مرد بازرگان و فحش ناموسی «لعنت بر تو ای زبان نفرین شده من! ای کاش لال شده بودم و هرگز آن حرف نابجا را در پیشگاه امام صادق بر زبان نمی آوردم اما آیا همه گناه ها بر گردن زبان من است؟ نه. بی شک زبان وسیله ای برای بیان ...
ادامه مطلبماجرای واقعی:سرباز قزاق و کشف حجاب از زن سیده
خانم سیده بوده زمان رضاشاه ملعون.قزاقهای رضا شاه روزی در خیاباان جلوی این سیده خانم را می گیرند ومی گویند آی خانم حجابت را برادر!!!خانم خودش را می زند به نشنیدنآن مردک می گوید:آی خانم مگر باتو نیستم حجابت را بردار.زن امتناع می کند آن ملعون دست می برد وچادر ...
ادامه مطلبتوبیخ رسول اکرم نسبت به مردان هرزه زبان/حکایت
در زمان پیامبر گرامی اسلام دو نفر بنام «هیث» و «ماتع» در مدینه زندگى مى کردند. این دو آدم هاى هرزه اى بودند و همواره سخنان زشت مى گفتند و مردم را مى خنداندند و عفت کلام را مراعات نمى کردند…
ادامه مطلبحکایت مرد آهنگر
« در سفری به مصر، آهنگری را دیدم که با دست خود آهن گداخته را از کوره آهنگری بیرون میآورد و روی سندان میگذاشت و حرارت آهن به دست وی اثر نمیکرد. با خود گفتم این شخص، مردی صالح است که آتش به دست او کارگر نیست. ازاینرو، نزد آن ...
ادامه مطلبخود کرده را تدبیر نیست؛ یک ماجرای پند آموز
سال گذشته تصمیم گرفتم که یک دستگاه ماهواره خریداری کنم؛ اما همسرم با این تصمیم بشدت مخالفت کرد تا اینکه بالاخره در پی اصرارهای مکرر و بدون توجه به نظر وی اقدام به نصب ماهواره کردم.
ادامه مطلبمن رفتنی ام !!! اما …
برای آنان که یادشون رفته من رفتنی ام … حرص می زنند و دیگران را می آزارند … دوستان من هم رفتنی ام مرا ببخشید از صمیم قلب…
ادامه مطلبحجاب انسانیت را، در ماجرای کشف حجاب پاره کردند
خدا میداند که به ملت ایران چه گذشت در این کشف حجاب. حجاب انسانیت را پاره کردند اینها. علما را وادار کردند با سرنیزه که با زنهایشان در مجالس جشنی که با خون دل مردم با گریه تمام میشد، شرکت کنند.
ادامه مطلبماجرای کشف حجاب همسر و دختران رضاخان در یک جشن
رضاخان در روز ۱۷ دی ۱۳۱۴ در جشن فارغ التحصیلی، قانون کشف حجاب زنان را به طور آشکار و رسمی اعلام کرد و خود به اتفاق همسر و دخترانش که بدون حجاب بودند، در این جشن شرکت و سخنرانی کرد و دوره ای سیاه برای زنان ایران در تاریخ شروع ...
ادامه مطلبداستان برصیصای عابد
داستان برصیصای عابد عابدی گوشه گیر که همیشه سرگرم عبادت بود، به نام برصیصا.او را مستجاب الدعوه می دانستند. دختر سلطان وقت به مرض سختی مبتلا شد آنچه مداوا کردند چاره نشد و علاج را منحصر به دعای برصیصای عابد دانستند. او هم که به شهر و بارگاه سلطان نمی ...
ادامه مطلبگرسنه شکم و شهوت
عالمی می فرمودند: برای تبلیغ به شهری رفته بودم در آن جا سید بزرگواری امام جماعت بود. در گفتگوهایی که با هم داشتیم تعریف می کردند :یک روز درب منزل به صدا در آمد وقتی درب را باز کردم خانمی به همراه فرزند خردسالش را با لباسی نا مناسب و ...
ادامه مطلب