خانه / پرونده ها / داستان / دو حکایت خواندنی درباره ی عفاف

دو حکایت خواندنی درباره ی عفاف

دو حکایت خواندنی درباره ی عفاف

 

روزی زلیخا با یوسف خلوت کرد و از فرصت به دست آمده استفاده نمود. روبه یوسف کرد و گفت: سرت را بلند کن و به من نگاهی کن…

 

دو حکایت خواندنی درباره ی عفاف

روزی زلیخا با یوسف خلوت کرد و از فرصت به دست آمده استفاده نمود. روبه یوسف کرد و گفت: سرت را بلند کن و به من نگاهی کن.
یوسف گفت: می ترسم هیولای کور و نابینایی بر دیدگانم سایه افکند.
– زلیخا: به به! چه چشم های شهلا و زیبایی داری!
– یوسف: همین دیدگان من در خانه ی قبر، نخستین عضوی هستند که متلاشی شده و روی صورتم می ریزند.
– زلیخا: چه قدر بوی خوشی داری!
– یوسف: اگر سه روز بعد از مرگ من بوی مرا استشمام نمایی، از من فرار می کنی.
– زلیخا: چرا نزدیک من نمی آیی؟
– یوسف: چون می خواهم به قرب خداوند نایل شوم.
– زلیخا: گام بر روی فرش های پر بها و حریر من بگذار و خواسته مرا برآور.
– یوسف: می ترسم بهره ام در بهشت از من گرفته شود.
وقتی که زلیخا استقامت و پاک دامنی یوسف را دید و یقین کرد که تسلیم هوس های او نمی شود، از راه تهدید وارد شد و به یوسف گفت: حالا که چنین است تو را به شکنجه گران زندان می سپارم… یوسف با کمال نیرو گفت: باکی نیست، خدا یاور من است.
امام علی (علیه السلام) فرمودند: همراه حضرت زهرا (سلام الله علیها) به حضور پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) رفتیم، دیدیم پیامبر به شدت گریه می کنند. عرض کردم: پدر و مادرم به فدایت، چرا گریه می کنی؟ فرمودند: ای علی! در شب معراج زنانی را در عذاب های گوناگون دیدم، از این رو گریه می کنم. از جمله فرمودند:
۱٫ زنی را دیدم که به مویش آویزان است و مغز سرش از شدّت گرما می جوشد.
۲٫ و زنی را دیدم که به دو پایش آویزان شده است.
۳٫ و زنی را دیدم که گوشت بدن خود را می خورد.
۴٫ و زنی را دیدم که با قیچی ها گوشت بدن خود را بریده بریده می کرد.
۵٫ و زنی را دیدم که صورت و بدنش می سوخت و او روده های خود را می خورد.
حضرت زهرا (سلام الله علیها) عرض کردند: ای حبیب و نور چشمم! به من بگو عمل آن زن ها در دنیا چه بود که این گونه مجازات می شدند.
– زنی که به مویش آویزان شده بود و مغز سرش از گرما می جوشید، به خاطر آن بود که در دنیا موی سرش را از نامحرمان نمی پوشاند.
– زنی که به دوپایش آویزان بود، به خاطر آن بود که در دنیا بدون اجازه ی شوهرش از خانه بیرون رفت.
– زنی که گوشت بدنش را می خورد، به خاطر آن بود که در دنیا اندام خود را برای نامحرمان آرایش می کرد.
– زنی که با قیچی ها گوشت بدنش را می برید، به خاطر آن بود که او در دنیا خودفروشی می کرد و خود را برای کام جویی عیّاشان در معرض تماشای آن ها می گذاشت.
– زنی که صورت و بدنش می سوخت و روده های خود را می خورد، به خاطر آن بود که بین زن و مرد نامحرم رابطه ی نامشروع برقرار می نمود و در این جهت دلاّلی می کرد. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در پایان فرمودند: «وَیل لامرأۀٍ اَغضَبَت زوجَها و طوبی لامرأۀٍ رضی عنها زوجُها؛ وای بر زنی که شوهرش را خشمگین کند و خوشا به حال زنی که شوهرش از او خشنود باشد». (۱)

پی نوشت:

۱٫ اقتباس از: عیون اخبار الرضا، ج ۲، ص ۱۰ و بحارالانوار، ج ۱۰۳، ص ۲۴۶ – ۲۴۵ و کتاب پوشش زن در اسلام، ص ۵۳ – ۵۲٫

منبع: با معارف اسلامی آشنا شویم، شماره ی ۴۰٫

 

حجاب و عفاف،حجاب وعفاف،عفاف و حجاب،عفاف وحجاب،utht, p[hf،utht, p[hf،p[hf, utht،p[hf, utht

همچنین ببینید

داستان حجاب

بهش گفتم: امام زمان (عج) رو دوست داری؟ گفت: آره! خیلی دوسش دارم. گفتم: امام ...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *