خانه / مناسبتنامه / ویژه نامه ایام شهادت حضرت فاطمه زهرا س

ویژه نامه ایام شهادت حضرت فاطمه زهرا س

فاطمیه که فرا می رسد
دوباره «محرم» با تمام لحظه های داغدارش زنده می شود و در هر روز غربت خاموشی یک ستاره تکرار می شود.


« آه از اندوه ریحانه رسول »
فاطمه علیهاالسلام ،
صبر لایزال نبوی بود
که در هیأت عفتی سر به فلک کشیده،
چادر به سر می‏کشید و در کوچه ‏های مدینه،
در تمام رهگذرهای هستی،
حضور خدا را به کائنات، یادآور می‏شد.
سیلی ستم و تازیانه کینه را به جان خرید
تا هجوم تندبادِ انکار،
شمع یک‏تنه حقیقت را خاموش نکند.
افسوس از سوره کوثر که در آن خانه گِلین،
همسایه اهالی غفلت و سنگدلی شد!
آه از زمزمه‏های شرحه شرحه بتول
که در نیمه‏شبِ سجاده و تسبیح،
ارکان عرش را به لرزه می‏افکند!
آه از ریحانه رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله
که در مشام حسادتِ زمین، به هدر می‏رفت
و چشمانِ حقیقت ‏ستیز زمانه،
رخساره طهارتش را طاقت نداشت.
سودابه مهیجی


ای روح آفتاب چرا پا نمی شوی؟
بانوی بو تراب چرا پا نمی شوی؟

پهلوی منهم از خبر رفتنت شکست
رکنم شده خراب چرا پا نمی شوی؟

با قطره قطره اشک سلا مت نموده ام
زهرا بده جواب چرا پا نمی شوی ؟

خورشید لطمه دیده حیدر بلند شو
بر جمع ما بتاب چرا پا نمی شوی ؟

رفتی و روی صورت خود را کشیده ای
ای مادر حجاب چرا پا نمی شوی ؟

بی تو تمام ثانیه ها دق نموده اند
رفته زمان بر آب چرا پا نمی شوی؟

اینجا خدا هم آمده و گریه می کند
بر اشک بو تراب چرا پا نمی شوی؟

روی کبود تو به نگاهم اشاره کرد
مُردم از این خطاب چرا پا نمی شوی ؟

می میرد از تنفس دلگیر کوچه ها
این غنچه های ناب چرا پا نمی شوی ؟

شهادت بانوی دو عالم حضرت فاطمه س

بر تمامی شیعیان تسلیت باد




آرزوى ترک دنیا بر زبان یادگار نبی

در مورد آرزوى مرگ، در دل و جان دختر گرامى و با فضیلت پیامبر عالیقدر اسلام، بیان روشن و توضیحات مفید و روشنگرى توسط محدث اربلى، از علماى ارجمند قرن هفتم و صاحب «کشف‏الغمه فى معرفه الأئمه» ارائه شده است که بازگویى آن در بر دارنده ‏ى نکته‏هاست.
از این رو شمه‏ اى از آن گفتار به صورت اختصار در اینجا نقل مى‏شود. وى مى‏گوید:
«طبیعت بشر بر حب ذات و علاقه به ادامه‏ى حیات خویش نهاده شده است.
عموما بشر از مرگ گریزاتن و عاشق و علاقمند حیات و زندگى خویش است. انبیاى الهى هم با آن همه عظمت و جلالت قدر و فضیلت، باز از این قاعده مستثنى نیستند، و در این علاقه با عموم مردم شریک و یکسان‏اند. داستان حضرت آدم با آن همه طول عمر و مدت زندگى‏اش باز هم آرزوى حیات و ادامه‏ى زندگى را داشت و همیشه از خداوند متعال آرزوى عمر طولانى و زندگى بیشتر مى‏کرد، خود گواهى بر این حقیقت است.

حضرت نوح که از لحاظ سن و سال در حدى بود که به تصریح قرآن مجید، تنها ۹۵۰ سال در میان قوم خود به دعوت مردم و تبلیغ راه حق و توحید مشغول بود، وقتى اجلش فرارسید هنوز از زندگى سیر نبود.
زیرا چون در لحظات آخر از او پرسیدند که دنیا را چگونه یافتى؟
پاسخ داد: «دنیا را خانه‏اى دیدم داراى دو در، که از یک در به اندرون آیند و از در دیگر بیرون روند» و مفهوم این جمله، شدت علاقه به حیات و دشوارى جدایى از دنیا را در نظر آن پیغمبر کهن‏سال و منادى توحید نشان مى‏دهد.
و یا حضرت ابراهیم از حقتعالى خواسته بود که تا او خودش آرزوى مرگ نکرده است، او را از دنیا نبرد.
و یا حضرت موسى در مفارقت از دنیا و به هنگام فرارسیدن آخرین لحظات عمر، با ملک‏ الموت محاجه و گفتگو داشت و دل از دنیا نمى‏برید.
آرى اینها، فقط شمه‏اى از احوال انبیاى عظام بود که با وجود علو درجه و رفعت شأن و عظمت مقام، باز از دنیا سیر نمى‏شدند و به ترک حیات و قطع زندگى رغبت نداشتند…
ولى فاطمه‏ى زهرا علیهاالسلام با آن سن و سال اندک و در عنفوان جوانى، چنان با شور و شوق در انتظار مفارقت از دنیا و ترک حیات بود که دریافت خبر رحلت خویش از پدرش را جشن و سرور تلقى مى‏کرد، و بسیار خوشحال و شادمان بود که زودتر بر پدر بزرگوارش نزول خواهند کرد. و این امر، یکى از اسرار عظمت روحى و معنوى اهل‏بیت علیهم السلام است که در آنان به ودیعت نهاده شده، و امرى است که تنها به آنان اختصاص دارد». (۱)
همین معنى را فاطمه علیهاالسلام خود نیز ضمن همان خطبه‏ى شورانگیزى که در مسجد مدینه و در حضور جمع کثیرى از مردم ایراد کرد، بیان فرموده است. بدین‏صورت که حضرتش در آن گفتار کوبنده و پرشور، پیرامون رحلت پدر بزرگوار خود مى‏گوید:
«خداوند او را با رحمت و رأفت خویش به سوى جوار خود قبض روح فرمود، و از مشقت و رنج و درد این دنیاو تحمل وزر و بال آن آسوده ساخت و مشمول رضوان و خشنودى خود نمود».(۲)
این جملات عمیق، خود مى‏تواند بازگوکننده‏ى دیدگاه کلى و عمومى زهرا علیهاالسلام نسبت به مرگ و انتقال از این جهان باشد. در واقع این سخنان پرمعنى، نگرش و جهان‏بینى زهراى اطهر علیهاالسلام را ترسیم مى‏کند و نشان مى‏دهد که در نظر او، رخت بربستن از این جهان و شتافتن به سوى باقى، عالى‏ترین راه رهایى از مشقات دنیا و رسیدن به جوار رحمت و رأفت حق است. لذا کسى که چنین دیدگاهى نسبت به مرگ دارد، طبیعى است که در مورد مرگ خود نیز از همین دیدگاه به مسأله مى‏نگرد.
آنچه از بیان زهرا علیهاالسلام در مورد رحلت پدر بزرگوارش استفاده مى‏شود، در حقیقت تأییدى استوار، بر همان عامل روحى و معنوى در نهاد اوست که باعث مى‏شود تا از شنیدن خبر رحلت خود نیز شادمان گردد.
در روایت وارد است هنگامى که فاطمه زهرا علیهاالسلام با تمام توان در دفاع از ولایت امیرالمؤمنین و حکومت اسلامى برآمد در این مسیر به مصیبتها و ناگواریهاى گوناگون گرفتار شد. پس از آنکه امیرالمؤمنین علیه‏السلام را از حکومت کنار دید و حادثه‏ى غدیر را فراموش شده‏ى امت وقت دید و آن هنگام که فدک و حقوق اقتصادى خود را در دستان نامردان نااهل دید و در دفاع از حقوق خود ناامید گشت و پس از آنکه حریم و حرمت اهل‏بیت را توسط هتاکان منافق محل امنى نیافت، و آنگاه که حتى مردم را از صداى گریه‏هاى خود دلتنگ دید دست به دعا برداشت و آرزوى ملاقات با خدا و رسول خدا را نمود. در کتاب نهج‏الحیاه آمده است: درباره‏ى شکوه ‏ها و غم هاى جانکاه حضرت زهرا علیهاالسلام پیامبر گرامى اسلام به اصحاب خویش خبر داده و فرمود: «دخترم آنچنان در امواج بلاها و مصیبتها، غمناک و نگران مى‏شود که دست به دعا برداشته، از خدا آرزوى مرگ و شهادت کند، مى‏گوید:
یا رب انى قد سئمت الحیاه و تبرمت باهل الدنیا فالحقنى بأبى الهى عجل وفاتى سریعا.»
(پروردگارا! از زندگى خسته و روى گردان شده‏ام و از دنیازدگان، بلاها و مصیبتهاى ناگوار دیده‏ام، خدایا مرا به پدرم رسول خدا متصل گردان و مرگ مرا زود برسان.) (۳)





اندوهی بی انتها

علت رنجورى و ناتوانى روزافزون زهرا علیهاالسلام تنها بیمارى نبود، بلکه افکار و غم و غصه‏هاى فراوان، مغز و اعصاب آن بانوى عزیز را فشار مى‏داد، گاهى که در اطاق کوچک خویش بر پوستى آرمیده و بالشى که از علف پر شده بود به زیر سر داشت، افکار گوناگون بر آن حضرت هجوم مى‏آورد:
آه چگونه به وصیت‏هاى پدرم اعتنا نکردند و خلافت شوهرم را غصب نمودند؟ آثار شوم و خطرناک غصب خلافت تا قیامت باقى خواهد ماند. خلافتى که بوسیله‏ى زور و حیله‏بازى بر ملت تحمیل شد، عاقبت خوبى ندارد. علت پیشرفت و ترقى اسلام و عظمت مسلمین، اتحاد و یگانگى جهان مسلمین بود.

آه چه نیروى بزرگى را از دست دادند! اختلافات را در داخل خودشان کشاندند، نیروى واحد و مقتدر اسلام را به نیروهاى پراکنده تبدیل نمودند. جهان اسلام را در مسیر ناتوانى و ضعف و پراکندگى و ذلت انداختند.
آه آیا من همان فاطمه و عزیز کرده پیغمبرم که در بستر بیمارى افتاده‏ام و در اثر ضربات همین امت از درد مى‏نالم و مرگ را بالعیان مشاهده مى‏کنم؟!
آن همه سفارشهاى پیغمبر چه شد؟ خدایا على علیه‏السلام را چه کنم که با وجود آن همه شجاعت و قدرتى که در او سراغ دارم در وضعى گرفتار شده که ناچار است براى حفظ مصالح اسلام دست بر روى دست بگذارد و در قبال غصب حق مشروعش سکوت اختیار کند؟
آه مرگ من نزدیک شده و در روزگار جوانى از دنیا مى‏روم و از غم و غصه نجات مى‏یابم، اما کودکان یتیم را چه کنم؟ حسن و حسین و زینب و ام‏کلثومم یتیم و بى سرپرست مى‏شوند. آه، چه مصیباتى بر سر عزیزانم وارد خواهد آمد، من بارها از پدرم مى‏شنیدم که مى‏فرمود: حسنت را مسموم مى‏کنند و حسینت را با شمشیر به قتل مى‏رسانند. هم اکنون آثار و علائمش را مى بینم.
گاهى حسین کوچک را مى‏گرفت و زیر گلویش را مى‏بوسید و براى مصیباتش اشک مى‏ریخت.
گاهى حسن را به سینه مى‏چسبانید و بر لبهاى معصومش بوسه مى‏زد.
گاهى گرفتاریهاى آینده و حوادث طاقت‏فرساى زینب و ام‏کلثوم را به یاد مى‏آورد و براى آنان مى‏گریست.
آرى امثال این افکار ناراحت کننده بود که زهراى عزیز را رنج مى‏داد و روز بروز رنجورتر و ضعیف‏تر مى‏شد.
در روایت وارد شده که فاطمه علیهاالسلام در هنگام وفات گریه مى‏کرد، على علیه‏السلام فرمود: چرا گریه مى‏کنى؟ پاسخ داد: براى گرفتارى‏هاى آینده‏ى تو گریه مى‏کنم. فرمود: گریه نکن، به خدا سوگند اینگونه امور در نزد من مهم نیست.(۴)


پی نوشت:
۱ـ کشف ‏الغمه، ج ۲، ص ۸۲٫
۲ـ «قبضه اللَّه قبضه رأفه و اختیار رغبه بمحمد عن تعب هذه الدار موضوعا عنه اعباء الأوزار محفوفا بالملائکه الأبرار و رضوان الرب الغفار و جوار الملک الجبار».
۳ـ نهج‏الحیاه، ص ۲۰۴، ح ۱۱۸٫
۴ـ بحارالانوار، ج ۴۳، ص ۲۱۸٫

بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان

منبع: مرکز جهانی اطلاع رسانی آل البیت علیهم السلام.




بی خبری ها

ای کاش خبر داشتی از بی خبری ها
از بی خبری های من و دربدری ها
ای فاطمه ! تنهاتر از آنم که بگویم…
بر من چه گذشت از غم بی بال و پری ها
انگار به تاوان گناهی که ندارم
در آتشی افتاده ام از خیره سری ها
دور از تو ، نفس در نفسِ چاه شدن ها
دردا ! غم پنهان چنین خون جگری ها
بوی تو هنوز از خَمِ این کوچه می آید
از کوچهء تنهایی و بی همسفری ها

مانند یتیمی که سر راه تو باشم…
در حق دلم ، کرده ای ای زن ! پدری ها
ای کاش صدایم کنی از حنجره ء چاه
ای کاش خبر داشتی از بی خبری ها…

فاطمیه که فرا می رسد
دوباره «محرم» با تمام لحظه های داغدارش زنده می شود و در هر روز غربت خاموشی یک ستاره تکرار می شود.

فاطمیه که از راه می رسد،
خورشید دوباره راوی عطش و خون می شود و آسمان از سوز دل آل محمد حکایت می کند.

فاطمیه که از راه می رسد،
قصه غریب گداختن میخ و آتش و سوختن خیمه ها و داغ زینب تکرار می شود.

فاطمیه که از راه می رسد،
تمام غربت عالم را با خود می آورد.

نامت گل، نشانت گل آذین،
یادت گلاب و غروبت گلگون!
آن گلی که بهشت
با عطر گلبرگ های آن از هوش می رود؛

گلی با هیجده گلبرگ بی مثال،
با هیجده بهار لا یزال.

خوشا به حال هیجده بهاری که با تو شکفتند.
هیجده تابستانی که به بار نشستند؛

هیجده خزانی که بر باد رفتند
و هیجده زمستانی که کفن پوشیدند….

کوه ها حجم عقده های کبود توست
و دریاها چکیده اشک های غریب تو.

از آن روز که فدک به نام تو شد،
فلک قافیه ای در خور یافت

و از آن دم که آب مهریه تو شد،
سفینه اهل بیت به جریان افتا د.

بیت الاحزان تو، پیشگوی کربلا بود
و گریه های دردناکت پیش درآمد نینوا.

سیمرغ گم شده!
مبادا بی تو حقیقت،
آشیانه خفاش ها شود
و عشق،
بازیچه کاکلی ها!
مادر پهلو شکسته
دل های شکسته را دریاب.



گلایه می‏کنم از دیوارهای سرد و خاموش مدینه،
از این کوچه‏ ها که آشنای دیرینه ‏اند با حضور روشن تو،

از این خشت‏ها که لب فرو بسته ‏اند؛

حال آنکه بارها سلام و تحنیت پر مهر پیامبر، به تو و خاندانت را شنیده ‏اند.

از این آسمان افسرده و محزون که شاهد بود حبیب خدا،
کلام الهی را بر در خانه شما تلاوت می‏کرد:
«انما یرید اللّه‏ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرا».

گلایه دارم از چشمان سرخ این آفتاب
که هنوز بعد تو،
دیده به این کوچه ‏های تهی از عطر یاس می‏دوزد.

شکوه می‏کنم از ملاقات سرخ در و دیوار خانه
با سینه پاک تو که هنوز جای بوسه پیامبر بر آن تازه بود.

به ستاره‏ ها گفته‏ ام برایت آرام بگریند
تا آزرده نشوی.

به ماه سپرده‏ ام شیون چشم‏هایش را پنهان کند
تا نشان قبر تو، از دیدگان شب مخفی بماند.

کودکانت، ناله یتیمی را
در بغض گلوهاشان فرو می‏برند
تا تو را مخفیانه غسل دهم
و به دستان سپید پدرت بسپارم.

به زمین سفارش کرده ‏ام
پیکر مجروح یاس را آرام در آغوش بگیرد.

فاطمه جان!
«بعد تو اندوه من جاودانه و شب‏هایم شب زنده ‏داری است،
تا آن روز که خدا خانه زندگی تو را برای من برگزیند


همچنین ببینید

زنان افتخار آفرین شهید در دفاع مقدس

زهرا حسینی راوی کتاب دا با آغاز جنگ، زهرا حسینی که در آن هنگام دختری ...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *