ویژه نامه ولادت فرخنده خورشید سامرا
٬امام حسن عسگری(ع)
وَ انَّما العِبادَهُ کَثرَهُ التَّفَکُّر فی أمر اللهِ؛
بلکه (حقیقت) عبادت، زیاد در کار خدا اندیشیدن است.
شرقی ترین شکوفه های شکوه،
دامن دامن از آسمان مدینه میبارید
و شاد باش فرشتههای شکوفه پوش،
نثار لحظههای زرد رنگ و زنگار
خورده زمین میشد.
شب برات بود و سپیده دم برکات.
آفتاب از همه سوی لحظهها، طلوع میکرد
تا زمانه به درک عمیق روشنایی برسد.
مدینه غرق در شادی بود و ربیع الثانی
غوطه وردر سروری ناگزیر.
پروانههای شوق، پی در پی میآمدند
و شالی از پرواز بر دوش نسیم میافکندند.
درختها تا پرنده شدن قد میکشیدند
و لحظههای سرنوشت ساز،
در شوق جوانه میزدند. بوی خوش نسیم نیایش،
سرتاسر جهان را غرق در آهنگ شکوفایی کرده بود.
ولایت سبز حضرت امیر علیه السلام یک بار دیگر
در تبسم معصومانه طفلی، تجلی کرده بود
و خندههای پی درپی «ابو محمد»
تازه ترین شعر مولا را میسرود
و سرشارترین اشتیاق به دریا پیوستن را
به جریان در آورده بود.
جوّ مدینه، ابری ناپایدار بود و قلب ولایت
به قرصی مهتاب شبهای شیدایی بود.
مدینه،عطر آگین عطوفت وطراوت لطیف اطلسیها بود.
مدینه آبستن نور بود و «ابومحمد» میآمد
تا هویت هول انگیز شب صفتان را روشن کند.
«ابومحمد» میآمد تا تنفس خوشبویش،
جایگزین تعفن رایج حجاز شود.
«ابومحمد» میآمد تا تبسم را به انسان تعارف کند.
«ابومحمد» میآمد تا تردید
در خاک خیال تاریخ ریشه ندوانَد
که روشنی اولین اصلِ حقیقی زیستن است.
«ابومحمد» میآمد تا «معتمدها» را
به تماشای فروپاشی شیطان
و عصیان دعوت کند.
«ابومحمد» میآمد تا پشت میلههای زندان را خم کند.
میآمد تا خمی به ابرو نیاورد. میآمد تا تمام سیاه چالها
را در معرض تابش آفتاب سیمای خویش قرار دهد،
میآمد تا زنبقها در تاریکترین لحظهها برویند.
میآمد تا پشت میلههای زندان را خم کند،
میلههایی که هیچ زمانی آسمان را
درک نمیکنند و چشمه را نمیفهمند.
«ابومحمد» میآمد تا حقارت
به اوج تاریخ رسیده را خط بطلانی بکشد.
«ابومحمد» میآمد تا زمینه ساز
طلوع فراگیر زندگی باشد.
از پشت پرده با خلق سخن میگفت
تا نقش پرده غیبت را
بر ضمیر روشن دلان هوشیار، حک کند.
از پشت پرده با خلق سخن میگفت
تا غربت خویش را بپوشاند
و زمینه ساز غیبت آخرین حجت خداوندی باشد.
میلاد خورشید سامرا
عرش به برکت میلاد جهان افروز امام حسن عسکری (ع) بزم شادی گستراند. تولد او موعودی را بشارتدهنده است که ظهورش، سپیده دمی است به سوی روشنایی و مرهمی بر تمامی رنجها و مقصد تمام رفتنها و رسیدنها.
مدینه روز جمعه هشتم ماه ربیع الثانی حال و هوای دیگری داشت، همه منتظر درخشیدن نوری بودند تا گلهای زندگی را در فضای آن سامان، شادابی بخشند.
آسمان دیده بر زمین گشوده بود و مدینه، شب انتظارش را به دست صبح امید میسپرد که ناگاه در صبحدمی حیات بخش، آفرینش، تولدی دوباره کرد و یازدهمین روشنگرش را به هستی بخشید.
نوری برخاست تاامید بخش مظلومان و مستضعفان گیتی شود، میلادی که بر عظمت روز جمعه افزود و بر این عید طراوتی خاص بخشید، او دومین امامی بود که نام حسن (ع) را به خود میگرفت و هم نام سبط اکبر رسول خدا (ص) یعنی حسن ابن فاطمه (ع) شد.
باید ولادت با سعادت آن حضرت را نه به عنوان حادثه بلکه نقطه عطفی در تاریخ تشیع دانست و اذعان داشت که این میلاد درآیندهای نه چندان دور تاریخ بشریت را دگرگون میکند، چرا که او میباید فرزندی به دست غیب بسپارد تا روزی دادگستر جهان هستی شود.
در آن ایام که امام هادی (ع) را از مدینه به سامرا بردند تا تحت نظر حکمت عباسیان قرار گیرد، امام حسن عسگری (ع) را نیز به دستور متوکل عباسی بهسامرا انتقال دادند و بخش عمده عمر امام (ع) در پایتخت عباسیان در سکوت مرگبار حکومت آنان گذشت.
ابومحمد حسن ابن علی ، امام یازدهم، پدر بزرگوارش امام هادی (ع) و مادرش بانویی صالحه به نام سوسن یا حدیثه یا سلیل بود.
تولد آن حضرت با اختلاف روایات در ماه ربیع الاول یا ربیعالاخر سال ۲۳۱ یا ۲۳۲قمری و بنا به اکثر روایات، در مدینه اتفاق افتاده است.
اسم شریف آن حضرت، “حسن” و کنیهاش ابومحمد و القابش به صامت، رفیق ، زکی ، هادی و عسکری معروف بودند.
دوران حیات
چون آن حضرت و پدر بزرگوارش امام هادی (ع) در سامرا درمحلهعسکر سکونت داشتند، آن حضرت را عسکری مینامیدند، عسکر یعنی لشکر و سپاه نظامی، امام هادی (ع) و امام حسن (ع) به “عسکریین” مشهور بودند.
امام عسکری همراه پدرش امام هادی ناراحتیهای بسیاری را تحمل کرد و بیشتر دوران زندگی خود را در پایتخت عباسیان یعنی “سامرا” سپری کرد.
مدت کوتاه حیات امام (ع) به سه دوره تقسیم میشود:
تا چهار سال و چند ماهگی امام (و به قولی تا ۱۳سالگی) از عمر شریفش در مدینه سپری شده، تا ۲۲سالگی به اتفاق پدر بزرگوارش در سامرا میزیسته است .
و تا ۲۹سالگی یعنی شش سال و اندی پس از رحلت امام دهم (ع) در سامرا ولایت بر امور و پیشوایی بر ستون را برعهده داشته است.
آنچه مهم است، توجه امام در فرصتهای مناسب به آینده درخشان و تابناک اسلام و امت اسلامی بود که توانستند در سالهای رسالت خویش ویژگیهای دولت حضرت مهدی (عج) را یادآور شوند و در این راه گامهای موثری چون پاسخ به مسائل علمی، رد شبهات، توجه به اصحاب، برحذر کردن آنان در همکاری با خلفا، تقویت و تحکیم مبانی امامت به صورت یک عقیده اسلامی، آماده کردن مردم برای غیبت امام مهدی (عج) و دعوت مردم به امامی که غایب خواهد بود، بردارند.
امام حسن (ع) در حالیکه ۲۲سال سن داشت امامت را پس از پدرش بر عهده گرفت. امام هادی (ع) بارها بر امامت امام حسن (ع) پس از خودش تصریح فرموده بود، لذا پس ازشهادت امام هادی (ع) تقریبا تمامی شیعیان ۱۲امامی، امامت حضرت را پذیرفتند.
مهم ترین مسئولیت امام حسن عسگری علیه السلام
یکی از مهمترین مسؤلیتهایی که ایشان در مورد انجام آن اهتمام جدی داشتند، مسأله معرفی امام پس از خود به شیعیان، و مطرح نمودن غیبت آن حضرت میباشد؛ چرا که در آن زمان عباسیان برای جلوگیری از ولادت امام عصر (عج) که بشارت ظهورش از سالیان پیش توسط انبیاء و امامان (علیهم السلام) داده شده بود، به جستجوی منجی آخرالزمان (برای کشتن وی) میپرداختند و در نتیجه حضرت امام حسن عسکری (علیه السلام)، برای در امان ماندن فرزند خود، باید ایشان را از دید مأموران حکومتی مخفی میداشتند.
اما از طرف دیگر از آنجائیکه پس از امام عسکری (علیه السلام) ابتدا غیبت صغری و پس از آن غیبت کبری به وقوع میپیوست و عموم شیعیان از رؤیت امام خود محروم میشدند، لذا باید حضرت مهدی (عج) به خواص شیعیان معرفی شده و مسأله غیبت آن حضرت، تبیین میگشت.
در این زمینه، روایتهای مختلفی وجود دارد که به ذکر یکى از آنها بسنده میکنیم:
احمد بن اسحاق از یاران مورد اعتماد امام حسن عسکری (علیه السلام) روایت کرده است که: بر آن حضرت وارد شدم و تصمیم داشتم که از جانشین ایشان بپرسم. اما آن حضرت خود بدون مقدّمه فرمود:
“ای احمد بن اسحاق! خداوند تبارک و تعالى از زمانى که آدم را آفرید زمین را از حجّت خدا بر خلقش خالى نگذاشته و تا روز قیامت هم خالى نخواهد گذارد …”
گفتم: ای فرزند رسول خدا! بنابراین، امام و خلیفه بعد از شما کیست؟
امام (علیه السلام) فوراً از جا برخاست و وارد خانه شد، سپس بیرون آمد در حالیکه پسری حدوداً سه ساله را روى دوش گرفته بود که صورتش همچون ماه شب چهارده میدرخشید. آنگاه فرمود:
“ای احمد! اگر به خاطر کرامت تو نزد خداى عزّ و جل و اولیای او نبود، این کودکم را به تو نشان نمىدادم. او همنام و هم کنیه رسول خداست و کسى است که زمین را از عدل و داد پر مىکند پس از آنکه از ستم و بیداد پر شده باشد …
به خدا سوگند او در غیبتی طولانی به سر خواهد برد و مردمان از هلاکت و انحراف نجات نخواهند یافت مگر کسانی که در اعتقاد به امامت او ثابت قدم بوده و به خاطر دعا برای تعجیل فرج او توفیق داشته باشند.”
احمد بن اسحاق میگوید: گفتم آیا معجزه و علامتی ظاهر خواهد شد که اطمینان خاطر پیدا کنم؟ (به محض گفتن این سخن) آن کودک به سخن آمد و فرمود:
“منم باقیمانده خدا در روی زمین و انتقام گیرنده از دشمنان خدا و پس از دیدن من دیگر در جستجوی نشانهای دیگر نباش!”
شمه ای از فضایل امام حسن عسگری علیه السلام
فضایل اخلاقی وکمالات معنوی امام حسن عسگری ( ع ) موجب شده بود که نه تنها شیعیان و پیروان آن حضرت ‚ بلکه عامه مسلمانان و حتی دشمنان نیز بر عظمت و بزرگواری آن حضرت اعتراف نمایند که نمونه ای از گفتار دشمنان آن حضرت سخن احمدبن عبیدالله بود که بیان گردید .
امام حسن همچون پدران بزرگوارش عابدترین فرد زمان بود و بیش از همه به اطاعت خداوند می پرداخت . محمد شاکری می گوید :
امام به سجده می رفت ومن می خوابیدم و بیدار می شدم و او همچنان در سجده بود .
هرگاه امام زندانی می شد ‚عبادت حضرت زندان بانان را تحت تأثیر قرار میداد ‚ به گونه ای که عبادت و رفتار او با زندانابانان موجب شرمندگی آنها می شد که نمونه اش را در جدش امام کاظم نیز دیدیم.
صالح بن وصف که از ماموران عباسی بود و مسوولیت نگهبانی از امام را بر عهده داشت ‚ از سوی برخی از عباسیان تحریک می شدکه بر امام سخت گیری کند ‚ او در پاسخ آنان گفت :
دو مرد را که از بدترین افراد من بودند ‚ بر او مآمور کردم ‚ اما آن دو در عبادت و نماز خواندن به درجات بالایی رسیده اند .
شیخ مفید از محمد بن اسماعیل علوی نقل می کند :
امام عسگری نزد علی بن او تامش زندانی گردید . این شخص برخاندان ابیطالب بسیار سختگیر بود .با اینکه به او توصیه شده بود که نسبت به امام سختگیری کند ‚ در حالی از امام جدا شدکه بیش از دیگران بینش و آگاهی یافته بود و گفتارش درباره امام نیکو بود .
درعلم و دانش نیز مورخان حضرت راداناترین فرد زمان خود معرفی کرده اند و بر این نکته اتفاق نظر دارند که آن حضرت نه تنها در احکام دین متخصص بود ‚ بلکه درتمام علوم و در عرصه های مختلف دانش یگانه عصر خود به شمار می رفت . ((بختیشوع )) پزشک مسیحی ‚ به شاگرد خود ((بطرین ))درباره حضرت چنین می گوید :
((بدان که او داناترین فرد روزگار ماست که بر روی زمین زندگی می ـ کند . ))
ابن صباغ مالکی در خصوص علم امام حسن چنین می گوید : او برمرکب دانش نشسته ‚غوامض و مشکلاتی را یکایک می گشاید و در این کار رقیبی نمی شناسد وکسی را یاری کشاکش با او نیست .
بانظر صائب خود حقایق را آشکار و با اندیشه نیرومند و دشوار یاب خود ‚ دقایق فکر را عیان می سازد .
در نهان بااو رازهای پشت پرده سخن می گویند وبه عالم غیب متصل است ‚ نیک نفس اصیل و والا گهر است .
و سپس می افزاید : امام حسن عسگری یکتا و یگانه عصر خود بود و کسی را یارای برابری با او نبود.آقای اهل عصر و سرور دهربود.
این سخنان شایستهترین شخص را به زیباترین وجه میستاید.
در مورد بخشش حضرت عسگری (ع) روایات زیادی نقل شده است.
از جمله محمد بن علی بن ابراهیم می گوید : ما تهیدست شده بودیم و روزگار بر ما سخت شده بود . پدرم گفت خوب است نزد این مرد ( امام حسن عسگری ع ) که وصف بخشش و سخاوت او را شنیده ام برویم .
به اوگفتیم :او را می شناسی ؟
.گفت : نه ‚ او را نمی شناسم و تاکنون ندیده ام .
مابه سوی خانه امام راه افتادیم ‚ در بین راه پدرم گفت: چقدر خوب است که ایشان به من پانصد درهم عطا کند ‚ دویست درهم برای پوشاک ‚ دویست درهم بر ای خوراک و یکصد درهم برای مخارج دیگر .
من هم با خود گفتم : ای کاش ‚ به من نیز سیصد درهم ببخشد ‚ با صد درهم مرکبی بخرم و به منطقه جبل بروم ‚ صد درهم برای پوشاک و صد درهم خوراک .
هنگامی که به خانه حضرت رسیدیم غلام حضرت بیرون آمدو گفت : علی بن ابراهیم و فرزندش محمد وارد شوند .
وارد شدیم و برحضرت سلام کردیم .ایشان پس از پاسخ سلام به پدرم فرمودند : یا علی ‚ چرا تاکنون نزد ما نیامده ای ؟
پدرم عرض کرد : قای من شرم داشتم با این حال شما راملاقات کنم.
اندکی درنگ کردیم و سپس خارج شدیم ‚ غلام حضرت به دنبال ما آمد وکیسه ای به پدرم داد و گفت این پانصد درهم است . دویست درهم برای خوراک و دویست درهم برای پوشاک و صد درهم برای مخارج دیگر وکیسه ای نیز به من داد وگفت این سیصد درهم است ‚ صد درهم برای خرید مرکب‚ صد درهم برای پوشاک و صد درهم برای خوراک …
برجستگی علمی و اخلاقی امامان شیعه(ع) در هر دوره در میان عوام و خواص تا اندازه ای متمایز و شاخص بود. برای شناسایی امام نیازی به تفحص نبود، از این رو ائمه(ع) در این شرایط، شناخته شده و کاملاً تحت نظر و مراقبت شدید نظامی و امنیتی بودند تا کمتر در متن اجتماع باشند و ارتباط آنها با مردم و متقابلاً ارتباط مردم با آنها مستمر نبوده بلکه بسیار محدود باشد؛ بخصوص در دوره عسکریین (امامان دهم و یازدهم) کنترل و مراقبت نظامی بیشتر از دوره های قبل بود. این نوع برخورد با ائمه(ع) حکایت از ضعف شدید اقتدار عباسیان و جایگاه رفیع ائمه(ع) داشت.
همین ضعف یکی از علل کوتاهی دوره حکومت، سلاطین عباسی در اواخر بود که آنها تنها به عنوان ابزار دست بودند، در دوره کوتاه امامت حضرت امام حسن عسکری(ع) (شش سال) سه حاکم عباسی کشته شدند:
۱- معتز (۲۵۲-۲۵۵) معتز پس از متوکل که ترکان بر امور مسلط شدند و به حکومت رسید، و سرانجام به دست ترکان حبس و به قتل رسید.
۲- مهتدی (۲۵۵-۲۵۶) مدت حکومت او را کمتر از یک سال نوشته اند. او در فکر احیای مجدد اقتدار خلافت بود. از آن جهت که امام حسن عسکری(ع) به زهد و تقوا و فضیلت معروف بود، و خلفای عباسی به فسق و فجور و بی بند و باری، مهتدی با اتخاذ روش زاهدانه در فکر جلب توجه افکار اجتماعی بود و هدف دیگرش غلبه بر جوی بود که دید مثبت به امام داشت. از این رو، چون دید با ریاکاری و تظاهر به زهد و عبادت نمی تواند وجهه امام و جایگاه معنوی او را داشته باشد، به خشم آمد و آن حضرت را محبوس نمود.
مهتدی تصمیم گرفته بود از دخالت ترکان در امور جلوگیری کند. درصدد سرکوب غیرمستقیم آنها برآمد، اما برای این کار پشتوانه اجتماعی و مردمی نیز لازم بود که او این جایگاه را نداشت، از این رو پس از سرکوب شورش به جنگ پرداخت، که در این جنگ توسط ترکان کشته شد.
۳- معتمد در زندان بود، پس از مهتدی توسط ترکان آزاد شد و به حکومت رسید. پایتخت عباسیان را از سامرا به بغداد آورد. او در فسق و فجور معروف بود و به عیاشی می پرداخت. کارهای سیاسی و اداره مملکت را موفق عهده دار بود. اقدامهای او سبب شد دوره حکومت معتمد ۲۳ سال به طول انجامد.
امام حسن عسکری(ع) در دوره حکومت او به شهادت رسیدند (سال ۲۶۰). خلافت معتمد تا سال ۲۷۹ ادامه داشت. در دوران سلطنت این سه نفر که معاصر با حیات و امامت امام حسن عسکری بود، جهان اسلام مملو از فسق و فجور و آشوب و قیامهای سیاسی و ناامنی بود.
فسق و فجور شایع در جامعه از دربار و درباریان به جامعه کشیده شده بود. زیرا هرگاه دربار و حکومتگران به فسق و فجور گراییدند، جامعه نیز پر از فسق و فجور بود و هرگاه حاکمان تقوا و زهد پیشه کردند، همین رسم در اجتماع رواج یافت و این تنها با اصلاح یک حاکم در رأس حاصل نمی شود، بلکه تمام ارکان حکومت باید چنین سلوکی پیشه کنند تا این رفتار در جامعه فرهنگ شود و گرنه با اصلاح یک یا چند نفر از حاکمان، جامعه هرگز اصلاح نخواهد شد، فرهنگ تقوا پیشگی از لایه های فوقانی، (کارگزاران) به لایه های اجتماعی تسری پیدا می کند.
از جمله مفاسد بزرگ این دوره، استیلای یک قشر نظامی غیرشایسته در امور جهان اسلام بود که بر حاکم استیلا یافته بودند و آنها بودند که حاکمان عباسی را بر تخت نشانده و معزول می کردند.
هر گاه اهل فرهنگ در جامعه و در رأس امور قرار بگیرند، شایسته سالاری محقق شده و جامعه، علم و تمدن جوانه زده و رو به رشد خواهد بود. شاهد عینی تاریخی بر این مدعا دوره استیلای آل بویه بر اوضاع خلافت است که وزیران عالم و دانشمندی چون ابن سینا، ابن مسکویه، ابن عمید و صاحب بن عباد و… داشتند. دقیقاً این دوره «دوره طلایی» تمدن اسلامی توسط مستشرقان و دانشمندان مسلمان نامیده شده، هیچ یک از وزیران دولت هایی مثل آل بویه، فاطمیان و مرعشیان و… که شیعه بودند نظامی نبودند.
دوره امام حسن عسکری(ع) دوره حاکمیت نظامیان بر امور بود. لذا مردم به شدت تحت مراقبت نظامیان و کاملاً زندگی پر مرارت و در محاصره و ناامنی داشتند، ملاقات با مردم بسیار محدود و بیشتر در بیرون از خانه و هنگامی که به دربار برده می شد انجام می گرفت که شیعیان با اشکال مختلف موفق می شدند با امام دیدار داشته باشند.
امام حسن عسکری و پدرش امام هادی(ع) هر دو به اجبار در سامرا که یک شهر نظامی بود سکونت داشتند، چنان که امام رضا(ع) تحت نظر مأمون از مدینه به مرو منتقل شد.
تمام رفت و آمد و فعالیتهای آنها تحت کنترل شدید درآمد؛ و ایذایی می شد. این رفتار حاکمان عباسی بدین جهت بود که مانع از قیام ائمه با هواداران علیه حکومت شوند و گمان می شیعیان شناسایی می شدند و با برخی از آنها برخورد سیاسی کردند که آنها برای گرفتن حقوق خود قیام خواهند کرد.
ابعاد هفتگانه فعالیت امام حسن عسکری علیهالسلام
۱٫ کوششهای علمی در دفاع از آیین اسلام و رد اشکال ها و شبهه های مخالفان، و نیز تبیین اندیشه صحیح اسلامى؛
۲٫ ایجاد شبکه ارتباطی با شیعیان مناطق مختلف از طریق تعیین نمایندگان و اعزام پیکها و ارسال پیامها؛
۳٫ فعالیت های سرّی سیاسى، با وجود تمام نظارتها و مراقبت های حکومت عباسى؛
۴٫ حمایت و پشتیبانی مالی از شیعیان، بهویژه یاران خاص خود؛
۵٫ تقویت و توجیه سیاسی رجال و عناصر مهم شیعه در برابر مشکلات؛
۶٫ استفاده گسترده از آگاهی غیبی برای جلب منکران امامت و دلگرمی شیعیان؛
۷٫ (و از همه مهمتر) آمادهسازی شیعیان برای دوران غیبت فرزند خود، امام دوازدهم.
این تلاش در عصر امام هادی و امام عسکری- علیهماالسلام- که زمان غیبت نزدیک میشد، به صورت محسوستری به چشم میخورد؛ چنانکه در زندگی امام هادی -علیهالسلام-، آن حضرت اقدامات خود را نوعاً توسط نمایندگان انجام میدادند و کمتر شخصاً با افراد تماس میگرفتند.
این معنا در زندگی امام حسن عسکری علیهالسلام جلوه بیشتری یافت؛ زیرا امام از یکسو، با وجود تأکید بر تولد حضرت مهدی -عجلاللهفرجه-،او را تنها به شیعیان خاص و بسیار نزدیک نشان میداد و از سوی دیگر تماس مستقیم با خود آن حضرت روزبهروز محدودتر و کمتر میشد، تا آنجایی که حتی سخنان خود را با اصحاب از پشت پرده بیان میکردند و حتی در خود شهر سامرا نیز به مراجعات و مسائل شیعیان از طریق نامه یا توسط نمایندگان خویش پاسخ میدادند و بدینترتیب آنان را برای تحمل اوضاع و شرایط و تکالیف عصر غیبت و ارتباط غیرمستقیم با امام آماده میساختند. این همان روشی است که بعدها امام دوازدهم در زمان غیبت صغری در پیش گرفتند و شیعیان را بهتدریج برای دوران غیبت کبری آماده ساختند.
تنظیم : گروه دین و اندیشه تبیان