خانه / پرونده ها / داستان / دخترک ۵ ساله و مادر چادری …

دخترک ۵ ساله و مادر چادری …

دخترک رو به مادرش کرد و گفت: مامان چرا خانم مربیمون چادر میزنه ولی شما نمی پوشی؟

مامانش جواب داد:  آخه دخترم وقتی چادر میزنم گرمم میشه.تازه چادر دست و پا گیر هم هستش.

گفت: چرا مامانم چادر نمی پوشه و میگه گرمم میشه و فردا صبح وقتی که دخترک رفت مهد کودک،همین سوال رو پرسید، چادر دست و پا گیره ولی شما چادر می پوشی؟گرمتون نمیشه؟دست و پاتون رو نمیگیره؟

 

خانم مربی یه لبخند زد و گفت: عزیزم فردا که اومدی مهد کودک جوابت رو میدم.

دخترک بعد از کلی اسرار و خواهش قبول کرد که فردا جوابش رو بگیره.

فردا صبح وقتی که دخترک منتظر جوابش بود، رفت پیش خانم مربی و گفت: خانم خب الان جوابم رو بده؟    

خانم مربی هم گفت باشه عزیزم؛ بعد دستش رو کرد توی کیفش و یه چادر سفید کوچولو و خنک در آورد و گفت :

بفرما عزیزم اینو سرت کن ببینم چه شکلی میشی؟

بعد دخترک که داشت از خوشحالی بال در می آورد گفت: این مال منه؟ خوشکل شدم؟

خانم مربی هم جواب داده: آره که مال خودته خیلی هم خوشکلت کرده.حالا برو پیش دوستات و نشون شون بده؛ ولی نگی من بهت دادم ها  وگر نه همه از من چادر میخوان!!

دخترک غافل از اینکه جواب سوالش رو نگرفته بود رفت پیش دوستاش و شروع کرد به پز دادن با چادر قشنگش .

عصر که دخترک میخواست آماده بشه و بره خون،خانم مربیش بهش گفت: دختر خوبم، تو چادر گرمت شد؟

دخترک گفت:  نه!!!

خانم مربی دوباره پرسید:  دست و پات رو چی؟ دست و پات رو گرفت؟

دخترک گفت:  نه!!! خییییییییییلی  هم عالی بود.دستتون درد نکنه .

فردا صبح وقتی که مامان دخترک با چادر اومد درب مهد کودک تا دخترک رو مهد بزاره؛ یکی از پسر های مهد رفت پیش خانم مربی و گفت: خانم، نمیشه ما هم چادر بپوشیم مثل شما؟ چرا آقایون چادر نمی پوشن؟

همچنین ببینید

داستان حجاب

بهش گفتم: امام زمان (عج) رو دوست داری؟ گفت: آره! خیلی دوسش دارم. گفتم: امام ...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *