خواهرم! مریم و زهرا چو شود اُسوهی تو
نفروشی گُهرِ خویش به هر چشمِ پلید
*
به خدا پاکترینی و نیرزد که دَمی
ببَرَد دیوِ سیه از دلِ تو نورِ سپید
*
عفّت و پاکیِ زن کهنه نگردد به زمان
تا ابد چادرِ زینب، خوش و تازهست و جدید
*
آنکه گوید به تو بگشای ز سر بندِ حجاب
بیگمان دوخته بر عفّتِ تو چشمِ امید
*
تارِ مویی ز تو چون دیدهی دزدان بیند
ابر، گریان شود از حزن و غمِ عرشِ مجید
*
تو توانی که شبی نیک بخوابی تا صبح
وآنگه از عمد، نبندی درِ منزل به کلید ؟
*
خواهرم! خانهی تن، منزلتش افزون است
آن که تن داد به شیطان، به خدا خیر ندید
*
این همه جُرم و جنایت، همه از شهوتِ ماست
همه از معصیتِ ماست که حق نیست پدید
*
ای خوشا آن که سرِ نفسِ ستمکارهی خویش
به اطاعت ز خدا، با شَعَف و عشق بُرید
*
ای خوشا آن که میانِ هوسِ خویش و خدا
از سرِ خویش گذشت و نَفَسِ یار گُزید
*
ای خوشا آن که به ایّامِ جوانی و خوشی
عقلِ پیریش چو خورشیدِ فلک گشت پدید
*
ای خوش آن پیر که برگشت به راهِ معبود
چون که بیحاصلیِ جلوهگری را فهمید
*
حسرتا آن که دمادم، رهِ ابلیس سپرد
حسرتا آن که دَمی حرفِ خدا را نشنید
*
حسرتا آن که دَمِ مرگ، نگاهش جویان
تا چه کَس بر سر و مویش کفنِ سرد کشید
*
خواهرم! حال که زیبایی و قدرت داری
راهِ حق رو ! نه در آن دَم که دَمِ مرگ رسید
*
مطمئن باش که او، حقِّ تو ناحق نکند
اجرِ تقوای زنان نیست کم از اجرِ شهید
***
حمیدرضا شیرعلی مهرآیین
مازندران؛ پانزدهم شعبانالمعظّم ۱۴۳۷ قمری
دوم خردادماه ۱۳۹۵