خانه / مقالات حجاب / حجاب و عفاف دو شرط در هم تنیده

حجاب و عفاف دو شرط در هم تنیده

این حجاب لازمه اش عفت درونی است وگرنه چه فرق می کند که چادر به سر داشته باشیم یا نه …

این اشتباه بزرگی است چرا که اگر شخصی عفاف واقعی داشته باشد دیگر جنسیت خود را عیان نمی کند

که دیگران بجای توجه به ابعاد انسانی او به ابعاد جنسی بدن او نگاه کنند

انگیزه من برای این ارائه این مقاله  بیشتر بیان ایراد است به مغلطه باطن گرایی صرف یا ظاهر گرایی تنها در مسئله حجاب و عفاف . گاهی دیده میشود جملاتی این چنینی برای ترویج عفاف و حجاب به چشم می خورد . مثلا حجاب سرچشمه عفاف است یا عفاف سرچشمه حجاب و یا مثلا حجاب میوه درخت عفاف است یا بر عکس  .

گاهی شنیده می شود که برخی میگویند در جامعه تا خود زنان عفاف و پاکدامنی باطنی نداشته باشند حجاب هم نخواهند داشت و نمی شود . از این دست جملات را زیاد شنیده ایم . اما مسئله بسیار مهمی که باید در اینجا اشاره شود این است که این هردو بدون یکدیگر ارزش و معنایی نخواهند شد و هر دو شرط لازم یکدیگرند کسی که عفاف حقیقی داشته باشد باید طبیعتا حجاب هم داشته باشد . البته نباید دچار این اشتباه شد که عفاف و حجاب یعنی همین پوشش ظاهری قلب و جسم . بلکه عفاف تقسیم میشود به بخش های بسیار مختلفی مثل عفاف زبانی و کلامی و عفاف چشم و … و به تبع آن حجاب هم به همین صورت است . کسی که عفت دارد حجاب هم دارد و کسی که حجاب حقیقی دارد عفت هم دارد . آری . حجاب حقیقی . نه حجابی که از سر زور باشد . نه حجابی که از سر جبر زمانه یا مقتضیات مکانی باشد . مثلا سنت شهر های کوچک حکم می کند که همه با حجاب و چادر بیرون بیایند اما در میان آن ها دخترانی پیدا می شوند که از دختران کم حجاب شهر های بزرگتر عفت کمتری دارند . این حجاب فقط ظاهری است . محصول جبر مکان است . از سر ترس از زور بردران و پدران است . این حجاب لازمه اش عفت درونی است وگرنه چه فرق می کند که چادر به سر داشته باشیم یا نه . باید دقت کنیم که از آن طرف هم نیفتیم . و دچار این مغلطه نشویم که خوب عفاف اصل است عفاف کافی است پس دیگر حجاب لازم نیست . کسی که عفیفه است درونش به او فرمان می دهد که به سمت گناه نرو .

این اشتباه بزرگی است چرا که اگر شخصی عفاف واقعی داشته باشد دیگر جنسیت خود را عیان نمی کند که دیگران بجای توجه به ابعاد انسانی او به ابعاد جنسی بدن او نگاه کنند . اینجا شخص خود را مصون میکند تا انسان شود و انسانیتش نمایش داده شود نه جنسیتش . دختر عفیفه کسی است که نه برای خود و نه برای دیگران مقدمات شهوت رانی را فراهم نمی کند . سعی میکند از بند و بندگی برهنگی بیرون بیاید تا مقام انسانی و شرافت حقیقی اش را به نمایش بگذارد . بنابر این حجاب و عفاف دو شرط ضروری و لازم برای یکدیگر هستند و تا یکی نباشد دیگری هم نخواهد بود و اگر هم یکی باشد و دیگری نباشد چندان فایده ای ندارد . نه این میوه درخت آن یکی است و نه آن ثمر این یکی بلکه هردو لازم و ملزوم یکدیگرند . البته باید بیان کنیم در مسئله عفاف و حجاب ما نمیتوانیم معیار گذاری دقیقی بکنیم که عفت دقیقا یعنی چه . گاهی دیده می شود خانم های متشخص و بزرگواری که قصد دارند حضور صحیحی در اجتماع داشته باشند به صرف هم کلامی با افراد دیگر بی عفت قلمداد می شنود و این تهمت نا روا را می خوردند که چون مثلا این زن با مردان صحبت می کند بی عفت است . کم گویی اصلا دلیل بر عفت نیست . در مسئله عفاف و حجاب باید رعایت اعتدال را بکنیم نه افراط و نه تفریط . ببینید امروز در جامعه ما و دیگر جوامع اسلامی زن ها نقش های بزرگی را در جامعه ایفا می کنند نه امروز بلکه از آن زمان که حضرت محمد با یک زن تاجر و بازرگان ازدواج کرد جواز اشتغال و فعالیت های اجتماعی زنان رابرای همیشه تاریخ صادر کرد . اما آیا این حضور و این اشتغال می تواند منجر به معصیت هایی خدایی ناکرده شود . بله . البته . پس ضابطه چیست ؟ قانون چیست ؟ چه باید کرد ؟ صحبت کردن زنان با مردان در ادارات و اجتماعات تا آن لحظه که از حریم ها و حرمت ها تجاوز نشده نه تنها بی عفتی نیست بلکه توصیه هم می شود . اما اگر آمدیم و با خانم همکارمان یا آقای همکارمان ( ناگفته نماند که عفت مخصوص زن یا مرد نیست هر دو باید عفیف باشند حالا در مسئله حجاب یک کمی تفاوت هست که اگر شد توضیح میدهم ) اگر امدیم و با خانم و یا آقای همکارمان نشستیم و شروع کردیم به شوخی کردن بذله گویی کردن به قصد لذت به هم نگاه کردن و مسائل خصوصی را برای هم گفتن آنوقت دیگر از خط قرمز حریم ها و حرمت ها پا را فراتر نهاده ایم .آنوقت دیگر بی عفتی کرده ایم و انوقت است که یک شرط از دو شرط را رعایت نکرده ایم .  عفاف را گفتیم چیست حال بیایید ببینیم برای مرد ها و زن ها تعریفی برای حجاب وجود دارد . همانطور که میدانید در قرآن برای حجاب حد تعیین شده لکن شکل تعیین نشده . اسلام شکل حجاب راگذاشته در اختیار عرف جامعه .

هر لباسی که در جامعه ای حد حجاب که پوشش سرو گردن و پشت است را رعایت کند و البته با عرف آن جامعه سر و کار داشته باشد و مصداق تبرج در ان جامعه نباشد آن لباس حجاب است . مثلا در ترکیه امروز حجاب طوری تعیین شده و در ایران هم طوری اینها را عرف و شرع تعیین میکند . شرع حد را مشخص کرده اما شکل را نه این مسئله را هم شهید مطهری در کتاب مسئله حجاب مطرح کرده و هم مرحوم شریعتی در کتاب زن تایید کرده کلام شهید مطهری را . پس حد و حدود و اصل حجاب داشتن را دین اسلام و تمام ادیان الهی تعیین کرده اندو آن حد این است که لباس زن و مرد برای جنس مخالفشان شهوت انگیزی نکند نماد تبرج نباشد غریزه جنس مخالف را تحریک نکند اگر این را رعایت کرد دیگر شکلش به نوع تربیت و عرف آن جامعه بستگی خواهد داشت خواه چادر باشد خواه پوشیه باشد و خواه مانتو و چیز های دیگر .  اما نتیجه گیری ما در این بحث سعی کردیم عفاف و حجاب را معنایی دقیق کرده باشیم و سپس تلاش کردیم بگوییم عفاف و حجاب هیچ کدام به تنهایی کارکرد نخواهند داشت بلکه با هم است که معنا و ارزش پیدا می کنند. والسلام علی من اتبع الهدی ..

منبع راسخون

 

همچنین ببینید

حد و مرز آزادی

آزادی کمله مقدسی است ولی هر چیزی دارای حد است. مثلا آیا انسان آزاد است ...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *