روانشناسی حجاب

روانشناسی حجاب

حرف زدن از یک بحث اعتقادی خصوصاٌ برای جوانان کار مشکلی است آن هم موضوعی که بارها و بارها نه درست و نه راه صحیح که با روش های غلط و نامطلوب درباره اش صحبت شده است، دستمالی شده و شاید توسری خورده است بیرون کشاندن یک مفهوم صحیح از یک موضوع کتک خورده به راستی کار دشواری است به خصوص وقتی جنبه اجبار و فرم رسمی به خود گرفته باشدو توچه بخواهی و نخواهی در مواردی مجبور به رعایت آن باشی. اما من می خواهم پارا کمی فراتر از باید ونباید های بخشنامه ای رسمی بگذارم. می خواهم کلامی منطقی بگویم و با دست آویز فطرت جلو بروم و مطمئنم اگر تو فطرتت سالم و پاک باشد سخن دلم را می فهمی و به گوش می سپاری و حتماً مقید به رعایت آن خواهی شد. می دانی! یک مفهوم اعتقادی تا زمانی که در اعتقاد و قلب انسان رسوخ نکند هر چند که دیگران بر روی آن تاکید کنند و اصرار بورزند فایده ای نخواهد داشت یک اعتقاد باید توام با شناخت باشد…

 

نه فقط گوهر فطرت ، که جوهر نجابت ، حیا ، عفت، صفا و صداقت، همه و همه در وجود شما هست و اندام شما ظرف این جواهرات است . این قدر ساده انگار نباشید، این قدر خود را دست کم نگیرید ! روزگار ، روزگار بدی است . اغلب آدم ها بر گرد نفس خود می گردند . مردم دنیا دچارفراموشی شده اند . هیچ کس یادش نیست که در کدام ایستگاه سوار شده و در کدام ایستگاه باید پیاده شود . هیچ کس یادش نیست اصلاً برای چه او را به قطار زندگی راه داده اند . به همین دلیل اغلب قید اخلاق و انسانیت و عاطفه را زده اند و بنا را بر خواب و سنگدلی گذاشته اند . دیدم دختری دندان های نجابتش را می کشید و همه برایش هورا می کشیدند …… بعد ها او را با دندان مصنوعی ندامت دیدم که آدامس حسرت می جوید و زنی را دیدم که به امید شانس محبت ،یک عمر اعانه رابطه می خرید . و دختری را دیدم در مجلسی که دور خبازه ی نجابت خود می چرخید و در مرگ حیای خود بلند فاتحه می خواند و دیگران برایش کف می زدند و زنی را دیدم که قلب نازک خود را روی بند هوس پهن کرده بود و دست های باد آن را تکان می داد. شخصیت در واقع همان (خود) شخصیت واژه ی تازه و نا آشنایی نیست و در دهه های اخیر چنان به فراوانی به کار می رود که مفهوم روانشناسانه ی آن در سایه قرار گرفته است . واژه ی شخصیت برای کارشناسان و متخصصان علوم انسانی ،دارای معنای فنی و تخصصی است که در زمینه ی رفتار اضافه به کار می رودبرای آنان شخصیت بافت به هم پیوسته و درهم تنیده عوامل جسمی و روانی است از جمله اندامهای درونی وبرونی ، افکار، احساسات ، علایق ، توانایی ها ، سرعت انتقال و عکس العمل، پایداری حافظه و….. که حاصل همکاری و تاثیر آنها مجموعاً شخصیت فرد را تشکیل میدهد. به عبارت دیگر همه ی آن چیزهایی است که انسان بوده و هست و می تواند باشد. اغلب ماچنین تصور می کنیم که هر موجود انسانی از دو بخش جداگانه تشکیل شده است تن و روان در حالی که این واقعیت درست نیست تن و روان هرگز به صورت دو عامل جداگانه نیستند و هیچ یک مستقل و بدون تاثیر بر دیگری عمل نمی کند. روانپزشکان و روانشناسان اکنون به خوبی می دانند که جزئیات روانی انسان مستقیماً تحت تاثیر شرایط بدنی و جسمانی اوست و متقابلاً جسم انسان و اعمال اندام ها تحت تاثیر فضای روانی و ذهنی است. بنابراین اصطلاح شخصیت به کل وجود شخصی اطلاق می شود که شامل همه عکس العمل های او نیز هست مثلاً ناراحتی معده بعد از یک غذای مفصل. بنابراین چون شخصیت انسان در واقع همان خود اوست انسان هم حتماً و همیشه مورد علاقه و توجه اوست پس مطالعه و کند وکاو در این (خود ) که آن راشخصیت می نامیم جالب و در عین حال ضروری و مفید است. حرف زدن از یک بحث اعتقادی خصوصاٌ برای جوانان کار مشکلی است آن هم موضوعی که بارها و بارها نه درست و نه راه صحیح که با روش های غلط و نامطلوب درباره اش صحبت شده است، دستمالی شده و شاید توسری خورده است بیرون کشاندن یک مفهوم صحیح از یک موضوع کتک خورده به راستی کار دشواری است به خصوص وقتی جنبه اجبار و فرم رسمی به خود گرفته باشدو توچه بخواهی و نخواهی در مواردی مجبور به رعایت آن باشی. اما من می خواهم پارا کمی فراتر از باید ونباید های بخشنامه ای رسمی بگذارم. می خواهم کلامی منطقی بگویم و با دست آویز فطرت جلو بروم و مطمئنم اگر تو فطرتت سالم و پاک باشد سخن دلم را می فهمی و به گوش می سپاری و حتماً مقید به رعایت آن خواهی شد.

می دانی! یک مفهوم اعتقادی تا زمانی که در اعتقاد و قلب انسان رسوخ نکند هر چند که دیگران بر روی آن تاکید کنند و اصرار بورزند فایده ای نخواهد داشت یک اعتقاد باید توام با شناخت باشد. بعد به توجه ایمان و باور قلبی برسد و بعد مرتبه بالاترش را بپیماید که آن ایمان عملی است یعنی زمانی تو می توانی به درستی عمل صالح انجام بدهی که از نعمت ایمان عقلی و قلبی بهره ور شده باشی و بدانی که با باور خود و توانایی های که در اختیار داری می توانی جامعه سالم و پر از نشاط را به وجود آوری. یعنی با باور اینکه تو به عنوان موجود الهی که می تواند مردانی صالح را در دامان خود پرورش دهد به خود بنگری و تنها به توانایی های ظاهری خود از قبیل زیبایی فکر نکنی و بدانی که می توانی به عنوان فردی مثمر ثمر بر ای جامعه خود تلاش کنی و زنان نیز می توانند پا به پای مردان در ساختن جامعه خود تلاش کنند.

آهای دختران! باید اعتقاد و ایمان را در خود حفظ کنیم و غیرت را در سینه نگه داریم. ما خوب می دانیم که اساس و پایه حراست و حفاظت بنیادین یک جامعه، اخلاق، ایمان و اعتقادات جوانان آن جامعه است. ایمان ومعرفت مذهبی، غیر قابل نفوذ ترین دژ برای ورود بیگانگان به کشور می باشد. بیشترین وموثرترین راه برای نفوذ بیگانه، ضربه زدن به این اعتقادات است. اگر سلاح ایمان را از دختران ما یاد بگیرند و پشتوانه جهان بینی و ایدئولوژی شان را تخریب کنند و در گوشه اتاقشان یک تلویزیون بگذارند و برایشان برنامه های جذاب، ترانه ها وموسیقی های دلفریب و فیلم های سکسی و شوهای مبتذل نشان دهند وشرم و حیای آنها را به لوث بکشانند و در اماکن فساد، دخترانمان را به خود فروشی بکشانند و دخترانمان مقلدانه و کورکورانه سر به زیر اندازند و زشتیها و پلیدیهای فرنگی ها را برایشان زیبا جلوه دهند و فساد آنها را ترقی بخوانند و همه هویت وشخصیتشان را تحقیر کنند و آنقدر سرگرم شوند تا چشمانشان گرم شود و خواب دیدگانشان را برباید آیا دیگر مجالی برای اندیشیدن آنها باقی می ماند که همه اینها حیوانیت است و نفسانیت…..

مادامی که زنان ودختران جامعه در حرم امن حجاب پوشیده شده و محجوب باشند مجالسی برای این بی بندباری نخواهند بود و اولین گام برای ایجاد فساد و اندیشه زدایی دخترانمان برداشتن حجاب و پرده دری حیا و نجابت و عدم خود باوری دخترانمان است. وقتی زنان ودختران که مربی و تربیت کننده نسلهای آینده و سازنده اخلاق و سلامت جامعه هستند، از خویشتن مذهبی خود تهی و خالی شوند و اندیشه و ایمان و غیرتشان را از دست بدهند وهم در کوتاه مدت و هم در دراز مدت می توانند اثرات موثری بر روند فرهنگی و اخلاقی جامعه داشته باشند. سپس چرا زن این موجود الهی و بهشتی که می تواند ارزشش از ملائکه هم بیشتر شود و بالاتر رود چرا باید شخصیت الهی خود را بی دلیل زیر سوال برد؟ چرا؟ پس اول زن خود را نجات دهد و سپس جامعه را از آلودگی بزداید. چقدر خوب می شد اگردختران ما، در مدارسشان سفره عفاف می گستردند و ار نجابت تناول می کردند! آن وقت عروسک های شهر ما نسبت به ویترینها می ماندندو دختر ان شهر ما، چون عروسکی زیبنده خیابانها نمی شدند و مردان شهر ما نگاهایشان به گناه آلوده نمی گشت و در و دیوار ما یکپارچه غیرت می شد و نهالهای استعداد، در باغ سبز شهرما جان می گرفت و ریشه های ترقی و نجات، در سراسر خاک این دیار گسترانیده می شد و گلهای باغ سبز ما، به جای چنبره شدن و پژمردن، باطراوت و بانشاط تمام شهر را معطر و خوشبو می ساختند و بلبلان خوش الحان، در فضای پاک و عطر آگین این دیار پر می زدند و برای مردمان با غیرت شهر ما آواز خوش معنویت و ملکوت را سر می دادند. (مادام که در اجتماع وجود زن تنها لذت بخشیدن به مرد است، ما همه باید به نام مرد، سر از شرم به زیر افکنیم . من ترجیح می دهم که مثل انسان نابود شود تا اینکه بماند و با تبدیل زن یا ظریف ترین مخلوق الهی به یک وسیله عیاشی و شهوترانی برای مرد از هر حیوانی پست تر گردد. ) گاندی

منبع:راسخون

همچنین ببینید

«مشاوره» برای روز مشکلات نیست

متأسفانه برخی افراد برای مسائل ظاهری زندگی، از قبیل خرید ماشین و منزل و وسایل ...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *