‌اند.

طنین توطئه، خواب تاریخ را می‌آشوبد، حقیقتی ویرانه
بر دیوارها سرگذاشته، های های می‌گرید.

رنجی نزدیک کاظمین منتظر است با آغوشی گشوده
تا جوان‌ترین ستاره دنبال دار امامت را از خاک تا افلاک دنبال کند
حالتِ محزون خاک، ملائک را به زاری نشانده است.
ثانیه‌ها، پُرشتاب می‌گذرند، پاییز بر پنجرهها پنجه می‌کشد،
چشم‌های شیطان، نزدیک و نزدیک‌تر می‌شود
دستها و کاسه زهر تو را با زهر سیراب کرده‌اند.

صدای رفتنت را ملکوتیان، نزدیک حس می‌کنند.
رفته‌ای و آفتابی از خاک رو گرفته است،
غمی سرشار در رگ‌های زمین می‌جوشد.

نبودنت را بر سر می‌کوبیم. سال‌های سال می‌گذرد؛ ا
ما هنوز صدای گام‌هایت را می‌شنویم
که در کوچه‌های آسمان قدم می‌زنی
جوانی‌ات را، بیست و پنج سالگی‌ات را.
کبوترانه بال گرفته‌ایم بر گنبد و گلدسته‌هایت.

گذشته‌ای و زمان، شرمگین به دور دستِ نگاهت چشم دوخته است.
«بغداد»، دست و پا در شوره زار اندوه می‌زند
بیهوده.باد از هوای حادثه، بوی توطئه می‌آورد
و همچنان کائنات سیاه پوش تواَند.

«شبِ بدی ست نفسها به خاک افتاده‌ست
و ماه بادیه حتی به خاک افتاده‌ست
زمین مدار نخواهد شناخت بعد از این
چه آتشی ست که در خوابِ خاک افتاده است»


نگاهی به زندگی حضرت امام محمد تقی جوادالأئمه (ع)

امام نهم شیعیان حضرت جواد (ع ) در سال ۱۹۵هجری در مدینه ولادت یافت .

نام نامی اش محمد معروف به جواد و تقی است . القاب دیگری مانند : رضی و متقی نیز داشته ، ولی تقی از همه معروفتر می باشد .
مادر گرامی اش سبیکه یا خیزران است که این دو نام در تاریخ زندگی آن حضرت ثبت است .
امام محمد تقی (ع ) هنگام وفات پدر ۸ ساله بود . پس از شهادت جانگداز حضرت رضا علیه السلام در اواخر ماه صفر سال ۲۰۳ه مقام امامت به فرزند ارجمندش حضرت جوادالأئمه (ع ) انتقال یافت .

مأمون خلیفه عباسی که همچون سایر خلفای بنی عباس از پیشرفت معنوی و نفوذ باطنی امامان معصوم و گسترش فضایل آنها در بین مردم هراس داشت ، سعی کرد ابن الرضا را تحت مراقبت خاص خویش قرار دهد . ”

از اینجا بود که مأمون نخستین کاری که کرد ، دختر خویش ام الفضل را به ازدواج حضرت امام جواد (ع ) درآورد ، تا مراقبی دایمی و از درون خانه ، بر امام گمارده باشد .

رنجهای دایمی که امام جواد (ع ) از ناحیه این مأمور خانگی برده است ، در تاریخ معروف است ” . از روشهایی که مأمون در مورد حضرت رضا (ع ) به کار می بست ، تشکیل مجالس بحث و مناظره بود .

مأمون و بعد معتصم عباسی می خواستند از این راه – به گمان باطل خود – امام (ع ) را در تنگنا قرار دهند . در مورد فرزندش حضرت جواد (ع ) نیز چنین روشی را به کار بستند . به خصوص که در آغاز امامت هنوز سنی از عمر امام جواد (ع ) نگذشته بود .
مأمون نمی دانست که مقام ولایت و امامت که موهبتی است الهی ، بستگی به کمی و زیادی سالهای عمر ندارد .
باری ، حضرت جواد (ع ) با عمر کوتاه خود که همچون نوگل بهاران زودگذر بود ، و در دوره ای که فرقه های مختلف اسلامی و غیر اسلامی در میدان رشد و نمو یافته بودند و دانشمندان بزرگی در این دوران ، زندگی می کردند و علوم و فنون سایر ملتها پیشرفت نموده و کتابهای زیادی به زبان عربی ترجمه و در دسترس قرار گرفته بود ، با کمی سن وارد بحثهای علمی گردید و با سرمایه خدایی امامت که از سرچشمه ولایت مطلقه و الهام ربانی مایه گرفته بود ، احکام اسلامی را مانند پدران و اجداد بزرگوارش گسترش داد و به تعلیم و ارشاد پرداخت و به مسائل بسیاری پاسخ گفت .



۩ دوران امامت

امام جواد (ع) در سال ۲۰۳ هـ.ق پس از شهادت پدرش امام رضا (ع)، در سن هشت سالگی، به امامت رسید دوران هفده ساله امامت او با حکومت مامون و معتصم، خلفای عباسی، همزمان بود. هنگامی که امام رضا (ع) به دعوت مامون از مدینه به توس رفت. امام جواد (ع) که کودک بود، مانند دیگر افراد خانواده حضرت رضا (ع) در مدینه ماند و در سال ۲۰۲ هـ.ق برای دیدار پدر به مرو رفت و سپس به مدینه بازگشت.

۩ امام در بغداد

پس از شهادت امام رضا (ع) مامون به بغداد رفت او که از کمالات علمی و معنوی امام جواد (ع) آگاه بود ایشان را از مدینه به بغداد دعوت کرد. اما دولتمردان حکومت عباسی و اطرافیان مامون از این اقدام ناخشنود بودند، به ویژه آنکه مامون تصمیم داشت دختر خود، ام الفضل، را به همسری امام جواد (ع) در آورد. مامون برای آنکه آنها را از مقام علمی و فضل آن حضرت آگاه کند، در بغداد مجلس بحثی، میان او و دانشمندان بزرگ آن روزگار، ترتیب داد. دراین مجلس، امام به پرسشهای علما پاسخ گفت و میزان دانش و هوش وی بر آنان آشکار شد. پس از آن مامون دختر خود را به همسری امام درآورد.

۩ سفر حج

امام جواد (ع) پس از چندی به سفر حج رفت و از آنجا به مدینه بازگشت، و پایان خلافت مامون در آن شهر ساکن بود. پس از مرگ مامون به دستور معتصم عباسی، در سال ۲۲۰ هـ.ق، به همراه همسرش ام الفضل، به بغداد رفت و بنابر بعضی روایتها به دستور معتصم مسموم شد و به شهادت رسید.
امام جواد (ع) را همه مسلمانان عالمی بزرگ می دانستند. ایشان انسانی بردبار، نیکو سخن، عابد و بسیار باهوش بود. حدیثهای بسیاری از آن امام، در کتابهای حدیث، از جمله عیون اخبار الرضا، تحف العقول، مناقب، بحارالانوار و …….. نقل شده است.

۩ جایگاه امام نزد خدا


امام جواد علیه السلام به دلیل قابلیت و لیاقت وبهره‌مندی از موهبت الهی ازجایگاهی رفیع در پیشگاه خداوند، پیامبر اکرم، پدر بزرگوارش و تمام کسانی که بهره‌ای ازشناخت امام دارند برخوردار است.

اگر چه دشمنان دین و حاکمان معاصر امامان معصوم علیهم السلام همواره در مقام توطئه و سرکوب و تحقیر آنان بوده اند، اما حقانیت وصداقت و نورانیت امامان شیعه پیوسته نقشه‌های دشمنان را خنثی و بی‌تأثیر می‌ساخته است و در برخی موارد، حتی دشمنان تحت تاثیروجود پر برکت آنان قرار می‌گرفته‌اند.

۩ ازدواج

امام جواد علیه السلام نیز با هوشمندی و درایت مخصوص‌به‌خود،در برخورد با حاکم ستمگر عباسی،مامون، که قاتلپدرش امام رضا علیه السلام بود به گونه‌ای عمل نمود که مامون نیز افتخار خویش را درانتخاب او برای ازدواج با دخترش ((ام فضل (لبابه)|ام فضل ))می‌دید.

در دورانزندگی مشترک امام جواد علیه السلام با ام فضل (تا هنگام شهادت) حوادث گوناگونی اتفاق افتاده است.

۩ دوران امامت تا شهادت

همسر دیگر امام جواد علیه السلام، سمانه مغربیه نام دارد که مادرامام هادی علیه السلام است.

امام جواد علیه السلام همچون امامان دیگر بابهره‌مندی ازعلومو معارف ناب توحیدی و دریافت حقایق از عوالم بالا در صحنه‌های مختلف، گوشه‌هایی از اقیانوس نامتناهی علم و حکمت خویش را در زندگی سراسر رحمت خویش به نمایش گذاشته است.

دفتر زندگی امام همانند سایر ائمه معصوم علیهم السلام آکنده است ازبرگ‌هایی زرین ازمکارم اخلاق،مناقب و معجزات،استجابتد عاها، ارتباط متواضعانه، صمیمانه وهمدردی با اصحاب و یاران است.

زندگی پربرکت امام جواد بانقشه معتصم،حاکم ستمگر عباسی، و دخالت مستقیم ام فضل همسر آن حضرت پایان یافت. آنحضرت در تاریخ ۲۲۰ هجری قمری به شهادت رسید و در کنار قبر جدّ بزرگوارش حضرت امام موسی کاظمدرکاظمینبهخاک سپرده شد.

سخنانبه ‌یادگار مانده از حضرت جواد علیه السلام در موضوعات مختلف هر یک به‌ صورت مشعلی فروزان تا ابدیّت فراسوی راه انسانها می‌درخشد و در بزرگراه کمال و سعادت، حقرا روشنی می بخشد. سخنان آن حضرت درباره جد گرامی‌اش،رسول خدا صلی الله علیه و آله، و مادرش،حضرت فاطمه زهرا علیهاسلام، و پدرش حضرت رضا علیه السلام نشانگر محبت و علاقه عمیقآن حضرت به این بزرگان می باشد.



۩ خبر از شهادت

مردی که باامام جواد علیه السلام برادر رضاعی بود (یعنی امام جواد علیه السلام و این شخص هر دواز یک خانم شیر خورده اند) می گوید: ز

مانی در خدمت امام هادی علیه السلام بودم که فردی که کنیه اش ابو ذکّریا بود و مسئول مراقبت ازامام هادی علیه السلام بود و به او مطالبی می آموخت او هم حضور داشت، در همین صحنه که امام هادی علیه السلام از روی لوحه ای برای ابو ذکریا در حال خواندن بود ناگهان حضرت هادی علیه السلام به شدت شروع به گریستن کردند،

ابو ذکریا پرسید: چرا گریه میکنید؟

امام هادی علیه السلام پاسخی ندادند پس از آن امام هادی علیه السلام که به داخل و اندرون منزل تشریف بردند فریاد و صدای گریه از داخل منزل بلند شد،آنگاه امام هادی علیه السلام خارج شدند و از علت گریه اش پرسیدیم حضرت فرمود: الانپدرم از دنیا رفت.

ما گفتیم: از کجا متوجه شدید؟ حضرت فرمود: از عظمت وجلال پروردگار در وجود من حالتی پیدا شد که سابقه نداشت من با این تغییر حال متوجه شدم که پدرم از دنیا رفته است، کسانی که در این ماجرا وجود داشتند می گویند ماتاریخ این حادثه را در نظر گرفتیم و روز و ماه آن را بخاطر سپردیم پس از آن معلوم شد که امام جواد علیه السلام همان روز از دنیا رفته است.

بحار الانوار، ج ۵۰، ص ۲، شماره ۳٫

 

۩ تجسم صلابت

امام جواد(ع) با دو خلیفه عباسى یعنى مامون و معتصم ‏معاصر بود. مامون مکارترین ‏خلفاى عباسى است. او کسى است که براى کسب پیروزى نهایى بر اندیشه شیعه، بسیار کوشید.

هدف نهایى مامون از تشکیل مجالس مناظره با امامان شیعه، شکست آنان و در نهایت‏ سقوط مذهب تشیع بود. مامون گفت: نزد من هیچ چیز از کاهش‏ منزلت وى (امام رضا علیه السلام) محبوب تر نیست.

در چنین عصرى امام جواد(ع) قاطعانه و با صلابت در برابر انحراف‏ها، کجروى‏ها، توهین‏ها و دیگر حیله‏ها ایستاد. این مقاله‏ نمونه‏هایى از قاطعیت و صلابت امام جواد(ع) را گرد آورده است.

۱- امام جواد و انتقام از قاتلان حضرت زهرا علیها السلام

همه امامان شیعه در برابر ستمى که درباره حضرت زهرا(س) انجام ‏شد، حساس بودند و به مناسبت هاى مختلف خشم خود را از این قضیه ‏ابراز مى‏کردند.

زکریا بن آدم مى‏گوید: خدمت ‏حضرت رضا(ع) نشسته ‏بودم که امام جواد(ع) را پیش او آوردند. سن آن حضرت از چهار سال کمتر بود.

حضرت جواد(ع) دست هایش را بر زمین نهاد، سرش را به طرف آسمان‏ بلند کرد و در فکرى عمیق فرو رفت.

امام رضا(ع) فرمود: جانم‏ به فدایت؛ چرا در فکرى؟ امام جواد(ع)

فرمود: به آنچه درباره مادرم، ‏زهرا(س) انجام شد، مى‏اندیشم. به خدا سوگند، حق قاتلانش آن است که‏ اگر دستم به آنها برسد، ریشه‏شان را برکنم.

۲- مبارزه با لهو و لعب

مامون هنگام تزویج دخترش، مجلسى ترتیب داد و از مطرب و آوازخوانى به نام (مخارق) دعوت کرد تا امام را بیازارد.

مخارق‏ به مامون گفت: اگر ابوجعفر کمترین علاقه‏اى به امور دنیوى داشته ‏باشد، مقصود تو را تامین مى‏کنم. پس در برابر امام جواد(ع) نشست ‏و با صداى بلند شروع به نواختن عود و آوازخوانى کرد.
امام به ‏او و اطرافیانش هیچ توجه نکرد. بعد از مدتى سکوت سربرداشت و به ‏مخارق فرمود:

از خدا بترس! در این لحظه، ناگهان‏عود از دست وى افتاد و دستش فلج‏ شد.

وقتى مامون سبب ‏فلج‏ شدن دست را از او پرسید، گفت:
زمانى که ابوجعفر(ع) فریاد برکشید، چنان هراسان شدم که هرگز به حالت عادى باز نمى‏گردم.

۳– قضاوت امام و شکست فقهاى دربارى

زرقان محدث مى‏گوید: روزى ابن‏ ابى داوود را دیدم در حالى که به ‏شدت افسرده و غمگین بود، از مجلس معتصم باز مى‏گشت. علت را جویا شدم،

گفت: امروز آرزو کردم کاش بیست‏ سال پیش مرده بودم. پرسیدم: چرا؟

گفت: به خاطر آنچه از ابوجعفر جواد در مجلس‏ معتصم بر سرم آمد.

شخصى به سرقت اعتراف کرد و از معتصم خواست تا با اجراى کیفر الهى او را پاک سازد. خلیفه همه فقها را گرد آورد. امام جواد را نیز دعوت کرد و از ما در مورد قطع دست‏ دزد و حدود آن پرسید. من گفتم: باید از مچ دست قطع شود، به ‏دلیل آیه تیمم که مى‏گوید: «فامسحوا بوجوهکم و ایدیکم»
گروهى از فقها در این نظر با من موافق و عده‏اى دیگر مخالفت ‏کردند و گفتند: باید از آرنج قطع شود، به دلیل آیه وضو که ‏مى‏گوید: «فاغسلوا وجوهکم و ایدیکم الى المرافق»

آنگاه معتصم رو به محمد بن على(ع) کرد و پرسید: نظر شما در این مساله چیست؟


امام فرمود: اینها در اشتباهند. فقط باید انگشتان دزد قطع‏ شود، به دلیل این که پیامبر(ص) فرمود:« سجده بر هفت عضو بدن ‏تحقق مى‏پذیرد: صورت، دو کف دست، دو سر زانو، دو انگشت ‏بزرگ پا. بنابراین، اگر دست دزد از مچ یا آرنج قطع شود، دستى براى او نمى‏ماند تا سجده کند. خداوند مى‏فرماید: «و انّ المساجد الله» یعنى ‏اعضاى هفتگانه سجده از آن خداست و آنچه براى خداست، قطع ‏نمى‏شود.»

معتصم نیز جواب امام را پذیرفت. در این لحظه من (ابن ابى ‏داوود) از شدت ناراحتى ‏آرزوى مرگ کردم.

۴– حکم محارب

در زمان معتصم برخى از راه هاى مواصلاتى، به ویژه راه خانه خدا، ناامن شده بود و عده‏اى راهزن براى کاروان ها مزاحمت ایجاد مى ‏کردند.

حاکم راهزنان را دستگیر کرد و منتظر ابلاغ‏ حکم از سوى خلیفه شد.

معتصم با فقها مشورت و درخواست ‏حکم کرد.

آنان در جواب به قرآن «انما جزاء الذین یحاربون الله و رسوله و یسعون فى‏الارض فسادا ان یقتلوا او یصلبوا او تقطع ایدیهم و ارجلهم من خلاف او ینفوا من‏ الارض» استناد کردند و گفتند:

هر کدام از این مجازات ها اجرا شود، حاکم اختیار دارد. امام جواد(ع) فرمود:


این فتوا غلط است و در این زمینه باید بیشتر دقت کرد؛ زیرا این ‏افراد یا فقط راه را ناامن کرده و کسى را نکشته‏ا ند و مال کسى را نبرده‏اند، در این صورت فقط زندانى مى‏شوند و این همان تبعید است؛ ولى اگر هم راه ها را ناامن کرده‏اند و هم کسى را کشته ‏اند؛ باید به قتل برسند و اگر علاوه بر این دو مورد، اموال را نیز غارت کرده‏اند، باید به دار آویخته شوند.


۵- نهى از اظهار نظر در امور دینى

عده‏اى از بزرگان شیعه در بغداد گرد آمدند و در سوگ امام رضا(ع) به گریه و زارى پرداختند. یونس‏ به آنان گفت: از گریه دست ‏بردارید. براى امر امامت چاره‏اى‏ بیندیشید و ببینید تا این کودک – امام جواد(ع‏)- بزرگ شود، چه کسى‏ عهده‏دار امامت ‏شیعه گردد و ما مسایل خود را از چه کسى بپرسیم.

در این هنگام، ریان بن صلت‏ گفت: معلوم شد تو در عقیده‏ات در مورد امامت استوار نیستى؛ زیرا اگر امر امامت از جانب خدا باشد، فرقى بین طفل یک روزه و پیرمرد صدساله نیست.

سپس حدود هشتاد نفر از بزرگان شیعه براى انجام‏ مراسم حج و دیدار با امام جواد(ع) عازم مدینه شدند.

آنها هنگام ‏ورود به مدینه به خانه امام صادق(ع) که در آن هنگام خالى از سکنه بود. رفتند. بعد از مدتى عموى امام جواد(ع) (عبدالله بن‏ موسى) وارد شد و در صدر مجلس نشست. شخصى بلند شد و گفت:

عبدالله ‏پسر رسول خدا است و هر کس پرسشى دارد، از او بپرسد. او مى‏خواست‏ زمینه جانشینى عبدالله بن موسى را به جاى امام رضا(ع) فراهم ‏سازد.

چند نفر از حاضران مسایلى را پرسیدند، ولى عبدالله ‏پاسخ هاى نادرست داد. شیعیان غمگین و ناراحت ‏شدند و تصمیم‏ گرفتند. مدینه را ترک کنند.

در این هنگام، امام جواد(ع) وارد شد، به پرسش هاى شیعیان پاسخ هاى درست و قانع کننده داد.

۶- تشکیلات امام(ع) در برابر خلیفه

على بن مهزیار، وکیل امام مى‏گوید:

در سال ۲۲۰ از نظر اقتصادى فشار زیادى به شیعیان وارد گردید و حکومت اموال بسیارى ‏از آنان را به عنوان مالیات مصادره کرد.


در آن سال، من نامه‏اى ‏به امام نوشتم و این مشکلات را بیان کردم. امام در جواب فرمود:


چون سلطان به شما ستم کرده است و شیعیان تحت فشار قرار دارند، امسال من خمس را فقط در طلا و نقره‏اى که سال بر آن گذشته ‏است واجب کردم. دیگر وسایل زندگى مانند حیوانات، ظروف، سود سالیانه، باغ ها و کالاها خمس ندارد.


این تخفیف از ناحیه من‏ به شیعیان است تا فشار دستگاه حاکم آنان را مستاصل نکند.


افراط و تفریط، ممنوع

خطر انحراف فکرى همیشه جوامع را تهدید مى‏کند. گروهى درباره‏ مسایل اعتقادى راه افراط پیش مى‏گیرند و عده‏اى راه تفریط .

پیامبر بزرگوار اسلام(ص) هنگام رحلت، میزان و ملاک عقیده صحیح‏ را معرفى فرمود و کتاب و عترت را ملاک مصونیت از انحراف شمرد.

متاسفانه در بین مسلمانان و شیعیان همیشه عده‏اى گرفتار افراط و دسته‏اى درگیر تفریط بودند. محمد بن سنان از کسانى است که در محبت اهل‏ بیت، زیاده روى مى‏کرد. به همین جهت ‏برخى از علماى ‏رجال، او را به غُلو متهم مى‏کنند.

او مى‏گوید: روزى خدمت امام ‏جواد(ع) نشسته بودم و مسایلى از جمله اختلافات شیعیان را مطرح‏ مى‏کردم. امام فرمود: اى محمد! خداوند قبل از هر چیز نور محمد(ص) و على(ع) و فاطمه(س) را خلق کرد؛ سپس اشیاء و موجودات دیگر را آفریده، طاعت اهل ‏بیت، را بر آنان واجب کرد و امور آنها را در اختیار اهل ‏بیت، قرار داد.

بنابراین، فقط اهل‏ بیت حق دارند چیزى‏ را حلال و چیزى را حرام کنند و حلال و حرام آنان نیز به اراده ‏خداوند و با اجازه او است.

اى محمد! دین همین است. کسانى که‏ جلوتر بروند، انحراف و کج رفته‏اند و کسانى که عقب بمانند، پایمال و ضایع خواهند شد. تنها راه نجات، همراهى اهل ‏بیت، است و تو نیز باید همین راه ‏را طى کنى.

التجاء حضور جواد الائمه

 

ولى خدا یا جواد الائمه

سپهر کرم ، ابر رحمت یَم جود
محیط سخا، یا جوادالائمه
چه گویم به وصفت که فرموده آن را
به قرآن خدا، یا جوادالائمه
به کشتى ایمان در امواج طوفان
تویى ناخدا، یا جوادالائمه
چه در هفت گردون، چه در هشت جنت
تویى مقتدا، یا جوادالائمه
سماواتیان راست مدح تو، بر لب
به صبح و مساء، یا جوادالائمه
بود نقش خاک ره کاظمینت
رخ اولیاء، یا جواد الائمه
ز شاهیست عارم که در آستانت
گدایم گدا، یا جوادالائمه
بود بى ولاى تو طاعات عالم
سراسر هبا، یا جواد الائمه
اگر بود واقف زعلمى که داده
تو را کبریا، یا جوادالائمه
نه بگشودى اندر برت پور اکثم
لب خویش را، یا جوادالائمه
گرم سر جدا گردد از تن، نگردد
دل از تو جدا، یا جوادالائمه
به غیر از خدا هر که گوید ثنایت
بود نارسا یا جوادالائمه
خدا داد پاسخ به هر بینوا کو
تو را زد صدا، یا جوادالائمه
به بازار محشر ولاى تو آدم
به روز جزا، یا جوادالائمه
ثناى تو گویم عصا از تو جویم
به هر دو سرا، یا جوادالائمه
رهایى به مهر تو خواهم که گشتم
اسیر هوا، یا جواد الائمه
خوش آن ملتجى را که در آستانت
کند التجاء، یا جوادالائمه
جوادى ، جوادى ، گدایم، گدایم
عطا کن ، عطا یا جوادالائمه
بخوان جانب کاظمینم و ز آنجا
ببر کربلا، یا جوادالائمه
بمانم ، بمیرم سپس زنده گردم
به مهر شما، یا جوادالائمه
به جان پیمبر به زهراى اطهر
به بابت رضا یا جوادالائمه
مرا تا ابد از صف دوستانت
مگردان جدا، یا جوادالائمه
تهى دستم و هستیم هست، تنها
گناه و رجا، یا جوادالائمه
قدم گشته خم ، پا فرو مانده در گِل
ز بار خطا، یا جوادالائمه

غلامرضا سازگار

 

صلوات بر امام جواد(ع)

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ
خدایا درود فرست بر محمد

وَاَهْلِ بَیْتِهِ وَصَلِّ عَلى مُحَمَّدِ بْنِ عَلِىٍّ الزَّکِىِّ التَّقِىِّ وَالْبَرِّ الْوَفِىِّ

و خاندانش و درود فرست بر محمد بن على آن امام پاکیزه
و با تقوى و نیکوکار با وفا

وَالْمُهَذَّبِ النَّقِىِّ هادِى الاُْمَّهِ وَوارِثِ الاَْئِمَّهِ وَخازِنِ الرَّحْمَهِ
و مبراى بى عیب و راهنماى امت و وارث امامان

و خزینه دار رحمت (حق )

وَیَنْبوُعِ الْحِکْمَهِ وَقآئِدِ الْبَرَکَهِ وَعَدیلِ الْقُرْآنِ فِى الطّاعَهِ وَواحِدِ
و سرچشمه حکمت و پیشواى خیر و برکت و همطراز قرآن

در وجوب اطاعت و یکى از

الاَْوْصِیآءِ فِى الاِْخْلاصِ وَالْعِبادَهِ وَحُجَّتِکَ الْعُلْیا وَمَثَلِکَ الاَْعْلى
اوصیاء در جهت اخلاص و عبادت و حجت والاى تو و نمونه برتر

وَکَلِمَتِکَ الْحُسْنى الدّاعى اِلَیْکَ وَالدّآلِّ عَلَیْکَ الَّذى نَصَبْتَهُ عَلَماً
و نشانه نیکوى تو که (مردم را) به تو دعوت کرد و بر تو

راهنمائى فرمود آنکس که او را منصوب کردى (چون ) پرچمى

لِعِبادِکَ وَمُتَرْجِماً لِکِتابِکَ وَصادِعاً بِاَمْرِکَ وَناصِراً لِدینِکَ وَحُجَّهً
براى (هدایت ) بندگانت و مترجمى براى کتاب (قرآن ) و با

صداى بلند فرمان تو را برساند و دینت را یارى کرد و حجتى

عَلى خَلْقِکَ وَنوُراً تَخْرُقُ بِهِ الظُّلَمَ وَقُدْوَهً تُدْرَکُ بِهَا الْهِدایَهُ
است بر خلق و نورى است که تاریکیها بدو شکافته شود

و پیشوائى است که هدایت بوسیله او بدست آید

وَشَفیعاً تُنالُ بِهِ الْجَنَّهُ اَللّهُمَّ وَکَما اَخَذَ فى خُشوُعِهِ لَکَ حَظَّهُ

و شفیعى است که به شفاعتش به بهشت توان رسید
خدایا چنانچه او از فروتنى در برابرت بهره خود را گرفت

وَاسْتَوْفى مِنْ خَشْیَتِکَ نَصیبَهُ فَصَلِّ عَلَیْهِ اَضْعافَ ما صَلَّیْتَ عَلى
و ازمقام خشیت وترسى که از تو داشت نصیبش را دریافت

داشت پس درود فرست بر او چندین برابر آنچه درود فرستى بر

وَلِی ارْتَضَیْتَ طاعَتَهُ وَقَبِلْتَ خِدْمَتَهُ وَبَلِّغْهُ مِنّا تَحِیَّهً وَسَلاماً

یکى از دوستانت که اطاعتش را پسندیدى و خدمتش را
پذیرفتى و برسان به او از جانب ما تحیت و سلامى

وَآتِنا فى مُوالاتِهِ مِنْ لَدُنْکَ فَضْلاً وَاِحْساناً وَمَغْفِرَهً وَرِضْواناً اِنَّکَ
و بده به ما بواسطه دوستى او فضل و احسان و آمرزش

و خوشنودى خود را که براستى تو

ذوُ الْمَنِّ الْقَدیمِ وَالصَّفْحِ الْجَمیلِ
داراى بخششى دیرینه و چشم پوشى نیکوئى هستى

همچنین ببینید

زنان افتخار آفرین شهید در دفاع مقدس

زهرا حسینی راوی کتاب دا با آغاز جنگ، زهرا حسینی که در آن هنگام دختری ...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *