شهید حسن حسینپور علویه: “خواهرانم! حجاب و عفت و پاکدامنی را سرلوحه زندگی خود قرار دهید و راهم را زینب گونه ادامه دهید.”
شهید عبدالله محمودی: “و تو ای خواهر دینیام! چادر سیاهی که تو را احاطه کرده است از خون سرخ من کوبندهتر است.”
سردار شهید رحیم آنجفی: “خواهرم! محبوب باش و باتقوا، که شمایید که دشمن را با چادر سیاهتان و تقوایتان میکشید. … حجاب تو سنگر تو است، تو از داخل حجاب دشمن را میبینی و دشمن تو را نمیبیند.”
شهید محمد کریم غفرانی: “حفظ حجاب هم چون جهاد در راه خداست.”
شهید حمید رضا نظام: ” خواهرم! از بی حجابی است اگر عمر گل کم است. نهفته باش و همیشه گل باش!”
شهید سید محمد تقی میرغفوریان: ” از تمامی خواهرانم میخوام که حجاب این لباس رزم را حافظ باشند.”
طلبه شهید محمد جواد نوبختی: ” خواهرم! هم چون زینب باش و در سنگر حجاب به اسلام خدمت کن.”
شهید صادق مهدی پور: یک دختر نجیب باید با حجاب باشد.
شهید بهرام یادگاری: ” خواهرم! حجاب تو مشت محکمی بر دهان منافقین و دشمنان اسلام میزند.”
شهید ابوالفضل سنگ تراشان: “تو ای خواهرم! … حجاب تو کوبندهتر از خون سرخ من است.”
شهید حمید رستمی: ” به پهلوی شکسته فاطمه زهرا (ع) قسمتان میدهم که، حجاب را حجاب را، حجاب را، رعایت کنید.”
شهید علی اصغر پور فرح آبادی: “خواهر مسلمان! حجاب شما موجب حفظ نگاه برادران خواهد شد. برادر مسلمان! بی اعتنایی شما و حفظ نگاه شما موجب حجاب خواهران خواهد شد”.
شهید علی رضائیان: “شما خواهرانم و مادرانم! حجاب شما جامعه را از فساد به سوی معنویت و صفا میکشاند”.
شهید علی روحی نجفی: “از خواهران گرامی خواهشمندم که حجاب خود را حفظ کنند، زیرا حجاب خون بهای شهیدان است”.
شهید غلام رضا عسگری: “مادرم! … من با حجاب و عزت نفس و فداکاری شما رشد پیدا کردم”.
شهید محمد حسن جعفرزاده: “ای خواهرم! قبل از هر چیز استعمار از سیاهی چادر تو میترسد تا سرخی خون من”.
شهید محمد علی فرزانه: ” خواهرم! زینب گونه حجابت را که کوبندهتر از خون من است حفظ کن!”.
رییس جمهور شهید محمد علی رجایی: “خواهران ما در حالی که چادر خود را محکم برگرفتهاند و خود را هم چون فاطمه و زینب حفظ میکنند … هدفدار در جامعه حاضر شدهاند”.
حیفم آمد که آخرین جمله این کتاب این مطلب نباشد که استاد قرائتی میفرمودند: “خانمی به دفتر نهضت سوادآموزی تلفن کرد و گفت: آقای قرائتی! پسرم مفقودالاثر شده و پسر دیگری ندارم تا به دفاع از اسلام بپردازد! اما هر وقت به خیابان میروم و بدحجابی را میبینم، دلم خون می شود. شما در تلوزیون بگویید! اگر از قیامت نمیترسید، دل ما را خون نکنید”.
برگرفته از کتاب “چرا با حجاب شدم؟” نوشتههای مژده بهروزی به قلم روان محمد رحمتی شهرضا، انتشارات جوانان موفق.