خانه / مقالات حجاب / هنرپیشگانى که ((هنر حجاب)) را برگزیدند(۱)

هنرپیشگانى که ((هنر حجاب)) را برگزیدند(۱)

خود شناسى ،ضرورى ترین نیاز زن

عنوان مقاله: هنرپیشگانى که ((هنر حجاب)) را برگزیدند(۱)
گفتگویى صریح و خواندنى با آخرین هنرپیشگان مصرى که کرامت حجاب را بر هنر مبتذل ترجیح دادند.
قسمت اول


هنرپیشه هاى زن مصرى, پدیده اى نو را در جامعه هنرى آن کشور بوجود آورده اند. این پدیده براى کسانى که نقش عظیم کرامت انسانى را در حیات اجتماعى باور دارند, غیر منتظره نبوده است, اما آنهایى که جلوه هاى پرزرق و برق و دروغین دنیاى به اصطلاح هنر مادى, چشمهایشان را کور کرده است, وحشت زده خود را در مقابل پدیده اى یافتند که تمام باورهاى آنها را در هم ریخته است.

هنرپیشگان زن, در حالى که در اوج شهرت و ثروت هستند و پرده هاى سینما هر روز در انتظار ارائه نقشهاى جدیدى از آنان است, ناگهان اعلام مى کنند که حجاب را برگزیده اند و از عرصه هنر و هنرپیشگى کناره گرفته اند. بررسى این پدیده اجتماعى به جوامع کشورهاى اسلامى و به یک بینش و حکم اسلامى مربوط مى شود.

متاسفانه رسانه هاى ما با وجود اهمیت موضوع کمتر به طرح و تحلیل این حرکت پرداخته اند و تنها به درج اخبار پراکنده از آن اکتفا کرده اند, در حالى که این موضوع از نظر ما یک جریان مهم قابل بررسى است. چرا که در متن این جریان با زنانى روبه ور مى شویم که با وجود حضور طولانى و مداوم در عرصه هنرى کشور خود, بدون اینکه از خارج تحت تاثیر تبلیغات بخصوصى قرار گرفته باشند و صرفا تحت تاثیر انقلاب درونى و بیدارى وجدان دینى و پوچ یافتن ارزشها و مظاهر دروغین ثروت و شهرت, از همه موفقیتهاى ظاهرى چشم پوشى مى کنند و با وجود اینکه به همین دلیل ممکن است دچار شرایط سخت زندگى شوند, قاطعانه از حجاب و کناره گیرى خود دفاع مى کنند.
در اینجا جلوه اى دیگر از اصالت ارزشهاى معنوى نمایان مى شود. یک هنرپیشه براى رسیدن به اوج قله هاى شهرت و محبوبیت, قبل از هر چیز لازم است نگاهها را به سمت خود جلب کند. او بازى کند, دیگران ببینند و راضى شوند و به خاطر این احساس رضایت, او را دوست بدارند, اما این تلاشى نافرجام است. از زبان چنین هنرپیشه اى خواهید خواند که هر چه تلاش مى کند بینندگان خود, یعنى همنوعان خود را راضى کند, موفقیتش نسبى است, گاهى موفق است و گاهى شکست خورده و البته همیشه عده اى وجود دارند که او را نمى پسندند, بله او هرچه خود را بهتر عرضه مى کند باز همه راضى نمى شوند این است که به خود میآید که قبل از همه باید خدا را راضى کرد, اگر او راضى شد کافى است و در این نقطه ارزش کار هنر و هنرمند از دیدگاه ما جلوه گر مى شود که رضایت حق تعیین کننده مسیر زندگى باشد.

در جامعه هنر و سینما در کشورى چون مصر این ارزش جایگاهى ندارد بنابراین هنرمندى که در قالب چنین تفکرى دوره جدیدى از زندگى را آغاز مى کند, جایى براى ابراز وجود نخواهد داشت و این مهمترین دلیلى است که باعث مى شود این هنرمندان همزمان با اعلام محجبه شدن از فعالیتهاى هنرى کناره گیرى کنند و روشن است که حجاب عامل بازدارنده از ایفاى نقشهاى مثبت نخواهد بود. و این نقطه مهمى است که در اعترافات این گروه از هنرپیشگان مشهود است. سخنان ((عفاف شعیب)) بیان گویایى از این واقعیت است. سخنى که براحتى مى تواند بین هنر متعالى و هنر مبتذل را تفکیک نماید. دوست داریم وقتى به این مرحله از سخنان ((عفاف)) رسیدید تامل بیشترى کنید. او از هنر خسته نشده است. او از هنرى که کرامت و شخصیت انسانى او را منکوب افزون خواهى تجار هنر و بینندگان ((سراب طلب)) مى سازد و از ابتدایى ترین اصول ارزشى نیز بازمى دارد خسته بلکه درمانده و آنگاه فرارى مى شود.
مطبوعات عربى بیشتر به منظور انحراف افکار عمومى خود, و کاستن از بار و پیام مثبت این تحولات, اقدام به مصاحبه با بعضى از این هنرپیشه ها نموده اند. این مصاحبه ها سعى در القا این مطلب داشته اند که دنیاى هنرى آلوده امروز, همچنان از اعتبار و ارزش برخوردار است تا با طرح این مطلب موضوع حجاب و کناره گیرى معروف ترین هنرپیشه هاى خود را صرفا یک موضوع شخصى و مقطعى و انتخابى براى دوران جدید زندگى کسانى که به آخر راه رسیده اند, قلمداد کنند.
امیدواریم طرح این تجربه از زبان خود این افراد که روشنتر از هر وسیله دیگر, پوچى و بى معنا بودن راهى را که رفته اند نشان مى دهد, براى کسانى که چشم به این سراب دوخته اند مفید باشد.
مجله عربى زبان ((سیدتى)) با این هنرپیشگان مصاحبه هایى را به طور جداگانه انجام داده است. مجله ((الوطن العربى)) نیز جداگانه با خانم ((شهیره)) به گفتگو نشسته است که در ترجمه, به آنچه مجله ((سیدتى)) انجام داده است بسنده نمودیم. با تذکر این نکته که مصاحبه با این هنرپیشگان, غیر از آن چیزى است که قبلا در بعضى مطبوعات انتشار یافت و اینها جز آخرین کسانى هستند که به این جمع پیوسته اند, توجه شما را به ترجمه پیام زن از این گفتگوها جلب مى کنیم. گفتگویى که مطمئنا براى شما نیز جالب و خواندنى خواهد بود. براى هنرمندان خودمان نیز آرزوى استوارى بر ارزشهاى پاک انسانى, اسلامى را داریم. اینک به اولین قسمت این گفتگوها توجه فرمایید.
۱
حجاب, پیامى روشنى بخش بود که به قلبم الهام شد
]محمود یاسین که خود نیز هنرمند است از تصمیم همسر و شریک زندگى اش خرسند است و در شرایطى که بعضى از هنرمندان در عرصه هنر حضور دارند و بعضى دیگر در خارج صحنه, از تصمیم همسرش آگاه مى شود ولى این تصمیم براى او غیر منتظره نبود:
((من منتظر این تصمیم بودم ولى دخالتى نکردم و تنها از دور مراقب اوضاع بودم. متوجه شدم که او بسیارى از نقشهایى را که براى بازى به او عرضه مى شود نمى پذیرد. این نقشها عموما نقشهاى خوبى بودند که تنها نیاز به تغییراتى جزیى داشتند. او بسیارى از تاترها را نیز نمى پذیرفت. با همان قدرتى که این نقشها و بازیها را رد مى کرد به درون نفس خود متوجه مى شد, یک نوع توجه ایمانى. اینها نه تنها براى من بلکه براى فرزندانمان ((رانیا)) و ((عمرو)) و براى همه دوستان صمیمى که ما را از نزدیک مى شناختند نیز رفتار روشن و بارزى بود. با علاقه بسیار شروع به قرائت قرآن کریم و تفسیرهاى مختلف آن نمود و در فهم احادیث دینى شروع به تعمق و تفکر کرد. به طور مرتب در اجتماعات دینى و دروس فقهى در دانشگاه ((حصرى)) و دانشگاه ((مصطفى محمود)) حضور پیدا مى کرد.
در حقیقت من در قبال همه این امور, توقف فعالیتهاى هنرى و کناره گیرى و حجابش را انتظار داشتم, اما نمى دانستم چه موقع؟ یقینا خود او هم نفر دومى بود که این لحظه را نمى دانست, چرا که زمان این لحظه را فقط خداى من مى دانست. تا اینکه آن لحظه فرا رسید. من در استودیو موسیقى بعضى از کارها را دنبال مى کردم که ناگهان با((رانیا)) و ((عمرو)) مواجه شدم که به من خبر مى دهند مادر تصمیم گرفته است باحجاب شود و از هنر کناره گیرى کند و وقت خود را تنها مصروف عبادت و کارهاى خانه و بچه ها نماید! و من چیزى جز ((الحمدلله)) نگفتم و به خود او هم گفتم مبارک است!
محمود یاسین این گونه از تصمیم همسرش استقبال کرد و اما بچه ها؟ مادر پاسخ مى دهد:
رانیا غمگین است چرا که او هنر را خیلى دوست دارد و اگر بنا بود که کارها مطابق میل او باشد تاکنون بیش از اینها در سینما و تلویزیون بازى مى کرد اما پدرش به او گفته است, نه. اول باید درسهاى دانشگاهى ات را به آخر برسانى پس از آن هر راهى را که براى خود مناسب مى بینى انتخاب کن.
در اینجا محمود یاسین با گفتن این مطلب به بحث پیوست :
او اول باید لیسانس بگیرد و سپس اگر مایل بود به کار هنر بپردازد.
))شهیره)) اطراف بحث را جمع مى کند و مى گوید:
از زمان آمادگى من براى ایفاى شخصیتى غم انگیز و دلخراش در یک فیلم, رانیا با من همراهى مى کرد. شخصیت یک بانوى عقب مانده و معلول و چگونگى رفتارش با مردم و رفتار انسان و زندگى با او. مى خواستم بگویم که چنین فردى نیز حق طبیعى و عادلانه زندگى دارد و باید که به این حق برسد و در اجتماع به عنوان یک شهروند درجه دو یا سه مطرح نباشد. خود را براى ارائه و ابراز این شخصیت آماده کرده بودم ولى آن لحظه اى که با هیچ لحظه دیگرى برابرى نمى کند از راه رسید, لحظه دورى از همه مظاهر دنیوى.
سوال: و ایفاى نقش شخصیت درام چه مى شود؟
نه امروز دیگر شخصیت درام وجود ندارد و من در چنین نقشى بازى نخواهم کرد.
تحقیقا من محجبه شده ام و یک کناره گیرى کامل هنرى را برگزیده ام و هرگز اقدام به گرفتن راهى میانه و یک بام و دو
هوا نخواهم کرد, چون من بازى گل وسط را دوست ندارم! کناره گیرى یعنى کناره گیرى.

سوال: سابقه هنرى گذشته را مطرح کردى, اکنون چگونه به آن نگاه مى کنى؟ بى درنگ پاسخ داد:
خوب و دل پسند درام وجود دارد که این شخصیتها در زمانى طولانى در آینده نیز زندگى خواهند کرد.
به آن, با همه ارزش, دوستى و افتخار نگاه مى کنم, چرا که آن سابقه, من هستم و من آن.
کرده ام افتخار مى کنم, من حتى تا آخرین لحظات قبل از تصمیم, در پى یکى از کارهاى هنرى بودم که به آن اشاره کردم. بنابراین من به این مرحله از عمرم افتخار مى کنم و به آن پشت نمى کنم, این دوران یک روز از زندگى من نبوده است, بلکه قسمتى از شیرین ترین لحظات را تشکیل مى دهد, لحظات بردبارى و قدرت براى ایجاد آن دوره و اگر
من به گذشته با خشم و درد نگاه نمى کنم بلکه با عشق و روى باز به پشت سرم نگاه خواهم کرد. هرگز نمى گویم که من از حالا آغاز شده ام بلکه خواهم گفت من از زمانهاى گذشته بوده ام و سعى کردم هنر باارزشى را عرضه کنم. هنرى که دوست داشتم و عاشقش بودم. گاهى اوقات موفق مى شدم و گاهى نیز ناموفق. این دیگر مساله اى است که در دست خداوند سبحان و متعال است. مهم این است که من در حد امکانات خودم سعى کردم اما اینکه امکانات دیگرى نیز در اطراف من بود که با خواسته هاى من همیارى نکرد و اینکه اجراى بعضى از کارها در سطح مطلوب نیست این دیگر به اراده من نبود, مهم این است که من تلاش کردم. من به عنوان و لقب هنرپیشه و دوران هنرپیشگى و نقشهایى که ایفا کرده ام افتخار مى کنم, من حتى تا آخرین لحظات قبل از تصمیم, در پى یکى از کارهاى هنرى بودم که به آن اشاره کردم. بنابراین من به این مرحله از عمرم افتخار مى کنم و به آن پشت نمى کنم, این دوران یک روز از زندگى من نبوده است, بلکه قسمتى از شیرین ترین لحظات را تشکیل مى دهد, لحظات بردبارى و قدرت براى ایجاد آن دوره و اگر
مرحله هنرپیشگى در زندگى من وجود نداشت من در موقعیت و مقامى که الان قرار دارم نبودم.
سوال: از صحبت شما برمیآید که کناره گیرى شما یک تصمیم ناگهانى بود, على رغم اینکه بعضى معتقد بودند شما به قدم گذاشتن به این مرحله خیلى نزدیک بودید پس چرا ناگهانى؟
اگر بعضى چنین عقیده دارند, خوب اجازه بدهید که با تمام توان از آنان سپاسگزارى نمایم, زیرا اینها افراد روشن و آگاهى هستند ولى حقیقت این است آنچه که اتفاق افتاد براى خودم ناگهانى بود. یعنى در زمانى که یک نقش و شخصیت درام غم انگیز را براى کار کردن در دست داشتم و در پیش روى من مجموعه اى بزرگ از سناریوها و نمایشنامه ها وجود داشت, اما من به همه اینها پشت کردم و فقط متوجه کتاب خدا شدم و اقدام به حضورى دائم در اجتماعات دینى نمودم و در این بین آن تصمیم و انتخاب اتفاق افتاد, چگونه؟ خدا بهتر مى داند و آن لحظه اى قطعى بود که در آن, تصمیم خود را گرفتم که از زندگى هنرى دورى بجویم و آن لحظه اى بود که به هیچ وجه امکان ندارد فراموش شود و یا از ذهن و قلب محو گردد, به خاطر اینکه آن یک لحظه نورانى بود با همه مفهومى که این کلمه دارد. لحظه اى که توصیف آن با کلمات ممکن نیست و کلماتى که بتواند آن لحظه را بازگو کند یافت نمى شود.
سوال: آیا زندگى هنرى, نقشى در این تصمیم شما نداشت؟ زمانى طولانى قبل از پاسخ به فکر فرو مى رود:
حتما نقش داشته است, اما آن همه سبب نبوده است. درست است که زندگى هنرى آن گونه که در گذشته بوده است بازنمى گردد و کارها از نظر هنرى با توجه به ایرادات و دیدگاه بینندگان آن گونه که هست به شمار نمى رود و درست است که کارهایى که به من عرضه مى شد مرا راضى نمى کرد لکن همه این موارد فقط عوامل کمک کننده محسوب مى شوند ولى عامل اساسى که نقش اول را دارد از قلب و عقل سرچشمه مى گیرد. از آسمان میآید و هیچ ارتباطى به طور کلى به زمین ندارد, علاوه اینکه فکر و تصمیم براى کناره گیرى مثل تصمیم براى ایفاى یک نقش هنرى یا رد یک نقش قهرمانى نیست, بلکه تصمیمى سخت و مشکل است, مشکل به تمام معنى, همیشه نسبت به این تصمیم در هراس و ترس بودم, اما این لحظه اى است که اگر خداوند بخواهد کارى در نهایت ساده و آسان است.
سوال: اولین کسى که از تصمیم شما آگاه شد که بود؟
اولین کسى که از تصمیم من آگاه شد, دوستم ((هنا ثروت)) بود. حتى قبل از اینکه به همسر و فرزندانم اطلاع دهم, او را در جریان گذاشتم به خاطر اینکه او واقعا با فضل و بصیرت است. او پیش از این آگاه شده بود که من به این مرحله خواهم رسید. برایم این مطلب را در سال قبل گفت و آن زمانى بود که شعور دینى در وجود من شروع به رشد کرده بود. من راجع به این مطلب با توجه به رابطه دوستانه و همراه با درکى که قبل از کناره گیرىاش از کار هنرى و روى آوردن به حجاب, بین ما وجود داشت با او تماس گرفتم و او احساس کرد که من در طریق خدا گام برمى دارم و تدریجا از عرصه هنرى خارج مى شوم و نمى دانم که این احساس براى او از کجا پیدا شد, چرا که در آن زمان من هنوز کار مى کردم و در صحنه هنر با قدرت حضور داشتم. مهم این است که او آنچه را که مى خواست در آینده اتفاق بیفتد قبل از وقوع حس کرده بود و آنچه را که حس کرده بود به اطلاع من رساند, من به او گفتم: حجاب و کناره گیرى؟ نه فکر نمى کنم چرا که من هنر را خیلى دوست دارم. در این مورد با من مجادله نکرد بلکه فقط گفت: قول بده من اولین کسى باشم که از نیت تو آگاه مى شوم. رشته گفتگو بین من و او قطع نشد و ادامه پیدا کرد. ما دائما همدیگر را در جلسات دینى و درس و نماز جماعت ملاقات مى کردیم و شعور دینى در من با گسترش بیشتر رشد مى کرد. و احساس ((هنا)) نیز قوت مى گرفت تا اینکه عصر جمعه اى که تصمیمم را گرفتم فرا رسید, به یاد ((هنا ثروت)) افتادم. خوشحالى او اصلا قابل توصیف نیست.
سوال: اولین کسى که در خانه مطلع شد؟
پسرم عمرو, چرا که او در آن لحظه نزدیکترین فرد به من بود.
سوال: احساس پسرت چه بود؟ خصوصا اینکه کناره گیرى و حجاب شما یعنى ایستادن در مقابل او البته اگر فعالیت هنرى را دوست داشته باشد. پدرش مى گفت که او هم عاشق هنرپیشگى است.
عمرو بسیار خوشحال بود, خوشحالى اى که حدى بر آن وجود ندارد. درست است او هنرپیشگى را دوست دارد ولى مرا بیشتر دوست دارد. او با خوشحالى در جلسات دینى همراه من بود و بعد از اینکه از تصمیم من آگاه شد گفت: الحمدلله, مادر!
سوال: در مطالعات دینى بارزترین کتابى که در آن فکر مى کردى چه بود؟
قرآن کریم و آیا روشن تر از کتاب خدا, کتاب دیگرى وجود دارد؟ آن کتاب باعظمت خداوند است.
سوال: آیا اولین بارى که قرآن خواندى و معانى آن را احساس کردى و آخرین قرائت را به یاد دارى چه بود؟
بحثى نیست که بین اولین خواندن و تاثیر آن و آخرین آنها تفاوت زیادى وجود دارد. اولین قرائت عبارت از جستجو و کشف این کتاب عظیم بود. همان گونه که بسیارى از زنان و مردان آن را مى خوانند من نیز خواندم. من در مقابل معانى آن بسیار توقف مى کردم و بسیارى از آیات آن را مى فهمیدم بعد از آن بارها و بارها قرآن را خواندم.
آخرین بار آن, امکان توصیفش براى من وجود ندارد و تعبیرات نمى توانند آن را بیان کنند, چیزهایى وجود دارند که عبارات از بیان آنها عاجزند. در حالى که قرآن را مى گرفتم و شروع به تلاوت آیات بینات آن مى نمودم, احساس شادمانى زیادى به من دست مى داد.
بدرستى که در این قرآن, این کتاب معجز, جواب همه سوالات موجود و سرگردان وجود دارد. هیچ موضوعى وجود ندارد که قرآن آن را به حساب نیاورده باشد و تفسیر و تبیین نکرده باشد و اگر ما بر هدایت قرآن کریم حرکت مى کردیم و آن را به عنوان یک قانون اساسى گرفته بودیم, بسیار بزرگتر و دلنشین تر از قوانین موضوعه اى است که امروزه از آن تبعیت مى کنیم.
سوال: هنرپیشه هایى که محجبه شده اند امروز گروه قوى و بزرگى را تشکیل مى دهند. شمس بارودى, نورا, هنا ثروت, مدیحه کامل, قبلا مدتى این بحث مطرح بود که هنر اسلامى عرضه و ارائه شود. نظر شما چیست؟
نظر من با این موافق نیست, براى اینکه من حجاب را انتخاب کرده ام و کناره گیرى نمودم و کار پایان پذیرفته است, اینکه بعضى با این کار موافق هستند, خوب آنها آزادند. من نقشهاى زیادى را بازى کرده ام ولى در نقشهاى تاریخى و دینى مشارکتى نداشته ام پس چرا الان در مقابل این نقشها, فقط توقف کنم. من الحمدلله کناره گیرى کرده ام و به طور کلى هیچ بازگشتى براى من نسبت به هنرپیشگى وجود ندارد.
سوال: در سالهاى اخیر حضور تلویزیونى شما قویتر از حضور سینمایى بود. بعد از فیلم ((جلسه مخفى است)) و فیلم ((پرها)) دیگر شما را روى پرده بزرگ مشاهده نکرده ایم, با وجود اینکه کارهاى زیادى به شما عرضه مى شد ولى نقشى که آن را ایفا کنى وجود نداشت. چرا؟
هرگز نمى گویم که نمى توانستم خودم را در این نقشها پیدا کنم ولى همه آن نقشهایى که به من عرضه مى شد با برداشت من از هنر متعارض بود.
من فقط شده بودم چشم همه مردم روى پنجره! همه مى خواهند امپراطورى را راضى کنند که اسمش ((مردم)) است و آقاى امپراطور از هیچ چیز راضى نمى شود و به چیزى رضایت نمى دهد. هر چه که تجار سینمایى به او مى دهند, او چیز اضافه اى را طلب مى کند. وقتى مى گویى این کار, هنر نیست, پاسخ مى شنوى: ((مردم نیازمند و سختگیر هستند.)) مردم آزاد هستند و من نیز آزادم, به همین دلیل از زمان ایفاى نقش در آن دو فیلم تصمیم به فاصله گرفتن از سینما گرفتم.
در تلویزیون خودم را در مجموعه اى از کارهاى خوب مثل سریال ((مخلوقى که اسم آن زن است)) و فیلم تلویزیونى
((دوستى بین دو کمان)) یافتم. این انتخابهاى من داراى هدف بودند و آن مطرح کردن مشکلات زن و بیان آنها بود و فکر مى کنم بحمدالله من در این کار تا حد زیادى موفق شدم.
در حال حاضر احساس راحتى زیادى مى کنم. درگیریم با دنیا و با نقشها و با موفقیت و باناکامى پایان پذیرفته است و هیچ یک از آن درگیریها باز نخواهد گشت. بعضى مى پرسند که چگونه همه این موفقیتها را ترک نموده و به آنها پشت مى کنى؟ و من مى خندم و تبسم مى کنم و جوابى نمى دهم چرا که آنها نمى دانند این موفقیت تاوان سنگین و کمرشکنى دارد. عرصه هنرى یک عرصه تنگ است. موفقیت در آن دشوار است و خداى ناکرده ناکامى در آن با دشوارى بیشتر همراه است. همه اینها به حساب هنرمند و اعصاب اوست. و این نقطه اى است که متاسفانه بسیارى از کسانى که در هنر و هنرمند, تنها شهرت و ستاره بودن را مى بینند, اطلاعى از آن ندارند. الحمدلله من در حالى صحنه را ترک کردم که موفق بودم. عکس العمل آخرین نقش تلویزیونى ام در فیلم ((دوستى بین دو کمان)) کار ((اشرف فهمى)) با توجه به تماسهاى تلفنى و سخنان مشتاقان, همچنان قوى و گسترده است. و این چیزى است که خدا را به خاطر آن خیلى خیلى سپاس مى گویم.
گفتگو با ستاره اى بزرگ پایان مى یابد که با همه وجود, دورى از هنر و بسنده کردن به پیروزیهاى بزرگى که بر جاى گذاشته است را برگزیده است.

همچنین ببینید

حد و مرز آزادی

آزادی کمله مقدسی است ولی هر چیزی دارای حد است. مثلا آیا انسان آزاد است ...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *