{jcomments on}وقتی زلیخا به یوسف (علیه السلام) پیشنهاد گناه داد
تا از او کام بگیرد ، ناگهان یوسف (علیه السلام) دید زلیخا روی چیزی را با پارچه ای پوشاند . یوسف (علیه السلام) فرمود : چه کردی ؟ گفت : صورت بت خود را پوشاندم تا مرا در حال گانه نبیند .
یوسف (علیه السلام) فرمود : تو از جماد حیا می کنی که نمی بیند ، من سزاوارترم حیا و شرم کنم از کسی که مرا می بیند و از آشکار و نهانم آگاه است .
منبع : هزار و یک حکایت اخلاقی ؛ محمدحسین محمدی ، ص ۲۲۵