خانه / از منظر اسلامی / حقوق زن / زنان نمونه در قرآن

زنان نمونه در قرآن

زنان نمونه در قرآن (۲)

 

بشر پیوسته در زندگى خویش در جستجوى یافتن الگوها و نمونه هاى کمال یافته اى است که پله هاى ترقى را در جنبه هاى مختلف ظاهرى و معنوى طى کرده اند تا او نیز با تأسى به شیوه هاى زندگى و نوع عملکرد آنها بتواند به کمال مطلوبش نایل آید. در کتاب انسان ساز قرآن کریم، آیاتى به چشم مى خورد که ویژگیها و اوصاف انسانهاى نمونه را به اجتماع بشرى معرفى مى کند و در واقع، به مدح و ستایش صاحبان آن ویژگیها مى پردازد؛ انسانهایى مزین به اوصاف تعقل و تفکر، صبر و استقامت، حیا و عفت، ایمان و معنویت، اخلاص و صداقت، پاکدامنى و طهارت، و دیگر صفات کمالى.

در این کتاب آسمانى، زنان در پیشگاه الهى همچون مردان براى وصول به مقامات معنوى در شرایط یکسان هستند و از آن نظر که انسان اند، مورد خطاب قرآن مى باشند و هرگز اختلاف در جسم و جنسیت و تفاوت در مسئولیتهاى اجتماعى، نمى تواند دلیل بر تفاوت در انسانیت آنان باشد.

یگانه معیارى که قرآن مجید ملاک فضیلت انسان اعم از زن و مرد معرفى مى کند، «ایمان و عمل صالح» است که به دنبال خود «حیات طیّبه» را که موجب تحقق مدینه فاضله و جامعه اى عارى از گناه و هواپرستى، و ظلم و طغیان و استکبار است، به ارمغان مى آورد. و در این معیار، فرقى بین ثروتمند و فقیر، کوچک و بزرگ، باسواد و بى سواد، و زن و مرد نمى گذارد: «مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثى وَ هُوَ مُوءْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیوهً طَیِّبَهً وَ لَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما کانُوا یَعْمَلُونَ»؛ «هر کس کار شایسته اى انجام دهد، خواه مرد باشد یا زن، در حالى که ایمان دارد، او را به حیاتى پاک زنده مى داریم و پاداش آنها را به بهتر از اعمالى که انجام مى دادند، خواهیم داد.»

به همین جهت، زنان نمونه قرآنى، نه فقط الگو براى زنان کمال جو، بلکه الگو و اسوه براى همه مؤمنان هستند؛ چنان که در سوره تحریم، آسیه همسر فرعون و مریم مادر مسیح علیه السلام دو نمونه خوب براى مردم مؤمن به شمار آمده اند: «وَ ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً لِلَّذینَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْن…وَ مَرْیَمَ ابْنَتَ عِمْران…»؛ «و خداوند براى مؤمنان به زن فرعون… و مریم دختر عمران مثال زده است.»

به طور کلى، در قرآن کریم از زنانى چون حوا علیهاالسلام ، ساره و هاجر همسران ابراهیم علیه السلام ، دختران شعیب علیه السلام ، همسر زکریا علیه السلام ، مادر مریم علیهاالسلام ، بلقیس، همسر ایوب علیه السلام ، مادر و خواهر موسى علیه السلام ، آسیه همسر فرعون، حضرت مریم علیهاالسلام ، و فاطمه زهرا علیهاالسلام به نیکویى یاد شده است که از بعضى به طور صریح و بعضى به طور غیر صریح سخن رفته است. در بخش پیشین این مقاله، در خصوص فاطمه زهرا علیهاالسلام ، مریم علیهاالسلام ، خدیجه کبرى علیهاالسلام و آسیه علیهاالسلام بحث و بررسى به عمل آمد؛ و آنچه در این مقاله مورد نظر است، گذرى است به اوصاف و اعمال نیک برخى دیگر از زنان مزبور که صراحتا به عنوان نمونه در قرآن کریم مطرح شده و یا مورد تمجید خداوند قرار گرفته اند؛ زنانى که با ایمان و عمل صالح خویش، چون ستارگانى پر فروغ، زینت بخش آسمان تاریخ انسان گشته اند.

۱٫ حوا علیهاالسلام جلوه اى از ادب در توبه

آنچه در حکایت آدم و حوّا علیهماالسلام جلوه اى ویژه دارد و مى تواند براى همه مؤمنان درس آموز باشد، ادب توبه و انابه حوا علیهاالسلام به همراه همسرش آدم علیه السلام است. آنان بر خلاف ابلیس که با سرپیچى از فرمان الهى بر آدم علیه السلام سجده نکرد و سپس خطایش را با بیان «فَبِمَا اَغْوَیْتَنِى…» به خداوند نسبت داد، در نهایت تضرع و التماس، خطایشان را در چشیدن از شجره ممنوعه، متوجه خود دانستند و ظلم به نفس برشمردند: «قَالَا رَبَّنَا ظَلَمْنَا اَنْفُسَنَا» و نیز نگفتند: پروردگارا! ما را ببخشاى! بلکه عرضه داشتند: اگر ما را نیامرزى و رحمت خود را شامل حال ما نکنى، پیوسته از زیانکاران خواهیم بود: «وَ اِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنَا وَ تَرْحَمْنَا لَنَکُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرینَ».

۲٫ مادر موسى علیه السلام جلوه ایمان و تسلیم

مادر حضرت موسى علیه السلام که به تصریح قرآن کریم، مورد وحى الهى (الهام) قرار گرفته و بر ایمان و آرامش قلبى او به امداد ربوبى تأکید شده، یکى از زنان نمونه قرآنى است که مى تواند الگوى اطاعت و تسلیم در برابر فرمان الهى باشد.

آن گاه که حکومت فرعونى به دنبال خواب فرعون و احساس خطر او از سوى بنى اسرائیل، برنامه گسترده اى را براى کشتن نوزادان پسر از بنى اسرائیل به اجرا گذاشته و حتى به قابله ها نیز دستور مراقبت از زنان باردار را داده و در نتیجه، هزاران نوزاد را قربانى کرده بود، حضرت موسى علیه السلام پا به عرصه هستى نهاد و با تولد خویش، دنیایى از دلشوره و نگرانى را در وجود مادر افکند؛ اما در این هنگام، یک الهام غیبى، آرامش و اطمینان قلبى را به او باز گرداند؛ الهامى که مشتمل بود بر:

۱٫ نوزادت را شیر ده: «أَنْ أَرْضِعیهِ» و چون بر جان او ترسیدى، وى را در دریا (نیل) بیفکن: « فَإِذا خِفْتِ عَلَیْهِ فَأَلْقیهِ فِی الْیَمِّ»؛ ۲٫ ترس به دل راه مده و غمگین مباش: «وَ لا تَخافی وَ لا تَحْزَنی»؛ ۳٫ ما طفل را به تو باز مى گردانیم: «إِنّا رَادُّوهُ إِلَیْکِ» و او را از رسولان و پیامبران قرار مى دهیم: «وَ جاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلینَ».

البته این به مشیت الهى بود که مادر بر خلاف غریزه و عاطفه مادرى، دل به فرمان خداوند دهد و تسلیم خواست و اراده پروردگار شود که «إِنْ کادَتْ لَتُبْدی بِهِ لَوْ لا أَنْ رَبَطْنا عَلى قَلْبِها لِتَکُونَ مِنَ الْمُوءْمِنینَ»؛ «اگر قلب او را به وسیله ایمان و امید محکم نکرده بودیم، نزدیک بود مطلب را افشا کند.»

و این گونه در پرتو ایمان و اطاعت مادر، حضرت موسى علیه السلام جان سالم به در برد و به تقدیر الهى زمینه رشد و نمو او در کاخ فرعون فراهم آمد؛ در حالى که به فرموده امام باقر علیه السلام ، پس از سه روز خداوند نوزاد را به آغوش مادرش باز گرداند تا به عنوان دایه طفل، او را مراقبت کند و شیر دهد.

۳٫ ملکه سبأ نمونه هوش و درایت

بلقیس، نمونه قرآنى زنانى است که با تدبیر هوشمندانه و ژرف اندیشى، پیروى از آیین حق را انتخاب مى کنند و زمینه هدایت و سعادت ملتى را فراهم مى سازند.

وى ملکه سرزمین سبأ (یمن) بود و بر قومى مشرک و خورشید پرست حکمرانى مى کرد؛ که با تهدید پادشاه بنى اسرائیل، حضرت سلیمان علیه السلام ، رو به رو شد و حکومت و مملکت خویش را در خطر دید. از این رو، با اشراف و بزرگان دربار خویش به مشورت نشست و از آنان نظرخواهى نمود.

«قالُوا نَحْنُ أُولُوا قُوَّهٍ وَ أُولُوا بَأْسٍ شَدیدٍ وَ الْأَمْرُ إِلَیْکِ فَانْظُری ما ذا تَأْمُرینَ»؛ «[اشراف] گفتند: ما داراى نیروى کافى و قدرت جنگى فراوان هستیم، ولى تصمیم نهایى با توست، بنگر که چه دستورى مى دهى.»

با این وجود، بلقیس جنگ را به صلاح ندید و بسیار حسابگرانه عمل کرد و گفت: «إِنِّی مُرْسِلَهٌ إِلَیْهِمْ بِهَدِیَّهٍ فَناظِرَهٌ بِمَ یَرْجِعُ الْمُرْسَلُونَ»؛ «هدیه گرانبهایى براى آنان مى فرستم تا ببینم فرستادگان من چه خبر مى آورند.»

برخورد زاهدانه حضرت سلیمان علیه السلام با فرستادگان بلقیس و تهدید دوباره به لشکرکشى و جنگ در صورت عدم تسلیم آنها در برابر حق، فطرت سلیم بلقیس را از خواب غفلت بیدار نمود و وى رنج سفر را بر خود هموار ساخت و به دیدار سلیمان علیه السلام شتافت و هر چند در بارگاه آن حضرت، معجزه ظهور تخت سلطنتش را (که پیش از آن در سرزمین سبأ بود) به عیان دید، اما نشان داد که نیاز به دیدن چنین معجزاتى ندارد و از روى آگاهى و شناخت، تسلیم آیین حق شده است و لذا بیان نمود: «أُوتینَا الْعِلْمَ مِنْ قَبْلِها وَ کُنّا مُسْلِمینَ»؛ «ما پیش از این هم آگاه بودیم و اسلام آورده بودیم.» و همچنین در پیشگاه الهى عرضه داشت:

«رَبِّ إِنِّی ظَلَمْتُ نَفْسی وَ أَسْلَمْتُ مَعَ سُلَیْمانَ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمین»؛ «پروردگارا! من به خود ستم کردم و [اینک] به همراه سلیمان براى خداوندى که پروردگار عالمیان است، اسلام آوردم.»

و بدین ترتیب، بلقیس با حسن تدبیر و رفتار هوشمندانه توانست ضمن نجات مملکتش از خطر جنگ و خونریزى، با زندگى تاریک و آمیخته به شرک گذشته خود وداع گوید و حیاتش را مملوّ از نور ایمان و یقین سازد و در پرتو هدایتگرى حضرت سلیمان علیه السلام در طریق حق به سوى سعادت و بهروزى گام بردارد.

۴٫ دختران شعیب علیه السلام ، نماد حیا و عفت

در جریان هجرت حضرت موسى علیه السلام از مصر به سوى شهر مدین در ایام جوانى، قرآن کریم از دو دخترى سخن مى گوید که به خاطر سالخوردگى پدر پیرشان مجبور بودند خودشان گوسفندان را از آب چاه مدین سیراب کنند؛ اما تا زمانى که مردم در کنار چاه در حال آب دادن به چارپایانشان بودند، به سبب حیا و عفتى که در وجودشان قرار داشت، در گوشه اى به انتظار مى ماندند؛ چنان که وقتى موسى علیه السلام به نزد آنان رفت و علت دورى گزیدن ایشان را جویا شد، در جواب گفتند: «لا نَسْقی حَتّى یُصْدِرَ الرِّعاءُ»؛ «ما گوسفندان خود را سیراب نمى کنیم تا چوپانان همگى [حیوانات خود را آب دهند و] خارج شوند.»

آن گاه حضرت موسى علیه السلام با روحیه جوانمردى با آنکه خسته و گرسنه از سفر طولانى اش بود، به پیش رفته و از چاه آب کشیده، گوسفندان آن دو را سیراب نمود و سپس به زیر سایه دیوارى پناه برد. آن دو دختر با ایمان و عفیف که در حریم پاک و بهشتى پدرى چون شعیب نبى علیه السلام پرورش یافته بودند، به خانه برگشته، ماجرا را براى پدر تعریف کردند و به توصیه حضرت شعیب علیه السلام یکى از دختران به نزد موسى علیه السلام بازگشت تا دعوت پدر را براى دیدار و گرفتن مزد سیراب کردن گوسفندان ابلاغ نماید.

در این صحنه نیز قرآن کریم به صفت حیاى آن بانو تأکید مى ورزد و مى فرماید: «فَجاءَتْهُ إِحْداهُما تَمْشی عَلَى اسْتِحْیاءٍ»؛ «یکى از آن دو [دختر] به سراغ او آمد، در حالى که با نهایت حیا گام برمى داشت.» و این به فرموده رسول اکرم صلى الله علیه و آله همان دختر بزرگ تر، یعنى صفورا بود که بعدها به همسرى حضرت موسى علیه السلام در آمد.

بنابراین، صفورا و خواهرش از نمونه ها و الگوهاى قرآنى در زمینه حیا و عفت هستند که بهره مندى ایشان از این صفت، نشان دهنده ایمان عمیق آنان مى باشد؛ چرا که به بیان امام صادق علیه السلام کسى که فاقد حیا باشد، از داشتن نعمت ایمان بى نصیب است: «لَا إِیمَانَ لِمَنْ لَا حَیَاءَ لَهُ؛ ایمان ندارد کسى که حیا ندارد.»

سخن آخر اینکه هر یک از نمونه هاى با فضیلت قرآنى، نمونه اى براى همه انسانهاى تشنه کمال اعم از زن و مرد مى باشند و این دو نوع، از لحاظ نیل به مقامات عالیه انسانى یگانه معیارى که قرآن مجید ملاک فضیلت انسان اعم از زن و مرد معرفى مى کند، «ایمان و عمل صالح» است که به دنبال خود «حیات طیّبه» را که موجب تحقق مدینه فاضله و جامعه اى عارى از گناه و هواپرستى، و ظلم و طغیان و استکبار است، به ارمغان مى آورد

یکسان اند. از این رو، اگر در کتاب آسمانى ما مسلمانان، پیامبر خاتم صلى الله علیه و آله و همچنین ابراهیم خلیل علیه السلام به همراه یارانش به عنوان اسوه و الگو براى کسانى مطرح اند که امید به رحمت خدا و روز رستاخیز دارند، از آسیه همسر فرعون و مریم دختر عمران علیهاالسلام نیز صراحتا به عنوان نمونه براى مردم مؤمن یاد شده و زنان نمونه دیگرى نیز مورد ستایش و تمجید قرآن قرار گرفته اند که همگى در دو ویژگى «ایمان و عمل صالح» با هم مشترک هستند و مى توانند الگو و اسوه براى همگان باشند و این خود نشان از توجه خاص دین اسلام به مقام و منزلت زن و نقش ویژه وى در اجتماع بشرى و در طریق فلاح و رستگارى دارد.

پدیدآورنده: مهدى رضوانى پور

 

پایگاه حوزه

همچنین ببینید

مدیریت در خانواده

آیا در اسلام اجازه تنبیه بدنی زن به مرد داده شده است؟ با توجه به ...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *