خانه / پرونده ها / داستان / توبه میکند و نمی سوزد

توبه میکند و نمی سوزد

در کتاب اصول کافی از حضرت صادق (ع) روایت میکند که: روزی حضرت امیرالمومنین (ع) در میان جماعت اصحاب بودند، مردی  آمد و گفت:یا امیرالمونین(ع) با پسری لواط نموده ام پاکم کن(یعنی بر من اجرا حد فرما) حضرت فرمود: … برو خانه ات. شاید سودائی در طبعت حرکت کرده باشد (چون به سبب احتمال شبهه، حد ساقط میشود، لذا فرمودند شاید حواست نیست و اقرارت از روی کمال عقل وشعور نیست)

روز دیگر آمد همان اقرار را کرد و خواهش اجرای حد را تکرار نمود.

حضرت دوباره فرمودند: بمنزلت برو، شاید سودائی در طبعت حرکت کرده و چنین اقرار میکنی.

تا انکه سه مرتبه بازگشته و همانطور اقرار و سپس خواهشش را تکرار کرد.

در مرتبه چهارم حضرت فرمود که: پیغمبر در این واقعه سه حکم فرمود، هر یک را میخواهی انتخاب کن:

یکی اینکه دست پایت را ببندد و از کوه پزتابت کنند

یا اینکه با شمشیر تو را بکشند

یا با آتش تو را بسوزانند.

عرض کرد: یا علی (ع) کدامیک از اینها دشوارتر است؟

فرمودند: سوزاندن با آتش

گفت: آن را انتخاب کردم! حضرت فرمود: مقدمات کار خود را فراهم کن. گفت: چنین خواهم کرد، سپس  برخاست و دو رکعت نماز خواند و بعد گفت:

خدایا گناهی از من سر زده که تو بدان آگاهی و من از گناه خود ترسیدم و به نزد وصی رسول تو آمدم و از خواهش کردم مرا از گناه پاک کند، او مرا بین سه نوع عقوبت مختار نمود.

خداوندا من آنرا که سخت تر یود انتخاب کردم از تو میخواهم که این عقوبت را کفاره گناهان من گردانی و مرا در اتش خود در جهنم نسوزانی. پس گریان برخاست و در گودالی پر از آتش که آماده کرده بود نشست، آتش از اطرافش شعله میکشید.

حضرت امیرالمومنین (ع) بر حالش رقت فرمود و گریان شد و اصحاب همه به گریه افتادند. سپس حضرت فرمود: برخیزد ای مرد که ملائکه آسمان و زمین را به گریه در آوردی بدرستیکه خداوند توبه ات را پذیرفت.

داستانهای پراکنده، شهید دستغیب

همچنین ببینید

داستان حجاب

بهش گفتم: امام زمان (عج) رو دوست داری؟ گفت: آره! خیلی دوسش دارم. گفتم: امام ...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *